معروف است که شهید اول، زنان را به [تقلید از] دختر خود ارجاع میداده است.(بیستوششم فروردین ۱۳۷۵ش)
بنای عقلا قابل ردع است؛ ولی حکم عقل قابل ردع نیست؛ چون بنای عقلا ممکن است ناشی از ظنیات عقل ناقص بشری باشد و شارع هم آن را ردع کند. ضمن اینکه ممکن است ارتکازات، فطریات و شهوات بشری هم در بنای عقلا مؤثر باشد؛ ولی خلاف نظر شارع باشد. (بیستوهفتم اردیبهشت ۱۳۹۳ش)
بسیاری از جمعهایی که آقایان انجام میدهند، فقط در همین مدارس پیدا میشود و عرفی هم نیستند و اگر این جمعها را قبول کنیم، دیگر مصداقی برای روایات دال بر تعارض میان روایات نخواهیم یافت. حتی شیخ طوسی هم جمعهای عجیب و غریب و وحشتناکی کرده و عظمت او باعث شده که این روش او بهعنوان اصول موضوعه پذیرفته شود که این درست نیست. بسیاری از عمومات قرآنی دارای اطلاق مقامی هستند؛ نه لفظی.(شانزدهم خرداد ۱۳۹۳ش)
آقای شعرانی هم میگوید که بیشتر استثناهای آیات قرآن، استثنای منقطع است و «إلا» بهمعنای «فقط» است؛ نه «مگر» که در استثنای منقطع است. (درس؛ هجدهم آبان ۱۳۹۳ش)
مرحوم شرفالدین توجه نکرده که شیعه در اصطلاح قدمای اهل سنت با شیعه در اصطلاح فعلیشان تفاوت دارد. قدمای عامه به قائلین برتری علی بر عثمان شیعه میگفتند و قائلین ترجیح امیرالمؤمنین بر سه خلیفه را رافضی و قائلین به لعن خلفا را اشد رفضا میدانستهاند. پس ما از نظر آنها اشد رفضه هستیم. (اول اسفند ۱۳۹۳ش)
آقای نایینی در حاشیه عروه، مطلقاً تقلید از میت را حرام دانسته؛ ولو اعلم بوده باشد؛ ولی در استفتائات خود گفته اگر کسی به فتاوای ایشان دسترسی نداشت، به آثار برخی قدما مثل وحید بهبهانی و… مراجعه کند. ظاهراً ایشان هیچکدام از معاصرین خود را اعلم از خود نمیدانستهاند.(دوم اسفند ۱۳۹۳ش)
آقای مطهری در مقالهای که در کتاب مرجعیت و روحانیت در دفاع از شورای فتوا نوشته، مبنا را بر این گذاشته که مرجعیت فردی طریقیت دارد و هیچ موضوعیتی ندارد؛ پس فتوای شورایی بهتر و به واقع نزدیکتر است؛ ولی ظاهراً مرجعیت فردی موضوعیت داشته؛ چون شارع در مقام بیان بوده و فقط گفته به افراد مراجعه کنید و نگفته به فتوای اکثریت عمل کنید. از همین اطلاق مقامی میشود نتیجه گرفت که خود فرد موضوعیت دارد. علاوه بر این، برای شارع، محورشدن اجتماعی افراد هم مهم بوده؛ وگرنه چهبسا عقلاً مطلوب بود که به شورای فتوا هم اشاره میشد. (چهارم اسفند ۱۳۹۳ش)
در دوران بین تأسیس و تأکید، تقدم با تأسیس است. (درس؛ سیام آذر ۱۳۹۴ش)
اطمینان مورد نظر در بحث خبر واحد، از نظر شرع هم متفاوت و نسبی است و میزان آن، بسته به اهمیت امور، فرق میکند. (چهاردهم دی ۱۳۹۴ش)
