- گفتوگوی ما پیرامون بررسی عملکرد نظام در چهل سال گذشته و کارکرد روحانیت نسبت به نظام و مردم است. اگر مایل باشید در این زمینه صحبتی داشته باشیم.
با توجه به اینکه در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی قرار داریم علاقه دارم با بیان مقدمهای وارد بحث شوم. حدود چهلسال پیش مردم ایران شاه خود را از مملکت بیرون کردند. امریکا در نخستین گام این فرد را پناه داد. خب سؤال اینجاست که جایگاه کشوری که چندهزارکیلومتر از ما دور است در این معادلات چه می تواند باشد؟ ما که با این کشور کاری نداشتیم. درست یا غلط تصمیم مردم یک کشور برای خود بود. همین کشور علیه ملت ایران توطئهها و کودتاهای مختلف داشت؛ مانند کودتای نوژه. سؤال خودم را مجدداً تکرار میکنم که آقای امریکا؛ شما آن سوی دنیا و ما این سوی دنیا؛ چرا در امور ملت ایران دخالت میکنی؟
پس از پیروزی انقلاب، امریکا تمام حمایت خود را از گروهکهای مختلف ـ کومله، مجاهدین خلق و… ـ داشت. همین کشور بزرگترین حامی عراق بود تا به ایران حمله کند. همین کشور در خلیج فارس با ایران وارد جنگ شد. سؤال خود را دوباره تکرار میکنیم که آقای امریکا؛ شما آن سوی دنیا و ما این سوی دنیا؛ مشکل این ملت چیست که این همه دسیسه علیه آن دارید؟ در همین سالهای ۷۸ و ۸۸ دو فتنه و کودتای بزرگ را علیه ملت ایران انجام داده است.
دشمنیهای امریکا فهرست بلندی دارد و آخرین موارد آن هم تحریمهایی است که به قول خودشان فلجکننده بوده و علیه ایران اعمال کردهاند. واقعاً سؤال اینجاست که چرا امریکا با حرکت سیاسی یک ملت اینگونه ضدیت داشته و همیشه با او جنگ داشته است؟
در اینجا چند جواب داده شده است که اغلب نادرست یا غیرکافی بوده است. یکی اینکه گفته شده بهخاطر دستیابی به انرژی هستهای است. خب در پاسخ میگوییم کشور پاکستان هم انرژی هستهای و هم سلاح هستهای دارد؛ چرا هیچگاه امریکا علیه این کشور اینگونه موضع نداشته است؟ پس این مورد صحیح نمیتواند باشد.
عدهای معتقدند که دشمنی امریکا با ایران بهخاطر پیشرفت علمی ایران پس از انقلاب است. خب کشور ژاپن هم پیشرفت علمی بسیار زیادی داشته است. چرا امریکا با این کشور اینگونه وارد مواجهه نظامی، تحریم و… نشده است؟ این پاسخها و موارد مشابه آن پاسخ صحیح یا کامل به پرسش ما نمیتواند باشد.
تنها پاسخ صحیح و کامل همان چیزی است که قرآن کریم میفرماید؛ نکته اساسی این است و نقش بنیادین حوزههای علمیه در انقلاب اسلامی هم دقیقاً هینجا مشخص میشود؛ قرآن کریم میفرماید: «لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ»؛ آنها دائماً با شما مى جنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند. «لایزالون» یعنی علی الدوام؛ یعنی تا ابد خواهند جنگید. چرا؟ چون مشکل اصل دین و اسلام و اهلبیت(ع) است. آیه بعدی میفرماید «لن تَرضىٰ عَنكَ اليَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم»؛ بازهم با نفی ابد میفرماید هیچگاه یهود و نصاری از شما راضی نخواهند شد؛ مگر اینکه تابع دین آنها شوید. پس مشکل اساسی دشمنان ما دین اسلام است.
