در ابتدا پروفسور کامپیونه با بیان اینکه من ۲۳ سال پیش عکاسی را بهعنوان یک هنر و علم آغاز کردم، گفت: در زمینه عکاسی، مانند بسیاری دیگر از هنرها، آزادی عکاس محدود و متمرکز خواهد بود به جزئیات سوژه و البته همین مسأله است که زیربنای زیباییشناختی کار عکاس قرار میگیرد و عکاس با تشخیصی که از زوایای دید، فریمبندی و کنترل نور دارد، فرضیههای صوریاش را در عکس به تصویر میکشد و در نظام پیچیدهای از تصویرپردازی قرار میدهد و این واقعیتی ملموس از جهانی محدود در یک عکس است که عکاس به واسطه آن، سوژه را به شکلی خاص و با دیدگاهی مشخص و یک ایدئولوژی معین به مخاطب منتقل میکند؛ هر چه عکاس در این مسأله تواناتر باشد، این انتقال با قدرت بیشتری رخ خواهد داد؛ آن لحظهی ثبت عکس، گوشهای از تاریخ خواهد شد که بعدها به گوشهای از واقعیت مبدل خواهد شد و به گونهای خاص، قسمتی از جهان را روایت خواهد کرد.
مدیر موزه فرهنگ لوگانو سوئیس گفت: عکاس نمیتواند از عدم چیزی را به وجود آورد؛ بلکه با تخصصی که دارد، با غنیسازی تصاویری که به ثبت میرساند، به بیان و ابراز عقایدش از طریق آنچه که هست میپردازد و البته این فرآیند عکاسی، آگاهانه یا غیرآگاهانه که باشد، فرقی نمیکند و در هر دوحالت به ترسیم جهانی پدیدارشناختی میپردازد و درصدد القا و رساندن مطلب و مفهوم خاصی برای مخاطبین خود است و در واقع با جهانبینیای که ارائه میدهد، آرزوها، آرمانها و رویاهایش را فریاد میزند.
این پژوهشگر با بیان اینکه فرآیند تصویرسازی، با بیان خاصی از واقعیت در خارج رخ میدهد و نتیجه نهایی کار عکاس این پتانسیل را دارد که انشقاق مشخصی از واقعیت بیرونی داشته باشد، افزود: وقتی عکسی توسط عکاس گرفته شد، آن عکس با ارائه گزارشی از یک ایدئولوژی معین، تبدیل به واقعیتی از جهان میشود و دارای حیات است و در واقع واقعیتی تقلیلیافته از واقعیت بیرونی است و این پتانسیل را دارد که بندهایی از واقعیت را به تصویر کشد که در عالم خارج، کاملاً مغشوش است.
این هنرمند ایتالیایی افزود: مهارت عکاس، بسیار به ارزش افزوده ذاتی ذهن عکاس وابسته است و عکاسی توانمند است که بتواند عکسهایی که ثبت میکند را در شبکهای از مفاهیم و عواطف حرکت و قرار دهد. او گفت: هنرمند و عکاس میتواند دیدگاه و زاویهای جدید را از پدیدهها به تصویر کشد و دیدگاهی نو را به مخاطب القا نماید؛ در واقع آنچه عکاس انجام میدهد عبارت است از به دنیا آوردن موجود و مادهای که آن قسمتهایی که او نمیپسندد را ندارد.
این استاد عکاسی گفت: در واقع عکاس در فرآیندی تلاش میکند با جذب همدلی مخاطب، مفهومی خاص را به او منتقل نماید و عمیقترین جنبههای مورد توجهش از واقعیت را برای بیننده ملموس نماید و در این فرآیند حس دیگریبودنِ مخاطب نسبت به سوژه مورد عکاسی را از او سلب نماید و یا به حداقل برساند.
مدیر موزه فرهنگ لوگانو سوئیس گفت عکاس با خلق همگرایی زمانی، با تفسیری آگاهانه یا ناآگاهانه، ارزشهای مد نظرش از یک سوژه را پررنگ میکند و در تلاش است ارزشهای ذهنی خاصی را برای مخاطب بیافریند و آن را به ارزش مشترک میان خود و مخاطب تبدیل نماید. این ارزش مشترک یا ویژگیهای جهانی دارد، یا ویژگیهای خاص. ویژگی جهانی بدین معناست که عکاس میتواند مستقل و فراتر از وضعیت فرهنگی خاصی به روایتگری بپردازد و ویژگی خاص نیز بدین معناست که عکاس، با بازنمایی احساسات و عواطف خاصی، به وسیله قرائنی که در یک فرهنگ مشترک بین او و مخاطب وجود دارد، گوشههای دلخواهش از واقعیت را به مخاطب نشان میدهد.

این محقق گفت: سه عنصر در ثبت یک عکس به چشم میآید: شخص عکاس با جهانبینی مشخص، واقعیتی که قرار است به تصویر کشیده شود و در نهایت بینندهای که قرار است گفتمان عکاس را در عکسش تماشا و مطالعه کند.
او افزود: با توجه به اینکه عکاس و مخاطب ممکن است خاستگاه فرهنگی مشترک و یا غیر مشترکی داشته باشند، چندین الگوی تعاملی بین عکس، عکاس و مخاطب امکان وجود خواهد داشت: به تصویرکشیدن یک سوژه برای همفرهنگهای خود، انتقال جنبههایی از فرهنگ متبوع عکاس به دیگرانی که از این جنبهها مطلع نیستند، بهتصویرکشیدن سوژهای از یک فرهنگ خاص به مخاطبین همان فرهنگ ـ در حالیکه عکاس متعلق به آن فرهنگ نیست ـ و در نهایت بهتصویرکشیدن سوژهای از یک فرهنگ بیگانه به دیگران با خوانشی خاص و به منظور انگیزهای خاص.