فرق اصل و مصنَّف این است که اصل، مبدأ اولیه است و از کتب دیگر اخذ نشده؛ بهخلاف کافی که از کتب دیگر نقل کرده است. اصول اگرچه واسطه یا وسائط دارند؛ ولی منبع مکتوب اولیهاند؛ اما مصنفات از کتب و اصول دیگر نقل کردهاند. (بهمن ۱۳۹۴ش)
«الخبر الواحد» و «الخبر المتواتر» غلط است و باید گفته شود: خبر الواحد و خبر المتواتر؛ چون خبر مضاف به «مخبِر» مقدر است نه موصوف؛ یعنی یک مخبر اگر روایات زیادی نقل کند موجب تواتر نمیشود و تعداد مخبرین مهم است. (بهمن ۱۳۹۴ش)
حاجآقا رضا زنجانی فردی ملا و شیرین بود. یک بار میگفت: پیش آقای کاشانی رفتم و دیدم تعدادی مجهولالنسب که برای انعقاد اجماع خوبند در منزل او جمع شدهاند. (بهمن ۱۳۹۴ش)
بین حواشی بر رسائل، حاشیه آخوند خراسانی و حاجآقا رضا همدانی از بقیه بهتر است. (نیمه بهمن ۱۳۹۴ش؛ دیدار در منزل)
قاموسالرجال در جایی که میخواهد به کسی اشکال کند با روش ریاضی وارد میشود و دقیق میشود؛ ولی در جاهای دیگر اینطور نیست. (نیمه بهمن ۱۳۹۴ش؛ دیدار در منزل)
مُثبِتات اماره از نظر شیخ انصاری حجت است. (یازدهم اسفند ۱۳۹۴ش)
عامهای ریاضی تخصیص نمیخورند؛ ولی بقیه عمومات نوعاً و اکثراً تخصیص خوردهاند. بسیاری از منابع شیعه هم به مرور زمان از بین رفتهاند؛ منتهی اگر اخذ به عموم نکنیم، قوانین لغو میشوند و سنگ روی سنگ بند نمیشود. لذا عقلا میگویند حتی اگر ظن نیاورد باید عمل کنیم. پس عمل به عمومات دائرمدار حصول ظن نیست. (یازدهم اسفند ۱۳۹۴ش)
در انسداد، حکومتی هستم؛ نه کشفی. (هفدهم اسفند ۱۳۹۴ش)
در باب تعارض، احتمال تقیه کافی است و نیاز به قطع نیست. (چهارم اردیبهشت ۱۳۹۵ش)
توثیقات حماسی شیخ مفید در عددیه میتواند امثال حبیب خزاعی را که در کتب رجالی توثیق نشده، توثیق کند. (سی و یکم خرداد ۱۳۹۵ش)
در محرمات، حرج کافی نیست و ضرورت میخواهد. دیگرآقایان حرج را کافی میدانند. (بیستوهفتم خرداد ۱۳۹۵ش)
شاید کسی به اندازه احمد بن محمد بن عیسی نسبت به غلات حساس نبوده؛ آنها را از شهر بیرون میکرده؛ ولی محمد بن سنان را قبول دارد؛ اما چون محمد بن سنان مطالب خصوصی درباره ائمه را که هاضمه عمومی نمیپذیرفته، نشر داده، غلات هم چیزهایی به او نسبت دادهاند و از او روایت کردهاند؛ مثلاً امروز خیلی چیزهای غیرعادی را به شیخ بهایی نسبت میدهند؛ ولی خیلی از آنها سندیت ندارد؛ ولی چون شیخ آدم خاصی بوده، عموماً قبول میکنند. (بیستوپنجم خرداد ۱۳۹۵ش)
قوانین بشری از روی حکمت هستند؛ نه علت. اگر از روی علت باشند نمیشود اساساً قانون وضع کرد؛ مثل اشتراط سواد و سن خاص برای برخی مناصب. (بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۵ش)
عباراتی مثل عدل و ثقه، تفنن در تعبیر است. البته ثقه بر خلاف عدل، شامل فطحی و… نمیشود. (نوزدهم خرداد ۱۳۹۵ش)