بنده کمی به سابقه تاریخی برمیگردم. بعد از عصر رنسانس ـ یعنی حدود سیصد الی چهارصد سال ـ دنیای مدرن تلاش کرده است به سوی تبیین، ترویج و غلبه سکولاریسم پیش برود. سکولاریسم یعنی نفی خداباوری در جوانب مختلف زندگی از جمله مسائل سیاسی و حکومتی. بعد از صدها سال تلاش غربیها برای نفی خداوند از صحنه زندگی بشر، عالیترین مقام دینی در یک کشور انقلابی ایجاد میکند که تمامی پایههای آن براساس دستورات اسلام استوار است و دوباره پرچم خدامداری را علم میکند. یعنی یک جنگ تمامعیار با اعتقادات دنیای مدرن ایجاد شد.
در ابتدای انقلاب امام فرمودند که دانشگاهها باید تعطیل شوند تا علم دینی تولید شود. جامعه مدرسین آیتﷲ مصباح یزدی را بهعنوان نماینده خود برای بررسی متون و تدوین علوم اسلامی معرفی کرد. ماهها ایشان میزبان اساتید دانشگاه بود که آنها متون موجود را ارائه میکردند و ایشان با مبانی دینی تطبیق داده و اصلاح میکردند. روزی ۱۶ ساعت در حال بحث بودند. سردرد و میگرن شدیدی که الآن دارند مربوط به آن زمان است. چندهزار صفحه مطلب تهیه شد. باید شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب میکرد؛ اما وقتی قرار بر اجرا بود همهی این زحمات را کنار گذاشتند. چه کسانی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بودند؟ امثال دکتر سروش. ما هم ناکارآمدی را تاحدودی قبول داریم؛ اما باید یقه همین تفکر سکولار را گرفت.
اندیشه مدرن را کمی باید توضیح داد تا نقش محوری انقلاب و مهمتر از آن، حوزههای علمیه در این بین مشخص شود. اندیشه مدرن نهتنها سر سوزن و درصدی با اندیشه دینی و اسلامی اشتراک ندارد؛ بلکه دقیقاً در نقطه مقابل آن قرار دارد. مدرنیته در لغت بهمعنای جدید است؛ اما مطلقاً اینطور نیست. مثلاً بهلحاظ روششناختی مبنای تمامی علوم مدرن تجربه و حس مشترک است. آیا این روش که شعار دنیای مدرن است امر جدیدی است؟ در قرآن روش حس مشاهده به فرعون و ماقبل آن نسبت داده میشود. امروز نیز یکی از اصلیترین محورهای مورد توجه علم مدرن انسانمحوری یا اومانیسم است. یک معنای آن که سطحی است انسانگرایی است؛ اما درست اگر بخواهیم تعبیر کنیم «انسانخدایی» است. باور مؤمن در اسلام این است که همهی مخلوقات حول محور وجود خدای متعال است؛ اما اومانیسم میگوید این انسان است که باید محور همهچیز قرار گیرد. یعنی جای انسان و خدا در این تفکر عوض شدهاست. این اندیشه جدید نیست و از زمان فرعون که میگفت انا ربکمالاعلی تا امروز ادامه دارد. مورد دیگر همجنسبازی است که مرتبط به قوم لوط است و قرآن صراحتاً آن را بهعنوان یک معضل چندهزارسال پیش مطرح میکند.
نکتهی اساسی در اندیشه مدرن سکولاریسم است. برای سکولاریسم هم تعاریف مختلفی بیان شده؛ اما آنچه که مورد نظر است «دنیاگرایی» است. در قالب یک مثال که حتی امثال سروش هم همان را بیان کردهاند توضیح میدهم. اگر همهی مخلوقات عالم را در دائرهای جمع کنیم، رویکرد دینی میگوید این دائره از طرفی متصل به مبدأ و از طرفی دیگر متصل به معاد است. هر اتفاقی باید با محاسبه این دو امر مهم تبیین شود. اما نگاه سکولار این دو راه ارتباطی به مبدأ و معاد را قیچی کرده و میگوید وقایع دنیا صرفاً بر اساس خود دنیا تبیین میشود و دین و خداوند حق دخالت در تحلیل پدیدههای دنیا را ندارند. قرآن میگوید همهی پدیدههای عالم سرمنشأ الهی دارند؛ اما در روایت سکولار حق ندارید این سرمنشأ را در تحلیلهای خود وارد کنید. دنیاگرا باش و پدیدههای دنیا را براساس خود دنیا تحلیل کن.
