«روی متحده» گفته است که تاریخ ایران، تاریخ علمای ایران است. سخن او پربیراه نیست. نقش علما و روحانیون در صحنهصحنهی تاریخ ایران قابل رؤیت است. این نقشآفرینی در ماجرای انقلاب اسلامی نمود بیشتری یافت. بررسی رفتارهای علما، شاید فهم تاریخ ایران را نیز میسّرتر کند.
کتاب «فقیهان و انقلاب ایران» به مطالعهی رفتارها و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی یازده تن از فقهای برجستهای میپردازد که پس از درگذشت آیتﷲ بروجردی تا هنگامهی انقلاب اسلامی، در مقام مرجعیت بودهاند؛ یعنی فاصلهی زمانی سالهای ۴۰ تا ۵۷ شمسی. کتاب از یازده فصل تشکیل شده که هر فصل به یکی از مراجع بزرگوار تقلید اختصاص دارد. در اینجا به اختصار، فصول کتاب را معرفی میکنیم:
۱. سید محسن حکیم: سیاست حکیمانه
در این فصل نشان داده شده که آیتﷲ حکیم بیشتر از درِ مدارا و مسالمت با حاکمیت پهلوی مواجه میشده است. آیتﷲ انتقاداتی به حکومت پهلوی داشته، اما گفته بود که «ما نمیخواهیم شاه ایران را تقدیس کنیم؛ اما میگوییم وی بودنش برای پاسداری از شرّ کمونیسم بهتر است و شاه نباید تضعیف گردد».
همین رویکرد آیتﷲ حکیم باعث مخالفتهایی از جانب طلاب انقلابی شده و بارها به اعتراض علیه مرحوم حکیم پرداختند. در این فصل از کتاب همچنین رابطه آیتﷲ حکیم و امام خمینی نیز بیان شده و نشان داده شده است که به چه دلیل روابط میان این دوبزرگوار به سردی گرایید.
۲. سید احمد خوانساری: سیاست محتاطانه فقیه پایتخت
آیتﷲ خوانساری از فقهایی بود که بسیار محتاطانه در امور وارد میشد. وی در سیاست نیز چنین رویّهای داشت. حکومت پهلوی مقام سید احمد خوانساری را حُرمت میگذاشته و امر او را مورد توجه قرار میداده است. آیتﷲ نیز بارها از این موقعیت استفاده کرده و آزادی زندانیان سیاسی را از حکومت پهلوی طلب کرده است. مرحوم خوانساری اگرچه تا سال ۴۲ برخی بیانیهها علیه حاکمیت را امضاء میکرده، اما پس از واقعه ۱۵ خرداد، به لاک سکوت رفته و کمتر حمایتی از انقلابیون کرده است. طلاب انقلابی نیز ساکت ننشسته و به انتشار اعلامیهای علیه وی پرداختند. امام خمینی هم اگر چه مقام فقهی ایشان را پاس میداشته، اما رویکرد سیاسی مرحوم خوانساری را بر نمیتابیده و بارها به وی اعتراض کرده است.
۳. سید عبدﷲ شیرازی: مشی مبارزاتی از نجف تا مشهد
این عنوانِ سومین فصل کتاب است. مرحوم شیرازی از جمله مراجعی بود که در نجف حضور داشت و از آنجا علیه حکومت پهلوی اعتراضهایی میکرد. عمده اعتراضهای او بر روی عدم احترام به قوانین شرعی از جانب حکومت بود. مرحوم شیرازی در سال ۱۳۵۴ به ایران باز میگردد و در مشهد ساکن میشود. با حضور وی در ایران، برخی از طلاب انقلابی که حضور وی را مضرّ به حال فعالیتهای انقلابی میدانستند، بر آن شدند تا اعلامیههایی علیه وی منتشر کنند. آیتﷲ شیرازی از مخالفان حکومت پهلوی بود. وی اگرچه برخی حرکتهای تندروانه انقلابیون را نمیپذیرفت، اما در حمایت از انقلاب فعالیتهای بسیاری انجام داده بود.
۴. سید محمدهادی میلانی: از جسارتهای انقلابی تا دلسردی سیاسی
تحلیلها در خصوص رفتار سیاسی مرحوم میلانی مختلف است. برخی او را از حامیان انقلابیون میدانند و برخی وی را پای پس کشیده از انقلاب و مخالف با آن میخوانند. مرحوم میلانی اعتراضهایی به حاکمیت پهلوی داشته و عنوان کرده بود در راه نجات ملت هر گونه اقدامی انجام خواهد داد. وی دیدارهایی را با سران کشور نیز انجام میداد و آنها را از تندروی علیه مردم منع میکرد. مرحوم میلانی اما پس از سالهای ۴۱ و ۴۲ از مبارزه جدی و اعلام موضع صریح علیه حاکمیت پهلوی پروا کرد و سخن چندانی نگفت. همین رویکرد وی سبب اعتراض بسیاری از شاگردانش و نیز طلاب انقلابی علیه وی شد؛ تا جایی که در محضرش بر او تندی کردند.
