امام علی(ع) میفرماید: «العلم اصل کل خیر»؛ هر خیر و نیکی و زیبایی در پناه علم امکان پذیر است؛ هیچ خیر و شایستگی ـ چه در حوزه نظر و چه در حوزه عمل ـ اتفاق نمیافتد مگر اینکه علم به معنای حقیقی پایه و اساس باشد. هر کجا خردمندی، آگاهی و کیاست ایمانی وجود دارد، علم سایهافکن است و هر کجا که نابخردی و جهالت وجود دارد، علم وجود ندارد.
علم به یک سری مبانی نیاز دارد که اگر تشکیل شوند علم نیز تولید خواهد شد. آنچه در این کنگره از علم مدنظر است، توسعه و تعالی علم بر مبنای عقلانیت وحیانی است. علم بهمعنای واقعی به شیوه معرفتی شایسته نیازمند است و عقلانیت وحیانی نیز یک شیوه معرفتی است؛ منهج و راه و روشی است برای اینکه علم صحیح و اصیل و پایهگذار هر خیری تحقق پیدا کند. البته سه واژه علم، توسعه و تعالی نیاز به توصیف و تعریف دارد که در همه نشستها درباره آنها صحبت میشود. ما در اینجا به عقلانیت وحیانی بیشتر اشاره میکنیم و آن را با توجه به رویکرد و نظریه آیتﷲ جوادی آملی تشریح میکنیم.
عقلانیت سنتی، مدرن و وحیانی
امروزه عقلانیت در صحنه معرفتی با پیشوندها و پسوندهای مختلفی همراه است. برخی عقلانیت را همراه با وحیانی و برخی همراه با سنتی و برخی نیز همراه با عرفی یا مدرن یاد میکنند که همه آنها یک شیوه معرفتی محسوب میشوند؛ و این دو نوع شیوه معرفتی در جنگ و مبارزه با یکدیگر هستند. عقلانیت مدرن و عقلانیت سنتی تلاش میکنند تا یکدیگر را از صحنه معرفتی خارج کنند؛ بهگونهای که تمام بحرانهای علمی و فقهی به عقلانیت سنتی منسوب و از عقلانیت مدرن بهعنوان پایه معرفت مدرن و پیشرفته با آثار مثبت یاد میکنند.
عقلانیت وحیانی که به تبیین و توضیح نیاز دارد، نه کمبودها و نواقص عقلانیت سنتی را دارد و نه عیبها و کاستیهای عقلانیت مدرن را. عقلانیت وحیانی شیوه معرفتی جامع و کاملی است که برای درک صحیح علم و توسعه و تعالی آن در نظر گرفته شده است. با توجه به همین سه نوع عقلانیت، به نقصها، ضعفها و ویژگیهای عقلانیت اشاره میکنیم. البته برخی این خوانشها را از عقلانیت، جامع و کامل نمیدانند.
عقلانیت سنتی
در عقلانیت سنتی، نقل (کتاب و سنت) تنها منبع معرفتی است که باید از آن برای بهدستآوردن علم و برطرفکردن نیازهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بهره گرفت. این نوع از عقلانیت که در نظام سنتی ما کاملاً مورد توجه است و متأسفانه و متعصبانه بر آن اصرار ورزیده میشود، دارای دو نقص اساسی است؛ نخستین نقص ـ و نقص عمده ـ این است که نقل و به عبارت دیگر آنچه که در ظواهر کتاب و سنت و جود دارد را مرادف وحی گرفته است و سعی میکند آنچه که در ظواهر کتاب وجود دارد ـ و آن را وحی میداند ـ را بهعنوان منبع هستی دین تلقی کند؛ و از آنجا که عقل دارای سه شأن مفتاح، مصباح و میزان است، از منظر عقلانیت سنتی جایگاه عقل شأن مفتاح است و فقط درگاهی را بهعنوان دین برای مواردی باز میکند و فقط باید این را مدنظر قرار داد.
عقلانیت مدرن
در عقلانیت مدرن نیز که متأسفانه برخی عقلانیت مدرن را روشنفکری دینی معرفی میکنند؛ در حالی که در این عقلانیت، دین جایگاه اساسی ندارد؛ بلکه معیارهای آن همان مواردی است که در غرب شکل گرفته و عقل میزان است که نقل باید خود را با آن منطبق کند. معیارها و ضوابطی که برای این نوع عقلانیت است، همانی است که در نظامات فکری غرب شکل گرفته است؛ که بناست به دین رنگ ببخشد و در سایه آن خوانش کند. عرف و مقتضیات دنیای مدرن و عقل و بسیاری از اموری که نزد آنها معیار و شاخص در نظر گرفته شده است، نقل حتی بهعنوان یک جریان اصلی و اساسی دیده نمیشود.