- خب جایگاه این تفکرات در وضعیت امروز انقلاب چیست؟
من مستقیم میروم سر اصل موضوع و صراحتاً میگویم تفکر حاکم بر دولت امروز ـ از مسائل اقتصادی گرفته تا سیاسی ـ همگی ماحصل تربیت سکولار است؛ یعنی دانشگاههای ما خالی از تئوری اسلامی است و مدیریت امروز، ماحصل تفکر سکولار محض است؛ یا غیردینی یا ضددینی است. این تعبیری است که مقام معظم رهبری در دیدار نخبگان در سفر به قم بیان کردهاند؛ ایشان فرمودند علوم انسانی در دانشگاه ما غیراسلامی است.
الآن نوددرصد از مدیریت کشور یا بیشتر آن در دست افراد تربیتشدهی دانشگاهها است که علوم آن سکولار است. نگاهی به مدیران کلان داشته باشیم. اولین رئیسجمهور ما بنیصدر بود که وضعیت آن مشخص است. دومی که چندماه بعد به شهادت رسید. بعد از آن هشت سال آیتﷲ خامنهای بودند که عملاً اداره کشور در دست نخستوزیر بود. بعد از آن رئیس جمهور ظاهراً روحانی اما با تفکر سکولار. در سال ۷۶ هم رئیسجمهور دیگری آمد که وضعیت آن هم کاملاً مشخص است. واقعاً باید پرسید کی انقلاب توانست توسط یک اندیشه کاملاً اسلامی مدیریت شود؟ همهی مشکلات ما به ناکارآمدی اندیشه لیبرال و مدرن برمیگردد.
آیا اندیشه اسلامی است که میگوید باید اختلاس کرد؟ یا اینکه در بانکها بیست و چند درصد سود و بعد از آن جریمه دیرکرد گرفت؟ با چه اندیشهای بانکهای ما اداره میشوند؟ فرهنگ و دانشگاه و مدارس ما با چه تفکری اداره میشوند؟ یکی از دوستان به من گفت امام قبل از انقلاب فرمودند که اگر وزارت ارشاد را به ما بدهید همهکار میکنیم. پاسخ دادم درست فرمودند. اما امام گفتند به دست تفکر ما بدهید؛ نه دست امثال مهاجرانی!
- آیا این به ضعف انقلاب برنمیگردد که نتوانست اهداف خود را پیاده کند و بعد از چهلسال شما میفرمایید که دولت، فرهنگ و اقتصاد ما تحت مدیریت لیبرالها بودهاند؟ قریب به اتفاق مردم این را قبول ندارند که هر طیفی مشکلات را به گردن طیف دیگر بیاندازد. کل ساختار روحانیت را بهعنوان رهبران این جامعه میدانند و از آنها انتظار دارند حکومت صحیح اداره شود.
باید بدانیم ناکارآمدی به کجا مربوط میشود. ما باید در ابتدا کادرسازی میکردیم؛ یعنی اندیشههای اسلامی را نهادینه میکردیم. اینهمه میگوییم اقتصاد، روانشناسی، جامعهشناسی و… لیبرالاند و باید علوم اسلامی را جایگزین میکردیم. متأسفانه ما این اندیشهها را تولید نکردیم و همینجا نقش حوزه مشخص میشود که به وظیفه خود درست عمل نکرده است. بعد از ۱۴۰۰ سال حکومت به نام حوزویان تشکیل شد. حوزویانی که خود را کنار کشیدند باید پاسخگوی این نقصان باشند. اول در مرحله تولید فکر دچار مشکل شدند و دوم در مرحله اجرا.
متولیان و مسئولان داخلی پایبند به مسائل دینی و انقلابی نیستند و مهمتر از آن نسبت به ولیفقیه تبعیت ندارند. رهبری درباره یک مسألهای تذکری میدهند؛ اما رئیس جمهور بلافاصله موضع مخالف میگیرد. من معتقدم در حکومت دینی همهی ثروت کشور باید تحت امر ولی فقیه باشد. درحالی که همهی درآمدها و بودجه دست دولت است. درآمد نفت دست آقای زنگنه است. بودجه دفتر رهبری را هم رئیسجمهور میدهد. جاهایی که در اختیار رهبری است میبینیم موفقیتها بسیار زیاد بوده؛ مانند مدیریت نظامی که پیروزیهای آنها را دیدهایم.
