ملا احمد نراقی هم زبان به گلایه گشوده بود. وی برخی واعظان و منبریان و مداحان را نقد میکرد که چرا به قصد اشکریزی، هر سخنی را بر زبان میآورید و هر قصهای را میپرورید: «گروهی دیگر از واعظان، خود را مشغول قصهخوانی و نقالی ساخته و گزافهها و طاماتی چند پرداخته و در کلمات خود سجع و قافیه به هم انداخته، سعی در یادگیری قصههای غریبه و احادیث عجیبه مینمایند، و همیشه طالب آناند که مستمعان صداها به گریه بلند کنند و صیحه کشند و در سر و صورت خود بزنند و از شنیدن کلمات آنان حرکات شوقیه نمایند. و از انواع این امور لذت میبرند. و بسا باشد که احادیث کاذب جعل کنند و قصههای دروغ بر هم بافند برای به رقّت آوردنِ عوام و ایجاد شوق در ایشان؛ و شکی نیست که امثال این اشخاص شیاطینی بهصورت آدمیاناند و خود گمراه و مردمان را نیز گمراه میکنند. و شایسته مقام وعظ و ارشاد فقط کسی است که قصد او جز هدایت مردم نباشد و کمترین چشمداشتی به خلق نداشته باشد».[۱]
باری! این دغدغههای نراقی تا هنوز هم ادامه دارد. مداحان مورد طعنند که چرا بر احساسات متدینان تمرکز کردهاند و قصههای ناروا برمیسازند. علی شریعتی حتی مداحی و تشریفاتِ سوگواری را وسیلهای میدانست که مردم از شناخت حقیقت و تفکر در هدفهای اصلی مکتب تشیع و انقلاب کربلا غافل بمانند.[۲] وی چنان از اینگونه مراسم گلایه داشت که آن را ابداع عمر بن سعد و یزید معرفی میکرد.[۳] جلال آل احمد نیز در نقد اینگونه مراسم، کتاب «عزاداریهای نامشروع» را ترجمه کرد.[۴] در آن کتاب برخی آداب و مناسک محرّم «فجیعترین خیانت» لقب داده شده بود.
انتقادها بر مداحان بسیار است. اما و هزار اما که مداحان مورد اقبال عمومند. به هر نقد و طرد و انکاری نمیتوان آنها را از میدان بهدر کرد؛ نه هنگامی که ملا احمد نراقی برخی از مداحان را سببساز گمراهی میداند، اقبال به این جماعت کاسته میشود و نه وقتی که علی شریعتی آن را ابداع عمر بن سعد میخواند از ارج و قرب آنها میکاهد. بهنظر میرسد که مواجهه سلبی با اینگونه امور، نه رواست و نه در خور اعتنا.
میتوان به پیرایش امر مداحی اندیشید؛ میتوان انگارههایی را در نظر آورد که بر اساس آن، مدح مداحان سببساز رغبت دینی گردد و دلها را گرم کند و ایمان دینی را بیفزاید. مداحی اما به چه کار دینداران میآید؟ بر چه مؤلفههایی میتوان انگشت نهاد و از مداحان رزق ایمانی و دینی طلبید؟
انتقادها بر مداحان بسیار است. اما و هزار اما که مداحان مورد اقبال عمومند. به هر نقد و طرد و انکاری نمیتوان آنها را از میدان بهدر کرد؛ نه هنگامی که ملا احمد نراقی برخی از مداحان را سببساز گمراهی میداند، اقبال به این جماعت کاسته میشود و نه وقتی که علی شریعتی آن را ابداع عمر بن سعد میخواند از ارج و قرب آنها میکاهد. بهنظر میرسد که مواجهه سلبی با اینگونه امور، نه رواست و نه در خور اعتنا.
در این خصوص ابتدا میباید اصناف دینورزی را در نظر آورد. بر اساس یک تقسیمبندی، دینداران به سه قسم دیندار مصلحتاندیش عامیانه، دیندار معرفتاندیش عاقلانه و دیندار تجربتاندیش عارفانه تقسیم میشوند.[۵]
دینداران مصلحتاندیش، به قصد انجام ثواب و پروای از انجام گناه، به اعمال دینی اقدام میکنند و هرچه بیشتر بر تار و پود مباحث فقهی اهتمام ورزند، دینداری متعالیتری را نصیب بردهاند. در این نحوه از دینداری، قرآنخواندن و نمازگزاردن و به حج رفتن، جز با هدف کسب ثواب به انجام نمیرسد. این سبک از دینداری البته نه مذموم است و نه مورد انکار؛ بسیار پسندیده است؛ و خوشا افرادی که در چنین مرامی گام نهادهاند و کسب رضای خداوندی را طلب میکنند. این سبک از دینداری اما رویّهی تمام دینداران نیست؛ برخی از متدینان، مرامی خردورزانه در دین را پیشه ساختهاند؛ آنها را دیندار معرفتاندیش مینامند. آنان نگاه نقادانه به دین داشتن و خردورزی را نیز عملی دینی میدانند و بر این مرام پای میفشرند. چنین دینداریای، بر گزارههای دینی، جزماندیشی ندارد و دست از پرسشگری بازنمیدارد. آموزههای دینی در نظر چنین افرادی، میباید با تار و پور عقلانیت مزیّن شوند.
