بهعنوان اولین پرسش، مختصری از زندگی امام هادی(ع) را تشریح بفرمایید.
بسم ﷲ الرحمن الرحیم؛ و صلی ﷲ علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین. شهادت امام هادی(ع) را تسلیت عرض میکنم. امام هادی(ع) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) هستند. مادر بزرگوارشان سمانه یا غزالة مغربیه، زنی فاضله، دانشمند و پاکدامن بود که در کتب تاریخی از جلالت قدر این بانو بسیار صحبت شده است. امام هادی(ع) کنیههای مختلفی داشتند؛ از جمله ابوالحسن یا ابوالحسن ثالث. القاب آن حضرت نیز بسیار است که از معروفترین آنها میتوان به هادی، نقی، مرتضی و عسکری اشاره نمود.
ولادت حضرت طبق نظر مشهور، نیمه ذیالحجه سال ۲۱۲ ه.ق و شهادت ایشان سوم رجب سال ۲۵۴ ه.ق است. در مجموع – و با عنایت به روایتهای مختلف تاریخی -، عمر آن حضرت بین ۴۰ تا ۴۲ سال بوده است. ایشان حدودا از ۸ سالگی یعنی زمان شهادت امام جواد(ع) به امامت رسیدند و در میان امامان شیعه(ع) بیشترین طول دوران امامت را داشتهاند. امام هادی(ع) در مدت حیاتشان با هفت خلیفه عباسی همعصر بودهاند که به ترتیب عبارتند از مأمون، معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتزّ که در زمان حکومت مأمون و معتصم، امام جواد(ع) هنوز در قید حیات بودند؛ یعنی امام هادی(ع) هنوز به امامت نرسیده بودند.
فضایل ایشان بهقدری بود که حتی غیرمسلمانان و برخی نزدیکان خلیفه نیز به آن اذعان داشتند
بیشترین فشار در زمان متوکل به حضرت وارد شد؛ او امام را مجبور کرد تا از مدینه به سامرا که شهری نظامی (عسکری) بود هجرت کنند و در آنجا ایشان را محصور کرد و توسط جاسوسانش تحت مراقبت شدید قرار داد. امام هادی به دستور معتزّ عباسی به شهادت رسیدند و مرقد مطهرشان نیز در سامرّا (سُرّ مَن رَءاه) است؛ خداوند انشاءﷲ زیارت با معرفت آن حضرت را نصیب همه ما بگرداند.
با توجه به محدودیت شدید امام هادی(ع) توسط حکومت، منزلت و نفوذ اجتماعی حضرت چگونه بود؟
فضایل ایشان به قدری بود که حتی غیرمسلمانان و برخی نزدیکان خلیفه نیز به آن اذعان داشتند و تحت تأثیر ایشان بودند. مثلا یوسف بن یعقوب که مسیحی بود وقتی توسط متوکل احضار شد، برای آنکه از دست خلیفه جان سالم بهدر ببرد، پولی را نذر امام هادی(ع) کرد. یا هنگامی که متوکل مریض شده بود، مادرش نذر کرد که در صورت بهبودی او، مقداری درهم و دینار برای امام هادی(ع) هدیه بفرستد. جالب اینجاست که متوکل پس از بهبودی، از این ماجرا باخبر میشود، اما نهتنها نسبت به امام معرفت پیدا نمیکند، بلکه کینه و نفرتش بهواسطه نفوذ حضرت در جامعه (تا حدی که مادر خلیفه نیز برای امام(ع) نذر میکند) بیشتر شد.
نفوذ معنوی امام هادی(ع) در جامعه آن زمان به حدی بود که عدهای از دوستداران حضرت، قایل به الوهیت ایشان شدند؛ همانطور که زمان حضرت علی(ع) نیز عدهای نسبت به ایشان غلوّ کردند و امیرالمؤمنین(ع) درباره این افراد چنین فرمودند: «دو گروه راجع به من هلاک شدند: دوست غلوّکننده و دشمن ذلیلکننده». امام هادی(ع) نیز با ارسال نامههایی (که در تاریخ ثبت شده است)، غالیان را طرد کردند و نگذاشتند به هدف اصلی نبوت و امامت یعنی «توحید» خدشهای وارد شود. از مهمترین عوامل نفوذ بالای معنوی امام در میان دوستان و دشمنان، میتوان به سادهزیستی، کرامات و علم حضرت اشاره کرد.