برای ایدهپردازی باید پژوهشگاهی ایجاد شود. بودجهای در نظر گرفته شود تا افراد در آنجا تراز فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و… جامعه اسلامی را تبیین کنند. خب این بودجه و ساختمان و… را چه کسی باید تأمین کند؟ من صراحتاً به شما میگویم از اول انقلاب تا امروز دولتها ایستادهاند تا چنین تشکیلات و ایدهپردازیهایی مطلقاً شکل نگیرد.
در ابتدای انقلاب امام فرمودند که دانشگاهها باید تعطیل شوند تا علم دینی تولید شود. جامعه مدرسین آیتﷲ مصباح یزدی را بهعنوان نماینده خود برای بررسی متون و تدوین علوم اسلامی معرفی کرد. ماهها ایشان میزبان اساتید دانشگاه بود که آنها متون موجود را ارائه میکردند و ایشان با مبانی دینی تطبیق داده و اصلاح میکردند. روزی ۱۶ ساعت یکسره در حال بحث بودند. سردرد و میگرن شدیدی که الآن دارند مربوط به آن زمان است. خب چندهزار صفحه مطلب تهیه شد. باید شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب میکرد؛ اما وقتی قرار بر اجرا بود همهی این زحمات را کنار گذاشتند و اصلاً به آن توجه نکردند. چه کسانی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بودند؟ امثال دکتر سروش. ما هم ناکارآمدی را تاحدودی قبول داریم؛ اما باید یقه همین تفکر سکولار را گرفت.
- فرمودید ما ایدهپردازی نکردهایم. این سؤال پیش میآید که برخی مؤسسات مانند مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ـ در کنار همه محدودیتهای مالی ـ تا چه میزان توانسته به وظیفه خود که همان تربیت نیرو و اندیشه اسلامی است عمل کند؟ مثلاً آقای پرویز داوودی از اعضای این مؤسسه چندسال معاون اول رئیسجمهور بود.
اول اینکه ایشان عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی نیستند و فقط استاد مدعو و همکار این مؤسسه هستند. اتفاقاً مثال خوبی بیان کردید. وقتی یک مدیر انقلابی در رأس کار باشد کارهای مهمی میتواند انجام دهد. ایشان برای نوشتن برنامه توسعه پنجم از اقتصاددانهای حوزوی دعوت به همکاری کرد. شما این برنامه را با برنامه چهارم و ششم مقایسه کنید خواهید دید که چقدر تفاوت دارد.
- در مؤسسه امام خمینی چه کارهایی انجام شده است؟
در مؤسسه امام خمینی(ره) هم فکرهای گوناگونی تولید میشود؛ اگرچه معتقدم همین اندازه هم کم است. امروز در مؤسسه امام خمینی جلسهای بودم که درباره بحث جمعیت تشکیل شده بود. موضوع جمعیت از جهات مختلف فرهنگی، آموزشی و… به بحران رسیده است و متاسفانه دولت هم برخلاف تفکرات اسلامی و مطابق الگوی غربی عمل میکند. در همین مؤسسه طرحها و ایدههای خوبی در موضوع جمعیت تولید میشود؛ اما وقتی مجری به وظیفه خود عمل نکند این تولید اندیشه هیچ اثری ندارد.
بحث اجرا دومین نکتهای بود که در اینجا به آن میرسیم. بنده در کمیسیون آموزش مجلس بودم که دو وزارت مهم آموزش عالی و آموزش و پرورش را تحت اشراف دارد. برای اولین بار پس از انقلاب کمیته اسلامیشدن دانشگاهها در این کمیسیون شکل گرفت و بنده مسئول این کمیته شدم. با توجه به حضور برخی نیروهای انقلابی در رأس تصمیمگیریها ـ مانند آقای دانشجو و زاهدی ـ مصوب شد که اساتید دانشگاهها برای ارتقای رتبه باید برخی دورههای معارفی را طی کنند؛ اما بعدا تمامی تلاشهای ما با دیوارهای بلندی مواجه شد؛ یعنی تربیت اساتید با تفکر دینی علیرغم تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمان آقای احمدینژاد هماکنون بلاتکلیف مانده است. اولین وزیری که در دوره آقای روحانی برای وزارت آموزش و عالی تعیین شد، اعلام کرد برنامههای تربیتی برای اساتید توهین به شعور اساتید است!