عقلانیت وحیانی
عقلانیت وحیانی ویژگیهای فراوانی دارد؛ از جمله آنها ـ و مهمترین آنها ـ منبعی بهعنوان هستی دین است که وحی نام دارد و تمام امور مورد نیاز بشری در آن هست. خدای عالم از جایگاه ارادتﷲ ظهور کرده و اراده تشریعی حضرت حق برای هدایت و سعادت در دین و وحی تجلی کرده و هیچ امری در این اراده فروگذار نشده است. هرآنچه بشر برای سعادت دنیا و آخرتش به آن نیاز دارد، در وحی موجود است. مشخصشدن تفاوت وحی و نقل که عقلانیت سنتی به آن دچار شده نیز ضروری است؛ آیا آنچه بهعنوان اراده الهی و دین موجود است وحی است یا نقل؟ در کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی مسأله به صورت واضح آمده است که همانگونه که از نظر تکوین تمام عالم با یک امر خداوند شکل گرفته، از نظر تشریع نیز دین نزد خداوند اسلام است؛ حال آن مقدار از این دین که در کتاب و سنت آمده است به نقل یاد میشود؛ و باید گفت نقل منبع نیست؛ بلکه دلیل و راهنماست و میآید تا وحی را واکاوی و به جامعه انسانی معرفی کند. البته وقتی دین از عندﷲی به عندالناسی تبدیل شد، مسیحیت و یهودیت و مجوس و امثال ذلک میشود؛ اما دین عندﷲی، اسلام است؛ آن حیثیت عندﷲی اراده اصلی خداوند بهعنوان دین است که تمام نیازات بشر در آن تحقق یافته است و هر کدام از ائمه به سهم خود از آن برداشت میکنند و البته دین کامل و جامع که «مصدق لما بین یدیه» هست بهعنوان دین رسول(ص) آمده است. حال اینکه چه مقدار از این دین در کتاب و سنت آمده است و به چه زبانی، از آن به عنوان نقل یاد میکنیم.
پس ما یک منبع هستی دین داریم که آن وحی است؛ اما آنچه بهعنوان نقل یاد میکنیم، منبع نیست؛ بلکه دلیل و راهنماست؛ نقل میآید تا وحی را بکاود و از آن حقیقت استفاده کند؛ همانگونه که عقل چنین نقشی دارد؛ یعنی عقل و نقل سراج هستند و وحی صراط است و عقل و نقل با هماهنگی یکدیگر بهدنبال این هستند که حقیقت دین را واکاوی کنند؛ که این میشود علم و معرفت و شناخت دینی. بنابراین آن نقلی که در عقلانیت سنتی ارائه شده است، در عقلانیت وحیانی نیست. در عقلانیت وحیانی آنچه منبع هست وحی است؛ نه آنچه بهعنوان نقل ارائه شده است. گرچه بی تردید ظاهر قرآن عزیز وحی است و هیچگونه تردیدی در وحیبودن حتی ظاهر این قرآن نیست؛ اما این قرآن در کسوت متشابهات و محکمات است؛ در کسوت مطلق و مقید و حجاب انتزاع مفهومی است؛ در کسوت علم حصولی است؛ و قدرت فهم آن حقیقت عینی و شهودی که معصوم است باید اصل قرار گیرد.
بنابراین ما نباید به این نقل بهمعنای منبع نهایی دین تعبد داشته باشیم ـ که این کمبودی است که در عقلانیت سنتی وجود دارد ـ بلکه نقل را باید با راهکارهایی منقح کنیم و هرکدام از این عقل و نقل در درون خود یک طراز و میزانی دارند که میزان صدق و کذب در آنها روشن میشود؛ در بیرون هم معیارهایی برای حق و باطل و صدق و کذب اینها دیده میشود.
در مباحث معرفتی، مجاری ادراکی به سه دسته عمده تقسیم میشوند: عقل، نقل و شهود. هر سه نقششان کشف است؛ نه نقل منبع است، نه عقل و نه شهود. شهود عارف، آن مکشوف را، عقل حکیم، آن مکشوف را و نقل متکلم آن مکشوف را و حقیقت غیبی و وحی را دنبال میکنند. اینها راهها و مجاری ادراکی هستند که هر سه یک حقیقت را پیدا میکنند. ما این سه مسیر را داریم؛ اما مثل چشم و گوش هستند که میخواهند یک حقیقت را بشنوند و ببینند. مکشوف ما دین است و آنچه که از راه کشف و شهود و عقل و نقل میرسیم، یک حقیقت است به نام وحی. عقل، منبع نیست آنگونه که در عقلانیت مدرن دیده میشود. عقل سراج است و نه صراط؛ از عقل به جز کشف برنمیآید. اگر کسی که عقل را ـ معاذ ﷲ ـ منبع دین معرفی کند، از دین چیزی نمیماند و این به محاقبردن و به استحالهکشاندن دین است. عقل، نقل و شهود هر سه مجاریای هستند برای کشف حقیقتی بهنام دین. ما یک صراطی داریم به نام وحی که حق است و معصوم و «لا یأتی الباطل من بین یدیه و خلفه» هست که از قرآن و عترت برمیآید و لاغیر؛ تمام تلاش متکلمان و حکیمان نیز برای نقل، کشف و شهود و دیدهشدن آن دین است.
مهدیه طایفه
تقسیم بندی عقلانیت وحیانی, نوعی پاسخ دادن به نیازهای انسان براساس اراده مستقیم خداوند نیست, زیرا که خود وحی منبعی از انرژی های موجود در طبیعت است بسیاری از انسانها به طور وجودی میتوانند با تطبیق دادن انرژی خود با هستی بدان دست یابند. پس آیا این دست یابی لزوما مقدس است و قابل تبعیت؟ اگر انسانی که بر اساس انرژی در این عالم هستی خلق شده ازآن تبعیت نکند حتما مدارات به او آسیب می رسانند. پس این یک نتیجه کامل از برای همه موجودات است نه فقط انسان. و نیازی نیست برای تشریح آن به تقدس بودن آن پناه ببریم.