به علم امام اشاره فرمودید؛ اگر ممکن است قدری بیشتر در اینباره توضیح دهید.
درباره علم حضرت، ذکر یک جریان تاریخی خالی از لطف نیست. این ماجرا مربوط به زمان حضور امام در مدینه است؛ یعنی زمانی که امام جواد(ع) در قید حیات بودند و امام هادی(ع) هنوز به امامت نرسیده بودند. خلیفه وقت به والی مدینه نامه نوشت که کاری کنید علی بن جواد (امام هادی(ع)) بهلحاظ فکری از خاندان اهلبیت(ع) بریده شود تا بعد از امام جواد(ع) دیگر مشکلی از جانب این خانواده برای خلافت پیش نیاید. والی مدینه هم ناصبیترین عالم مدینه را که جُنیدی نام داشت، مأمور کرد تا به امام هادی(ع) که در آن زمان کودکی حدودا هفت ساله بودند درس بدهد. پس از مدتی والی مدینه گزارش کار را از جنیدی پرسید. جنیدی گفت: علی بن جواد کودک نیست؛ بلکه عالمی است که من از محضرش استفاده میکنم! و در تاریخ آمده است که جنیدی پس از این جریان از شیعیان و محبین اهل بیت(ع) میشود؛ در حالیکه ناصبیترین فرد زمان خودش بود.
با توجه به پژوهشهای گسترده حضرتعالی در زمینه زیارات، اگر ممکن است قدری درباره زیارت جامعه کبیره و زیارت حضرت علی(ع) در روز غدیر که هر دو از یادگارهای امام هادی(ع) هستند توضیح بفرمایید.
سه اقدام مهم فکری و اعتقادی امام هادی(ع) که بهوسیله شبکه اطلاعرسانی ویژهای انجام میشد، عبارت بودند از احیای واقعه عاشورا، احیای واقعه غدیر و از همه مهمتر احیای امامت و امامشناسی. از امام هادی(ع) روایاتی درباره فضیلت زیارت امام حسین(ع) و تربت آن حضرت و نیز یک زیارت ویژه درباره اباعبدﷲ(ع) نقل شده است.
شخصی از اصحاب حضرت بهنام ابوهاشم جعفری نقل میکند: من بر امام هادی(ع) وارد شدم در حالیکه حضرت مریض بودند. به من فرمودند که یکی از دوستانِ ما را به کربلا بفرست تا در آنجا امام حسین(ع) را زیارت کند و برای شفای من دعا کند. عرض کردم: شما که خودتان دارای فضیلت و مقام امامت هستید. حضرت فرمود: … خداوند در زمین بقعههایی دارد که دوست دارد در آن بقعهها دعا شود و حائر اباعبدﷲ(ع) از آن بقعههاست و دعا در کنار قبر آن حضرت مستجاب میشود.
امام هادی(ع) با انجام کارهایی از این دست مردم را به زیارت امام حسین(ع) تشویق میکردند. همچنین از آن حضرت نقل شده که مقداری از تربت امام حسین(ع) را مقابل صورت و خشت زیر سر میّت بگذارید (جامعالزیارات، ج ۳، ص ۳۳). ایشان زیارت مخصوصی را درباره اباعبدﷲ(ع) به اصحاب خود انشا فرمودند که معارف بلندی در آن نهفته است. این زیارت در کتاب شریف کافی (ج ۴، ص ۵۷۷) ذکر شده و این نشاندهنده قوت سند آن است.
اهتمام ویژه امام هادی(ع) به احیای واقعه عاشورا عکسالعملی بود در برابر تلاشهای خلفای وقت برای فراموش شدن واقعه عاشورا و اهداف والای اباعبدﷲ(ع). این تلاش تا حدی بود که مثلا متوکل قبر امام حسین(ع) را خراب کرد و در مواردی زائران آن حضرت را میکشت یا دستشان را قطع میکرد.
سه اقدام مهم فکری و اعتقادی امام هادی(ع) عبارت بودند از احیای واقعة عاشورا، احیای واقعة غدیر و احیای امامت
اما درباره زیارت حضرت امیر(ع) در روز غدیر که از امام هادی(ع) نقل شده است؛ این زیارت بسیار بامحتواست و من معمولا به دوستانم توصیه میکنم علاوه بر خواندن به نیت ثواب، آن را مطالعه کنند. چون این زیارت شامل مجموعی از آیات قرآن، روایات پیامبر(ص) و نکات مهم تاریخی در فضیلت حضرت علی(ع) است. همچنین در آن به کارهای ارزنده امیرالمؤمنین(ع) اشاره شده است. زیارت بسیار مفصلی است که ما آن را در جلد دوم جامعالزیارات نقل کردهایم و البته در کتاب شریف مفاتیحالجنان هم آمده است. پس این زیارت را باید در چارچوب تلاش امام هادی(ع) برای احیای واقعه غدیر ارزیابی کنیم.