اما سَبک دیگری از دینداری نیز وجود دارد که آن را دینداری تجربتاندیشانه مینامند. در این رویّه، معنویت را بهچنگآوردن و آرامشِ روحی و باطنی طلبیدن از مهمترین اهداف دینداران است. آنان که مرام عرفانی پیشه ساختهاند و دم به دم بر آنها رزق معنوی میبارد، در این سلک از دینداری جای گرفتهاند.
باری؛ مرامهای دینداری متفاوت است. هر کدام از این اصناف دینداری اما میتوانند از مدح مداحان رزقی را برگیرند. دیندارانی که بر مرام دینداری مصلحتاندیش سلوک میکنند و چنین طریقتی را پیشه ساختهاند، به کسب ثواب در محفل عزاداری حاضر میشوند. همین که اشکی بریزند و قدم در محفلی دینی بگذارند، رسالت و وظیفه خود را به نیکی به انجام رساندهاند. در روایات است که «اجر و مزد هر قطره آن این است که شخص همیشه در بهشت منزل کند».[۶] و در روایتی دیگر است که «گریهکننده بر امام حسین(ع) در بهشت با ایشان و هم درجه ایشان خواهد بود».[۷] چنین روایاتی کافی است تا دینداران مصلحتاندیش، به قصد اجر اخروی در این محافل حاضر شوند و وظیفهی دینی خود را به انجام رسانند.
مداحان در مواجهه با این قشر میباید رفتارهای شخصیِ خود را به زیور اخلاق بیارایند. دیندارانِ مصلحتاندیش، نگاه تام و تمامی بر افرادِ منبری و مداحان حسینی میکنند. در این سبک دینداری اگر عیب و ایرادی از فردی روحانی سر زند و یا فردی مداح، رذیلتی اخلاقی را به انجام رساند، گویی دین و ایمان دینداران را نیز به مخاطره انداخته است. دینداران مصلحتاندیش نهتنها دل از آن فردِ مداح برمیکنند، که حتی اصل و اساسِ دین را نشانه میروند. کم نبوده است نابخردیهایی که از جانب برخی متدینان به انجام رسیده و جماعتی را نسبت به دین دلسرد کرده است. کلیپی کوتاه، سخنی ناروا و عملی نابهجا کافی است تا فردی از دین دل بر دارد و از آن رمیده شود. یکی از مهمترین آداب مداحی در این قبیل امور، آن است که مرام اخلاقی و دینی را پاس دارند و رغبت مخاطبان را روز به روز بیشتر کنند و از سیئات اخلاقی برحذر باشند. این کمترین انتظاری است که میتوان از مداحان داشت.
در دینداری معرفتاندیش اما سخن از این فراتر است و مداحان میباید رسالتی دیگر را بر شانههای خود احساس کنند. ذکر حقیقتِ وقایع، استناد به مدارک معتبر و برگزیدن سخنانی معقول و سنجیده، از کمترین وظایفی است که یک مداح در این عرصه میباید بدان عمل کند. دیندار معرفتاندیش، نگاه نقادانهای به دین دارد و به سنجشِ عقل پای به میدان دینداری نهاده است. مداحان میباید پاس این مقام را بنهند و از ظرایف عقلانی در این میدان بهره گیرند. شأن و هدف اصلی از وقایعی چون عاشورا را برکشیدن و در دام سخنان سخیف نیفتادن از رسالتهای مداحان در این عرصه است.
بر اساس یک تقسیمبندی، دینداران به سه قسم دیندار مصلحتاندیش عامیانه، دیندار معرفتاندیش عاقلانه و دیندار تجربتاندیش عارفانه تقسیم میشوند. دینداران مصلحتاندیش، به قصد انجام ثواب و پروای از انجام گناه، به اعمال دینی اقدام میکنند؛ دینداران معرفتاندیش نگاه نقادانه و خردورزانه به دین دارند؛ در دینداری تجربتاندیش، معنویت را بهچنگآوردن و آرامشِ روحی و باطنی طلبیدن از مهمترین اهداف دینداران است. مداحان باید در محافل خود، این سه دسته از دینداران را حاضر و ناظر ببینند و برای همگی آنها خوراک در خوری مهیا آورند.
