مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت
به مناسبت درگذشت آیت‌الله شیخ حسن صانعی

در بین یاران مجاهد امام خمینی کمتر شخصیتی سراغ داریم که علیرغم خاطرات فراوان از انقلاب و شخصیت بنیانگذار آن، اما مُهر سکوت بر لب داشت و در پاسخ به اصرار علاقمندان، توصیه امام را دلیل کتمان و سلوک فردی خود عنوان می‌کرد.

آیت‌ﷲ شیخ حسن صانعی یار وفادار و مورد اعتماد امام بود که در سن ۸۹ سالگی و به تاریخ ۳۰ تیرماه ۱۴۰۲ دارفانی را وداع گفت.

نامه‌ی سراسر مهر و محبت امام خمینی در ماه‌های پایانی عمر شریفشان به خوبی نشانگر اوج دلدادگی شیخ حسن صانعی به امام و لطف متقابل ایشان به این شاگرد مخلص‌اش بود.

متن کامل نامه بدین شرح است:

بسم ﷲ الرحمن الرحیم‏

‏‏جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ حسن صانعی ـ دامت برکاته‏

‏‏نمی‌دانم از کجای آشنایی‌ام با تو بنویسم. تو یکی از قدیمی‌ترین افرادی هستی‏‎ ‎‏که در کنار من بوده‌ای. هنوز سبزه‌ای بر رخسار نداشتی که صمیمی.ات یافتم. سالها‏‎ ‎‏قبل از شروع مبارزات پانزدهم خرداد.‏

‏‏ تو سرباز گمنام این انقلابی، و خودت می‌دانی که هیچ چیز بهتر از گمنامی نیست. تو‏‎ ‎‏فردی هستی که از گذشته‌های دور خاطرات تلخ و شیرین مبارزات را با خود دارد.‏‎ ‎‏زیرکی و کم حرف، دانایی و محتاط.‏

‏‏ در گرداب مبارزات همیشه دلسوخته بوده‌‌ای. کینه‌ات را نسبت به شاه در کمتر کسی‏‎ ‎‏دیده بودم. در بحرانها و فشارها هیچ گاه نسبت به من تردید نداشتی، گرچه گاهی‏‎ ‎‏خسته می‌شدی و افسرده.‏

‏‏ در کوران فشار دستگاه شاه، تو که مسئول ادارۀ شهریۀ طلاب بودی، وقتی در‏‎ ‎‏محاصره دشمن قرار می‌گرفتی برای اینکه هیچ‌گونه اطلاعی به دشمن ندهی کم نبود‏‎ ‎‏مواقعی که قبوض رسید پولهای اخیار را ـ در پانزده سال مبارزه ـ چون غذایی گوارا‏‎ ‎‏می‌خوردی. پاداشت عندﷲ نیز گوارایت باد.‏

‏‏ استعدادت، لطافت روحت، صداقتت چیزی نیست که فراموشم شود. تندخویی و‏‎ ‎‏عاقل. از خدا می‌خواهم عقلت را به تندخویی‌ات پیروز کند.‏

‏‏من کاملاً به تو اطمینان دارم. لذا وکیل من می‌باشی در تمامی زمینه‌های شرعی. این‏ ‏چند سطر را نوشتم تا کمی از بسیار حقی که به گردن من و انقلاب داری را ادا کرده باشم.‏‎ ‎‏خداوند یار و نگهدارت باد.‏

‏‏مرا از دعای خیر فراموش مکن.

والسلام علیکم و رحمة ﷲ و برکاته.‏

روح ﷲ الموسوی الخمینی‏

۲/۱۲/۱۳۶۷

آیت‌ﷲ شیخ‌ حسن‌ صانعی‌ در ۱۳۱۳ ش‌ در شهرستان‌ شهرضا به‌ دنیا آمد. پدرش‌ حجت‌الاسلام‌ والمسلمین‌ شیخ‌ محمدعلی‌ صانعی‌ از روحانیون‌ شهرضا بود. وی‌ تحصیلات‌ خود را همراه‌ با برادرش‌ آیت‌ﷲ شیخ‌ یوسف‌ صانعی‌ در زادگاه‌ خود آغاز کرد و سپس‌ جهت‌ تداوم‌ تحصیل‌ حوزوی‌ به‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ اصفهان‌ رفت‌. وی‌ پس‌ از فراگیری‌ دروس‌ مقدماتی‌ و سطح‌، به‌ شهرستان‌ قم‌ رفت‌ ( یاران‌ امام‌…، ج‌ ۱۶، ۱۷۲ ).

وی‌ تحصیلات‌ علوم‌ دینی‌ خود را با حضور در محضر درس‌ خارج‌ آیت‌ﷲ‌العظمی‌ بروجردی‌ تداوم‌ داد (دوانی‌، ۲) و سپس‌ به‌ محضر حضرت‌ امام‌ رسیده‌ و دروس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ را از محضر ایشان‌ فراگرفت‌. او از همان‌ دوران‌ طلبگی‌ جزو ملازمان‌ حضرت‌ امام‌ بود و مدیریت‌ بخشی‌ از پذیرایی‌ها و برنامه‌های‌ دیدوبازدید امام‌ را در بیت‌ معظم‌له‌ برعهده‌ داشت‌ (خاطرات‌ آیت‌ﷲ رسولی‌ محلاتی‌، ۶۳).

