توجه به ارزشهای انسانی
ارزش ذاتی انسان، بدون توجه به رنگ، نژاد، جنس، زبان و حتی دین افراد، در اسلام مورد توجه قرار گرفته است. خداوند، تمام فرزندان آدم را کرامت بخشیده و میفرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً». علامه طباطبایی(ره) این آیه را بر همه انسانها اطلاق می کند. پیامبر اکرم(ص) نیز همین ارزش ذاتی بشر را مورد توجه قرار داده و میفرماید: «ما شَیءٌ اکرمُ عَلَی ﷲِ مِن ابنِ آدم؛هیچ چیز نزد خدا، گرامیتر از فرزند آدم نیست». این مهم علاوه بر گفتار پیامبر، در سیره حضرت نیز بهخوبی نمایان است؛ وجود افراد مختلف از نژادها و زبانها و ملیتهای متعدد در میان یاران حضرت محمد(ص)، گویای توجه نبی رحمت به کرامت ذاتی انسان است.
اهتمام به مشارکت زنان
حضرت محمد(ص) در جامعهای به رسالت برانگیخته شد که برای زن ارزشی قائل نبودند. زن در عصر جاهلی، شهروندی درجه دو بهشمار میرفت و در خدمت مرد بود و همچون دیگر کالاها دست به دست میشد. ابن عباس میگوید: در جاهلیت پس از مرگ شوهر، زن همچون کالایی به خویشاوندان دیگر میرسید. اگر میخواستند، یکی از آنان با او ازدواج میکرد؛ وگرنه او را به دیگری تزویج کرده و گاهی نیز او را از ازدواج منع مینمودند. آیه ۱۹ سوره نساء به این نکته اشاره نموده و این رسم جاهلی را تحریم کرده است. امام باقر(ع) این آیه را درباره مردی میداند که زنش را زندانی کرده و منتظر مرگش میماند تا وارث اموال او گردد.
مشارکت سیاسی و اجتماعی: زنان که تا پیش از ظهور اسلام حقی در جامعه نداشتند، با حمایت رسول خدا(ص) و تأکید آیات قرآن، به مشارکت در جامعه پرداختند. توجه حضرت محمد(ص) به مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان، اختصاص به عصر حاکمیت پیامبر در مدینه نداشته و در آغاز ظهور اسلام و در مکه نیز چنین اهتمامی دیده میشود؛ نمونه بارز آن را میتوان در همراهی حضرت خدیجه(س) با رسول خدا(ص) از لحظههای آغازین بعثت تا دوران طاقتفرسای شعب ابیطالب و هجرت زنان مسلمان به حبشه و مدینه مشاهده کرد.
بیعت زنان: بیعت، نیز یکی از مهمترین عرصههای سیاسی و اجتماعی حضور زنان در عصر نبوی بود. حضور زنان در بیعت عقبه و بیعتهای متعدد زنان مدینه با رسول خدا(ص) ، گواه این مدعا است. گاهی نیز در وقایع خاص، همراه مردان بیعت میکردند.
توجه به جوانان
رسول خدا(ص) در جامعهای برانگیخته شد که جوانان، اجازه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نداشتند و برای حضور در مجامع عمومی، باید به سن بالایی میرسیدند؛ چنانکه شرط حضور در «دار الندوة» چهلسالگی بود. حضرت محمد(ص) با بر هم زدن سنتهای جاهلی، ملاک برتری را تقوا و شایستگی دانسته و با کنار نهادن سنتهای غلط جاهلی، جوانان را در امور مختلف مشارکت دادند. از مهمترین نقشهای جوانان در این دوره، میتوان به حضور آنان در مناصب حکومتی، فرماندهی نظامی، کتابت و دبیری و مشورت در امور مختلف اشاره کرد.
