مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

حجت‌الاسلام والمسلمین محمود رجبی از اعضای جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه قم و قائم‌مقام مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) است. با او درباره‌ی فراز و فرود پایگاه مردمی روحانیت به گفت‌وگو نشستیم.

اخیراً موضوع «جایگاه اجتماعی روحانیت» مورد توجه قرار گرفته و نظرات مختلفی درباره آن بیان شده‌است. نظر غالب آن است که جایگاه روحانیت در دو یا سه دهه اخیر تنزل قابل توجهی داشته است. آیا جنابعالی این نظر و تحلیل را قبول دارید؟

این مسأله ابعاد مختلفی دارد و باید دید جایگاه روحانیت را نسبت به چه مقطعی می‌سنجیم. در مقطعی جایگاه روحانیت به‌گونه‌ای بود که برای نمونه مرحوم آیت‌ﷲ کاشانی به‌عنوان یک مجتهد مسلم، جاسوس انگلیس نامیده شد و مورد هجوم قرار گرفت؛ یا مرحوم آیت‌ﷲ حاج شیخ فضل‌ﷲ نوری از مجتهدان طراز اول اعدام می‌شود و جامعه تکانی نمی‌خورد؛ همین‌طور شهید مدرس که با آن وضعیت به شهادت رسید. در سطوح پایین‌تر هم ـ برای نمونه ـ فضای جامعه به‌گونه‌ای بود که حتی روحانیت را سوار ماشین نمی‌کردند؛ چون آن‌ها را باعث بدیمنی و مشکل می‌دانستند. آیا منزلت روحانیت درآن دوران قابل مقایسه با منزلت روحانیت در زمان و جامعه کنونی ما هست؟ نکته اساسی تحلیل همه‌جانبه باتوجه به مجموعه شرایط است که درادامه عرض خواهم کرد.

بُعد دیگر مسأله این است که درمورد هیچ قشری بدون یک تحقیق روشمند معتبر نمی‌توان قضاوت کلی کرد. اگر به‌صورت مطلق گفته شود که جایگاه و منزلت روحانیت افت کرده حرفی غیردقیق است. آن طیف از روحانیت که به زی طلبگی وشؤون روحانیت آراسته‌اند، نه‌تنها ازمنزلتشان کاسته نشده، که گاه منزلت ومحبوبیتی بی‌نظیریافته‌اند. نمونه‌ی اعلای آن مقام معظم رهبری مد ظله العالی است. در کدام  دوره‌ی تاریخی روحانیت محبوبیتی مانند محبوبیت امام و مقام معظم رهبری برای روحانیت وجود داشته است؟

چه‌بسا القای چنین ذهنیتی، بخشی از تلاش‌های دشمنان روحانیت باشد؛ البته در داخل کشور و خود حوزه برخی عزیزان از روی دلسوزی وخیرخواهی چنین هشدارهایی می‌دهند که مأجورند عندﷲ و خیرخواهی و دلسوزی‌شان  قابل تقدیر ونظرشان محترم است.

بعد سوم و مهم مسأله این است که در بررسی جایگاه یک قشر باید شرایط روز را مدنظر داشته باشیم؛ آیا شرایط امروز با سال‌ها و دهه‌های قبل تفاوت دارد یا شرایط یکسان است؟ اگر ما مجموع شرایط را ببینیم به‌نظر بنده تنزل مورد نظر آقایان به یک معنا رخ نداده است؛ و به یک‌معنا اگر هم رخ داده است آن عوامل بیرونی در مورد هر قشری اتفاق می‌افتاد، آن قشرها در مقایسه با روحانیت به‌مراتب کاهش منزلت بیشتری می‌یافتند. از این واقعیت مهم غفلت می‌شود که اولاً در هیچ دوره‌ای روحانیت به اندازه امروز در متن مدیریت جامعه و به‌خصوص مسائل حاکمیتی نبوده‌ است؛ یعنی در دوره‌های قبل، روحانیت هیچ حضور جدی‌ای در عرصه مسائل کشوری نداشته و هجوم گسترده و مقابله‌ بی‌نظیری که امروزه با آن می‌شود وجود نداشت. در گذشته حضور روحانیت در حد امام جماعت یک مسجد یا خطیب شهر بوده است؛ اما امروز روحانیت یک رژیم شاهنشاهی مورد حمایت غرب را سرنگون کرده است. تردیدی نیست که رهبر این نهضت یعنی امام خمینی و بزرگان آن روحانی بوده‌اند و تا به امروز هم در مقابل مستکبران جهانی ایستاده است. طبیعی است که دشمنان سرسختی می‌خواهند این قشر را که مانع زیاده‌خواهی‌های آنان و حفظ انقلاب از انحراف و عقب‌نشینی از آرمان‌های اسلامی هستند از پیش پای خود بردارند. در سال‌های آغازین انقلاب دشمنان فکر می‌کردند این انقلاب را با کودتا و جنگ تحمیلی و امثال آن می‌توانند از پای درآورند و انگیزه چندانی برای مبارزه با روحانیت نداشتند و اولویت‌شان هم نبود. پس از آن هم ترور فیزیکی را در دستور کار قرار دادند؛ ولی چون ترور فیزیکی  نتیجه عکس داد، به این نتیجه رسیدند که بهترین راه ترور شخصیت روحانیت است. با این کار نه‌تنها روحانیت، بلکه اسلام و دین را می‌خواهند از بین ببرند.