در نظر بگیرید دینداری را که مرام معرفتاندیشانه پیشه ساخته و با تعابیری به غایت ناروا و خردستیز مواجه میشود. چنین فردی چگونه میتواند از مدح مداحان ارتزاق کند؟ شهید مرتضی مطهری وقتی که از تحریفات عاشورا سخن میگفت، بر این بود تا سهم دینداران معرفتاندیش را بگذارد. آیتﷲ مکارم شیرازی در نقدی بر ادبیات ناروایی که بعضاً در خصوص ماجرای عاشورا بهکار میرود، برخی از این تعابیر را نقد کرده است. وی با نقل این عبارت که «یقین دارم که در دل آرزویی به جز دامادی اکبر نداری»، اینگونه تعابیر را فراموشساختن هدف و رسالت حرکت حسینی دانسته است. در عبارتی دیگر که در خصوص امام زمان(عج) بیان شده، برخی مداحان اینگونه عنوان کردهاند که « نمیدانم آواره کدام بیابان هستی که من هم در آن آواره شوم؟». این در حالی است که در اعتقادات شیعه هیچگاه امام زما(عج) را فردی آواره ترسیم نکردهاند. از این غفلت میباید برحذر داشت.[۸]
در این امور میباید دل به متونِ اصیلِ دینی داد و از بیان خرافهپروری اِبا کرد. دینداری معرفتاندیش، جز به تأملاتی خردورزانه میسّر نمیشود. مداحان نیز میباید بر این امر التفات یابند و کلام خود را به انواع سوهانهای عقلانی جلا دهند و رغبت چنین مخاطبانی را افزون کنند.
اما در این خوان کَرَم، دینداران تجربتاندیش نیز میتوانند از مرام مداحان کام خود را شیرین کنند. اشکریزی یکی از سنّتهای حسنهی عرفانی است. اشک سببساز عروج و تعالی است. در ادبیات عارفانه به کرّات از این مهم پرده برداشته شده و مورد تأکیدهای مکرّر قرار گرفته است. گریه سرمایه جهاد اکبر است؛ اسلحهی انسان در مبارزه با دشمن درونی است؛ چنانکه حضرت امیر(ع) در دعای شریف کمیل میفرماید: «و سلاحه البُکاء». با این اسلحه میتوان به ظفرمندیهای بسیارِ معنوی نائل آمد. در تفسیر آیهای از قرآن نیز این مهم مورد توجه قرار گرفته است؛ وقتی که برادران یوسف به نزد پدر میروند و عذر تقصیر به جانب وی میبرند: «وَ جاءَوا اَباهُم عِشاءً یَبکونَ».[۹] شبهنگام به جانب پدرشان بازگشتند؛ در حالی که گریان بودند. گویی مرام صحیح توبه در این عبارات ترسیم شده است؛ ۱- شبهنگام؛ ۲- بازگشتن؛ ۳- به جانب پدر؛ ۴- گریان.
باری! گریه کردن و اشک ریختن گویی در تعالی انسانی موضوعیت دارد؛ و چه محفلی مناسبتر از محافل حسینی که این مهم در آنجا به انجام رسد. میتوان از این قطرات اشک پر کشید و معنویت طلبید. دینداران تجربتاندیش که به تعالیِ روحی خو میاندیشیند، میتوانند رزق وافر اشکریزی را در این محافل نصیب ببرند. و این مهم زمانی مهیا میشود که مداحان به این رسالت واقف گردند و اشک را به قصد تعالی روحی از مردم بگیرند. در این عرصه، فریادهای ناروا سر دادن، مجالس را به میدان لعن و نفرینِ دیگران بدل کردن و آرامش اشکریزان را بر هم زدن البته روا نیست. میتوان پاس حُرمتِ خلوت و سکوت و سکون دینداران تجربتاندیش را نیز نهاد و کام آنها را به ذوق مداحی و به قصد اشکریزی مهیا کرد.
مداحان میتوانند و میباید این سه طریقت دینداری را در نظر آورند و در محافل خود، این سه دسته از دینداران را حاضر و ناظر ببینند و برای همگی آنها خوراک در خوری مهیا آورند. در این صورت است که مرام مداحی مورد تمجید و ترغیب و تشویق بسیار خواهد بود؛ مدح آنان، مداحیِ خورشید خواهد بود؛ و هر آن که مدح خورشید کند، بر بینایی و سلامت و سعادت خود مُهر صحّه نهاده و دیگران را نیز دیدهای بینا عطا کرده است.
مادِحِ خورشید مداح خود است
که دو چشمم روشن و نامُرمَد است
ذمّ خورشیدِ جهان، ذمّ خود است
که دو چشمم کور و تاریک و بد است
(این متن در شماره ۱۲۳ مجله خیمه منتشر شده)