مباحث آیتﷲ اراکی
موضوع بحث بنده، مطلبی است که آیتﷲ بروجردی بهعنوان موضوع علم اصول معرفی میکنند و علم اصول را از مباحثی میدانند که حول محور الحجة فی الفقه دور میزند. مقدمتاً باید گفت دربارهی اینکه مباحث الفاظ اصول یا اکثر مباحث الفاظ اصول، ماهیت اصولی دارند یا ماهیت غیر اصولی، تعدادی از بزرگان ما مباحث الفاظ اصول را از دسته مباحث لغوی میشمارند که بنا به ضرورت چون کاربردی فقهی داشته و در جای دیگری درباره آن بحث نشده است، علمای اصول این مباحث را در اصول گنجانیدهاند؛ بدون اینکه ماهیت اصولی داشته باشند؛ زیرا ماهیت اصولی، بنابر تعریف مشهور ماهیت قواعد ممهده برای استنباط بوده، و مراد از این تمهید، تمهید بالمباشره است؛ و قواعد باب الفاظ چنین قواعدی نیستند. یا افرادی چون امام خمینی و سید محمدتقی حکیم معتقد بودند مباحث اصولی، مباحثی هستند پیرامون اثبات حجت بر فقه یا اثبات دلیل بر حکم فقهی یا چیزی از این قبیل؛ و این مباحث الفاظ اصول در این راستا نیستند و مباحث لغوی هستند. اینکه مثلاً صیغه امر دلالت بر وجوب یا صیغه نهی دلالت بر حرمت دارد و… اینها را برخی از مباحث لغوی ـ و لذا ـ خارج از مباحث اصول دانستهاند؛ ولی بهعنوان مبادی احکام علم اصول، مدعی هستند که اصولیون اینها را در مباحث اصولی گنجاندهاند. از تعریفی هم که آیتﷲ بروجردی از موضوع علم اصول کردهاند، همین استفاده میشود که ایشان نیز مباحث الفاظ اصول از از جنس مباحث لغوی میدانستهاند و علم اصول را نیز بدین معنا، علم مربوط به حجت بر فقه یا در فقه میدانستند.
تفاوتی بین نظر مرحوم آیتﷲ بروجردی با نظر مرحوم محقق کمپانی وجود دارد؛ بدین صورت که مرحوم کمپانی حجت بر فقه را محمول مسائل علم اصول میداند؛ درحالیکه مرحوم بروجردی جامع بین مسائل و موضوعات علم اصول را حجت میدانند و معتقدند اصولاً علم اصول مبتنی بر یک اصل موضوع است و آن، وجود «الحجة علی الحکم الشرعی» است؛ همه قواعد اصولی اثبات صغری این حجت است و در حقیقت قضایای اصولیه، «عکس الحمل» میباشد. مرحوم کمپانی عکس الحمل را نمیپذیرد و نظرش این است که قضایای اصولیه همینی هستند که میباشند؛ الخبر حجة؛ الشهرة حجة. بنابراین مرحوم کمپانی معتقد است جامعه بین موضوعات علم اصول، همان غرض است؛ در حالیکه مرحوم بروجردی معتقد است همین الحجة علی الحکم، جامع بین موضوعات علم اصول است.
بنابراین ماهیت مباحث الفاظ چیست؟ بنابر تعریف آیتﷲ بروجردی از موضوع علم اصول، همه مباحث الفاظ بلکه حتی مباحث مربوط به مقدمه واجب و بحث ضد، همه جزو مبادی احکامیه علم اصول میشوند. بنده هم نزدیک بیست سال پیش که بر روی این بحث کار میکردم، نظرم این بود که مباحث علم الفاظ بهعنوان علم مستقل تلقی شود ـ البته علم دخیل در استنباط ـ و بگوییم علم اصول متعارف دو علم است؛ یکی علم اثبات حجة علی الحکم الفقهی است که همین مباحث حجت را شامل میشود؛ یا به تعبیر دیگر اثبات الدلیل. و علم دیگر، قوانین دلالت دلیل بر حکم فقهی است. بر این مبنا، اصولاً تفاوت جوهری و اساسی بین مباحث لغوی و مباحث الفاظ علم اصول وجود دارد؛ اینکه مباحث الفاظ علم اصول را بخشی از مباحث لغت بدانیم ـ که چون در جای دیگر بحث نشده، در علم اصول بحث میشود ـ حرف درستی نیست. بنابراین تفاوت ماهوی وجود دارد بین مباحث الفاظی که اصولیون بحث میکنند، با آنچه لغویون از آن بحث میکنند؛ ویژگی مباحث لغوی این است که درباره قواعد سخن، یا قواعد صحت کلام بحث میکند؛ چه نحو و چه صرف؛ هدف از مباحث لغوی این است که کلام متکلم صحیح ادا شود و قواعد هم آلات تصحیح کلام است و قواعد لغوی وظیفه متکلم را بیان میکند؛ در حالیکه کاری که قواعد مباحث الفاظ اصول انجام میدهد، بیان قواعد دلالت است؛ یعنی وظیفه سامع را مشخص میکند؛ اینکه سامع اگر بخواهد مراد متکلم را بفهمد باید چه قواعدی را رعایت کند. قواعد الفاظ اصول، قواعد دلالت است؛ نه قواعد تکلم. این مباحث هرمونتیک که امروزه مطرح میشود، امتیازش با مباحث لغوی در این است که مباحث هرمونتیک مربوط به شیوه فهم مراد است؛ بنابراین قواعد اصولی بسیار پراهمیت است و کاملاً متمایز از قواعد لغوی است.