این‌که ما نقش عوامل مهم مثل اثرگذاری رسانه‌های دشمن از جمله فضای مجازی و شبیه این موارد را بسیار اندک بشماریم و فقط بر ورود روحانیت به عرصه حاکمیتی متمرکز باشیم صحیح نیست. واقعاً جوسازی و شبهه‌آفرینی در فضای مجازی اصل دین را مورد هجمه قرار داده و روحانیت هم ذیل آن آسیب دیده ‌است.

ثانیاً ابزارهای تخریبی امروز هم با گذشته قابل مقایسه نیست. فضای مجازی امروز به‌عنوان اصلی‌ترین ابزار دشمنان هر روز ده‌ها شایعه، دروغ محض و اتهامات ناروا را علیه روحانیت نشر می‌دهند. شایعه‌ای که در یک لحظه چند میلیون نفر از آن مطلع می‌شوند. آیا در گذشته این ابزار با این قدرت در دست مخالفان روحانیت قرار داشت؟ ناتوی فرهنگی هم‌اکنون از فضای مجازی و رسانه‌ای علیه روحانیت حمایت تمام و کمال دارد. کوچک‌ترین نقطه ضعف را بزرگ‌نمایی کرده و اذهان را مشوش می‌کند.

متأسفانه علیرغم توصیه مقام معظم رهبری دولت‌ها برای مقابله با این ابزار به اقدامات و راهکارهایی که دلسوزان نظام، از جمله مقام معظم رهبری، ارائه داده‌ و مطالبه کرده‌اند ـ مانند اینترنت داخلی ـ اهتمامی نداشته‌اند.

اگر معتقد باشیم این دو عامل یعنی حضور جدی در عرصه‌های اجتماعی و از سوی دیگر تلاش رسانه‌ای دشمنان هیچ تأثیری در جایگاه روحانیت نداشته، ساده‌لوحی است. به‌ نظر من، هم شرایط جامعه، هم شرایط دشمن از جهت احساس خطری که نسبت به روحانیت داشته و هم امکانات نشر اکاذیب کاملاً تغییر یافته و جایگاه روحانیت را باید در این شرایط بررسی کنیم.

نقل می‌کنند میرزای شیرازی پس از صدور فتوای تحریم تنباکو و آن تأثیری که داشت در خلوت خودشان شروع به گریه ‌کردند. عرض کردند که شما چنین موفقیت بزرگی به‌دست آوردید؛ چرا ناراحت هستید؟ فرمودند از این به بعد دشمن نقش ما را فهمید و نگرانم دشمن علیه روحانیت برنامه داشته باشد. با توجه به این نکات که برخی از جوانب مسأله را روشن می‌سازد، تا حدی تحلیل همه‌جانبه با توجه به همه عناصر وعوامل روشن می‌شود. اصولاً تحلیل پدیده‌های اجتماعی با یک‌ یا چند عامل خاص، کامل و معتبر نیست و باید تمامی عوامل را لحاظ کرد.

