محور بحث در یادداشت حاضر، «نیازهای اصلی یا اهداف راهبردی حوزه» و پرداختن به این پرسش است که در تحولات مدیریتی حوزه در این چند دوره، آیا به نیازهای اصلی و اهداف راهبردی این نهاد پاسخ داده شده است؟ به تعبیر دیگر آیا در مسألهی عزل و نصب مدیریت حوزهی علمیه، هیچ توجهی به این مقوله میشود یا اینکه نگاههای غیرصنفی و بعضاً خارج از فضای حوزه یا ملاحظات سیاسی در اولویت است؟
از نظر نگارنده، در مسألهی مدیریت کلان حوزه، به نیازهای اصلی یا اهداف راهبردی این نهاد در برنامهریزی و اجرا کمتوجهی شده است. در این یادداشت همراه با توضیحی مختصر – و صرفاً در حد طرح مسأله – به برخی از موارد آن اشاره میکنیم.
حفظ و تداوم عناصر بنیادین (علمی و عملی) جریان سنتی حوزه
در فضای کنونی حوزه، دو جریان اصلی را میتوان از هم تمییز داد؛ حوزهی سنتی و حوزهی جدید. وجه اصلی تمایز این دو جریان – فارغ از تصور رایج که فرق اصلی این دو جریان را صرفاً در مسائل سیاسی میبیند – نوع پرداختن به مسألهی آموزش است. جریان سیستمی و عملکرد مدیریت علمی حوزه برای ارتقای سیستم آموزشی و بهروزکردن حوزههای علمیه، با تقلید از سیستم آموزش دانشگاهی – مثل ترمیشدن نظام آموزشی و شیوههای ارزشیابی دانشگاهی – باعث تضعیف روحیهی حقیقتیابی و ارزش نفسالامری تفقه و تعلم و تنزل خصائص مؤثر و مهم آموزش سنتی – مانند مباحثهی دروس، پیشمطالعه و پیشمباحثه – در بین طلاب گشته است. افت علمی طلاب و خروجی ضعیف نهاد حوزه در دوران اخیر را میتوان از نتایج تهیشدن حوزهی متأخر، از عناصر بنیادین حوزهی سنتی قلمداد کرد. یکی از اقدامات مؤثر و ضروری در سطح مدیریتی حوزه، بازیابی و احیای این عناصر خواهد بود؛ امری که معالأسف تاکنون بهنحو مؤثر و کیفی به آن توجه نشده است.
تحول در راستای پاسخ به نیازهای روز
حوزهی علمیه بهعنوان نهادی که عهدهدار امر تولید معرفت دینی است، باید بتواند به پرسشها و نیازهای زمانهی خود، اعم از صنفی وغیرصنفی پاسخ دهد. در حوزه مسائل صنفی کمبودهای مختلفی بهچشم میخورد که دراینباره صاحبنظران، اساتید و طلاب هرکدام میتوانند – و باید – با سویهی نگاه خود به آن بپردازند. برخی از مهمترین نیازهای صنفی حوزه از نگاه نگارنده عبارتند از:
افت علمی طلاب و خروجی ضعیف نهاد حوزه در دوران اخیر را میتوان از نتایج تهیشدن حوزهی متأخر، از عناصر بنیادین حوزهی سنتی قلمداد کرد.
۱.تدوین کتب جدید: بیشک از مهمترین نیازهای آموزشی حوزه تدوین کتب جدید در موضوعات مختلف علمی، اعتقادی و اخلاقی متناسب با نیازهای زمانه است. متأسفانه آنچه بهچشم میخورد در بیشتر موارد صرفاً تغییر ظاهری و غیرتخصصی کتب است (مثل جابهجایی دو کتاب جواهرالبلاغه و مختصرالمعانی)؛ در حالیکه باید متناسب با نیازهای روز کتابهای جدیدی را تدوین و تألیف کرد.
۲.بهروزآمدن کردن علوم دینی با استفاده از ابزارهای نوین متناسب با نیازهای جامعه: بحث علوم انسانی اسلامی – فارغ از مناقشات حول و حوش آن – سالهاست که بهعنوان یکی از دغدغههای مهم بزرگان نظام بهویژه رهبر معظم انقلاب مطرح میشود؛ طبیعتاً حوزه بهعنوان نهادی که عهدهدار تولید معرفت دینی است، وظیفهی اصلی را در این زمینه برعهده دارد. حوزه همچنین برای انجام مسئولیت خود در سه محور احکام شرعی، اعتقادات و اخلاق و برآورده کردن نیازهای سطوح مختلف جامعه درمورد این سه محور – مثل پاسخگویی به شبهات اعتقادی و اثبات کارایی دین – باید ابزارهای مختلف و روزآمدی را تولید و از آنها استفاده کند.
۳. نهادینهشدن روند پژوهشگری دربارهی موضوعات مورد نیاز جامعه و حکومت اسلامی: اگرچه روند پژوهشگری بهصورت طبقهبندیشده در ساختار حوزهی علمیه وجود دارد (و مثلاً پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی یکی از نهادهای زیرمجموعه حوزه، بهطور تخصصی در زمینهی پژوهش فعالیت میکند) اما مطلوب آن است که روح پژوهشگری در فضای عمومی حوزه، نهادینه شود؛ بهنحوی که پژوهشگری، بهعنوان جریان غالب در بین طلاب بتواند مجموعههای مختلف علمی و پژوهشی را در سطوح مختلف تغذیه نماید.
تحول در ساختار شورای مدیریت حوزه
تدوین یک نظام مدیریتی کارا و بهروز نیز از نیازهای اصلی حوزه است. البته در برههای شاهد نوعی تغییر ساختار در حوزه بودهایم؛ اما این تغییر ساختار درواقع تغییر در نظام آموزشی بود؛ گویی تصور متولیان امر این بوده که از تغییر در نظام آموزشی به تغییر در ساختار برسند! در حالیکه باید یک نظام مدیریتی کارا متناسب با منطق درونی نظام حوزه تدوین شود؛ نظامی که بهنوعی بهروزشدهی همان نظام سنتی حوزه باشد. بهتعبیر دیگر، مدیریت باید در مرتبهی تشکیلات رشد کند؛ نه در شکلهای آموزشی که نتیجهی آن است؛ یعنی رشد در مرتبهی ثبوتی؛ نه اثباتی!