بهعنوان مقدمه اول باید گفت که از نظر کلامی، اجتهاد، نهاد مقدسی است که توجیهگر خاتمیت نبوی است و اگر نهاد اجتهاد نباشد، خاتمیت نبوی با مشکل کلامی جدی روبهرو خواهد بود. تنها توجیهگر خاتمیت نبوی، اجتهاد مستمر شیعی است. اجتهاد مستمر، در مقابل انسداد اجتهاد است. مکاتب اهل سنت در قرن دوم اعلام انسداد اجتهاد کردند؛ ولی شیعه معقتد به استمرار اجتهاد بوده و هست.
مقدمه دوم اینکه لازم است بدانیم ما هماکنون چه شرایطی در جهان و چه مسئولیتهایی به عهده داریم. ما در جهانی هستیم که انفجار اطلاعات در آن رخ داده و در کشوری زندگی میکنیم که به موجب قانون اساسی ده پست کلیدی ـ و نه منزوی ـ کشور به اشخاصی به نام مجتهد یا فقیه داده شده است؛ پستهای مهمی چون رئیس قوه قضائیه، دادستان کل کشور، رئیس دیوان عالی کشور و شش فقیه صاحب اختیار شورای نگهبان. این مجتهدها در همین قم و یا نجف تولید میشوند. پیام این حرفم این است که قرار است کشور را فقه اداره کند. البته اینکه چنین چیزی در عمل محقق میشود یا خیر، بحث دیگری است.
در چنین شرایطی از جهان و کشورمان، ما بهعنوان کسانی که میخواهیم اجتهاد کنیم، باید بدانیم قرار است چه کاری کنیم که مدیران خوبی باشیم و تصمیماتمان علمی، عقلانی، دینی و منطبق با شریعت احمدی باشد و آسیب و ننگی هم برای تشیع در جهان نباشیم. شما باید بدانید برخی مقلدین مجتهدان ما در کشورهایی زندگی میکنند که عضو سازمان مللاند و منشور سازمان ملل را امضا کردهاند. در چنین فضایی شما بهعنوان مجتهد نمیتوانید به مقلدتان بگویید جهاد در زمان غیبت، مثل نماز لازم است و باید مرتب کافر بکشید. لذا چالشهای عصر حاضر بسیار مهم است و از طرفی هم میخواهیم پایبند به فقاهت باشیم. بنده بعد از سالها تجربه به این نتیجه رسیدهام که اجتهاد شیعی چنان توانی دارد که در کنار نظامهای حقوقی جهان امروز بدون هیچ کم و کاستی قد علم کند و عرض اندام نماید. لذا ما باید تلاش کنیم برای فهمیدن معنای اجتهاد.
بنده بعد از سالها تجربه به این نتیجه رسیدهام که اجتهاد شیعی چنان توانی دارد که در کنار نظامهای حقوقی جهان امروز بدون هیچ کم و کاستی قد علم کند و عرض اندام نماید. لذا ما باید تلاش کنیم برای فهمیدن معنای اجتهاد.
ما متد و روشی در فقه داریم که ۱۴۰۰ سال گذشتگانمان آن را طی کردهاند و قرار است از میراث غنی خودمان بهرهمند شویم و باید بدانیم که از راه بیرون رفتن و منحرفانه سخن گفتن، از روی ناتوانی و عدم اطلاع است و لذا اصول فقه را خوب خواندن مقدمهای است برای اینکه انسان بتواند حرف علمی بزند. ما باید بر روش و متد خودمان پافشاری کنیم؛ اما بدانیم که اجتهاد استمرار دارد و قرار نیست مقلد باشیم. مسائل زیادی بودهاند که بزرگان گاهی آن را مختومه اعلام میکردند؛ اما فقیه بزرگ دیگری میآمد و مسأله را از نو بازخوانی میکرد؛ لذا شما هم هیچ مسألهای را مختومه تلقی نکنید؛ معنای استمرار این است. حتماً مطلع هستید که چند مسأله توسط صاحبجواهر مختومه اعلام شده بود و ایشان به کسانی که خلاف خودش حرف زده بودند و تحقیق و اجتهاد را ادامه داده بودند، گفته بود که شما شم فقه را نچشیدهاید. در این فضا بود که شیخ انصاری گفت این مسأله تمام نشده و برای اینکه دعوت فضلای حاضر را اجابت کنم، مبحث ولایت فقیه را از نو آغاز میکنم؛ ولو صاحب جواهر آن را مختومه اعلام کرده است. امثال این مثالها در تاریخ فراوان است.