- چرا نباید بعد از چهل سال حتی الگوی صحیحی برای برنامههای اجرایی مطابق با طراز انقلاب اسلامی داشته باشیم؟
این قضاوت مطلق صحیح نیست. اتفاقاً در این چهل سال هرجا که با روحیه و تفکر انقلابی تحت نظر ولیفقیه پیش رفتهایم کاملاً موفق بودهایم؛ به شرط اینکه تبعیت باشد. در ابتدای این حرکت در سال ۱۳۵۷ امام توانست این کشور را که پایگاه امریکا بود با حمایت مردم متحول کند. در جنگ هشتساله چون روحیه انقلابی تحت رهبری امام حاکم بود با دست خالی مقابل همهی جهان ایستادیم.
الآن هم در سوریه با اینکه کشورهای مختلف متحد از داعش حمایت کردند، اما استراتژی ایران حرف اول را میزند. در عراق و یمن و بحرین هم همینطور است. پس هرجا که تفکرعمیق دینی و انقلابی بوده ما حرف اول را زدیم.
- خب سؤال همینجاست که وقتی در عرصه بینالملل انقدر ما موفق هستیم، چرا در مسائل داخلی نمیتوانیم جلوی برخی معضلات مهم مانند مفاسد اقتصادی و بانکی و… را بگیریم؟
بهخاطر اینکه متولیان و مسئولان داخلی پایبند به مسائل دینی و انقلابی نیستند و مهمتر از آن نسبت به ولیفقیه تبعیت ندارند. رهبری درباره یک مسألهای تذکری میدهند؛ اما رئیس جمهور بلافاصله موضع مخالف میگیرد. من معتقدم در حکومت دینی همهی ثروت کشور باید تحت امر ولی فقیه باشد. درحالی که همهی درآمدها و بودجه دست دولت است. درآمد نفت دست آقای زنگنه است. بودجه دفتر رهبری را هم رئیسجمهور میدهد.
خودتان هم میدانید رهبری قانوناً حق عزل رئیس جمهور، وزرا و… را ندارد و باید ابتدا مجلس عزل این افراد را تصویب کند. در عین حال جاهایی که در اختیار رهبری است میبینیم موفقیتها بسیار زیاد بوده؛ مانند مدیریت نظامی که پیروزیهای آنها را دیدهایم.
- حوزه علمیه در چهل سال اخیر چه وظایفی داشته که عمل نکرده؟
حوزه علمیه از ابتدای انقلاب باید کادرسازی را شروع میکرد که بهخاطر مصلحتاندیشیها و عافیتطلبیهای بخشی از همین حوزه این اتفاق نیافتاد. در امریکا چندین دانشگاه تربیت مدیر داریم. چرا حوزه برای جامعه اسلامی مدیر تربیت نکرده است؟ مهم این است که وارد این مسیر بشویم. هنوز بهخاطر مدیرانی که مبانی دینی را در مدیریت خود باور ندارند و سکولار هستند هنوز نتوانستهایم وارد این مرحله بشویم. پس جمعبندی این میشود که ابتدا حوزه باید علم دینی را برای دانشگاه مدیرپرور تولید میکرد و بعد از آن مردم مسئولانی را انتخاب میکردند که این مسائل را باور میداشتند و به آن عمل میکردند. متأسفانه هیچکدام این موارد محقق نشده است.
- باتوجه به توصیفی که از معنای سکولار داشتید وقتی به حوزه نگاه میکنیم مصادیق سکولار حوزوی که در چند سال اخیر بیشتر مورد توجه بوده کاملاً متفاوت از این معناست.
