امام محمدتقی علیهالسلام در دهم رجب سال ۱۹۵هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشودند. مهمترین القاب ایشان جواد و تقی و کنیه ایشان ابوجعفر است. امام جواد علیهالسلام در آخر ذیالقعده سال ۲۲۰ هجری و در دوران حکومت معتصم عباسی در بغداد به شهادت رسیدند.[۱]
اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران امامت امام جواد علیهالسلام
دوران امامت امام محمد تقی علیهالسلام مصادف بود با عصر حکومت مأمون و معتصم عباسی که یکی از حساسترین و پرآشوبترین ادوار حکومت عباسیان – هم برای شیعیان و هم برای دستگاه حکومت – محسوب میشود. در این مقطع زمانی بود که عدهای از شیعیان بعد از امام رضا علیهالسلام در شناخت امام بعدی دچار سردرگمی شده بودند. شاید ریشه این بلاتکلیفی به دوران پس از شهادت امام صادق علیهالسلام مربوط میشود؛ جایی که عده قابل توجهی از شیعیان دچار گمراهی شده و به امامت اسماعیل فرزند امام معتقد شدند. هرچند که نباید از کنار این عامل به راحتی گذشت اما در این دوران شرایط خاص دیگری نیز بهوجود آمده بود که تردیدها را در مورد امامت امام جواد علیهالسلام تقویت میکرد و آن، سن اندک امام محمد تقی در زمان شهادت امام رضا علیهماالسلام بوده است. همچنین در این دوران فرقههای متعدد مذهبی و سیاسی بهوجود آمدند که یکپارچگی دنیای اسلام را تحت تأثیر قرار داد؛ سرآمد این فرقههای مذهبی نیز معتزله بود که بهشدت از جانب مأمون حمایت میشد. یکی از مهمترین عوامل گسترش این نحلههای فکری، حمایت مأمون از مباحثات و مجادلات علمی در این دوره بوده است.
امام جواد علیهالسلام و فرق مذهبی عصر ایشان
دوران حکومت مأمون دوران اوج فعالیتهای علمی در جهان اسلام است. نهضت ترجمه در این دوران به عالیترین حد خود رسید و کتب فراوانی از میان کتابهایی به زبان سریانی و یونانی به عربی ترجمه شد. همین امر به رشد سریع علوم عقلی منجر گشت. فلسفه، منطق، کلام به سرعت رشد کردند و بازار مباحثات علمی و عقلگرایی در میان بخش قابل توجهی از اندیشمندان اسلامی بالا گرفت. در چنین شرایطی و با برخورد آرای مختلف دینی فِرق مذهبی مختلف و متعددی پدید آمدند و فرق موجود قبلی نیز جانی دوباره گرفتند.
برخی از این فرق و جریانات فکری عبارت بودند از اهل حدیث، واقفیه، غلات، زندقه، مفوضه، مجبره، معتزله، خوارج، زیدیه و متصوفه که از جمله جنبشها و جریانات فکری غالب در آن عصر بودند.
آنچه از مجموع مطالب موجود در کتب شیعیان و همچنین اهل سنت در این مورد بهدست میآید این است که مسلماً امام جواد علیهالسلام هیچکدام از این جریانات را مورد تأیید قرار نمیدادند؛ اما بههرحال هرکدام از آنها شرایط خاص خود را داشتند و طبیعتاً میطلبید که امام برخورد متفاوتی نسبت به هرکدام از آنها داشته باشند.
اهل حدیث تنها به ظاهر روایات کار داشتند و از درک عمیق آنها عاجز بوده یا برخی از آنها عامدانه از آن غفلت میکردند. در دوران معاویه احادیث جعلی بسیاری وارد احادیث اولیه شد و این امر، کار را برای شناخت حدیث صحیح از ناصحیح دشوار مینمود. تنها امام میتوانست این وضعیت آشفته را سامان بخشد که ایشان هم سخت تحت فشار بودند؛ طوری که حتی در خانه خود نیز جاسوس داشتند و گزارش اقدامات ایشان به مأمون میرسید.
کار عده زیادی از این اهل حدیث به جایی رسید که برای خداوند قائل به جسمانیت شدند و در این شرایط بود که امام جواد علیهالسلام به روشنگری پرداختند و در مورد این افراد خطاب به شیعیان فرمودند: «لا تُصَلُّوا خَلْفَهُمْ وَلا تُعْطُوهُمُ الزَّکاةَ وَابْرَؤُوا مِنْهُمْ بَرِئَ اللّه ُ مِنْهُمْ»؛ «پشت سرشان نماز نخوانید و چیزی از زکات به آنها ندهید و از آنان بیزاری بجویید که خدا از آنان بیزار است».[۲]
زیدیه که پس از شهادت امام حسین علیهالسلام قیام به سیف کردند، سالیان متمادی برای دولتهای اموی و عباسی مشکلات فراوانی بهوجود آوردند؛ اما با این وجود، این فرقه نیز بههیچوجه مورد تأید ائمه علیهمالسلام نبودند؛ هرچند که خود زید مورد احترام و عنایت ائمه علیهمالسلام بود؛ اما افراد ناآگاهی که پس از شهادت او مسیر امامت را نشناختند و از امامیه جدا شدند، قطعاً نمیتوانستند مورد تأیید امام جواد علیهالسلام باشند.
از دیگر گروههای مذهبی منحرف از مذهب حق تشیع در این دوران، واقفیه بودند که پس از شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام در امامت ایشان توقف کردند. واقفیه از جمله جریانات فکری خطرناکی بود که بسیاری را به انحراف کشاند و امام جواد علیهالسلام در رابطه با آنها و زیدیه فرمودند: «زیدیه و واقفیه در ردیف نصاب (ناصبیها) هستند» و همچنین آنها را مصداق آیه «وجوه یومئذ خاشعه عامله ناصبه» دانستند.[۳]
غلات نیز از جمله گروههایی بودند که در عصر امام جواد علیهالسلام حضور گستردهای داشتند و با افکار عقاید پوچ و افراطی خود ضربات سختی بر تشیع و مکتب ائمه علیهمالسلام وارد نمودند. آنها ادراک مناسبی از جایگاه ائمه علیهمالسلام نداشتند و با افکار غالیانه خود انسانهای بسیاری را گمراه نمودند. موضعگیری امام جواد علیهالسلام در قبال آنها بسیار قاطع بود. آن حضرت در مورد ابوالخطاب که از سران غلات بود فرمودند: «لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسی که درباره لعن بر او توقف یا تردید کند».[۴]
امام محمد تقی علیهالسلام حتی به اسحاق انباری فرمودند: «دو تن از غلات بهنامهای ابوالسمهری و ابن ابیالزرقا باید کشته شوند».[۵]
محمدحسن
سلام ! قابل استفاده بود . سپاسگزارم .