زیارت جامعه کبیره نیز نشاندهنده کوشش آن حضرت برای احیای بحث امامت است. علامه مجلسی این زیارت را از معتبرترین روایات بهلحاظ سند و از قویترین روایات بهلحاظ متن معرفی کردهاند. امام در این زیارت، اوصاف و القاب ائمه اطهار(ع) را بیان فرمودهاند؛ اوصافی که درباره تمام امامان صدق میکند و ما بهوسیله این زیارت میتوانیم تمام امامان را زیارت کنیم. به اعتقاد من اگر از امام هادی(ع) یادگاری نمیماند، جز زیارت جامعه کبیره و زیارت غدیر، برای نشان دادن عمق علم امام و ارشاد جهان اسلام – بهویژه شیعیان – توسط آن حضرت کافی بود.
در بیاناتتان به شبکه خاص اطلاعرسانی امام هادی(ع) اشارهای کردید؛ اگر ممکن است شکل و کارکرد آن را تشریح بفرمایید.
سؤال مهمی که درباره امام هادی(ع) مطرح میشود، این است که ایشان چگونه با وجود محصور بودن و محدودیت شدید توسط حاکمیت، به امور شیعیان رسیدگی میکردند؛ بهویژه آنکه در زمان آن حضرت بر تعداد شیعیان بسیار افزوده شده بود و در مناطق مختلفی مانند یمن، مصر و ایران حضور داشتند. علت مهم این گسترش هم تبعید اصحاب اهل بیت(ع) به مناطق گوناگون توسط خلفای بنی امیه و بنی عباس بود؛ این افراد در بلاد مختلفی که به آنجا تبعید میشدند معارف اهلبیت(ع) را ترویج میکردند. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
در پاسخ به این سؤال باید بگوییم که در چنین شرایطی امام بهوسیله شبکه خاصی که ما آن را «سازمان وکالت و اطلاعرسانی» مینامیم، به امور شیعیان میپرداختند. عدهای معتقدند چنین سازمانی در زمان امام صادق(ع) نیز بوده و حتی برخی آن را به زمان امیرالمؤمنین(ع) نسبت میدهند. از نظر بنده چنین سازمانی از زمان امام صادق(ع) و امام باقر(ع) شکل گرفت و ریشه دواند؛ اما در زمان امام هادی(ع) بهشکل مخفی و البته متقن گسترش یافت. حضرت در بلاد مختلفی که شیعیان حضور داشتند نمایندگانی را گماشته بودند و شیعیان را به آنها ارجاع میدادند و از سامرّا (تحت شرایط سخت امنیتی) به آن نمایندگان نامه مینوشتند و بدین ترتیب شیعیان را امامت میکردند. علاوه بر این نمایندگان، اشخاص دیگری هم بودند که ضمن نشر دستورات و علوم امام هادی(ع)، مبالغی را که مردم تحت عنوان خمس و زکات یا عناوین دیگر پرداخت میکردند، به نماینده خاصّ حضرت میرساندند و آن نماینده نیز میدانست که طبق نظر امام این بودجهها را در چه راهی باید صرف کند.
از نمایندگان معروف امام هادی(ع) میتوان به جناب عبدالعظیم حسنی(ع) در ری و احمد بن اسحاق در قم اشاره کرد. روایاتی نیز درباره فضیلت حضرت عبدالعظیم(ع) نقل شده است. ایشان از طرف امام هادی(ع) و بهطور مخفیانه منطقه ری را رهبری میکردند. بهطور کلی حضرت در نواحی مهمی که شیعیان حضور داشتند نمایندگانی را گماشته بودند؛ مانند مدینه، مکه، یمن، بحرین، کوفه، بغداد، ماوراءالنهر، مصر، مغرب و… . برخی نامههایی که حضرت برای این نمایندگان میفرستادند، موجود است.
