مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

جلسه‌ی نقد و بررسی کتاب روش‌شناسی مطالعات اسلامی در غرب، بدون حضور دکتر ساشادینا (مؤلف) در پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام برگزار شد؛ سعید عدالت‌نژاد تنها سخنران این جلسه بود. این کتاب حاصل درس‌گفتارهای آقای ساشادینا است که در حوزه‌ی علمیه‌ی قم برای پژوهشگران علوم دینی و طلاب ایراد شده بود؛ موضوع این درس‌گفتارها نگاهی است به سیر مطالعاتی که درباره‌ی اسلام در غرب و بین گروهی از پژوهشگران که به آن‌ها شرق‌شناس می‌گوییم انجام می‌گیرد. دکتر عدالت‌نژاد استاد مطالعات اسلامی و پژوهشگر حوزه‌ی قرآن‌پژوهی و روش‌شناسی13872 در مطالعات اسلامی هستند، عنوان مهم‌ترین کتاب‌های منتشرشده‌ی ایشان، «آفرینش در قرآن» و کتاب «چگونگی نوشتن پایان‌نامه در مطالعات دینی» است. در ادامه خلاصه‌ای از صحبت‌های ایشان  در این جلسه را مرور می‌کنیم.

نکات مثبتی در این کتاب وجود دارد، اما از نظر من نکات منفی آن بسیار بیش‌تر است. یکی از ایرادهایی که ما در مطالعات اسلامی و اسلام‌شناسی در ایران داریم این است که منابع خوبی در اختیار داریم؛ اما با روش آشنا نیستیم؛ ما فقر روشی داریم. اعتقاد من این است که اگر کسی در کتاب یا مقاله‌اش به روش‌شناسی بپردازد و اثرش دارای حتی ۱۰ خطا باشد، آن‌وقت یک نسل طول خواهد کشید تا این خطاها اصلاح شوند. ما اکنون در بسیاری از زمینه‌های مطالعاتی دچار این مشکل هستیم. اگر کسی از من در مورد این کتاب بپرسد، می‌گویم که ای‌کاش دقت بیش‌تری صورت می‌گرفت و خود دکتر ساشادینا نسخه‌ی فارسی آن را می‌دیدند. پیاده‌سازی کتاب همراه با غلط‌های بسیاری انجام گرفته و پاورقی‌های بسیار مغلوط و گاهی مضحک به کتاب اضافه شده است. با وجود اسامی زیادی که از آن‌ها در مقدمه‌ی کتاب ذکر می‌شود، وجود چنین اشتباهاتی زیادی -مثلاً در برابر لاتین‌ها و معادل‌ها- باعث تعجب است.

ایشان (ساشادینا) در این کتاب میان مستشرقین تفاوتی قائل نمی‌شوند و همه را به شیوه‌ی ادوارد سعید می‌بینند که من با این رویکرد مخالفم

نقد اول من بر این کتاب، نقد رویکرد است. شرق‌شناسی دارای یک تاریخ است و این تاریخ از ابتدای قرن نوزدهم به‌صورت آکادمیک شروع شده است. قبل از آن رویکرد شرق‌شناسان به قرآن و اسلام عمدتاً همراه با خصومت بوده است؛ اما به این معنا نیست که مستشرقان گروه به‌خصوص و متحدی هستند که خارج از کشور در حال دسیسه‌چینی و نقدو ترجمه‌ی متن‌های ما هستند. دوره‌ی شرق‌شناسی از ۱۵۳۹ با زبان‌آموزی در دانشکده‌های زبان‌شناسی و با تأسیس کرسی‌های زبان عربی شروع شد. بعدها فیلولوژی (تغییر معانی یک واژه یا اصطلاح به‌مرور زمان) در زبان عربی مورد توجه زبان‌شناسان قرار گرفت. در این کتاب – من این اشتباه را متوجه نه جناب ساشادینا بلکه پیاده‌کنندگان می‌دانم- زبان‌شناسی و فیلولوژی (فقه‌اللغة) هر دو به یک معنا گرفته شده‌اند. در فیلولوژی که زبان‌شناسی تاریخی است، مسأله‌ی فرهنگ مطرح می‌شود (فرهنگ مجموعه‌ای است از اعتقادات، آداب‌ورسوم، عادت‌ها، میت‌ها و اسطوره‌ها). کم‌کم فیلولوژی محققین را مجبور می‌سازد به بررسی اسطوره‌ها و باورها و رسوم مسلمانان بپردازند و مسیر شرق‌شناسی، از فیلولوژی به سمت فرهنگ‌شناسی تغییر می‌کند و دین به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های فرهنگ مورد توجه قرار می‌گیرد. در دانشکده‌ی ادیان، گرایشی با عنوان «نقد متون مقدس» شکل گرفت – برخی مستشرقین در بررسی فرهنگ و آداب و سنن مسلمانان در خدمت حکومت‌های استعماری بودند – این گرایش کم‌کم به این سمت سوق پیدا کرد که مسلمان‌های کشورهای مختلف علی‌رغم کتاب مقدس واحد، با هم یکی نیستند و فرهنگ‌های آن‌ها متفاوت است و برای هر منطقه لازم است که متخصصانی تربیت شوند.