ترور حسنعلی منصور موضع دیگری است که پای مرحوم میلانی به آن کشیده شد. در این کتاب، انتساب فتوای ترور منصور به مرحوم میلانی نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
۵. سید شهابالدین مرعشی نجفی: تلاش برای حفظ شریعت و انضباط کشور
مرحوم مرعشی نیز به اعتراضهایی علیه حکومت پهلوی پرداخته بود. برخی حتی اعلام کردهاند که آیتﷲ مرعشی یک استثنا در میان مراجع بود و به هر نحو ممکن حمایت خود را از انقلاب انجام میداد. وی اما در برخی مواقع نرمشهایی را در مواجهه با حاکمیت پهلوی انجام میداده است. آیتﷲ مرعشی در آستانه انقلاب، طلاب انقلابی را تحذیر داده بود تا در اقدامات خود بهانهای برای کشتار به دست حاکمیت ندهند.
۶. سیدمحمدرضا گلپایگانی: قعود اعتراضی یک مرجع
مرحوم گلپایگانی در ابتدای شکلگیری نهضت، همراهیهای محدودی با انقلابیون داشت. وی بعد از حوادث ۱۵ خرداد ۴۲ اما کمتر در امور سیاسی وارد شد. گفته شده که مرحوم گلپایگانی اساساً عالِمی محتاط بود و کمتر وارد مسائل سیاسی میشد و مردم نیز او را به عنوان عالِمی سیاسی نمیشناختند؛ لذا ورود ابتداییاش به مباحث سیاسی و اعتراض به حاکمیت پهلوی نیز خلاف رویّه و منش حقیقی وی بوده است. همین موضع سبب شده بود تا طلاب انقلابی بارها به اعتراض علیه آیتﷲ گلپایگانی بپردازند. حتی گروهی بهنام «ضربت» با هدف فعالیت علیه این مرجع تقلید، در میان طلاب شکل میگیرد.
ماجرای عدم مهاجرت آیتﷲ گلپایگانی به تهران در حمایت از امام خمینی نیز مورد اعتراض طلاب انقلابی بوده است. همچنین عدم تأیید امام به عنوان مرجع نیز طلاب را علیه آیتﷲ گلپایگانی برمیانگیخته است. اولویت مرحوم گلپایگانی، حفظ حوزه بوده و چندان در سیاست دخالتی نمیکرده است.
۷. میرزا هاشم آملی: وارستهای در حاشیه سیاست
مرحوم آملی غالباً پای اعلامیهها علیه حکومت پهلوی را امضا میکرد. وی دلبستهی امام خمینی بود و با اینکه خود مرجع تقلید بود، اما گفته بود که فرزندان من همه مقلد امام خمینی هستند. وی میکوشید تا در حرکتهای سیاسی نیز همسو با امام قدم بردارد. آیتﷲ آملی با حرکتهایی که آرامش را از کشور سلب کند مخالف بود و به همین دلیل هم بعضاً مورد انتقاد طلاب انقلابی واقع میشد. وی شهریه برخی از انقلابیون را نیز به همین خاطر قطع کرده بود. با این وجود اما، او تا هنگامهی انقلاب همراهیهایی را با انقلاب انجام داد.
۸. سید ابوالقاسم خویی: از بیانیههای آتشین تا فروکشکردن اقدامات انقلابی
این فصل از کتاب به رویکرد بحث برانگیز مرحوم خویی اختصاص دارد. همانگونه که از عنوان این فصل نیز مشخص است، آیتﷲ خویی مخالفتهایی با حکومت پهلوی داشته و به اعتراضهای تند و تیزی نیز میپرداخته است؛ اما رفته رفته از این اقدام پای پس میکشد و به سردی میگراید. روابط آیتﷲ خویی و امام خمینی نیز اگر چه حسنه بوده، اما امام خمینی در چند مورد به اعتراض علیه آیتﷲ خویی پرداخته بود. برخی از اختلافات به تنشهایی میان حامیان این دو نیز منجر شده بود. ساواک نیز از این موقعیت استفاده کرده و اختلافات را برجسته کرده بود.
ماجرای دیدار آیتﷲ خویی با فرح پهلوی نیز یکی از مباحثی است که در این کتاب به تصویر کشیده شده و نشان داده که انقلابیون چگونه علیه آیتﷲ اعلام مخالفت میکردهاند. در پایان این فصل به عللی پرداخته شده که آیتﷲ به واسطهی آن، از سیاست پای پس کشیده بود.