«سازمان وکالت و اطلاعرسانی» در زمان حضور امام معصوم، مقدمهای بود بر شکلگیری «سازمان فقاهت» در زمان غیبت
باز هم تأکید میکنیم که این مکاتبات و ارتباط امام با نمایندگان، به دلیل حفظ امنیت جان و مال شیعیان بهشکل مخفیانه بوده است؛ چون در آن زمان اگر مشخص میشد کسی محبّ امام است، او را میکشتند و حتی متوکل به عمّال خود دستور داده بود اگر نسبت به کسی ظنّ داشتید که شیعه یا محبّ امام است او را بکشید. چنین شرایطی ایجاب میکرد که سازمان وکالت و اطلاعرسانی با تکیه بر اصل «تقیه» پیش برود.
نکته مهم دیگر این است که این سازمان، مقدمهای بود برای شرایط غیبت کبری. امام هادی(ع) و حتی فرزندشان امام حسن عسکری(ع) با گسترش چنین شبکهای بهطور غیرمستقیم به شیعیان یاد میدادند که چگونه بهوسیله ارتباط با نمایندگان و نوّاب امام، یک شبکه ارتباطی وسیع و بینالمللی داشته باشند. بهتعبیر دیگر سازمان وکالت و اطلاعرسانی در زمان حضور امام معصوم، مقدمهای بود برای شکلگیری «سازمان فقاهت» در زمان غیبت. شما ملاحظه میکنید که پس از غیبت صغری و نواب چهارگانه خاص حضرت ولی عصر(عج)، شیعه با سازمان فقاهت اداره میشود. یکی دیگر از کارکردهای مهم نظام وکالت و اطلاعرسانی و نظام فقاهت، نوعی تقسیم مسئولیت است؛ بدین نحو که امام یا مرجع تقلید، به امور کلی جامعه میپردازند و پاسخگویی و رسیدگی به امور جزیی در مناطق مختلف را به نمایندگان میسپارند.
در زمان حضور امام معصوم هم بحث فقاهت و فتوا مطرح بوده است
نمایندگان منصوب امام، در چه اموری نمایند امام بودند؟ آیا صرفا به سؤالات شرعی و وجوهات میپرداختند یا در سطوح دیگر اجتماعی هم به نیابت از امام مدیریت میکردند؟
این مسأله به شرایط خاص جوامع مختلف بستگی داشت. ممکن بود در شهر خاصی شرایط تقیه حاکم باشد و نماینده امام مجبور بود در آن شهر بهطور مخفیانه به ترویج فقه امام بپردازد. حتی در دوران غیبت هم ما مشاهده میکنیم که برخی علمای بزرگ مانند شهید اول و شهید ثانی به جرم شیعه بودن کشته شدند؛ اما در شهرهایی مانند قم، کاشان و ناحیه طبرستان علما نیازی به تقیه نداشتند.
بهعنوان سؤال پایانی بفرمایید که آیا نمایندگان امام، علیرغم حضور امام معصوم، در پاسخ به سؤالات شیعیان تفقّه (فقاهت) هم میکردند؟
سؤال بسیار خوبی است. ما روایاتی داریم مبنی بر اینکه امام معصوم به برخی اصحاب یا شاگردانشان میفرمودند: در مسجد بنشین و برای مردم فتوا بده: «أفتی الناس». هر چند در زمان ما بهدلیل وجود روایات فراوان و غیبت امام معصوم، دایره فقاهت گسترده شده است؛ اما در آن زمان هم (یعنی زمان حضور امام) بحث فقاهت و فتوا مطرح بوده است. اگر هم در مسألهای اختلاف فتوا پیش میآمد، پیش امام میرفتند و مسأله را حل میکردند. البته امام، فقیهی را که رأی اشتباه داده بود تأیید نمیکردند؛ اما او را گناهکار هم نمیدانستند؛ چون بنا بر اعتقاد شیعه، کسی که فقاهت کند و به رأی اشتباه برسد یک اجر دارد و کسی که با فقاهت خود رأی صحیح را کشف کند، دو اجر.
از شرکت حضرتعالی در این گفتوگو و پاسخ به سؤالات سپاسگزاریم.
انشاءﷲ مؤید باشید؛ آجرکم ﷲ.
فقه عزا و تاملی در ماهیت و روش عزاداری
سیره علما در عزاداری امام حسین(ع)
سازمان وکالت؛ زمینهسازی امام حسن عسکری(ع) برای غیبت
نشست علمی مقتل شناسی و نویافتههای عاشورا پژوهی برگزار میشود