در نمایشگاه کتاب امسال به مناسبت کتاب سیرة الامام الحسین(ع) تالیف علامه سید جعفر مرتضی عاملی که به تازگی با انتشار در ۲۴ مجلد منتشر شدهاست، مراسمی برگزار شد. در این مراسم آقایان سیدعباس صالحی و حجج اسلام و المسلمین رسول جعفریان و مهدویراد درباره ویژگیهای علمی و شخصیتی وی سخنرانی کردند.
استاد جعفریان:علامه جعفر مرتضی حاصل سه مکتب لبنان، نجف و قم است
رابطه بنده با سید جعفر، علاوه بر شاگردی، رابطه عاطفی هم بود. در واقع ، از وقتی که در سال ۱۳۶۱ اولین بار به خانه ایشان رفتم، این ارتباط تاکنون استوار و عاطفی مانده است. از آن وقت تا سال ۱۳۷۲ یا ۷۳ که ایران بودند، بسیاری از روزها به منزل ایشان می رفتم. از کتابخانه ایشان بهره می بردم. از یادداشت های پشت کتابها که مطابق رسم خود می نوشت. صد البته که ارادتم به ایشان تا به امروز هم باقی مانده و به هیچ روی کم نشده است.
اما به طور کلی باید بگویم آقای مرتضی، حاصل سه مکتب فکری بود. یکی مکتب لبنان که ادبیات نگارشی ایشان، و انس و الفتش با آثار آن دیار، علاوه بر تربیت در دوره کودکی، میراث آن دوره است. دیگر نجف که چند سالی در آنجا مانده و تحصیل کرده بود. سوم مکتب قم که در آنجا هم تحصیل و تحقیق داشت. در نجف گویا یک اثر ادبی هم چاپ کرده بود.
در قم بیش از همه با سه استاد همنشین بود. آیتﷲ سید مهدی روحانی، آیتﷲ احمدی میانجی و آیتﷲ میر محمدی. از طریق آنها با جمعی از دوستان آنها مانند آیتﷲ شبیری زنجانی، آیتﷲ آذری و شماری دیگر مربوط بود. گاه در جلسات درس آنها هم شرکت می کرد. به نظرم و در کل، بیشتر تحت تاثیر آیتﷲ روحانی بود. تا زمانی که ایران بود، همه آثارش را قبل از چاپ به آقای روحانی و احمدی می داد. در بسیاری از آنها به ایشان اشاره کرده است. آقای روحانی مرد دقیقی بود. سید جعفر که نبوغ خاصی داشت، متون را زیاد می خواند و با سرعت انتقال، در تدوین مطالب بسیار سریع بود، نوع از نظرات آقای روحانی و آقای احمدی استفاده می کرد.
به هر حال به نظرم یک ویژگی مهم ایشان همین بود که حاصل این سه مکتب بود. خودشان می گفتند که یادداشت نویسی پشت کتابها را از آثار سید عبدالحسین شرف الدین یاد گرفتند.
نکته دیگر این است که آقای سید جعفر وقتی اوائل دهه پنجاه به ایران آمد، قم در یک دوره فعالیت علمی بود. آن زمان دارالتبلیغ فعال ترین مرکز فرهنگی بود. مجلاتی داشت. شماری از ایرانی های مقیم عراق هم که از آن کشور بیرون رانده شده بودند، یک تجربه جدیدی را برای نشر آثار عربی در پیش گرفتند که نمونه اش مجله الهادی بود. سید جعفر با اینها هم کما بیش کار می کرد. نخستین اثرش حیات سیاسی امام رضا(ع) به عربی در بیروت و توسط دارالتبلیغ چاپ شد. شاید اندکی قبل یا بعد از آن کتاب حدیث الافک را چاپ کرد که قدرت نقادی تاریخی خود را در هر دو اثر نشان داد.
این زمان آقای آئینه وند هم که همدرس فرزند آقای روحانی بود، به قم می آمد و شاید تحت تاثیر آقای مرتضی و آقای روحانی به تاریخ علاقه مند شد. چون تا آن جا که به خاطر دارم آن زمان ایشان دانشجوی ادبیات عرب بود نه تاریخ. به هر حال سید جعفر در دو اثر یاد شده نشان داد که استاد تاریخ است. به هر حال، ایشان در یک فضای پرنشاطی فعالیت نگارشی خود را آغاز کرد.