  • در این مورد نظراتی هم وجود دارد؛ این‌که روحانیت وظیفه پیش‌بردن انقلاب را دارد بحثی نیست؛ اما برخی معتقدند یکی از دلایل تنزل جایگاه روحانیت، ورود مصداقی مخصوصاً در انتخابات است. فرد مورد حمایت ممکن است شکست بخورد یا بعداً کارنامه غیرقابل قبولی داشته باشد که همه‌ی این‌ها به پای حامی او یعنی روحانیت نوشته می‌شود. البته این حمایت در قبال تکلیف انقلابی صورت گرفته است. اما پرسش این‌جاست که اولاً آیا معتقد هستید که ممکن است این‌گونه حمایت‌ها منجر به تنزل جایگاه شود؟ ثانیاً دائره این عمل به تکلیف تا چه حدی و با چه معیاری است؟

معتقدم روحانیت باید با همان هدف دفاع از دین که فلسلفه وجودی‌اش است، از حریم اسلام و انقلاب برخاسته از اسلام و نیز ولایت فقیه که یک اصل مسلم کلامی و فقهی اسلام ناب و مکتب اهل بیت(ع) است دفاع و پشتیبانی کند. این اصلی است که فکر نکنم هیچ یک از بزرگان و مراجع در آن تردید داشته باشند. این‌ها از اصول تفکر دینی ماست.

وظیفه دینی ماست که از مصالح نظام اسلامی دفاع کنیم و هرجا دیدیم که خطری آن را تهدید می‌کند وارد میدان شویم. اگر کسی کوتاهی کند بخشی از وظیفه دینی خود را انجام نداده است. در این بین ممکن است برخی وارد بازی‌های سیاسی بشوند که این امر از هر فردی، چه روحانی و چه غیرروحانی پذیرفتنی نیست.

  • منظور شما از سیاسی‌کاری دقیقاً چه چیزی است؟

سیاسی‌کاری یعنی این‌که فعالیت‌های سیاسی بر اساس منافع شخصی و گروهی و هوای نفس باشد و رنگ خدایی نداشته باشد. این مسأله نسبت به یک روحانی مذموم و در موارد بسیاری حرام  است. اما ممکن است روحانیت ببیند که برای اقامه‌ی دین و پیشبرد اهداف انقلاب لازم است فردی بر سر کار بیاید یا این‌که فرد دیگری صلاحیت لازم را ندارد و اگر متولی امور شود به انقلاب وارزش‌های اسلامی لطمه می‌خورد؛ در این شرایط ممکن است برخی از روی غفلت یا بی‌اطلاعی بگویند ما روحانی هستیم و به ما ربطی ندارد؛ چنین موضعی برخلاف وظیفه شرعی اوست ومطمئاً همه مراجع عظام ما دامت برکاتهم این را تأیید نمی‌کنند. آری؛ اگر چنین شرایطی نباشد، چنین وظیفه‌ای هم نیست.

اما این که فردی پس از انتخاب و دردست‌گرفتن امور عملکرد درستی نداشته باشد، آن وظیفه را تغییر نمی‌دهد؛ اگر هنگام حمایت چنین انحرافی باشد یا بدانند بعداً چنین خواهد شد، حمایت و معرفی صورت نمی‌گیرد و نباید صورت گیرد؛ ولی سخن در موردی است که با بررسی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که چنین نیست.

  • در این شرایط هم می‌شود معیارهای انتخاب اصلح تبیین شود و مردم براساس آن معیارها انتخاب کنند.

بله؛ جایی که تنها با بیان معیارها افراد شایسته انتخاب می‌شوند نباید ورود جزئی و مصداقی داشته باشیم. اما آیا همه‌جا این‌گونه خواهد بود که با بیان معیارهای کلی، انتخاب اصلح صورت گیرد؟ تاکنون چقدر دیده‌ایم که علیرغم حتی معرفی مصداقی باز هم بخشی از جامعه نمی‌تواند انتخاب درستی داشته باشد. حال اگر به کلیات اکتفا شود چه خواهد شد؟ پیامبر(ص) که این همه باصراحت در مورد امامان معصوم(ع) تصریح و تأکید فرمودند برای جلوگیری از چنین عواقبی بود.

اگر ما مجموع شرایط را ببینیم به‌نظر بنده تنزل مورد نظر آقایان به یک معنا رخ نداده است؛ و به یک‌معنا اگر هم رخ داده است آن عوامل بیرونی در مورد هر قشری اتفاق می‌افتاد، آن قشرها در مقایسه با روحانیت به‌مراتب کاهش منزلت بیشتری می‌یافتند.

