ولادت
شیخ وجیهالدین محمد بن حسن از بزرگان و دانشوران قم بوده و در روستای جهرود از توابع قم زندگی میکرد.[۱] وی به همراه خانواده و به شوق زیارت امام هشتم شیعیان به مشهد عازم شد و پس از زیارت، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش، در یکی از محلههای شهر طوس مسکن گزید. او پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامهی نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسهی علمیّه مشغول شد. در صبحگاه یازدهم جمادی الاول سال ۵۹۷ ق، به هنگام طلوع آفتاب، سپیده از خنده شکفته شد و درخشندهترین چهره حکمت و ریاضی در قرن هفتم پا به عرصهی وجود نهاد. نامش را محمد نهادند؛ کنیهاش «ابوجعفر» شد و به القابی چون «نصرالدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه» شهرت یافت.[۲]
خدمات ارزنده
اسماعیلیان فرقهای از شیعیان بودند که اسماعیل فرزند امام صادق(ع) را جانشین آن حضرت دانسته، بر او توقف کردند. قلعهی الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعههای متعدد و استواری داشتند که جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی بهشمار میرفت و دستیابی بر آنها بسیار سخت بود.[۳]
خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سکونت در قائن، به دعوت ناصرالدین عبدالرحیم بن ابی منصور – که حاکم قلعه قهستان و مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود – به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و مدتی آزادانه و با احترام ویژه در آنجا زندگی کرد. او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة العراق» تألیف ابن مسکویه را به درخواست میزبانش به زبان عربی ترجمه کرد و نام آن را «اخلاق ناصری» نهاد. وی در همین ایّام رساله معینیه در موضوع علم هیئت را به زبان فارسی نگاشت.
ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم، وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن، نامهای به خلیفهی عباسی در بغداد بنویسد. در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و بهدستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید. پس از چندی خواجه به قلعهی الموت منتقل شد؛ ولی حاکم قلعه که از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا کرده بود، با او رفتاری مناسب در پیش گرفت.
خواجه حدود ۲۶ سال در قلعههای اسماعیلیه بهسر برد؛ امّا در این دوران لحظهای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» را تألیف کرد. او در پایان کتاب شرح اشارات مینویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشتهام که سختتر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم؛ که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت. و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد؛ و زمانی پیش نمیآمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود…».[۴]
خواجه نصیر و مغولان
از آنجا که وجود اسماعیلیان، حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر میانداخت، هلاکوخان در سال ۶۵۱ق با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال ۶۵۶ ق. تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدینسان خواجه نصیر، بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل عام مردم برداشت و از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژهای یافت.[۵] هلاکوخان همچنین در فتح بغداد و کشتن آخرین خلیفهی عباسی، از نظرهای خواجه طوسی بهره گرفت.[۶]
خدمات خواجه نصیر به اسلام
معتصم، آخرین خلیفهی عباسی در دوران حکومت خود، علاوه بر لهو و لعب، به خونریزی مسلمانان پرداخت. عدهای از شیعیان بغداد بهدست پسرش ابوبکر به خاک و خون کشیده شدند و اموالشان به غارت رفت.[۷] خواجه که در آن ایام صاحب مقام و نفوذ شده بود، از موقعیت استفاده کرد و خدمات بسیاری به فرهنگ اسلام و کشورهای مسلمان روا داشت که برخی از آنها عبارتاند از:
- انجام کارهای علمی و فرهنگی و نگارش کتابهای ارزشمند؛
- جلوگیری از به آتش کشیدن کتابخانهی بزرگ حسن صباح در قلعهی الموت بهدست مغولان؛
- نجات جان دانشمندان و علمایی همچون ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه) و برادرش موفق الدوله و عطاملک جوینی که بیرحمانه مورد غضب و خشم مغولان قرار گرفته بودند؛
- جذب و حل شدن قوم مغول در فرهنگ و تمدن اسلامی بهدست خواجه؛ بهگونهای که مغولان به اسلام روی آوردند و از سال ۶۹۴ق اسلام دین رسمی ایران شد؛
- جلوگیری از تهاجم آنان به کشورهای مسلمان؛
- تأسیس رصدخانهی مراغه در سال ۶۵۶ق با همکاری جمعی از دانشمندان؛
- احداث و تجهیز کتابخانه بزرگ رصدخانه در مراغه.[۸]
فعالیت های علمی خواجه نصیر
وی سنت فلسفه مشایی را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار دیگر احیا کرد؛ مجموعهی آرا و دیدگاههای کلامی شیعه را در کتاب «تجرید الاعتقاد» گرد آورد و رصدخانهی مراغه را ساخت و در کنار آن کتابخانهای تاسیس کرد با چهل هزار کتاب![۹] او با پرورش شاگردانی همچون قطبالدین شیرازی و گردآوری دانشمندان ایرانی، عامل انتقال تمدن و دانشهای ایران پیش از مغول به آیندگان شد. وی یکی از گسترشدهندگان علم مثلثات است[۱۰] ؛ در قرن ۱۶ میلادی کتابهای مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه گردید.