بنابراین اولین اصل این است که بدانیم که میتوانیم در هر مسألهی تمام شدهای که بزرگان ما آن را تمامشده تلقی کردهاند، اجتهاد و تحقیق کنیم و استمرار اجتهاد را بپذیریم. یکی از اساتید ما میگفت اگر یکدهم یا یکصدم نوآوریهایی که علامه حلی در زمان خودش داشت را ما هم ارائه میدادیم، جامعه امروز ما مشکلات حاضر را نداشت.
در همین راستا بنده در این جلسه میخواهم طرحی را ارائه دهم. ما قرار است از بزرگانمان تفقه را یاد بگیریم. در مورد این که تفقه و روش اجتهاد چگونه است، باید گفت ما در فقه چهار منبع داریم: کتاب، سنت، اجماع و عقل که البته اجماع و عقل به کتاب و سنت باز برمیگردد و در واقع، منبع اصلی ما کتاب و سنت است و قرآن هم به ما آموزش میدهد که از روی کتاب و سنت چگونه اجتهاد کنیم. خداوند در آیهی «أفلا یتدبرون القرآن أم علی قلوب أقفالها» با یک سرزنشی میفرماید برای اجتهاد، باید در قرآن تدبر کرد؛ تدبر یعنی چشم دل باز کردن و با چشم دل قرآن را فهمیدن. لذا باید در قرآن تدبر کرد و مقابل تدبر، عمل به ظاهر است.
منبع دوم اجتهاد، خبر است. قرآن به ما یاد داده که از اخبار چگونه استفاده کنیم؛ به این شکل که درباره صدور خبر، تحقیق کنیم. خداوند میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا»؛ یعنی در ناقل روایت تحقیق کنید که مبادا فاسق باشد. آیا خداوند در این آیه میخواهد بفرماید که با تدقیق در خبر، ببینید مخبر، عادل است یا میخواهد بفرماید که ما کار جاهلانه نکنیم و پشیمانی رخ ندهد؟ آیا مخبر عادل، هیچوقت اشتباه نمیکند؟ یا فسق یک نمونه است برای فهم روایت. لذا باید به آیه دقت کنیم و در آن تدبر نماییم تا از کار جاهلانه در امان باشیم. البته یک معیار آن هم این است که مخبر، باید عادل باشد؛ وگرنه قولش حجیت ندارد.
آیتﷲ خویی مرد بزرگی است که شاگردان بزرگی را هم تربیت کرده است؛ ولی من از ایشان تعجب میکنم که در کتاب منهاجالصالحین با اشاره به این سؤال که «آیا برده باید حتما در جنگ برده شده باشد یا جور دیگر هم میشود کسی برده شده باشد؟» با تمسک به حدیث رفاعه میگوید لازم نیست شخص حتماً در جنگ برده شده باشد.