وی با بیان اینکه عکاس میتواند واقعیتی را ثبت کند که برای بیگانگان از فرهنگ سوژه مورد عکاسی، دارای تفاسیر باز و مختلفی باشد و جهان غیر بستهای از دیدگاهها را برای آنها خلق نماید، افزود: عکاسان اروپایی و آمریکایی در ثبت عکسهایی که «دیگری» را به تصویر بکشد خبره هستند و عکسهای آنان از ظرفیتهای تفسیری بالایی برخوردار است.
این محقق در ادامه گفت: البته عکاس همانطور که میتواند در شبکهای خاص از گرایش جدی به شواهد تفصیلی خاص و با ارائه تفاسیر ذهنی، ارزشی و اخلاقیاش به فعالیت بپردازد، به همان شکل هم میتواند با تمرکز عکاسانه روی پدیدهها، به تصویرگریای آئینهوار از وقایع بپردازد؛ گرچه همین آئینهواری عکس نیز محدودیتهایی از حیث زوایای بیان وقایع دارد و این مسأله نیازمند شناخت جنبههای انسانشناختی و پدیدارشناختی است. عکاسانی که درصدد بهتصویرکشیدن دیگری هستند، در واقع میخواهند گونهگونی پدیدهها و افراد را ترسیم کنند و پیامهای خاص سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را به مخاطبانشان بفهمانند؛ لذا عکاسی از دیگران بهانهای است برای ایجاد ارتباط میان پدیدههای مختلف.
او افزود: تفاوت میان عکاسی علمی و غیر علمی در تعریفی است که عکس و عکاسی از عوامل مردمشناختی و موضوع مورد عکاسی به دست میدهند.
در ادامه دکتر گنجی، استاد فلسفه هنر و محقق مطالعات هنری دفتر تبلیغات به تبیین چند سؤال از پروفسور فرانچسکو کامپیونه پرداخت و پرسید: مخاطب عکاسی چه مقدار میتواند با عکاس به واسطه عکس به مفاهمه فرهنگی برسد و عکاس چه مقدار میتواند این کار را انجام دهد؟ تفاوت دیدگاه مخاطب و عکاس چه مقدار در عکاسی موثر است؟ مخاطب به چه میزان میتواند به تعبیر عکاس از واقعیت اطمینان کند؟ در نهایت دیگر بودن آیا بعد از مفاهمه در جای خود باقی خواهد ماند یا خیر؟
پروفسور کامپیونه در پاسخ به سؤالات دکتر گنجی گفت: در طول تاریخ عکاسانی بودهاند که نقش بسیار برجسته و زیادی در ایجاد یک ذهنیت برای مخاطبان خود داشتهاند؛ مانند عکاسی که با ثبت تصاویر متعدد، تأثیرگذار و خاص از ماهاتما گاندی، توانست این شخصیت برجسته را بیش از پیش به جهانیان و دیگران معرفی نماید. او ادامه داد: هنر و توان عکاسی در این است که میتواند با ترسیم زوایای خاصی از سوژه، قسمتهای پنهان سوژهای که سایر هنرها نمیتوانند ترسیم کنند را به رخ بکشد.
او در پاسخ به سؤال دوم دکتر گنجی گفت: عکاس همیشه میتواند دروغ بگوید یا قسمتهای مهمی از واقعیت را پنهان کند؛ لذا واقعیت محض را نمیتوان در عکاسی جست و تصویری که در عکس در تاریخ به ثبت میرسد و ماندگار میشود، همواره پوشاننده بخشهایی از واقعیت است؛ نه همهی آن.
این محقق در پاسخ به سؤال بعدی دکتر گنجی گفت: با روابط زیادی که امروزه به لطف ابزارهای تکنولوژیکی در دنیا وجود دارد، عکس، عکاس و مخاطبان بسیاری وجود دارند و همین مسأله به عاملی برای تأثیرگذاری هرچه بیشتر تبدیل میشود و در زمانهای قدیم، تعداد مخاطبان بسیار کمتر بود؛ همانطور که تعداد عکسها و عکاسان و از همین رو تعداد عکس مهم نبود و بیشتر به جنبه تأثیرگذاری عکس توجه میشد و در زمانهای قدیم عکاسان تلاش داشتند که به این وجه از تأثیرگذاری، بیشتر دامن بزنند.
در پایان نیز آقای هانس گئورگ برگر، هنرمند عکاس و پژوهشگر ادیان از برلین، گفت: تفسیر پروفسور کامپیونه از عکاسی بسیار روشن و دقیق و برای شخص بنده بسیار قابل استفاده بوده است. وی افزود: ما نباید به اولین دریافتمان از یک تصویر اعتماد کنیم و باید سعی کنیم معنای عمیقی از آن تصویر را به دست بیاوریم.
او با بیان اینکه در عکاسی، عنصر یادگیری بسیار مهم است، افزود: عکاسیهایی که من انجام دادهام، با هدف یادگیری برای خودم و دیگران بوده است.
این استاد عکاسی اضافه کرد: باید مشخص باشد که ما با عکس و عکاسی دقیقاً چه چیزی را میخواهیم منتقل کنیم و در این رابطه، صحبتهای پروفسور کامپیونه بسیار قابل استفاده بود. این مطلب در عکاسی غربی، بسیار حائز اهمیت است و توصیه میکنم حرفهای استاد کامپیونه را به فارسی ترجمه نمایید و در دانشگاهها و مراکز علمی خود تدریس نمایید. این متن میتواند پلی میان فرهنگهای مختلف و برای آیندگان نیز قابل استفاده باشد.
(عکس از خبرگزاری حوزه)