دکتر یحیی یثربی استاد دانشگاه علامه طباطبایی و صاحب «تفسیر روز» در گفتوگو با ایکنا:
- قرآن کریم طوری نبود که فهمش در گرو روایات باشد؛ یعنی نبی اکرم(ص) وحی را برای مردم میخواند و میگفت این آیات نازل شده است. مردم کجا باید به سراغ روایت میرفتند و آیات را میفهمیدند. مخاطب پیامبر و وحی، مردم به صورت عموم بودند. بخش عمدهای از خطابهای قرآن عموم مردم هستند. وقتی عموم مخاطب واقع میشود، همه باید قرآن را بفهمند.
- به ما گفته شده است هر روایتی که از معصوم(ع) نقل میشود باید به قرآن ارجاع شود؛ اگر با قرآن سازگار بود قبول کنید و در غیر این صورت میتوانید آن را کنار بگذارید. این چه معنایی دارد؟ این بدان معناست که شما قرآن را میفهمید و حدیثی که از من معصوم نقل شده است را میتوانید با آن مقایسه کنید؛ اگر قرآن آن را تأیید کرد قبولش کنید؛ وگرنه کنار بگذارید. بنابراین این مردم قبل از حدیث قرآن را میفهمند.
- هر کسی که عربی را میفهمد، قرآن را میفهمد و یا اگر قرآن به زبانی ترجمه شود، باز مردم غیر عرب هم میتوانند آن را بفهمند. پس قرآن بارها گفته است که زبان من مبین است؛ یعنی هیچ احتیاجی به توضیح و تفسیر ندارد.
- قرآن مانند انجیل نیست که کلیسا میگوید کسی غیر از من حق فهم آن را نداشته باشد. قرآن میگوید همه مرا میفهمند. اولین حقی که مارتین لوتر (متکلم مسیحی و از بنیانگذاران پروتستانتیسم) میخواست به مؤمنان بدهد این بود که میتوانند متون دینی را بفهمند. کلیسا و کاتولیکها میگفتند نه؛ و با اجبار این حق را در انحصار خود نگاه داشته بودند.
- فهم قرآن همگانی است و همه آن را میفهمند؛ اما تفسیر و تأویل عبارت است از اینکه ما میفهمیم معنی چیست؛ اما برداشتهایی از آن داریم. مثلاً آیهای میگوید شما در اختیار خدا هستید و خدا بر همه چیز احاطه دارد. همه ما معنی این را میفهمیم. اما یکی میخواهد از این آیه نظام جبر را برداشت کند. جایی خداوند میگوید هر کسی مدیون کار و عمل خود است؛ برخی از این آیات اختیار انسان را برداشت میکنند.
- عدهای بر اساس غرضی که دارند، برداشتی از قرآن میکنند که تفسیر به رأی است و ممکن است نادرست باشد. برای مثال یکی از این آقایان که علاقه به یک سیستم خاصی در فلسفه اسلامی دارد و آن را عین اسلام میداند، میگفت: مراد از آیه «… وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ: … و چون به كارى اراده فرمايد فقط مى گويد [موجود] باش پس [فورا موجود] مىشود»؛ (بقره:۱۱۷) یعنی جدایی ماهیت از وجود؛ زیرا خدا به ماهیتی دستور میدهد موجود بشو و ماهیت موجود میشود؛ از این رو ماهیت از وجود جداست.
- معنای آیهها روشن است و این برداشتهاست که ممکن است درست و یا نادرست باشند. ما در مورد برداشتها به هدایت معصوم نیاز داریم. ممکن است ۵۰۰ برداشت بشود و درست هم باشد و ما هم جزو آن درستها باشیم؛ اما مواقع پیچیدهای برداشتهایی ممکن است بشود که ما نتوانیم تشخیص دهیم؛ اما معصوم اولی الامر و راسخون در علم میتوانند تشخیص دهند.
- ما نیاز به راهنمایی معصوم داریم؛ اما چنین نیست که ما ارتباطی با آیات بدون استفاده از روایات معصومین نداشته باشیم. این نظر اسماعیلیه است. صوفیه هم معتقدند که قرآن سطحی از معانی را دارد که کسی نمیفهمد جز قطب زمان.