یکی از چیزهایی که امروزه در دنیا پذیرفته شده و ما هم باید در آن بازنگری کنیم این است که باید دید آیا برای راوی منفعتی هست یا خیر. اگر برای راوی تضاد منافع وجود داشته باشد، حتی اگر عادل باشد، او همانطوری که مسأله را میفهمد، نقل خواهد کرد. چرا قاضی در شرایط خاص مانند زمان گرسنگی و خستگی نباید به قضاوت بنشیند؟ چون فهم انسان گرسنه با فهم انسان سیر تفاوت دارد. مخبر هم همینطور است؛ مجتهد خبر را باید زیر ذرهبین بگذارد و بررسی کند. در مرحله بعد، عدالت، مطرح است و شرایط بعدی را هم تأمل کنید و بیابید. آیتﷲ خویی مرد بزرگی است که شاگردان بزرگی را هم تربیت کرده است؛ ولی من از ایشان تعجب میکنم که در کتاب منهاجالصالحین با اشاره به این سؤال که «آیا برده باید حتما در جنگ برده شده باشد یا جور دیگر هم میشود کسی برده شده باشد؟» با تمسک به حدیث رفاعه میگوید لازم نیست شخص حتماً در جنگ برده شده باشد.
صقالبه همین اسلاوها هستند که در بوسنی و هرزگوین زندگی میکنند. به این افراد، عربها صقالبه میگفتند. در سؤالی پرسیده میشود این صقالبه روستاهای اهل روم را غارت میکنند و بچهها و زنها را میدزدند و کنار شط دجله به ما میفروشند و ما میدانیم که اینها در جنگ اسیر نشدهاند؛ آیا جایز است که ما اینها را خرید و فروش نماییم؟ قال لا بأس؛ به این جهت که این بردهها از دارالکفر به دارالاسلام آمدهاند. نتیجه این فتوا این است که هر زن کافری ولو شوهردار اگر از کشور کفر دزدیده شد و آمد رسید به دست ما، میتوانیم بردهاش کنیم؛ فقط کافی است بتوانیم او را بدزدیم! میدانید نتیجه این فتوا چیست؟ اگر دنیا بفهمد چنین فتوایی وجود دارد، دیگر کدام کشور حاضر است به مردم کشوری که به این فتوا معتقد هستند، ویزا دهد؟ ما باید بدانیم در کشورهایی زندگی میکنیم که عضو سازمان مللاند و منشور آن را امضا کردهاند و نمیتوانیم کسی را برده کنیم؛ حتی اگر در جنگ پیروز شده باشیم. ما در جنگ، زندانی داریم؛ ولی برده نداریم.
لذا اگر فقط عدالت کافی باشد و به هیچ محذور دیگری فکر نکنیم، چنین فتاوایی صحیح است؛ ولی باید در چنین مواردی هم دلالت و هم صدور را در نظر گرفت. در آیه ۸۳ سوره مبارکه نساء خداوند سرزنش میکند کسی که هر خبری را که میشنود، عمل میکند؛ در حالی که باید بتواند از خبر، فتوای درست را استنباط کند. مجتهد کسی است که قدرت استباط دارد. استنباط از ریشه نبط، به معنای آب زلال را از اعماق چاههای عمیق کشیدن است؛ لذا آبهای روی زمین را جمع کردن، استنباط نیست.
بنابراین ما که امروز امانتدار اهلبیت هستیم و میخواهیم فقه شیعه را استنباط کنیم، باید مراقب باشیم که خدای نکرده حق بخشی از ملت را با فهم غلط یک حدیث پایمال نکنیم. اگر در استنباط ضعیف باشیم، چهبسا با استنباط نادرست از یک حدیث، موجب شویم که حق نصف جمعیت کشور مثل بانوان، پایمال شود.
در دلیل حجیت خبر واحد، به بنای عقلا اشاره میشود. سؤال من این است که آیا مگر عقلا فقط ما هستیم؟ آیا امروز در دنیا عقلای دیگری وجود ندارند؟ لذا باید مراقب باشیم فتوایی ندهیم که با حقوق یک عده زیادی از بشر درگیر شود و ما را در دنیا ضد حقوق بشر بنامند. شهید ثانی در شرح لمعه در مبحث امر به معروف میگوید اگر امر به معروف خطر جانی و مالی برایتان دارد، امر بهمعروف و نهی از منکر، واجب نیست. همچنین میگوید من تعجب میکنم از اینکه چرا مصنف عِرض را به جان و مال اضافه نکرد؛ یعنی اگر خطر عرضی هم برایتان دارد، شما نمیتوانید نهی از منکر کنید.