۹. سید محمدکاظم شریعتمداری: در سودای تحقق قانون
در این فصل، مواضع مرحوم شریعتمداری نشان داده شده است. آیتﷲ شریعتمداری یکی از مراجع بحثبرانگیز این دوره بود. وی ابتدا همراهیهایی با انقلابیون داشته و علیه حاکمیت پهلوی اعتراضهایی را انجام میداده است. اما پس از سال ۴۲، وی از مبارزه پای پس میکشد. مرحوم شریعتمداری دو روز بعد از واقعه ۱۵ خرداد ۴۲ به روحانیون طرفدار خود توصیه کرده بود که «مردم را به آرامش دعوت کنید و از تظاهرات جداً خودداری کنید؛ چون از تظاهرات نتیجهای گرفته نخواهد شد». همین رویکرد آیتﷲ شریعتمداری کافی بود تا طلاب انقلابی بارها علیه وی واکنش نشان دهند. گزارشهای بسیاری شد که طلاب انقلابی به محفل شریعتمداری رفته و او را مورد عتاب قرار دادهاند.
مواجهه امام خمینی و مرحوم شریعتمداری نیز اگرچه در ابتدا بسیار حسنه بود، اما رفتهرفته تنشهایی بهوجود آمد. امام خمینی مرام سیاسی شریعتمداری را برنمیتابید و شریعتمداری هم روی خوشی به انقلابیون نشان نمیداد. اوج تنش میان حامیان امام خمینی و آیتﷲ شریعتمداری در ماجرای «لیلة الضرب» بود که نزاع فیزیکی هم میان طرفین درگرفت. با تأسیس مؤسسه دارالتبلیغ توسط مرحوم شریعتمداری نیز اختلافهایی ایجاد شد. آیتﷲ شریعتمداری به اجرای تام و تمام قانون میاندیشید و با انقلاب موافقتی نداشت.
۱۰. سید حسن طباطبایی قمی: سیاست تأسی از سلف صالح
آیتﷲ طباطبایی قمی در مشهد ساکن بود و از مخالفان جدی حاکمیت پهلوی محسوب میشد. وی بارها تبعید شد؛ اما در تبعید نیز نامه مینوشت و علیه حکومت اعتراض میکرد. وی به اعتصاب علیه حکومت پهلوی تشویق میکرد و این راهکار را در تضعیف حکومت مؤثر میدانست. حکومت پهلوی نیز بارها علیه وی به ترویج شایعاتی پرداخته بود. روابط وی با امام خمینی اگر چه حسنه بود، اما ردپایی از اختلاف این دو مرجع نیز در این کتاب نشان داده شده است.
۱۱. سید محمد روحانی: آنکه با امام و انقلاب بر سر مهر نبود
مرحوم روحانی از همان ابتدا با حرکتهای انقلابی موافق نبود. وی اگر چه واکنش محدودی علیه حاکمیت پهلوی داشت، اما از مخالفان جدی امام خمینی در نجف بود. گزارشها از نجف نشان میداد که آیتﷲ خمینی اگرچه ممکن بود کدروتهایی با دیگر مراجع داشته باشد، اما میکوشید تا در عرصه عمومی چندان بدان دامن نزند. سید محمد روحانی اما به نحو آشکار با آیتﷲ خمینی مخالفت میکرد و از ابراز آن ابایی نداشت. همین کافی بود تا حامیان امام خمینی به تندترین شیوه علیه وی اقدام کنند. در راستای تخریب وی حتی به شایعهپراکنی نیز اقدام کردند. یکی از نزدیکان امام خمینی که از اینگونه رفتارها علیه آیتﷲ روحانی گلایه داشته، واسطهای به نزد مرحوم روحانی میفرستد تا از نسبتهای ناروا علیه ایشان عذر خواهی کند. آیتﷲ روحانی اما خیلی ناراحت شده و گریه میکند و میگوید جز در محکمه عدل الهی این مسأله قابل رسیدگی نیست.
تاریخ روحانیت شیعه، شایستهی مطالعه و بازخوانیهای مکرّر است. کتاب فقیهان و انقلاب ایران، گوشهای از این تاریخ را روایت کرده است.
خواننده
با سلام کتاب را خواندم با وجود سن کم نویسنده اما توانسته بود پنجره ای به فضای قبل از ۱۳۵۷ باز کند ، کتاب واقعا ارزش خواندن را داشت امیدوارم در تجدید چاپ ویرایش شجاعانه تری همراه با اسامی به بازار عرضه شود.