وی‌ با شروع‌ نهضت‌ اسلامی‌ به‌ رهبری‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ پای‌ در راه‌ مبارزه‌ با رژیم‌ پهلوی‌ نهاد. ایشان‌ در جریان‌ دستگیری‌ حضرت‌ امام‌ (ره‌) در آبان‌ ۱۳۴۳ ش‌ فعال‌ بود و مراجع‌ را به‌ صدور اعلامیه‌ یا اعلام‌ مواضع‌ در این‌ زمینه‌ ترغیب‌ کرد.

بعد از تبعید حضرت‌ امام‌ به‌ خارج‌ از کشور به‌ مبارزات‌ خود ادامه‌ داد. در ۲۵۲۵ (۱۳۴۵ ش‌) از طرف‌ ساواک‌ متهم‌ به‌ برقراری‌ ارتباط‌ با عناصر مشکوک‌ خارجی‌ شد و در ۱۳۴۶ ش‌ به‌ جرم‌ ترغیب‌ طلاب‌ به‌ تظاهرات‌، توسط‌ ساواک‌ قم‌ احضار و به‌ وی‌ تذکر داده‌ شد (یاران‌ امام‌به‌…، ج‌ ۱۶، ۱۷۲). در همان‌ سال‌، اعلامیه‌ها و بیانیه‌های‌ حضرت‌ امام‌ را در قم‌ توزیع‌ کرد و به‌ مقابله‌ با افرادی‌ که‌ در صدد از بین‌ بردن‌ اعلامیه‌های‌ الصاق شده‌ به‌ دیوار مدرسه‌ی‌ فیضیه‌ برآمده‌ بودند، پرداخت‌ که‌ منجر به‌ درگیری‌ طلاب‌ مبارز با افراد رژیم‌ شد. در ۱۳۵۲ ش‌ به‌ علت‌ تداوم‌ مبارزات‌ سیاسی‌ علیه‌ رژیم‌ پهلوی‌ توسط‌ ساواک‌ قم‌ احضار شد (یاران‌ امام‌…، ج‌ ۲۲، ۳۶).

یکی‌ از علل‌ دستگیری‌ وی‌، اعدام‌ انقلابی‌ پاسبان‌ محمدرضا مدنی‌ از مأموران‌ شهربانی‌ قم‌ بود که‌ رژیم‌ ساواک‌ وی‌ را همراه‌ با دیگر روحانیون‌ مبارز چون‌ آیات‌: محمد یزدی‌ و ربانی‌ املشی‌ در ۱/۱۱/۱۳۵۲ دستگیر کرد و سپس‌ کمیسیون‌ امنیت‌ اجتماعی‌ شهرستان‌ قم‌، وی‌ را به‌ سه‌ سال‌ اقامت‌ اجباری‌ (تبعید) در مشکین‌‌شهر محکوم‌ کرد (یاران‌ امام‌ به‌…، ج‌ ۱۶، ۱۷۲). وی‌ در مشکین‌شهر به‌ مبارزات‌ خود علیه‌ رژیم‌ پهلوی‌ در دوران‌ تبعید تداوم‌ داد؛ به‌طوری‌ که‌ در آن‌ شهر از طرف‌ کمیسیون‌ امنیت‌ اجتماعی‌ قم‌ خطرناک‌ تشخیص‌ داده‌ شد؛ لذا در ۱۳۵۳ ش‌ محل‌ تبعید وی‌ از مشکین‌‌شهر به‌ شهرستان‌ مرند تغییر یافت‌. مدت‌ محکومیت‌ (تبعید) وی‌ در ۱۳۵۵ ش‌ تمام‌ شد و وی‌ به‌ قم‌ مراجعت‌ کرده‌، مجدداً فعالیت‌های‌ سیاسی‌ خود را تداوم‌ داد (یاران‌ امام‌ به‌…، ج‌ ۲۱، ۳۶۱).