در دلیل حجیت خبر واحد، به بنای عقلا اشاره میشود. سؤال من این است که آیا مگر عقلا فقط ما هستیم؟ آیا امروز در دنیا عقلای دیگری وجود ندارند؟ لذا باید مراقب باشیم فتوایی ندهیم که با حقوق یک عده زیادی از بشر درگیر شود و ما را در دنیا ضد حقوق بشر بنامند.
امروز ما در زمان و مکانی قرار گرفتهایم که به نام دین خون میریزند، برده میگیرند، سر میبرند و مثله میکنند. اگر ما طوری فتوا دهیم که متهم شویم به ترویج چنین مطالبی، عِرض ما از بین خواهد رفت و ضربه خواهیم خورد. لذا پیشنهاد من قبل از هر چیزی، تدبر در قرآن است. هنگام استنباط در اخبار هم باید ناقل را از جهات مختلف بررسی کنیم؛ آن هم نه فقط از جهت فسق و عدالت. بنده چندسال قبل مقالهای درباره تفکیک روایات قضایی از روایات فقهی نوشتهام و در آن به این مسأله اشاره کردهام که بسیاری از مفاد روایات ما مربوط به مورد و مسألهای خاص است؛ به عبارتی، قضیه خارجیه است نه حکم کلی برای همهجا. پرداختن به این مسأله هم یک کار اجتهادی بزرگ است. یادم میآید در یک مهمانی همراه مرحوم والد بودیم که خربزه آوردند و شیخی در مجلس بود که وقتی خربزه میخورد، نگاه میکرد. پدرم به او گفت من میفهمم چرا اینکار را میکنی؛ بعد خندید و گفت چقدر سادهای شیخ! تو به آن روایتی عمل میکنی که پیغمبر داشتند یک روز خربزه میخوردند و وقتی کمی از میوه را میل کردند، دست کشیدند و به شوخی فرمودند که هرکس خربزه میخورد به پشت دستش نگاه کند. این فرمایش پیامبر یعنی خربزه انسان را چاق میکند و آیا تو فکر میکنی این کار مستحب است؟ لذا باید باید روی خبر استنباط کرد و باید این را مد نظر داشت که این خبر در کجا و به چه مناسبت و چرا صادر شده و مقدمه و مؤخرهاش چه بوده است. به این کار، استنباط میگویند. الآن عدهای ترجیح میدهند با دست غذا بخورند؛ در حالیکه آن زمان با دست غذا خوردن، در مقابل با استخوان حیوانات غذا خوردن بوده است. یعنی استخوان حیوانات را شبیه قاشق میکردند و با آن غذا میخوردند و وقتی کثیف میشد، نمیشستند؛ در حالی که دست شسته میشد. لذا لازم است که ما در روایات دقت کنیم.