اما وقتی انقلاب اسلامی شد، زمینه برای ایشان فراهم شده و اوضاع کلی فرهنگی سبب شد تا راحت تر افکار و اندیشه های ایشان رواج یابد. این را از دو جهت می توانم بگویم:
یکی این که اصولا انقلاب اسلامی، انقلاب تاریخ اسلامی است. یعنی وقتی ما دوره قبل از آن را نگاه می کنیم، اندیشه های انقلاب توسط افرادی مانند آقای مطهری، شریعتی، جلال الدین فارسی، صالحی نجف آبادی، هاشمی نژاد وبسیاری دیگر، متاثر از مسائل تاریخ اسلام بود. عاشورا هم نقش مهمی داشت. انقلاب اسلامی، اصولا و به نظرم صبغه تاریخ اسلامی دارد. بلافاصله پس از انقلاب و بر اساس همین نگره، درس تاریخ اسلام در کنار درسهای معارف که بیشتر نقد مارکسیسم بود، در درسهای عمومی دانشجویان گنجانده شد. در سپاه، روی تاریخ اسلام کار می شد و مرحوم آقای مروی تاریخ اسلام درس می داد که در مجلات سپاه چاپ می شد. مراکز تحقیقاتی برای تاریخ اسلام در سپاه تشکیل شد. در این فضا بود که زمینه برای فعالیت های سیره ای آقای مرتضی فراهم شد. نمی دانم چه کسی در اندیشه ایشان انداخته بود که کتاب سیره بنویسد. حتما خودشان می دانند. وقتی من با ایشان آشنا شدم، مشغول غلط گیری مطبعی مجلدات اول الصحیح من سیره النبی بودند. زمانی هم که چاپ شد، جای آن بسیار خالی بود. چون در میان شیعیان، کار جدی روی سیره نشده بود.
به علاوه، آقا مرتضی نقادانه کار می کرد و هرچند خیلی خط کشی مذهبی در بحث ها می کرد، اما کثرت تتبع، نقادی سندی و متنی، و حدس های تند و تیز ایشان، راه را برای اظهارات جدید فراهم می کرد. به همین دلیل الصحیح خیلی تاثیر گذاشت و دیدگاه ها شایع گردید.
تاثیر تاریخ اسلامی ایشان، در آموزش درس سیره به نخستین دوره های تاریخ تربیت مدرس هم بود. آنها هر هفته به قم می آمدند و روزی را در خدمت ایشان بودند.
اما تاثیر دیگر ایشان را می توانم نقش ایشان در نظام سازی پس از انقلاب بگویم. آن زمان سازمان امور اداری استخدامی کشورف به دنبال اصولی برای اسلامی کردن نظام بود. مدیر آن برای سالها شخصی به نام آقای رضوی بود. او و دوستان دیگرش ارتباط مستمری داشتند و ایشان بر اساس نیاز آنها، متون قدیم را می خواند و می کوشید تا در زمینه تاسیس نظام، اصولی استخراج کرد.
نمونه آن هم کتاب بازار در فقه اسلامی بود. اما مهم تر، مجموعه ای بود که شامل همه تاسیسات حکومتی می شد و یادداشت های آن بعدها در اختیار آقای دعموش از طلبه های نزدیک به ایشان قرار گرفت که در چند جلد به چاپ رسید. در کل رنگ تاریخ اسلامی و نیز نظام سازی، در آثار ایشان دیده می شود.
آقای مرتضی علاقه مند به انقلاب بود و در خانه اش برخی از نمادهای نهادهای انقلاب اسلامی را که به آنها علاقه داشت، در بالای دیوار نصب کرده بود. فرزندش عبدﷲ به جبهه رفت و مجروح شد و دقیقا وقتی من به خانه ایشان رفتم، عبدﷲ در بستر بود. بچه های دیگر که بسیار ریز و فراوان بودند، همه در اطرافش بودند.
استاد، خانه ای در کوچه زینعلی بود که حالا یک خیابان بزرگ شده است. بعدها به خیابان آذر رفت و خانه ای گرفت. از آنجا به خیابان ابن سینا آمد و همسایه آیتﷲ شبیری زنجانی شد. بعدها به کوچه ارک رفت و سالهای متمادی خانه اش روبروی حسینیه ارک بود. نزدیک همان خانه بود که ساختمانی را به عنوان منتدی برای طلاب لبنانی خرید و زان پس تربیت طلبه های لبنانی را جدی تر گرفت. مدرسه بزرگتری پس از آن ساخت.