بدین‌ترتیب، ایده‌ی شرق‌شناسی تبدیل به مطالعات منطقه‌ای (area studies) شد. مستشرقینی که در این مناطق زندگی کردند و به مطالعه پرداختند، نوعی ادبیات نیز در این روند به‌وجود آوردند به‌نام سفرنامه‌ها. متأسفانه کسانی مانند ادوارد سعید که ادبیات او در ایران نیز وارد شده است، با تکیه بر ادبیات سفرنامه‌ها که در آن به توصیف تحقیرآمیز شرقی‌ها پرداخته شده – و نه با تکیه بر پژوهش‌های علمی عمیق غربی – می‌گوید که غربی‌ها ما شرقی‌ها را کوچک می‌شمرند و می‌گویند که ما قدرت تحلیل خود را نداریم. نمونه‌ای از این شرح‌حال‌ها سفرنامه‌ی حاجی‌بابا اصفهانی است. در دوره‌ی مطالعات منطقه‌ای، قشری از ژورنالیست‌ها نیز پیدا شدند که به سراغ آثار پژوهشی و علمی شرق‌شناسان نرفتند و به خوانش سفرنامه‌ها پرداختند و بر این اساس آن تصویری که از مسلمانان در رسانه‌ها ارائه می‌شود بر این ژانر ادبی منطبق است. این کتاب بالطبع ادبیات ادوارد سعید است؛ من با این رویکرد ادوارد سعید و آقای ساشادینا مخالف هستم؛ ایشان جابه‌جا اسامی‌ای به کار می‌برند که کاملاً خلط انگیزه و انگیخته است؛ مثلاً این‌که فلانی صهیونیست یا یهودی است و این مطلب را گفته است. در جاهایی حتی تصریح کردند نوع ایمان فرد – چه نویسنده و گوینده – در نوع استدلال او تأثیر دارد. من با این مبنا موافق نیستم. با توجه به این مبنا ایشان افتخارشان این است که در عین حفظ رویکردهای آکادمیک غربی، ایمانشان را نیز حفظ نمودند و در کتاب نیز تصریح کردند هر جا که دیدند یافته‌های آکادمیک ممکن است برخلاف ایمانشان باشد، ایمانشان را ترجیح دادند بر آن.

بنابراین ما با رویکردی کلامی یا Apologetic یا مدافعانه مواجه هستیم. با خواندن این کتاب مردد بودم که آیا تصویری که از آقای ساشادینا در ذهن من نقش بسته درست است یا نه؟ اما با رسیدن به آخر کتاب، با کمال تعجب دیدم ایشان تمام صفاتی که در ذهنم به ایشان نسبت می‌دادم، صادقانه برای خود بیان نمودند و تحلیل‌های من تبدیل به فکت شدند. ایشان در جاهایی خود را واقعاً منحصربه‌فرد می‌دانند. ایشان در این کتاب میان مستشرقین تفاوتی قائل نمی‌شوند و همه را به شیوه‌ی ادوارد سعیدی می‌بینند. نکاتی که ایشان در باب متدولوژی در فضای آکادمیک می‌گویند نکات خوبی است. از اشکالات نگارشی کتاب عدم ربط جملات به هم است. ایشان در کتاب، رویکرد خویش در اسلام‌شناسی را متون‌شناسیِ دقیق، جدی گرفتن ایمان و فدای مدرنیته نشدن عنوان می‌کند. البته این ادعای ایشان است؛ اگر ایشان حضور داشتند، حدود ۴۰ صفحه از کتابشان را علامت زده‌ام تا نشان دهم این مطلب غلط است و ایشان دقیق نیستند. ایشان در کتاب اطلاعات خوب و مفیدی از کار برخی مستشرقین می‌آورند که البته همه‌اش با پیش‌داوری همراه است؛ همچنین از برخی کتاب‌ها و اشخاصی نام می‌برند که به‌نظر می‌رسد اطلاعی از آن‌ها ندارند.

از این کتاب می‌شود نکات خوبی یاد گرفت؛ اما از این کتاب انتظار روش‌شناسی نداشته باشید؛ این را قاطعانه و با عذرخواهی از نویسندگان و آن پژوهشگاهی که میلیون‌ها و میلیاردها تومان بودجه در این کشور دارد و این کتاب را تولید می‌کند، می‌گویم. ما باید متأسف باشیم که چرا این اتفاق در فرهنگ کشور می‌افتد که این همه فقر روشی داریم و یک پژوهشگاهی این کتاب و ۱۱ سخنرانی را بااین‌همه غلط، با بی‌دقتی به چاپ می‌رساند. امیدوارم شاهد کتاب‌های بهتری در عرصه‌ی روش باشیم.

گزارش از فاطمه شمسی/فرهنگ امروز

پاسخ دهید