القاب علمی در مکتوبات مسلمین بیشترین حضور را در کتابهای رجالالحدیث و تراجمالرجال دارند ولی بازتاب و کاربست القاب به محدّثان اختصاص ندارد و دانشوران دیگر علوم اسلامی نیز هماره از القاب علمی برای تعیین و تثبیت جایگاه خود در گفتمانهای علمی روزگار خود بهرهمند هستند. لذا القاب با هویت صنفی و اجتماعی دانشوران پیوندی ناگسستنی دارد و البته سویههای اخلاقی، جامعهشناختی، سیاسی و فرهنگی نیز دارد .
میدانیم که دانش رجال به شیوههای شناخت و داوری و بیان اوصاف و احوال راویان و محدّثان بر پایه اصول فنی و معیارهای ویژه این دانش میپردازد . اصول و پیشفرضهای دانش رجال اثر پذیرفته از مبانی کلامی، سیاسی و مذهبی مکاتب و جریانهای رجال پژوهی است و هیچ رویکرد و کتاب رجالی پیراسته از این اصول علمی و مبانی فکری رجالیان نیست. بنابراین هر چند ضابطهمندی و مبناگروی از بنیانهای دانش رجال است ولی نتایج آن به نسبیت تاریخی دچار است و اثبات واقعنمایی برایندها و نتایج این دانش از حقیقت راویان بسیار دشوار است لذا برخی از راویان در داوری رجالیان به دوگانگی و تضاد در اوصاف دچار هستند و یک راوی نزد گروهی مقبول و نزد گروهی دیگر متروک است.
این وضعیت در کتابهای تراجمالرجال که به شرح و حال نگاری مفاخر علوم و فنون، سَرآمدن قدرت و سیاست، ناموران تاریخ و فرهنگ و تمدن اختصاص دارند، بسیار پیچیده تر است و دستیابی به تصویر واقعی یک شخصیت در کتابهای تراجم دشوارتر از دانش رجال است. زیرا افرون بر آسیب اثر پذیری از مبانی ایدئولوژیک مولفان این آثار، اغراق و غلو، عصبیت، قبیلهگرایی، تفاخر به ملت و امت، تقابل با جریانها و گفتمانهای رقیب، سانسور و فروکاست شخصیتهای مخالف، مصادره به مطلوب و دستبرد در اسناد و مدارک تاریخی، استناد به مدارک و شواهد سست و برساخته، همسویی با حاکمیت و قدرت، کرامتسازی و فضیلتتراشی و … در غالب آنها موج میزند و این همه در قامت و کسوت القاب متنوع خود را پنهان ساخته است.
این چالش زمانی عمیق تر و پیچیدهتر میگردد که یک رجالی بر پایه رویکرد و داده های تراجمنویسان به وصف یک محدّث بپردازد یا درباره جایگاه و منزلت او داوری نماید؛ یا بر عکس مولف کتاب تراجم با رویکرد گزینشی فقط از دیدگاه های رجالی همسو و موافق درباره یک محدّث استفاده کند و دیدگاههای انتقادی درباره او را حذف و سانسور نماید. اینگونه است که تعارض در این آثار پدید میآید و خواسته یا ناخواسته محدّثی از فرود بر فراز یا از فراز بر فرود میآید.
تصویر محدّثان در قاب دوگانههای تناقض تعظیم و تنقیص، متروک و مقبول، عادل و فاسق، غالی و معتدل، علامه و نادان، واهی و ضابط و … ترسیم میشود و تصویر اصیل و معیار محدّث در کرانههای ناپیدای تعصب و تقلید مولفان این آثار محو میگردد و تشخیص حقیقت از مجاز سخت و دشوار میشود.
این تناقضات چنان عمیق و پیچیده هستند که به سادگی در نگاه اول به کتابهای رجال و تراجم قابل رویت نیستند و اکتشاف آنها به واکاوی عمیق، تتتبع طاقت سوز در گردآوری دادهها و داوری اندیشهسوز در سنجش آراء و انظار نیازمند است. هر چند آسیب یاد شده به معنای انکار ارزش تلاشهای مولفان کتب علم رجال و تراجم نیست اما تحقیق اجتهادی و نقد تاریخی را برای پژوهشگران در جستجوی تصویر راستین و اصیل یک شخصیت از میان آرای رجالیان و تراجم نویسان ضروری میسازد و از اعتماد پیش از تحقیق، استناد قبل از نقد و ایمان پیش از پرسش برحذر میدارد.
برای برون رفت از این آسیب ناگزیر از رویکرد علمی در لقبپژوهی هستیم . بر پایه این رویکرد لقبپژوهی، گرایش علمی بینا رشتهای، استوار بر مبانی نظری، بهرهمند از منطق تحلیلی و فرایند علمی از فهم تا نقد و دارای سنجههای داوری در ارزیابی القاب علمی است. مسئله اصلی لقبپژوهی شناسایی، اثبات و ارزیابی روشمند اصالت و اعتبار القاب علمی است و غرض آن پاسخ به ابهامات و مسائل القاب علمی است. در الگوی تحلیلی القاب علمی به مسائل معطوف به هر لقب پاسخ علمی و قابل دفاع ارائه میشود.
مهم ترین مسائل هر لقب علمی عبارتند از: مفهوم و ماهیت، پیشینه و تبار، جایگاه لقب در نظام القاب، القاب هم تراز : تفاوت ها و تمایزها، کهن الگوی لقب، لقب گذاری: فرایند و تاریخ، اسناد و مدارک مُثبِته، جلوهها و پیامدها، شهرت و تواتر، سویه های سیاسی و ایدئولوژیک القاب.
بنا بر این لقبپژوهی گرایش تخصصی است که از دستاوردهای دانشهای متنوع در پاسخ به مسائل و دستیابی به هدف خود بهرهمند است و در شناخت حقیقت از مجاز در القاب علمی سودمند است.