آقای مرتضی به تدریج در محافل ایرانی شناخته و شناخته شد. بارها با مجلات مختلف مصاحبه کرد و آقای مهدوی راد که در سال ۶۹ مجله آینه پژوهش را تاسیس کرد، بارها مصاحبه های ایشان را در مجله چاپ کرد.
اما ارتباط من با ایشان از همان سال ۶۱ ادامه داشت و خلق و خوی بسیار نیکوی استاد و نیز دست و دلبازی شان از هر حیث و برای هر مهمان، جذابیتشان را بیشتر می کرد. اما بالاتر، آن که در منزل ایشان بحث علمی دایمی بود. خودشان همیشه مشغول نوشتن بودند. بسیاری از آنها را قبل از چاپ به بنده هم لطف می کردند ببینیم. سال ۶۴ از من خواستند کتابی در رد اتهام تحریف به شیعه بنویسم و اسمش را خودشان اکذوبه تحریف القرآن ب گذاشتند. بعد از نوشتنف کتاب را اصلاح کردند و سپس آقای تسخیری آن را اصلاح کرد و توسط معاونت بین الملل سازمان تبلیغات که آن زمان تنها سازمانی بود که به صورت گسترده تبلیغاتی خارجی داشت منتشر شد و از قضا چون دست ها خالی بود این اثر جای خود را باز کرد. احترام ایشان به بنده و اعتمادشان البته جالب بود.
آقای مرتضی غالب اوقات خندان بودند، به هیچ وجه ندیدم از کسی بدگویی کنند. سخت مهمان نواز بودند. بنده جرات انتقاد از ایشان را به آسانی داشتم و هرچه می خواستم می گفتم. در سفر های متعددی با ایشان بودم. سوالات متفاوتی در مسیر می پرسیدند و اگر نمی دانستم خودشان توضیح می دادند. اصفهان، همدان و بارها تهران.
بعدها هم که به لبنان رفتند، مکرر برای دیدنشان رفتم. شاید یکی از بدترین لحظات زندگی ام، شنیدن خبر بیماری ایشان بود. خوشبختانه در ایران، پزشکان با جدیت ایشان را معالجه کردند و امیدوارم که کاملا خوب باشند. در این مدت، هر بار که قم آمده اند، در خدمتشان بودم. طی سالیان آقای نواب از همراهان ایشان بود.
یک بار در سالهای اشغال جنوب لبنان و زمانی که در روستای سکسکیه بودند، خدمتشان رفتم. شب هنگام برای تدریس تفسیر به جبهه های نبرد رفتیم. در سنگرهای بسیار عمیق. به جوانان عاشق، درس تفسیر قرآن می دادند.
وقتی به لبنان رفتند، بنده کمتراز کارهای علمی شان خبر داشتم. آنجا درگیر برخی از مناظرات فکری و مذهبی شدند که آثاری هم در این باره منتشر کردند. می دانم که از همان آغاز تاکنون، نوعی غیرت مذهبی جدی داشته اند که نگذاشته اند مورد تردید قرار گیرد. این را در آثارشان می بینیم.
استاد مهدویراد: گستردگی منابع، امتیاز مهم آثار استاد
آقای علامه سید جعفر مرتضی آملی، شخصیت بسیار بزرگی است و ما از روزگارانی که در ایران بوده خدمت ایشان ارادت عمیق داشتیم؛ از جمله فواید و بهرههایی که ما از همراهی و همدلی حضرت استاد جناب آقای جعفریان بردیم، آشنا کردن ما با حضرت علامه جعفر مرتضی است؛ به این معنا که ما از طریق ایشان به محضر آن حضرت رفتیم. آقای جعفریان تحقیقاً بهترین فردی هستند که میتوانند در مورد علامه سخن بگویند و آثار و معارف ایشان را بازگویند. متأسفانه فرصت ما کم است و خیلی دوست داشتیم که درباره شخصیت ایشان صحبت میکنیم. بنده دو نکته خدمت شما عرض میکنم.
