سازگاری میان دانش نوین و دین از دغدغههای مهم دینداران دنیادیده روزگار ما بوده است. کشور ما از دهه بیست شاهد تلاشهای جدی شخصیتهای دیندار فرنگدیده و چهرههای حوزوی نوگرا برای برقراری این آشتی و زدودن اتهام علمستیزی از چهره دین بود. اما در غرب ما جرا بهگونه رقتبرانگیزی مینماید. نهاد قدرتمند دین در قرون گذشته متهم به ضدیت با هرگونه نوگرایی و دانشورزی بوده است. در چنین فضایی یک مورخ جوان بریتانیایی در کتاب خود کوشیده که از دومنظر متفاوت به پررنگشدن جدالها میان روحانیان و دانشمندان در عالم مسیحیت بپردازد و البته با جملات کوتاهی که درباره مسلمانان گفته، کوشیده نشان دهد که جهان اسلام را نیز رصد میکرده است. هرچند شاید اگر وی از جدالهای معطوف به «علم و دین» در ایران دوره پهلوی دوم آگاه بود، به نتایج کاملتری دست مییافت. دومنظری که تامس دیکسون در افزایش این دعوای تاریخی مؤثر دیده است، تأثیرگذاریهای سیاستمداران و بیتدبیری برخی دانشمندان بهویژه شخص گالیله در دامنهدار شدن این دعواست. وی تصریح میکند: «طبق برخی رویکردها، تضاد علم با دین، نماینده دائم برخی تعارضهای سیاسی متداول در دنیای مدرن است؛ تعارض فرد و دولت، یا تعارض لیبرالیسم سکولار و سنتگرای محافظهکار». خود دیکسون در شرح دعوای گالیله و پاپ اوربانوس هشتم از نقش پررنگ سیاست در افزایش تنش میان دانشمند بزرگ با کلیسای کاتولیک خبر میدهد: «ماجرای گالیله که عدهای آن را برخورد میان علم و دین شمردهاند، دراصل یک دعوا بر سر این مسأله دیرپای سیاسی بوده است که چه کسی مرجع تولید و اشاعه دانش است».
دیکسون در پایان فصل چهارم کتاب نیز نشان میدهد که نظریهی تکامل و «بقای انسب» داروین در اثر استفاده ابزاری نازیها و صهیونیستها تا چه حد رنگ و بوی سیاسی بهخود گرفته و به دلیل «انعطافپذیری سیاسی»اش چگونه به سود نژادپرستان تمام شده است.
این عضو انجمن بینالمللی علم و دین معتقد است که رفتارهای «تحریکآمیز» و «زیادهروانه» گالیله در برخورد تند پاپ و کلیسای رم با وی بیتأثیر نبوده است. بنابرروایت دیکسون، گالیله کتاب جنجالی «گفتوگو درباره دو نظام عده جهان» را در سال ۱۶۳۲ در بدترین زمان و به بدترین روش ممکن تألیف و منتشر کرد؛ زیرا پاپ اوربان هشتم که از قضا چندسال پیش، آرای گالیله را ستوده بود، قصد داشت پس از یک جنگ بحرانی سیساله، اتحاد خود با فرانسه را بههم زده و به سمت اتحاد با اسپانیا برود. اقتضای چنین سیاستی این بود که وی با قاطعیت بیشتری از نهاد متبوع خود حمایت کرده و آن را تقویت کند و لاجرم مجبور به محافظهکاری بیشتر میشد. در این میان انتشار کتابی که میتوانست تمرکز و اقتدار کلیسا را به حاشیه بکشاند، چندان به مذاق پاپ و هر رهبر دینی دیگری خوش نمیآمد.
از سوی دیگر گالیله کتاب را نه به زبان لاتین – که زبان علمی روزگار بود – بلکه به زبان محلی و غیرعلمی ایتالیایی نوشت و این شائبه را دامن زد که وی دارای تمایلات پروتستانی است و قصد دارد کلیسای کاتولیک را به چالش بکشد.
بیتدبیری دیگر گالیله این بود که در کتابش پاپ را نیز به نوعی به تمسخر گرفته بود. محتوای کتاب حول گفتوگوی علمی میان سهنفر (یک ارسطویی، یک کپرنیکی و یک فرد بیطرف منصف) تدوین شده بود و خوانندهی کتاب را قانع میکرد که تفکر کپرنیکی بر تفکر ارسطویی تفوق محسوس دارد. در این میان، برای مدافع تفکر ارسطویی، نام «سیمپلیچو» انتخاب شده بود که یک فیلسوف ارسطویی قرن ششم را تداعی میکرد و درعینحال، معنای لغوی نامش سادهلوحی و حمایت وی را نیز به خواننده میرساند؛ بهویژه آنجا که یکی از سخنان پاپ اوربانوس هشتم را از زبان سیمپلیچو نقل کرده بود که: «خداوند پدیدههای طبیعی را بههرشکل که بخواهد ایجاد میکند و بنابراین خطاست که اگر کسی هرگونه فرضیه مادی را درباب علت آنها حقیقت جبری بهشمار آورد».(صفحه ۴۸ کتاب.)
اینک گالیله، دوست قدیمیاش را که اکنون به مقام پاپی رسیده، بهطرز بدی در مخمصه قرار داده بود. مافئو باربرینی که از دوازده سال پیش از پاپشدن – یعنی از سال ۱۶۱۱ – گالیله را میستود و حتی سهسال قبل از رسیدن به مقام رهبری کلیسای کاتولیک، شعری بهنام «مدیحه خطرناک» را در ستایش ابتکارات علمی گالیله سروده بود، اکنون که بدعهدی گالیله و نافرمانی از توصیههای محتاطانهاش را میدید، همهی دوستیها و ارادتهای دیرینهاش به دوست دانشمندش را کنار گذاشت و با محکمهای تاریخی که تشکیل داد، نامش را بهعنوان چهره دینی علمستیز در تاریخ ثبت کرد.
دیکسون مینویسد: «درواقع محکومیت گالیله نه بهسبب تلاش او برای فهم جهان طبیعی از راه مشاهده و استدلال، بلکه بیشتر بهسبب نافرمانی او از کلیسا بود. برآورد غلط گالیله از رابطهاش با پاپ اوربانوس هشتم از منظر سیاسی همانقدر در سقوط او تأثیر داشت که زیادهروی او در تفسیر کتاب مقدس».
از منظر دیکسون، گالیله قربانی یک بحران سیاسی و نیز بیتدبیری و تندروی خود شده بود و نهاد کلیسا از اساس با مطالعه ریاضیات، اخترشناسی و سایر علوم مخالفتی نداشت.
(منبع: مجله تقریرات، شماره ۳)