در علم جغرافیا: مجلهی «شوروی امروز» از انتشارات متکی به تحقیقات دانشمندان روسیه، در مقالهی «پیشرو دیگر کلمبوس» ضمن مطالعهی جداول نجومی خواجه نصیر طوسی، متوجه شد که وی مختصات قاره آمریکا را دو سده پیش از کشف این قاره توسط کریستف کلمب مشخص کرده است.
در علم مثلثات: در کتاب «شکل القطاع»، مثلثات را برای اولین بار بهعنوان دانشی مستقل معرفی کرد؛ وی آن را در پیشگفتار علم نجوم معرفی و قوانینی اساسی را برای حل مثلثات مسطح و کروی مطرح میکند.
در علم فیزیک: در کتاب «تجرید الکلام» دربارهی نور و با تکیه بر نظریهی ذره، مطالبی را عنوان میکند که فوقالعاده اهمیت دارد. در کتاب «البصائر» نوشتهی اقلیدوس، وی انتشار صوت را به امواج آب تشبیه میکند. وی همچنین در نحوهی استفاده از ساعت آفتابی ابتکار جدیدی برای رصد کردن به خرج داد که در علم ستارهشناسی ارزشمند است.
در علم نجوم: خواجه نصیرالدین طوسی «زیج ایلخانی» را از روی رصدهای انجامشده در رصدخانهی مراغه تدوین کرده است. زیج ایلخانی سدهها از اعتبار خاصی در بسیاری از سرزمینهای آن زمان – از جمله در چین – برخوردار بوده است و در سال ۱۳۵۶ میلادی، یعنی ۳۰۰ سال پس از مرگ خواجه، ترجمه و در اروپا منتشر شد. قدیمیترین نسخهی این زیج، در کتابخانهی ملی پاریس نگهداری میشود.[۱۱]
آثار ماندگار
خواجهی طوسی، در دوران حیات ارزشمند خویش، به رغم آشوبها، حوادث مخاطرهانگیز و فشارهای سیاسی، اجتماعی و نظامی آن عصر، توانست حدود یکصد و نود کتاب و رسالهی علمی در موضوعات متفاوت بهرشتهی تحریر درآورد. برخی از این آثار عبارتاند از:
- تجرید العقاید؛ که در موضوع کلام نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوق العاده، مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرحهای بسیاری دربارهی آن نوشته شده است؛
- شرح اشارات؛ این کتاب شرحی بر اشارات بوعلی سینا است؛
- قواعد العقاید، در موضوع اصول عقاید؛
- اخلاق ناصری؛
- اوصاف الاشراف؛
- تحریر اقلیدس؛
- تحریر مجسطی؛
- اساس الاقتباس؛
- زیج ایلخانی؛
- اثبات الجواهر؛
- اثبات اللوح المحفوظ؛
- اشکال الکرویه؛
- شرح اصول کافی؛
- رسالهای در کلیات طب؛
- تجرید الهندسه؛
و دهها کتاب و رسالهی علمی دیگر.
نام خواجه نصیر بر کُره ماه
یکی از دانشمندان مشهور آمریکا به نام «فاندیک» در یکی از تألیفات خود مینویسد: «دانشمندان نجومی اروپا برای هریک از کوههای کره ماه، نامهایی از فضلای جهان را که خدمات شایستهای به جهان علم کردهاند، نامگذاری کردهاند؛ از جمله یکی از کوههای کره ماه به نام خواجه نصیرالدین طوسی نامگذاری شده است».[۱۲]
وفات
تاریخ وفات خواجه نصیرالدین، هجدهم ذیقعده سال ۶۷۳ق است و در حرم کاظمین(ع) و پایین پای دو امام مدفون شد.[۱۳] بنا به وصیتش بر روی سنگ مزارش این آیه قرآن را نگاشتند: «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید»؛ «و سگشان (به حالت پاسبانی) دو دست خویش بر درگاه غار گشاده بود».[۱۴]