نخستین مسئله گستردگی منابع مورد ارجاع در آثار ایشان است.در گسترهی منابع یک نکتهی بسیار قابل توجهی وجود دارد؛ اینکه نظر عالمان روش تحقیق این است که بخشی از منابع و مصادر ما مستقیم و بخشی از آن غیر مستقیم است؛ بسیاری از عالمان، محقّقان و پژوهشگران غالباً از آن منابع غیرمستقیم غافل هستند و صحبتهای بکر، نو و ناگفته هم در آن منابع غیرمستقیم وجود دارد. به طور مثال در رشتهی من، فرض کنید کسی بخواهد بحثهای نزول را در مباحث علوم قرآنی بحث کند، در این زمینه به الاتقان، البرهان و کتابهایی که مستقیماً در مورد علوم قرآنی هستند مراجعه کند، این کتابها را تاکنون دهها قرآنپژوه دیده و پنجاه عالم و محقق نوشتهاند. اما اگر برای تنقیح همین موضوع کسی به تاریخ، تفاصیل یا گاهی به آثار کلامی مراجعه کند، در آنجا نکتههایی یافت خواهد شد که کسی به آنها دست نیافته و مراجعه نکرده است.
بنده بار دیگر هم در تکریم از شخصیت این بزرگان این نکته را عرض کرده و آنجا هم به سخن حضرت آیتﷲ شبیری زنجانی استناد کردم؛ چرا که من وقتی به ایشان عرض کردم که علت اینکه شما به «قاموس الرجال» اینقدر اهمیت میدهید و آن را از حسنات دهر نامیدهاید چیست؟فرمودند: « شما کتابهای رجالی اخیر ما از نقد الرجال به بعد را که مشاهده کنید، به منابع رجالی اولیهی ما مراجعه کردند، چهار مورد اول دوم، هشت مورد وجود دارد، در قرنهای بعدی هم دیگران مراجعه کردند؛ حتی آیتﷲ خویی (رضوان ﷲ علیه) به همین موارد و پس از آن هم طبقات الاولی مراجعه میکند؛ اما آقای شوشتری گاهی به یک مجموعهی ادبیات، شعر، شخصیت شناسی، مجموعهی این قرائن را کنار هم گذاشته و به مطالبی میرسد که دیگر افراد به آنها نرسیدهاند.»
یکی از مهمترین اقدامات آیتﷲ سیدجعفر مرتضی این است؛ به این معنا که ایشان تاریخ نوشتهاند؛ ولی به کتابهای مسالک الممالک، کتابهای تفسیری، حتی اخلاقی را بسیار میکاود که به طور مثال در کتاب «الصحيح من سيرة النبي الأعظم » یک جلد کاملاً معرفی منابع است، شاید از این منابع سی و پنج تا چهل درصد از آن منابع غیرمستقیم باشد؛ یعنی یک مورخ مستقیم به آنها مراجعه نمیکند. این نکتهی بسیار مهمی در آثار سید مرتضی است و شاید یکی از جهاتی باشد که صحبتهای بکر و تازه دارند.
به طور مثال ایشان حادثهای را نقل میکنند که فضیلت بسیار بزرگ امام علی(ع) است و مورخان تمام یا نیمه مزدوری سعی کردند از بین ببرند و فضیلت ستیزی کنند؛ این مسئله را آقای جعفر مرتضی از یک کتاب جغرافیا استنباط و گزارش کرده است. این مسئله به ذهن کسی نمی آید و کسی توجه نمیکند که یک نفر به یک کتاب را در جغرافیا بررسی کند. یا حادثهی بسیار مهم خطبهی جاهلیه را که از العمان ابو عبیر نقل کرده و استفادههایی بسیار قابل توجهی کرده است. نکتهی دوم نیز که من مجدداً به اختصار عرض خواهم کرد این است که اگر دوستان در لبنان و یا ما در دانشگاههای اینجا، همت داشته باشیم، این موضوع میتواند یک چارچوب پژوهشی بر اساس آثار آقای مرتضی باشد.
دستهای آلودهای که روایت، حادثه، شخصیت یا خطبه و … ساختند، مسائلی که اصطلاحاً به آنها احادیث موضوعه، جعلی یا دروغ میگویند. آقای مرتضی هیچ فصلی از فصول کتابهایش وجود ندارد که در آن مسئلهای را آشکار یا کسی را رسوا نکرده باشد، اینها مسائل بسیار مهمی است. شما میتوانید دهها موضوع از اینها را در کتابهای آقای مرتضی بیابید که با قرائن مستقیم و غیر مستقیم وجود دارد.
در پایان لازم است به لحاظ شخصیتی هم یک مطلب را بگویم، چرا که ما کم در محضر ایشان بودیم؛ اما آقای مرتضی بسیار مهربان، خوش برخورد، شیرین، مزّاح و دل پذیر بود؛ به این معنا که کنار ایشان بودن هم دانش و هم آرامش و خیلی چیزهای دیگر دارد.