پرسش و پاسخ
مرز متدی که فرمودید با استحسانات و قیاس چیست؟ و حد و مرز رعایت مبانی حقوق بشر در استنباط احکام شرعی چیست؟
آیتﷲ محقق داماد: درباره قضیه استحسان و قیاس این مهم است که بدانیم قیاس چیست. قضیه قیاس ساده نیست و بسیار پیچیده است. اینطور نیست که فوری هر قیاسی را بتوان مردود کرد. این مهم است که بدانیم قیاسی که مورد انتقاد ائمه است، کدام یک از اقسام قیاس است. هیچ کدام از مباحثی که عرض کردم با آن قیاس باطل، تطبیق نمیکند. همچنین پرداختن به استحسان نیز مهم است. استحسان یک ذوق روشنفکرانه مردودی است که عدهای روشنفکر بدون اینکه معیار فقهی ارائه دهند، حرفهای بی ربطی میزنند و بنده هم روی چنین حرفهایی حساسیت دارم. اعمال ذوق کردن، اعمال فکر کردن، استحسان نیست. فتوای امام خمینی متن عبارتشان در قضیه حیل ربا این بود که حیل ربا قابل عمل نیست. دلیلشان هم بحث ظلم است؛ لذا هر چیزی که ظلم باشد، جایز نیست و حیلههای ربا از مصادیق ظلم است. آیا این استحسان است یا ذوق فقهی؟ ای طلاب جوان؛ شما را به خدا چند کتاب را که من درجوانی نخوانده بودم ـ و از اساتیدم گلهمندم که چرا آنها را به ما معرفی نکردند و ما فقط سیوطی و جامی و ادبیات عرب خواندیم ـ را بخوانید؛ زیرا اینها متد هستند؛ کتابهایی مانند «مقاصد الشریعة» را مطالعه کنید؛ چرا که یک کتاب حقوق عمومی است. ابن قیم جوزی دو جلد کتاب در مورد حقوق عمومی اسلامی نوشته که من نمیگویم به آن عمل کنیم؛ ولی باید آن را بدانیم.
ای طلاب جوان؛ شما را به خدا چند کتاب را که من درجوانی نخوانده بودم ـ و از اساتیدم گلهمندم که چرا آنها را به ما معرفی نکردند و ما فقط سیوطی و جامی و ادبیات عرب خواندیم ـ را بخوانید؛ زیرا اینها متد هستند؛ کتابهایی مانند «مقاصد الشریعة» را مطالعه کنید؛ چرا که یک کتاب حقوق عمومی است.
مهمترین دلیل حجیت خبر واحد، بنای عقلاست. آیا الآن عقلا در جایی که نتیجه فتوای من بردهکردن مردم باشد، عمل میکنند؟ من قبول ندارم حرف صاحب «مجمع البیان» را که شأن نزول آیه « ان جاءكم فاسق بنبأ فتبینوا» را میگوید که پیغمبر اکرم ولید بن مغیره را برای گرفتن زکات فرستاده بود؛ او هم با آنها دشمنی داشت و برگشت گفت آنها کافر شدهاند؛ آن وقت مردم میخواستند حرکت کنند برای جنگ که این آیه نازل شد. حالا سؤال این است که آیا ولید بن مغیره قبلاً فاسق بوده یا بعداً فاسق شده؟ اگر فاسق بود، این چه پیغبمری است که آدم فاسق را میفرستد برای اخذ زکات و این اصلاً اشکال کلامی پیدا میکند. به نظرم مجمعالبیان کملطفی میکند. داستان این است که پیامبر اصلاً ولید را برای زکات نفرستاده بود. عدهای ابتدا به ساکن، به قصد تحریک حزبﷲیها برای جنگیدن، گفته بودند که اینها کافر شدهاند. بنده برای حرفم، در خود آیه شاهد دارم. بنده روزی دو صفحه قرآن میخوانم برای دو چیزش؛ یکی ادبیاتش؛ چرا که قرآن یک مرجع زیبای فصیح ادبی است و خواندش لذت دارد؛ دوم اینکه به همراه قرائت، دقت میکنم؛ کم میخوانم و دقت میکنم. لذا برای حرفم از این آیه، دلیل دارم. آیه بعدی این است که اینها آمدند و گفتند مردم فلانمنطقه کافر شدند و عدهای هم دست به شمشیر شدند که بروند با آنها بجنگند. در این موقعیت، حضرت همه را ساکت کرد و حضرت امیر را فرستاد که ببیند قضیه درست است یا خیر. حضرت امیر رفت و دید همه مسلماناند؛ لذا این آیه نازل شد. شاهد آن آیهی «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ» است که میفرماید دیدید حق با پیغمبر بود که گوش به حرفتان نداد. من نظرم این است که قرآن سرزنش میکند که چرا به ظاهر عمل میکنید؛ در حالی که معیار چیز دیگری است.