عتاب بن اسید، جوان بیستسالهای بود که رسول خدا(ص) او را بهعنوان والی مکه منصوب کرد. معاذ بن جبل را که او هم بیست سال داشت، بهعنوان سفیر نزد منذر بن ساوی بهسوی بحرین فرستاد. نمونه بارز استفاده از جوانان در حکومت نبوی، حضور امیر مؤمنان علی(ع) در مناصب مختلف است. پیامبر(ص) در طول حیات پربار خود، امور مهمی را ـ مانند وظایف سنگین حکومتی، قضایی، نظامی، کتابت و امور اطلاعاتی و خبرگیری از دشمن ـ به امام علی(ع) واگذار کرد و همواره از وجود وی بهعنوان مشاوری امین بهره میبرد.
تواضع و فروتنی
یکی از ویژگیهای اخلاقی رسول خدا(ص) که محبت، دوستی و نفوذ روزافزونی برای ایشان به همراه داشت، تواضع و فروتنی آن حضرت بود. تواضع پیامبر(ص)، به گونهای بود که افراد تازهوارد به مدینه را شگفتزده میکرد؛ بهطوری که افراد ناآشنا و تازهوارد به جمع مسلمانان نمیتوانستند پیامبر را در جمع یارانش بشناسند و یا کسانی که رفتار شاهان و سلاطین را دیده بودند، با مشاهده رفتار آن حضرت، دچار حیرت میشدند؛ چنانکه فرد عربی را که بهتازگی وارد مدینه شده بود و از هیبت آن حضرت میترسید، نزد خود فرا خواند و دست بر شانهاش گذاشت و فرمود:«بر خودت آسان بگیر. من شاه نیستم؛ من پسر زنی هستم که در مکه از گوشت خشکیده تغذیه میکرد».
حضرت محمد(ص) در روایتی خطاب به ابوذر، صفات فروتنان را چنین بیان میفرماید: «متواضع؛ کسی است که بدون اینکه نقص و ضعفی داشته باشد، برای رضای خداوند فروتنی میکند و بدون اینکه محتاج باشد، خود را از دیگران فروتر بداند».
عطوفت و مهربانی
یکی از مهمترین ویژگیهای پیامبر(ص)، عطوفت و مهربانی ایشان بود که همه افراد جامعه را در بر میگرفت؛ افراد خانواده، یاران، کودکان، پیران، جوانان و حتی دشمنان و منافقان هم مورد لطف آن حضرت بودند؛ به طوری که مشرکان قریش نیز که دشمن حضرت بودند، از این خصلت رسول خدا(ص) بهرهمند شدند و با وجود آزار و اذیتی که نسبت به آن بزرگوار روا داشتند، مورد لطف و دعای آن حضرت قرار گرفتند؛ چنانکه پس از غزوه اُحد و در پاسخ عدهای از یارانش که خواهان نفرین مشرکان قریش بودند، فرمود: «من برای لعن و نفرین برانگیخته نشدهام؛ بلکه برای دعوت به حق و رحمت برانگیخته شدهام. خدایا! قوم مرا هدایت کن؛ چرا که آنان نمیدانند».
عفو و گذشت
یکی از ویژگیهای پیامبر(ص)، بخشش و گذشت خطای دیگران بود. این رفتار رسول خدا(ص)، دوستان و یاران و حتی دشمنان را شامل میشد. هنگام فتح مکه، یکی از فرماندهان سپاه مسلمانان، در حالی که با یادآوری ستم مشرکان در اندیشه انتقام بود، چنین رجز میخواند: «امروز، روز نبرد شدید است. امروز، حرمت [اهل مکه] حلال شمرده میشود». با شنیدن این سخن، پیامبر(ص) پرچم را از وی گرفته و فرمود: «الْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَةِ». همچنین پس از فتح مکه و در حالی که بسیاری از ساکنان مکه انتظار انتقام داشتند و از آن میترسیدند، پیامبر(ص) آنان را بخشید و با اعلام عفو عمومی فرمود: «اِذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ؛ بروید که همه شما آزادید».
