در بخش نخست این نوشتار اشاره شد که در نقد گفتمان وهابیت، افراد باید با مبانی مذهبی اهلسنت آشنایی کامل داشته باشند و با تکیه بر آنها به نقد مبانی وهابیت بپردازند؛ با این حال باید به این نکته نیز توجه داشت که هرچند با تکیه بر مبانی حدیثی و فکری اهل سنت میتوان به نفی عملکرد وهابیت پرداخت، ولی این منابع هیچگاه اثباتکننده عملکرد مذهبی شیعه نخواهد بود و نباید کوشید تا اعتقادات و شعائر مذهبی خاص شیعه را به اهلسنت تحمیل نمود و آنان را از هرجهت با شیعه همرأی و همسخن ساخت. پس در مواجهه با اهلسنت باید بعضی امور را مسکوت گذاشت و اختلاف مذهبی و فکری را دراینباره به رسمیت شناخت. مروری بر قسمتی از نامه امام خمینی به آیتﷲ شیخ محمد شریعت اصفهانی در سال۱۳۴۶ش مطالب مهمی را در این مسیر به ما گوشزد میسازد:
«راجع به قضيه دعوت جنابعالى، اين مطلب در سال قبل صحبت شد و آقاى حاجآقاحسن شيرازى اخوى آقاى حاجآقامحمد كراراً آمدند و گفتند من مذاكراتى كردهام و ممكن است اگر امثال شماها كاغذى به ملكِ سعودى بنويسد تأثير كند. و بعد هم گفته شد آقاى خويى مىنويسند يا نوشتهاند، و آقاى شاهرودى وعده كردهاند با ملك در سفر حج مذاكره كنند. بالاخره اينجانب با اطمينان به اينكه در اين امور هيچ تأثيرى در حجاز نيست، مع ذلك چيزى نوشتم و آقاى شيرازى بردند. پس از مدتى هم بهوسيله سفارت حجاز يك جواب بىسروتهى آمد. امسال آقاى حاجآقاحسن آمدند و گفتند كه بناست وَفْدى [= هیأت سیاسی] رود، و قول دادهاند كه قضات آنجا حاضر براى مذاكره شوند. عدهاى را كه در اين امر صلاحيت نداشتند ذكر كردند. اينجانب دخالتى نكردم؛ زيرا اطمينان دارم بر فرض آنكه مجلسى تهيه شود و طرفين دعوا حاضر شوند، هيچ نتيجه مثبتى گرفته نمىشود. علاوه خوف آن است كه آقايان نتوانند در آن محيط و با آن اشخاص كه اينها را كفار و مُبْدِع مىدانند بهطور شايسته گفتوگو كنند و مجلس ختم شود به فَشَل شدن و تا آخر محكوم گرديدن. اجمالًا به ايشان مطلب را گفتم؛ و باز گفتم اشخاص مذكور (جنابعالى در آنها نبوديد) صلاحيت اين امر را ندارند؛ و تذكر دادم كه اگر هم لازم مىدانيد اين امر را طورى نكنيد كه تمام قواى شيعه را مقابل قرار دهيد؛ بلكه چند نفر بهعنوان يك قُطْر[=ناحیه]؛ نه آنكه نماينده تمام ممالك شيعه و علماى مذهب اينها باشند و بعد با چند كلمه فشل شوند.
اين جانب اصل اين مطلب را صحيح نمىدانم و مباحثه را مضر مىدانم. آنها از آقايان حديث صحيح به طرق خودشان راجع به قبّه و بارگاه مىخواهند و اگر شما تنازل كنيد و بگوييد مظَلَّه براى احيا باشد، تصديق حرف آنها را كرديد و تا آخر محكوم شديد و ساير اعتاب مطهره را هم محكوم كرديد؛ و اين امر ممكن است منعكس شود در ممالك اسلامى؛ هذا كُلّه؛ مَعَ اينكه اساس مذهب در اين بلاد در خطر كفر است و عاملين آن از طرف مقامات مُعْظَمه تجليل و تطهير مىشوند و امور فجيعه يا به سكوت و يا به تأييد مىگذرد؛ و خواهيد ملاحظه فرمود كه اگر- خداى نخواسته- خداوند مهلت دهد، پس از چندى چه خواهد شد و چه خواهند كرد. «و الى اللَّه المُشْتَكى و عَليه المُعَوَّل». و السلام عليكم».[۱]
مناظرهها و جدلهای حرام!
متأسفانه یکی از اموری که مسلمانان را از اصل دین دور نموده و درگیر حواشی بی فایده میکند، جدال و مراء و مخاصمه در امور دینی و مذهبی است؛ جدالی که نه برای آگاهسازی و بیان حقیقت، بلکه برای غلبه بر دیگران و پیروز نشاندادن خویش بهکار میرود. در این نوع جدال برای دو طرف مهم نیست که آنچه در پاسخ بیان میشود حق است یا باطل یا اینکه آنها با مطلب حقی در مخالفت هستند؛ بلکه دو طرف میخواهند به هر روش و هر سخنی طرف مقابل را محکوم و منکوب کنند.