در جریان‌ قیام‌ ۱۹ دی‌ ۱۳۵۶ که‌ در پی‌ اهانت‌ روزنامه‌ی‌ اطلاعات‌ به‌ ساحت‌ مقدس‌ مرجعیت‌ و حضرت‌ امام‌ صورت‌ گرفت‌، وی‌ یکی‌ از سازمان‌دهندگان‌ اصلی‌ قیام‌ بود. ایشان‌ به‌ قول‌ ساواک‌ یکی‌ از اصلی‌ترین‌ محرکین‌ مردم‌ برای‌ برگزاری‌ تظاهرات‌ بود و در این‌ زمینه‌ نقش‌ مؤثری‌ ایفا کرد (همان‌). کمیسیون‌ امنیت‌ اجتماعی‌ قم‌ در جلسه‌ای‌ به‌ تاریخ‌ ۲۱/۱/۱۳۵۶ ش‌ وی‌ را همراه‌ با آیات‌: محمد یزدی‌، مکارم‌ شیرازی‌، خزعلی‌ و… به‌ عنوان‌ محرک‌ اصلی‌ و مخل‌ نظم‌ عمومی‌ تشخیص‌ داد (طالبی‌ دارابی‌، ۱۳۹). لذا با حکم‌ کمیسیون‌ امنیت‌ اجتماعی‌ قم‌ به‌ سه‌ سال‌ اقامت‌ اجباری‌ (تبعید) در شهرستان‌ میناب‌ محکوم‌ شد (همان‌، ۱۴۰). قبل‌ از اینکه‌ مأموران‌ رژیم‌ موفق‌ به‌ دستگیری‌ وی‌ شوند، متواری‌ شد و مأموران‌ در دستگیری‌ او ناکام‌ ماندند. محل‌ اقامت‌ اجباری‌ (تبعید) وی‌ بعداً به‌ میاندوآب‌ تغییر کرد؛ درحالی‌ که‌ همچنان‌ وی‌ در اختفا به‌ سرمی‌برد. سپس‌ کمیسیون‌ امنیت‌ اجتماعی‌ قم‌ در ۱/۵/۱۳۵۷ ش‌ او را به‌ تبعید در ایذه‌ محکوم‌ کرد؛ در حالی‌ که‌ همچنان‌ مأموران‌ از دستگیری‌ وی‌ ناتوان‌ بودند (یاران‌ امام‌ به‌…، ج‌ ۲۱، ۳۸۳). بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و بازگشت‌ حضرت‌ امام‌ به‌ کشور، در مدرسه‌ی‌ رفاه‌ و علوی‌ در خدمت‌ امام‌ بود و از

تنظیم‌کنندگان‌ ملاقات‌های‌ امام‌ خمینی‌ با شخصیت‌های‌ دیدارکننده‌ و مردم‌ بود (خاطرات‌ محسن‌ رفیق‌دوست‌ ۱۵۷ و ۱۵۹). وی‌ بعد از استقرار نظام‌ مقدس‌ اسلامی‌ بارها از طرف‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ مأمور امورات‌ شرعی‌ شد و همراه‌ با سید هاشم‌ رسولی‌ محلاتی‌ از طرف‌ امام‌ (ره‌) در ۲۲ تیر ۱۳۶۲ به‌ عنوان‌ سرپرست‌ بنیاد پانزده‌ خرداد منصوب‌ شد (صحیفه‌ی‌ نور، ج‌ ۱۸/ ۱)  وی‌ در ۱۳۷۶ ش‌ از طرف‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ به‌ عضویت‌ مجمع‌ تشخیص‌ مصلحت‌ نظام‌ برگزیده‌ شد و سالها عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. وی‌ علاوه‌ بر اشتغالات‌ اجرایی‌ از امر تدریس‌ نیز غافل‌ نبود و به‌ تدریس‌ دروس‌ عالی‌ دینی‌ اشتغال‌ داشت.

از جمله موارد نادری که از ایشان به عنوان خاطره و بیان زحمات برای انقلاب ثبت شده است این جملات نشان دهنده ی دلایل اصلی مکتوم بودن ایشان است:

«در مورد وابستگی و ارتباط من با حضرت امام مطالب فراوانی هست که برای گفتن اکثرش یا مجال نیست و یا صلاح.

روزی که بنا بود اطباء ایشان را عمل کنند من به اتاق مخصوص بیمارستان وارد شدم و دیدم آقای میریان که امروز هنوز در بیت امام مشغول و شاهد این ماجرا هستند مشغول پوشاندن لباس عمل به حضرت امام هستند. ایشان به محض دیدن من به آقای میریان اشاره کردند که کارش را رها کند و با این که تنها یک دست ایشان در آستین لباس رفته بود فرمودند: شما بیرون بروید.معلوم شد ایشان امور لازمی برای گفتن به من داشتند که از آن همه مسائل بعضی را گفته‌ام یا خواهم گفت و بعضی برای همیشه بین من و امام و خدا در سینه‌ام مکتوم خواهد ماند.

اکنون نیز که به خیال طبیعی خودم آخرین روزهای زندگی خود را می‌بینم مانند گذشته و همیشه وظیفه خود می‌دانم تا نفس دارم از هیچ چیزی نسبت به ایشان و انقلاب ایشان و بزرگداشت ۱۵ خرداد تا سرحد امکان و توان کوتاهی نکنم و برای انجام هیچ عملی در این راه از پای ننشینم و بتوانم در این آخر عمر کارهای مفید دیگری نیز به انجام برسانم. فعلا به این مختصر اکتفا می‌کنم که موظفم خود را عرضه نکنم وهمان‌طور که تا اکنون نیز در آن کوشیده‌ام گمنام بمانم.هر چند ممکن است گاهی مصلحت اقوی بر این وظیفه مسلط شود و ناگزیرم از بیان برخی مسائل در فرصت مقتضی»

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید