دوره حيات امام رضا(ع) با ديگر دورههای تاريخ تشيع و امامت تمايز آشكاری دارد. آن حضرت كه در سلسله اهل بيت(ع) قرار داشته و طبعاً به عنوان رقيبی برای طيف حاكم به شمار میآمد، در اين زمان از سوی خليفه عباسی، مأمون برای تصدی امر حكومت و قرار گرفتن در رأس قدرت مورد توجه و به روايتی تحت فشار قرار گرفت. او كه قطعاً چنين جايگاهی را به لحاظ نسب، تاريخ و دين، حق مشروع خود میدانست، از پذيرش آن سر باز زد و برابر نقل شيعی، پس از پافشاریهای زياد و همراه با تهديد، به ولايتعهدی مأمون، مشروط به شرايطی تن داد. با توجه به اینکه دوران امامت پيشوای هشتم از نظر سياسی و فرهنگی از اهميت و حساسيت خاصی برخوردار بود و روند تحولات سياسی و فرهنگی جامعه اسلامی در اين مقطع بهگونهای بود كه افكار عمومی را بيش از پيش متوجه مكتب اهل بيت(ع) میكرد، دلیل این توجه را میبایست جستوجو کرد.
شاید یکی از اساسیترین نکات قابل توجه در زندگی حضرت رضا(ع)، موقعیت منحصربهفرد ایشان از حیث سیاسی است. این موقعیت منحصربهفرد که تبلور آن در پیشنهاد پذیرش خلافت یا ولایتعهدی امام از سوی مأمون بوده است، برآمده از موقعیت اجتماعی و سیاسی نیمه دوم قرن دوم هجری قمری است. اینگونه نبوده که فقط مأمون بازمانده از هارونالرشید و پیروز بر برادرش، خودش رأسا و بدون تأثر از زمینه اجتماعی به چنین تصمیمی، یعنی ولایتعهدی امام رضا(ع) رسیده است؛ بلکه ضرورتهای اجتماعی سبب این تصمیم سیاسی شد؛ یا مأمون به این تصمیم رسید که خودش را از خلافت خلع کند و علی بن موسی الرضا(ع) را به ولایتعهدی برساند یا ایشان را وادار به قبول کند.
این مسئله تاکنون کمتر مورد توجه محققان، پژوهشگران و عموم قرار گرفته است. اینکه ما میتوانیم موقعیت امام رضا(ع) را در این وضعیت شبیه موقعیت حضرت یوسف(ع) و حضرت دانیال(ع) بدانیم، از آن روست که در آنجا هم اصالتاً خلافت از آنِ حاکمان زمان آنها نبود. جالب اینکه حضرت امام رضا(ع) هم هنگام اجبار برای پذیرش ولایتعهدی، دعایی را با همین مضمون بیان کردند که در عیون اخبار الرضا(ع)، جلد یک آمده است؛ آنجا که فرمودند: «و قد اکرهت و اضطررت کما اضطر یوسف و دانیال علیهما السلام اذ قبل کل واحد منهما الولایة من طاغیة زمانه، ﷲم لا عهد الاعهدک و لا ولایة الا من قبلک فوفقنى لاقامة دینک و احیاء سنةنبیک…»؛ «من [به این کار] واداشته شدم و ناچار گشتم؛ چنانکه یوسف و دانیال علیهماالسلام مجبور شدند؛ چه هر یک از آن دو، ولایت را از خودکامه زمان خویش پذیرفتند، خدایا! پیمانى نیست مگر پیمان تو و ولایتى نیست مگر از سوى تو؛ پس مرا در برپا داشتن دینت و زنده کردن سنت پیامبرت توفیق رسان».
نکته مهم این است که چه تحولی در نگرش مردم ـ یعنی حیطه شناختی، عاطفی، رفتاری و مناسکی مردم ـ رخ داد که ۱۲۰ سال پس از خلافت امیرالمؤمنین(ع) ـ که حاکم بر کل مسلمانان بود و نهتنها شیعیان ـ به این نتیجه و ضرورت رسیدند که حضرت علیبنموسی الرضا(ع) را بهعنوان خلیفه رسول خدا(ص) و حاکم وقت بپذیرند و حتی حاکم وقت نیز موافق باشد.
در میان ائمه اثنی عشر(ع) هیچگاه، نه قبل و نه بعد از امام رضا(ع)، چنین موقعیتی شکل نگرفته بود. اینکه چرا از این میان، فقط امام رضا(ع) به چنین مقامی رسیده است، باید گفت اینکه مأمون خودش را خلع و امام رضا(ع) را به جای خودش بنشاند، به خاطر موقعیت و شرایط اجتماعی مردم است که به شدت به اهل بیت(ع) و بهخصوص امام رضا(ع) گرایش داشتند. آنقدر که جز حکومت اهل بیت(ع)، باقی حکومتها را جائر می دانستند و برنمیتافتند. نکته مهم این است که چه تحولی در نگرش مردم ـ یعنی حیطه شناختی، عاطفی، رفتاری و مناسکی مردم ـ رخ داد که ۱۲۰ سال پس از خلافت امیرالمؤمنین(ع) ـ که حاکم بر کل مسلمانان بود و نهتنها شیعیان ـ به این نتیجه و ضرورت رسیدند که حضرت علیبنموسی الرضا(ع) را بهعنوان خلیفه رسول خدا(ص) و حاکم وقت بپذیرند و حتی حاکم وقت نیز موافق باشد.
این شرایط اجتماعی که تصادفی ایجاد نشده بود، باعث آمادگی ضرورت سیاسی شد که در این مدت طولانی مدیریت شده بود؛ هم توسط اهل بیت(ع) و هم منصوبین ایشان. این حتی میتواند برای عالمان، متفکران و پژوهشگران سیاسی ما مهم باشد که چگونه این ۱۲۰ سال، و بهخصوص در ایران چنان تمایل شدیدی به اهل بیت(ع) پیدا شد که حاکم وقت ناگزیر به انجام چنین تصمیمی میشود. این مقوله را شاید بتوان با این عنوان که سلسله امامان(ع)، با تغییر استراتژی از جنگ سخت به جنگ نرم به این موقعیت اجتماعیرسیدهاند، بیان و ارزیابی کرد. مدیریت این ماجرا از ۳۰ سال دوری امام علی(ع) از خلافت آغاز و در دوران امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هم ادامه مییابد. حضرت اباعبدﷲ(ع) بنا به ضرورتهایی، از این نبرد نرم بیرون میآید و قیام عاشورا شکل میگیرد و دوباره شیعیان، عالمان و به اصطلاح بزرگان تشیع به جنگ نرم رو میآورند. در این مبارزه، شما هیچگاه نمیتوانید خط سازشی پیدا کنید؛ چرا که یا جنگ نرم است یا جنگ سخت. این فعالیت است که نگرش اجتماعی را تغییر داده و تمایل و گرایش شدید به اهل بیت(ع) را در مردم ایجاد کرده است؛ یعنی این تصمیم مأمون، یک پروسه ۱۲۰ ساله دارد؛ بهخصوص بعد از شهادت امام حسین(ع) که شرایط سیاسی و اجتماعی شیعه بسیار سخت و دشوار میشود و هیچ راهی جز نبرد نرم باقی نمیماند. رویارویی نرم با پروسهای که از سقیفه بنی ساعده شروع شد، تا عاشورا یعنی سال ۶۱ هجری یک مرحله پیش رفت و بعد از آن به مرحلهای رسید که امام رضا(ع) به ولیعهدی منصوب شد. البته در طول این دوران هم فراز و فرودی وجود دارد؛ اما این زمان تا ولایتعهدی امام رضا(ع) نقطه اوج است که یک بازه زمانی درخشان را به ما نشان میدهد و بعد از حضرت رضا(ع) تا زمان غیبت امام زمان(عج).
ما میتوانیم بگوییم این سه زمان، سه عرصه مهم است که به لحاظ خاص میتوان مورد مطالعه قرار داد و میتوانیم مؤلفههای رویارویی نرم شیعه را در تقابل با دستگاه خلافت جور و غاصب ببینیم و اثرگذاری آن را بر جامعه شاهد باشیم.