بخشش پیامبر رحمت، حتی دشمنانی که آزار و اذیتهای فراوانی در حق او و یارانش روا داشته و یا عزیزان آن حضرت را از او گرفته بودند، در بر گرفت؛ چنانکه حتی وحشی (قاتل حمزه سید الشهداء) که پس از فتح مکه و از ترس مجازات گریخته بود نیز از رحمت نبوی برخوردار گردید. او با شنیدن این خبر که پیامبر هر کس را که مسلمان شود، به قتل نمیرساند، نزد حضرت رفت و اظهار اسلام کرد. پیامبر(ص) با دیدن او و پس از شنیدن ماجرای شهادت حمزه از زبان وحشی، او را بخشید و به او فرمود: «خودت را از من پنهان کن تا تو را نبینم».
برقراری عدالت
عدالت، یکی از مهمترین مفاهیم و ارزشهای والای انسانی و مورد توجه همه ادیان و جوامع انسانی بوده و استقرار عدالت در جامعه، از مهمترین اهداف و مأموریتهای انبیا معرفی شده است. خداوند در قرآن کریم بر این نکته تأکید کرده و میفرماید: «ما پیامبران خود را با دلیلهاى روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را نیز نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند».
در اسلام تأکید ویژهای بر اجرای عدالت شده و قرآن مجید یکی از اهداف حضرت محمد(ص) را اجرای این مهم در جامعه بیان فرموده است: «و بگو به کتابى که خدا نازل کرده است، ایمان دارم و به من فرمان دادهاند که در میان شما به عدالت رفتار کنم». این دستورهای الهی، در حالی بود که جامعه در دوران پیش از بعثت پیامبر(ص)، گرفتار نابرابری اجتماعی بود و اشراف و ثروتمندان، از امتیازهای فراوانی برخوردار بودند و ستمهای بسیاری به مردم روا میداشتند. پیامبر(ص) بر اساس مأموریت خویش، ضمن مخالفت با این طبقهبندی، انسانها را برابر دانسته و فرمودند: همه انسانها از زمان آدم تاکنون، مثل دندانههای شانه با هم برابرند.
پیامبر(ص) ضمن مخالفت با ارزشهای جاهلی، ملاک برتری انسانها را تقوا معرفی کرده و خواستهی برخی از افراد صاحبنفوذ را که اسلام آوردن خود را به دوری آن حضرت از مسلمانان فقیر مشروط میکردند، نپذیرفت. آن حضرت در زمانی هم که قدرت مشرکان را در هم شکسته و مکه نیز به تصرف مسلمانان در آمد و قبیلههای مهم به اسلام گرویده و تسلیم شدند، همان روش روزهای سخت عصر مکی را تکرار کرد و در روز فتح مکه فرمود: «ای مردم! خداوند خودبزرگبینی و افتخار کردن جاهلی به پدران را از بین برد. آگاه باشید! همه شما از آدم(ع) هستید و آدم از خاک. بدانید! برترین بندگان خدا، بندهای است که تقوا پیشه کند».
سیره پیامبر(ص) نشاندهنده اهتمام حضرت به اجرای عدالت، حتی در کوچکترین امور است؛ بهگونهای که ایشان حتی نگاه خود را نیز به تساوی میان اصحاب و حاضران تقسیم مینمود و در نگاه کردن به آنان، عدالت را رعایت میکرد. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «رسول خدا لحظات [و نگاههای] خود را میان اصحاب تقسیم میکرد؛ گاهی به این، و زمانی به آن، به طور مساوی نظر میافکند». در باب رفتار آن حضرت نیز آمده است که نسبت به افرادی که با او نشسته بودند، یکسان برخورد میکرد تا دیگری گمان نکند که از او بیشتر مورد احترام پیامبر است.