بله؛ به نکته درستی اشاره کردید. ما یک سکولار مدرن داریم و یک سکولار سنتی که واژه سکولار را از مدرن به سنتی جعل کردهایم. سکولار امروزی در حوزه میگوید برای اینکه دین را حفظ کنیم نباید وارد مسائل سیاسی بشویم. پاسخ ما به این تفکر این است که مگر دین امربهمعروف و نهی از منکریا جهاد ندارد؟ مگر در دین ربا حرام نیست؟ آیا دین راههای مواجهه با کفار را بیان نکرده است؟ قرآن کریم میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ». خب مگر کسی میتواند شک کند که کفار امروزی امریکا و اسرائیل هستند؟ همین تحریمها را چه کسی برای ما رقم زده؟
سکولار امروزی در حوزه میگوید برای اینکه دین را حفظ کنیم نباید وارد مسائل سیاسی بشویم. به اینها میگوییم مگر دین امربهمعروف و نهی از منکر یا جهاد ندارد؟ این جماعت که تعصب خاصی به مسأله عزاداری و سیدالشهدا(ع) دارند، هیچگاه پاسخ نمیدهند که اصلاً حرکت و قیام امام حسین(ع) در مقابل چی کسی بوده است؟ در مقابل ظلم بود و ظالمین امروز همین امریکا و اسرائیل هستند. چرا ربا زیاد شده است؟ چون مراجع و بزرگان ساکت نشستند. اگر میخواهید اسلام واقعی پیاده شود بیایید بگویید بانکداری اسلامی و فرهنگ اسلامی چیست؟ سیاست خارجی چگونه باید باشد؟
دین مگر مسئله فردی است؟ فقط نماز خواندن است؟ فقط مسأله طهارت و نجاست است؟ دین یک مسأله اجتماعی است و در همین اجتماع شرکت میکنیم.
این جماعت که تعصب خاصی به مسأله عزاداری و سیدالشهدا(ع) دارند، هیچگاه پاسخ نمیدهند که اصلاً حرکت و قیام امام حسین(ع) در مقابل چی کسی بوده است؟ در مقابل ظلم بود و ظالمین امروز همین امریکا و اسرائیل هستند. اینها اسلام را محدود به نماز و روزه میدانند و نهایتاً یک اقامه عزا داشته باشند. درحالی که اگر اقامه عزای حضرت زهرا(س) را واجب میدانند باید گفت حضرت زهرا(س) در مقابل ظلم و برای دفاع از ولایت با آن وضعیت به مسجد رفت و خطبه کوبنده خواند.
- این جماعت میگویند پس از چهل سال عملاً ثابت شد که حکومت دینی در اقامه عدل و مبارزه با فساد ناتوان است. چه پاسخی داریم؟
دو پاسخ داریم؛ اولاً اینکه این مفاسد اقتصادی نتیجهی عدم اقامه اسلام واقعی و مدیریت سکولار است. پوستهی دینی بود؛ نه حکومت واقعی. چرا ربا زیاد شده است؟ چون مراجع و بزرگان ساکت نشستند. چرا این تفکر یقه مسئولان را بهخاطر بانکداری فاسد، دانشگاههای سکولار نگرفت؟ چرا در مقابل مسئولان لیبرال نایستاد؟
پاسخ دوم این است که اگر میخواهید اسلام واقعی پیاده شود بیایید بگویید بانکداری اسلامی و فرهنگ اسلامی چیست؟ سیاست خارجی چگونه باید باشد؟ مگر میتوان در خانه نشست و با هیچ کشوری ارتباط نداشت؟ خب این تفکر بیاید راه درست را بیان کند.
- استدلال این تفکر این است که حوزه برای اینکه بتواند از دولت مطالبهگری کند، نباید وارد رقابتهای سیاسی و حزبی شود؛ چراکه شأن خود را در حد یک فعال سیاسی پایین میآورد و بههنگام مطالبه از مسئولان متهم به عقدهگشایی و رفتار جناحی میشود.
ما چه زمانی میتوانیم هزینه کنیم تا عدهای از حوزویان و دانشگاهیان در قالب یک کار علمی فکر و اندیشه دینی تولید کنند؟ زمانی که مدیریت هزینههای اینچنینی و بیتالمال در دست ما باشد. زمانی این اختیار در دست حوزه خواهد بود که عالیترین مقام اجرایی کشور را او تعیین کند. ما اگر به بهانه رفتار جناحی وارد این عرصه نشویم اساساً نمیتوانیم فکر و اندیشه دینی تولید کنیم. زمانی میتوان فکر دینی تولید کرد که منشأ قدرت با ما همراه باشد و بعد از تولید فکر هم مطمئن باشیم که مجریان متعهد به اجرای آن خواهند بود.