میتوانیم چنین جمعبندی کنیم که مباحث الفاظ را میتوانیم جزو علم اصول بدانیم و بگوییم علم اصول علمی است دارای موضوع واحد که این موضوع، دلیل بر حکم فقهی است؛ همچنین علم اصول، علمی است شامل همه این مباحث متعارفی که اصولیون از ابتدای تاریخ تکون علم اصول تاکنون درباره آنها بحث کردهاند.
مختصری از ارائهی مقالات در جلسه
۱. «شهرت فتوایی»؛ تألیف آیتﷲ علوی بروجردی: از دیرزمان بین اصولیون این معنا مطرح بود که معنای شهرت در کلام شریف امام (خذ بما اشتهر بین اصحابک) چیست. تقریباً همگی عنوان کردهاند که مراد، شهرت روایی است. مرحوم بروجردی، نظرشان این است که مراد در اینجا، شهرت فتوایی است؛ نه روایی. عمده دلیل ایشان در این موضوع این است که خود عنوان روایت در بین اصحاب ائمه، هیچ زمانی جدا از فتوا نبوده است. اصحاب ائمه وقتی مورد سؤال واقع میشدند که حکم شرعی چیست، در جواب روایت میخواندند و خود روایت فتوا به لسان روایت بوده است و اینگونه نبوده که روایت و فتوا، دو مسأله جدا باشند. این معنا نهتنها در بین اصحاب ائمه بوده، بلکه در آثار فقهای متصل به عصر ائمه و صاحبان و ارباب فقه متنی یا فقه روایی، عیناً این معنا تکرار و دنبال شده است؛ مثل «المقنعه» و «نهایه» که از نظر مرحوم بروجردی، اینها کتب فقهیای هستند که فتوا به لسان روایت دادند. بنابراین اگر در همین کتب ملاحظه کردیم که فتوا هست، اما روایتی در جوامع فقهیمان بر طبق آن نداریم، کشف می کنیم روایت بوده است؛ اما به ما نرسیده است.
۲. «مراتب حکم از دیدگاه آیتﷲ بروجردی»؛ تألیف حجتالاسلام محمدی(رئیس انجمن اصول حوزه): دیدگاههای مختلفی درباره مراتب حکم وجود دارد. مرحوم آخوند، چهارمرتبه را برای حکم ذکر میکند؛ مرتبة الاقتضاء؛ مرتبة الانشاء؛ مرتبة الفعلیة و مرتبة التنجز. اقتضاء همان بحث ملاکات احکام است. حضرت امام دو مرتبه را برای حکم ذکر میکند؛ از نظر امام مرتبة الاقتضاء و مرتبة التنجز از مراتب حکم نیستند؛ زیرا اقتضاء مرحله ملاکات و علت غایی حکم است و مقدم بر حکم است. مرتبه تنجز هم متأخر از حکم و در مرحله امتثال احکام است. البته مرتبه فعلیت حضرت امام با فعلیت مرحوم آخوند کاملاً متفاوت است. مرحوم محقق اصفهانی و مرحوم نائینی نیز به دو مرتبه برای حکم قائل هستند. مبنای آیتﷲ بروجردی، این است که اگر شیء بخواهد دارای مراتب باشد، خود شیء و ذات شیء در جمیع مراتب باشد. آقای بروجردی مقام اقتضاء را از مراتب حساب نمیکند. از نظر وی تنجز وصف اعتباری عقلی است که از مراتب حکم نیست. حکم انشایی صرف را نیز مرحوم بروجردی از مراتب حکم نمیداند. نتیجه اینکه ـ در لمهات آمده است ـ که حکم واحد است و آن حکم انشایی بداعی بعث و زجر است و بنابراین برای حکم یک مرتبه قائل است.
۳. «حجیت ظواهر الفاظ و نقد و بررسی اخبار تحریف قرآن از دیدگاه آیتﷲ بروجردی»؛ تألیف استاد خزائلی: ما معتقدیم دلالات یا قطعی هستند یا ظنی. دلالات ظنی را بهمعنای عقلاء حجت میدانیم و شارع مقدس نیز تأیید کرده است. عقلاء در مقام محاوراتشان از همین ظواهر زیاد استفاده میکردند. اساسی ترین راه برای استفاده، همین ظواهر است. اما اینکه قطع بما فی الضمیر شخص داشته باشیم، و اینکه چه چیزی اراده کرده، بسیار نادر است. آیتﷲ بروجردی، میگوید: بنای عقلاء ریشه و اساسی دارد و صرفاً بنا و سیره عملی نیست. یکی از مسائل مستقلیه ضروریه عقلیه است که عقل انسان هم صغری را درک میکند و هم کبری را. بنای عملی عقلاء در واقع، همان حکم عقل است به حسن و قبح.
۴. «مجاز از دیدگاه آیتﷲ بروجردی»؛ تألیف استاد قائینی: البته ممکن است گفته شود این بحث ادبی است؛ نه اصولی. نسبت به مجاز و حقیقت مجاز در کلمات مشهور، بیانات مختلفی در توجیه استعمال و حقیقت مجاز مطرح است و احتمالات مختلفی مطرح شده. مشهور این است که نیاز به مصحح استعمال دارد و مصحح آن نیز وضع نوعی است؛ و نیاز به وضع شخصی ندارد. آنچه در کلام مرحوم بروجردی مورد تمایز با بزرگان است فرمایش ایشان است که فرقی بین مجاز و حقیقت در مدلول استعمالی کلمه نیست؛ یعنی همانطوری که در موارد استعمال حقیقی، لفظ در معنای حقیقی استفاده میشود، در مورد مجازات نیز لفظ در معنای حقیقی استعمال میشود. فرمایش ایشان این است که هر مجازی، بلااستثنا، معنای استعمالی کلمه همان معنای حقیقی است و اینگونه نیست که لفظ در معنایی غیر معنای حقیقی ـ ولو به قرینه ـ استعمال شود.