ایجاد وحدت در جامعه
وحدت، یکی از عناصر حیاتی هر جامعه بهشمار میرود. در سایه وحدت است که سایر مؤلفههای یک جامعه آرمانی اسلامی پدید میآید و در صورتی که جامعهای فاقد وحدت و یکپارچگی باشد، حیات آن به خطر افتاده و دشمنان طمع سلطه بر آن را در اندیشه میپرورانند. پیامبر(ص) با توجه به این مهم، برای ایجاد وحدت در جامعه تلاش میکرد. از این رو، اموری مانند: اختلافزدایی، سفارش به حفظ وحدت، برادری و ایجاد همبستگی، از مؤلفههای مورد نظر رسول خدا(ص) بود. پیامبر(ص) پس از هجرت به یثرب، با جامعهای مواجه شد که قبایل مختلف با طبقات، سلیقهها، گرایشها، طرز فکرها و آیینهای متفاوت بودند و با توجه به تأسیس حکومت و لزوم اتحاد در درون این دولت، برای ایجاد وحدت در جامعه تلاش نمود؛ چنانکه ورود حضرت به مدینه، همراه با عقد قراردادهایی بین گروههای گوناگون بود. این پیمانها را میتوان یکی از بارزترین نمونههای توجه حضرت به وحدت در جامعه برشمرد. پیماننامه عمومی مدینه، یکی از مهمترین این پیمانها بود که میان پیامبر اکرم(ص) و قبایل موجود یثرب بسته شد. این پیمان که میتوان آن را «نخستین قانون اساسی مدینه» دانست، بهترین راهکار برای به وجود آوردن وحدت ملی و همبستگی اجتماعی بود؛ چرا که وحدت میان قبایل، سلامت و همدلی پیروان ادیان مختلف را ضمانت میکرد و مقدمات شکلگیری وحدت سیاسی را فراهم مینمود.
پس از پیماننامه عمومی، تحکیم وحدت میان مسلمانان ضروری بود؛ امری که پیشینه رقابت میان مکّیان و یثربیان، آن را بهشدت تهدید میکرد. رسول خدا(ص) برای جلوگیری از به وجود آمدن بحران، ابتکار دیگری به کار برد و آن، ایجاد پیوند برادری (اخوت) میان مسلمانان بود؛ به این ترتیب که میان هر یک از مهاجران با یکی از انصار، پیمان برادری برقرار کرد و فرمود: «تآخوا فی ﷲ اخوین اخوین». آنگاه حضرت علی(ع) را برادر خود خواند. پیمان برادری، کارآمدترین ابزار تحقق الفت فراگیر در مدینه آن زمان و نشاندهنده کوشش پیامبر اکرم(ص) برای تحقق اجتماعی بالنده بر محور ایمان به خدا و وحدت بود.
وفای به عهد
پایبندی به عهد و پیمان و التزام عملی به قراردادها، ضامن حفظ منافع جمعی و تأمین نیازهای عمومی است و استقرار عدالت اجتماعی، بدون رعایت عهد و میثاق و قراردادهای اجتماعی، امکانپذیر نیست و پیمانشکنی، با تقوا و پارسایی و فطرت انسانی سازگار نیست. پیامبر اکرم(ص) نیز این مهم را مورد توجه قرار داده و سیره و سخن آن حضرت بر پاسداری از عهد و میثاق و تلاش برای تحقق وعدهها تأکید دارد و بهترین الگو در این زمینه است. آن حضرت بیوفایی نسبت به عهد و پیمان را نشانه بیدینی معرفی میکند و میفرماید: «لا دینَ لِمَنْ لا عَهْدَ لَهْ؛ «کسی که پیمان ندارد، دین ندارد». همچنین در جایی دیگر، نقض پیمان را سبب سلطه دشمنان میداند و میفرماید: «وقتی پیمانها را بشکنند، خداوند دشمن آنان را بر ایشان مسلّط میکند». حضرت در جای دیگر خود را شاکی از پیمانشکنان معرفی کرده و میفرماید: «هرکس بر عهدکننده ستم کند، یا حق او را ندهد، یا چیزی بیش از توانش بر وی تحمیل کند و یا به نارضایتی چیزی از وی بستاند، روز قیامت من طرف حساب و شاکی او خواهم بود». این مهم، در سیره نبوی بهخوبی نمایان است؛ به طوری که حضرت همه پیمانها را رعایت نمود و حتی نسبت به مشرکان نیز نقض پیمان نمیکرد؛ چنانکه در جریان صلح حدیبیه و در حالی که هنوز در محل گفتوگو بودند، پسر سهیل بن عمر که مسلمان شده بود، به مسلمانان پناه برد؛ اما رسول خدا(ص) بر اساس تعهدی که داده بودند، او را به مشرکان بازگرداند.