در پی انتشار و بازنشر متنی با عنوان «نامهی آخوند خراسانی به نائینی» در فضای مجازی، آقای دکتر حسین آبادیان از اساتید دانشگاه و صاحب تألیفات متعدد در تاریخ معاصر میهن، طی پیامی نظر من بنده را جویا شدند. با سپاس از آقای دکتر آبادیان این چند خط قلمی شد.
بهتر آن بود که آقای دکتر آبادیان که اهل فضل و آشنای به حوادث و رویدادهای مشروطه هستند و خود در این حوزه صاحب تألیف، به دلایل جعلی بودن نامه میپرداختند. حال نیز این باب مفتوح است تا ایشان، علاقهمندان را از نتایج تحقیق خود مطلع و ما را مرهون تتبعات و لطف خود قرار دهند.
از آنجا که از روی بزرگواری نامی از اینجانب بردهاند، به اختصار مطالبی چند تقدیم میگردد.

۱. کتاب مورد بحث اثر استاد محقق جناب آقای اکبر ثبوت (که افتخار آشنایی ۵۰ساله با ایشان را دارم، گرچه سالهاست توفیق دیدار استاد نصیبم نشده است) را متأسفانه تاکنون زیارت و مطالعه نکردهام. گویا این کتاب اجازه چاپ دریافت نکرده و نسخههایی از آن به اشکار دیگر به دست علاقهمندان رسیده است.
۲. از آنجا که از نزدیک به چهل سال قبل به دلیل علاقهای که در آن ایام به مواضع آیات ثلاثه نجف (آخوند خراسانی، ملاعبدﷲ مازندرانی و میرزا حسین تهرانی) داشتم، به جمعآوری مکتوبات و بیانیههای آنان از نشریات و کتابها و مراکز اسنادی برای انتشار بهصورت کتاب، پرداختم و درنهایت پس از دوبار حروفچینی (یکبار در اوایل دههی شصت توسط انتشارات کیهان و یکبار توسط مؤسسهی پژوهش و مطالعات فرهنگی در اوایل دههی هفتاد) از انتشار آن به این دلیل که ورود حضرات در مسائل سیاسی و مملکتی در آن ابعاد و اندازهها را بدون اطلاع از سازوکار آن مسائل و بدون شناخت از فعل و انفعالهای سیاسی در منطقه و جهان نهتنها برای ملک و ملت مفید نمیدیدم، بلکه به صدمات آن برای دیانت و اخلاق جامعه نیز واقف گشته بودم، احتراز جستم. به همان دلایلی که بسیاری از تجربهآموختهها، از جمله گروهی از عالمان دینی پس از رویدادهای مشروطه، از ورود در چنین حوزههایی دوری میجستند.
۳. در اینکه آخوند خراسانی در پی تأسیس «حکومت اسلامی» نبوده است، شکی نیست؛ اما اینکه چنین مطالبی را تحریر کرده باشد به دلایل مختلف، محل تردید است؛ از جمله:
الف) ادبیات و واژهها و اصطلاحات بهکار رفته در این نامه، ادبیات و واژهها و اصطلاحات معمول یکصدسال قبل حوزه نجف نیست و واژگان متأخر است. برای ملاحظهی ادبیات و واژگان حوزه نجف در آن ایام کافی است نگاهی به «تنبیه الامة» نایینی بیاندازیم. محتوای «تنبیه…» نیز از «طبایع الاستبداد» کواکبی و او نیز متأثر از کتاب «استبداد» ویتوریو آلفیری سیاستنویس ایتالیایی بود (برای اطلاع بیشتر ر.ک: تشیع و مشروطیت در ایران نوشته مرحوم دکتر عبدالهادی حایری، انتشارات امیرکبیر).
ب) مسألهی عمدهای که در آن ایام در حوزههای دینی و عالمانی دینی مطرح بود نه تأسیس «حکومت اسلامی» بلکه درست یا نادرستبودن دخالت آنان در این نوع مسائل، خصوصاً آنچه به روابط و مناسبات خارجه مربوط میشد، بود. این تأمل و عدم استقبال و حتی فرار از ورود در مسائل سیاسی از جمله سخت تحت تأثیر نتایج منفی جهادیهنویسی و اعلام جهاد علیه روسیه تزاری در زمان فتحلیشاه قاجار و شرکت در جنگ افرادی همچون سید محمد مجاهد و شکست نیروهای ایران و از دست رفتن قسمتهایی از خاک کشور بود.
ج) نامهی فوق، حاصل تجربهی نوعی از «حکومت دینی» است که در آن روزگار، هنوز چنین تجربهای در میهن وجود نداشت؛ گرچه از دورهی ساسانی نوعی از آن را آزموده بودیم.
د) برخلاف متن نامه که عالمان دینی را هشدار میدهد که: «علم حکومتداری و سیاست، یک علم و فن است… و ورود بدون علم و تجربه و فن به این حوزه بدون طی مراحل آن باعث آبروریزی… میشود»، خود مرحوم آخوند تا آخرین لحظه ی حیات در امر سیاست دخالت میکرد. نایینی نیز در حوادث عراق مشهور به «ثورة العشرین» و تأیید رضاخان پهلوی و تثبیت قدرت او در آغاز دیکتاتوریاش، نقشآفرین بود.
از جمله عالمان دینی که از حوادث مشروطه درس عبرت گرفتند، باید از مرحومان شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آیتﷲ بروجردی نام برد و افزود که سیره آن بزرگان میتواند درسآموز باشد.