بهخاطر همین است که ما وارد رقابتهای سیاسی و انتخاباتی هم شدهایم تا بتوانیم با بهدستگرفتن قدرت، منشأ مشکلات را حل کنیم. برای نمونه ما سند بنیادین تحول آموزش و پرورش را تهیه کردیم؛ اما این دولت آن را داخل سطل آشغال انداختهاند؛ چون مجریان متعهد به انجام آن نیستند. نمیتوان گفت ما دغدغه دین داشته باشیم، اما در قبال مجریان برنامههای دینی بیتفاوت باشیم.
آدم عادی
چند نکته:
۱- کشورهای پاکستان و هند هیچگاه معاهده ان پی تی را امضا نکرده و این معاهده را یک ابزار استعماری میدانند و به همین دلیل برای فعالیتهای هسته ای خود به هیچکس پاسخگو نیستند. کشور ایران در زمان شاه سابق این معاهده را برای ۲۵ سال امضا کرده بود و در زمان آقای رفسنجانی این معاهده را تا روز قیامت امضا کرد و به همین دلیل باید طبق این معاهده به امریکا و بقیه جوامع بین الملل پاسخگو باشد. اگر امریکا یا روس یا چین یا بقیه قدرتهای جهانی از پاسخگویی ایران راضی نباشند طبق این معاهده قانوناً میتوانند ایران را تحریم و حتی اشغال و حکومتش را سرنگون کنند.
۲- امریکا از پیشرفت علمی هیچ کشوری نمیترسد چون در علم هیچ کشوری حتی ژاپن به گرد پایش هم نمیرسد. وقتیکه همین آقایون مریض میشوند به صد و هفتاد جور ماشین امریکایی در آی سی یو وصل میشوند تا که دوسه ماهی بیشتر زنده بمانند. هیچ آقایی را هم ما ندیدیم که گفته باشد در معالجه ایشان از علم و تکنولوژی امریکایی استفاده نشود. یا اینکه سوار هواپیمای غربی نشود وبا اشتر به سفر برود. همین مسائل باعث میشوند که امریکاییها دخالت کنند. هیچ چیز مجانی و مفت وجود ندارد
۳- علمی به اسم علم اسلامی وجود ندارد و نمی تواند هم وجود داشته باشد. حتی علمی که در دوران طلایی تمدن اسلام بود تماماً یونانی بود و فقط به عربی ترجمه شده بود. امروز که حتی ترجمه عربی علوم هم وجود ندارد تا چه برسد به علمی با پسوند اسلامی.
۴- اگر لیبرالیسم این است که در ایران است پس آنچه در سوئد هست چیست؟ و چرا در سوئد ایچنین دزدیها و اختلاسها نمیشود؟ آیا آنها اسلام ناب را اجرا کرده اند؟!! و اگر اینچنین است پس باید رفت سوئد زندگی کرد!
۵- خروجی بودجه هایی که تا به حال به حوزه داده شده چه چیزی به غیر از فانتزی بوده است که حالا این بودجه ها باید چند برابر هم بشوند تا که حوزه «علم» اقتصاد تولید کند؟ آدام اسمیت بدون بودجه ساختمان منشی تیم محافظت و بنز ضدگلوله تئوری اقتصاد داده بود.
۶- شما برین بالا و بیایید پایین داد بزنید که حکومت دست ما نیست و دست لیبرالیسم است مردم حرف شما را باور نخواهند کرد. حکومت امروز در ایران کاملا اسلامی است و همین است که می بینیم.
ناشناس
مرزهای وقاحت را جابجا کردید.
بی نام
در فقر مبانی علمی و دانش آقای نبویان همین بس که سکولاریسم را «نفی خداباوری در جوانب مختلف زندگی از جمله مسائل سیاسی و حکومتی» تعریف نموده اند، در حالیکه تعریف سکولاریسم»جدا انگاری دین از سیاست عقیدهای است، مبنی بر جدایی نهادهای حکومتی و کسانی که بر مسند دولت مینشینند، از نهادهای مذهبی و مقامهای مذهبی » میباشد و بیان آقای نبویان هیچ ارتباطی با تعریف سکولاریسم ندارد.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…