متأسفانه بعضی در برابر هر نوع اختلاف مذهبی یا فکری، راه حلّی جز مناظره و جدل سراغ ندارند. همچنانکه در برابر وهابیت نیز افرادی همواره روش مناظره و مجادله را بهترین راه مبارزاتی دانسته و گمان میکنند با ترتیبدادن یک مناظره، میتوانند بر این جریان غلبه کرده و فتنه آن را خاموش کنند. این درحالی است که مناظرههایی ازایندست، بیشتر بر ابعاد فتنهای این جریانها میافزاید؛ زیرا در اکثر موارد آداب مناظره، حداقل از جانب یکطرف، از جهت صورت یا محتوا یا موضوع رعایت نمیشود. مثلاً از حیث صورت و محتوای مجادله و مناظره، یک طرف تمام وقت خویش را به القای شبهه درباره اعتقادات طرف مقابل اختصاص میدهد و حتی تهمتها و حرفهای پوچی را مطرح میکند. در مقابل، طرف دیگر هنگامی که میبیند در وقت اختصاصی خود نمیتواند به این انبوه شبهات و تهمتها پاسخ دهد، درصدد مقابله به مثل برآمده و هر شبهه و تهمتی را که در ذهن دارد، بیان میکند. در نهایت نیز هر دو طرف مناظره، ادعای پیروزی بر دیگری را دارند؛ زیرا هیچکدام نتوانستهاند بهصورت کامل به شبهههای یکدیگر پاسخ گویند. فایده چنین مناظرههایی تنها القای شبهات و تهمتهای بیشتر به جامعه اسلامی است و آن را میتوان مصداقِ تامِ جدال غیراحسن بهشمار آورد. امام حسن عسكرى(ع) از جدِّ بزرگوارشان امام صادق(ع) روایت میکنند که آن حضرت درباره اینگونه مجادلهها میفرمایند:
«مجادله غيراحسن، مجادلهاى است كه با کسی که باطل میگوید به بحثبپردازى و او دليلى بر باطل خود اقامه نمايد، ولى تو با دليلى كه خداوند به حق در مقابل او قرار داده، باطلش را رد نكنى؛ بلکه فقط حرف او را انكار كنى يا منكر يك واقعيت و ادعاى صحيحی بشوى كه او براى اثبات ادعاى باطل خود از آن كمك گرفته است و بدین سبب آن حقّ را انكار نموده و به باطلى معترف شوى؛ از خوف آنكه میترسی بهواسطهی آن، دلیل مطلوب او ثابت شود! و همه اینها بهخاطر آن است که تو راه خلاصی و پاسخدادن به او را نمیدانی! اينچنين مجادله و مناظرهاى بر شيعيان ما حرام است؛ زیرا موجب فتنه و گرفتارى پيروان ناتوان ما و نيز اهل باطل است [آنها را درگیر خطا و اشتباه میکند]. امّا اهل باطل آن نقطهضعف را هنگام بحث با افراد ناتوان شما، دليلى بر پوچى استدلالهای شما و حجتی بر ادعای باطلشان قرار مىدهند و افراد ناتوان شما از مشاهده اين وضع دلگير و محزون مىشوند؛ چون مىبينند اعتقاد صحيح آنها در چنگ اهل باطل تضعيف گرديده است. امّا مجادله احسن همانگونه است كه خداوند به پيامبرش در بحث با منكرين حشر آموخته است».
امام صادق(ع) سپس با بیان نمونه قرآنی این مناظره [۲] فرمود: «اين معناى مجادله احسن است كه در آن جاى هيچ عذر و بهانهاى براى مخالف باقى نمىماند. [و شبهه و اعتراضش مطابق فهم او پاسخ داده مىشود.] امّا جدال غيراحسن اين است كه منكر حقّى شوى كه تميز حقّ و باطل طرف بحث را از تو سلب مىكند و با اين انکار حق، تنها او را از باطلش دور مىسازى [و نه اینکه او را به حقّ نزديك کنی! ] و اين شيوه ممنوع و حرام است؛ زيرا تو نيز مانند او هستى؛ او يك واقعيت را انكار نموده و تو واقعيت ديگرى را.[۳]
همچنین جوانبِ موضوع مناظره نیز در غالب چنین مناظرههایی رعایت نمیشود؛ زیرا جریانهای تکفیری با تکیه بر فضاهای فتنهگونه مذهبی، به ترویج خویش میپردازند. ازاینرو سعی میکنند تا موضوع بحث را از محور اصلی خویش، یعنی نقد افکار خاص وهابیت، منحرف نموده و به موضوع اعتقادات شیعه و سنی بکشانند و مثلاً نظر طرف مقابل را دربارهی لعن به شیخین جویا شوند. اصولاً هرگونه پاسخ مثبت یا منفی به چنین پرسشی، فتنهانگیزی طرف مقابل را به همراه دارد. البته این عمل ممکن است از سوی هردوطرف صورت گیرد؛ ولی بههرحال نتیجهای که حاصل میشود برانگیختهشدن تعصبات مذهبی و ازبینرفتن فضای تعقل و منطق در بحث و گفتوگوست؛ امری که کمک فراوانی به تبلیغ جریانهای تکفیری میکند؛ زیرا این جریانها تنها در فضای احساسی و خصمانه مذهبی است که بر موج احساسات و تعصبات مذهبی مردم سوار میشوند و آنها را به سمت خویش جذب میکنند.
پس در مناظره و مجادله با وهابیت، هرچند دستمان از استدلال و منطق پر باشد، باید بدانیم که در کجا، با چه کسی، با چه روشی و درچه موضوعی مناظره میکنیم.
(بخش اول این نوشتار را اینجا ببینید)