عرض بنده این بود که اگر شرایط به‌گونه‌ای باشد که بیان معیارها و کلیات کفایت ‌کند، ورود مصداقی لازم نیست. باید دید چه فضا و چه عرصه‌ای است. ممکن است عدم ورود به معرفی شخص اصلح به پیکره نظام لطمه وارد کند. به این نکته هم عنایت داشته باشید که در اغلب موارد این معرفی‌ها به درخواست مردم بوده است. بالاخره مردم روحانیت را به‌عنوان یک مرجع فکری قبول دارند و درخواست می‌کنند در موارد مختلف از جمله انتخابات آن‌ها را راهنمایی کنیم. برخی مردم تماس می‌گیرند و سؤال می‌پرسند؛ اما بخش زیادی از مردم منتظر اعلام رسمی هستند و من معتقدم در این شرایط حتی معرفی مصداقی نیز یک وظیفه الهی است.

  • حتی اگر ظاهراً این ورود مصداقی باعث لطمه‌دار شدن وجهه روحانیت شود، باز هم مصلحت بزرگ‌تری وجود دارد؟

باید دید کجا و در چه شرایطی قرار گرفته‌ایم. اگر یقین بر شکست داشته باشیم، ورود صحیح نیست. اما مسأله این است که این یقین در اغلب موارد حاصل نمی‌شود. از ابتدای انقلاب تجربه‌های مختلفی بوده که تصور می‌کردند یک شخص قطعاً پیروز انتخابات است و شخص دیگر اصلاً رأی نمی‌آورد؛ اما نتیجه دقیقاً برعکس می‌شد و حتی کارشناسان مسائل سیاسی و اجتماعی هم از پیش‌بینی صحیح عاجز بودند. اگر واقعاً انسان به چنین اطمینان و علم عرفی و عقلایی برسد، چنین نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود و ورود مصداقی جز آسیب و شکست نتیجه‌ای ندارد. عقل و شرع می‌گوید ورود مصداقی وظیفه نیست و بلکه خلاف وظیفه است. البته مواردی هست که رأی نیاوردن هم وظیفه را ساقط نمی‌کند؛ مانند امر به معروف که شرط آن احتمال تأثیر است؛ ولی اگر در جایی ترک امر به معروف موجب می‌شود که معروف کم‌کم منکر تلقی شود، حتی اگر یقین به عدم تأثیر هم داشته باشیم، باید امر به معروف کنیم. مسأله همین تشخیص صحیح درباره ی شرایط است.

  • در پایان اگر جمع‌بندی خاصی دارید بفرمایید.

این‌که ما نقش عوامل مهم مثل اثرگذاری رسانه‌های دشمن از جمله فضای مجازی و شبیه این موارد را بسیار اندک بشماریم و فقط بر ورود روحانیت به عرصه حاکمیتی متمرکز باشیم صحیح نیست. واقعاً جوسازی و شبهه‌آفرینی در فضای مجازی اصل دین را مورد هجمه قرار داده و روحانیت هم ذیل آن آسیب دیده ‌است.

این‌که از کنار چنین مسأله مهمی بگذریم و بر مسأله‌ای که حداقل احتمال وجوب‌اش هست (یعنی حضور روحانیت در مسائل سیاسی) اصرار کنیم درست نیست. برخی ممکن است از روی دلسوزی به این مسأله اصرار داشته باشند و از نقش فضای مجازی در ریشه‌کن‌کردن اصل دین، مکتب اهل بیت(ع) و اعتقادات دینی نسل جوان و حتی غیرجوان، انقلاب و نظام اسلامی مطلع نباشند. لازم است این اطلاعات منعکس شود. بر اساس آماری که مسئولان داده‌اند، بیش از بیست‌میلیون و طبق برخی آمارها بالای چهل میلیون ایرانی استفاده زیادی از فضای مجازی دارند و متأسفانه بخش زیادی از آن همان فضای آلوده‌ی ضد دین، قرآن، اهل بیت(ع)، اخلاق، عفت و غیرت اسلامی است. حتی اگر جواب‌هایی هم به این شبهات داده شود اصلاً اثر ندارد؛ چرا که همیشه اثر شبهه زیاد است و اساساً ابتکار عمل در دست دشمنان اسلام در این رسانه‌هاست.

رده‌های مرتبط