شما بردهداری را از جهت شرایط فعلی و عنوان ثانوی نامناسب میدانید یا آن را دارای قبح ذاتی میدانید؟
آیتﷲ محقق داماد: من آن را دارای قبح ذاتی میدانم.
اگر باب اینگونه برداشتها باز شود دیگر چه چیزی از فقه شیعه باقی میماند؟!
آیتﷲ محقق داماد: همهچیز باقی میماند؛ فقه صحیح شیعه باقی میماند و حق اهلبیت هم رعایت میشود. پیامبر بردهداری را لغو نکرد؛ بردههایی که نسلبهنسل بودند باقی ماندند؛ اما پیامبر منشأ تولید برده که بهنام دین و برای غارت و بهوسیلهی جنگ بوده را از بین برد. دیگر دین، غارت و جنگ ایجاد بردگی نمیکند. قرآن مجید فرموده اسرای جنگی را یا کریمانه آزاد کنید یا در مقابل آزادکردن اسرای خودتان، آزادشان کنید. لذا تولید برده با آیات قرآن، تعطیل شده است و ائمه بردههایی که بوده را قدم به قدم آزاد کردهاند و لذا دوران بردهداری تمام شد.
اتفاقاً باجنگ برده تولید میشد؛ مادران ائمه نیز برده بودهاند.
آیتﷲ محقق داماد: شهربانو ـ مادرامام سجاد ـ برده نبوده است. ایشان بر فرض صحت تاریخ مربوطه، برده نبوده و اسیر جنگی متفاوت از برده بوده و هست. مگر کسی که اسیر جنگی میشود، برده است؟
آدم عادی
بحث مهمی است. اما با این استنباطات و توجیهات هرگز به نتیجه نخواهد رسید بلکه ماست مالی خواهد شد. اول باید مسئله ای که با آن مواجه هستیم را عمیقا بفهمیم و دقیقا تعریف کنیم. و این مسئله چیزی به غیر از روبرو شدن با غرب نیست. اگر غربی وجود نداشت سه هزار سال دیگر هم ما به این موضوعات توجه نمی کردیم. امروز آسان است که گفته شود باید طبق حقوق بشر، سازمان ملل و دیگر ایده های غربی، اجتهاد کنیم یا نکنیم ولی نکته مهم در اینجاست که اگر در گذشته برده داری را دارای قبح ذاتی میدانستیم (که اصلا از این خبرها نبوده و تاریخ گواهست) پس چرا ۱۴ قرن برده داری می کرده ایم (و حتی امروز هم دلمان یواشکی میخواهد که به همان زمان برگردیم)؟ آیا این ایده (قبح ذاتی) نزد ما فقط تئوریک بوده است و برای عملی شدن تحریم این قبح باید ناوهای توپدار نیروی دریایی انگلستان می آمدند و با برده داری مبارزه میکردند؟ چرا انگلیس قانون لغو بردهداری را درست کرد و برای اینکه با کمترین خونریزی این کار قبیح را ریشه کن کند، ده ها میلیارد دلار به پول امروزی به مالکان برده ها خسارت پرداخت کرد تا که حتی مالکان برده ها به بهانه اقتصادی اعتراض نکنند و آنهایی که باز هم اعتراض داشتند را به توپ بست. آن زمان یا قبل از آن فقیهان ما که به قبح اینکار زشت مثلا واقف بودند، خواب بودند؟ برده داری البته فقط یک مثال است. ما در تمامی زمینه ها همین مشکل را داشته ایم. و این مشکل اساسی را نمیشود دیگر ماست مالی کرد. باید حقیقت ها را به مردم گفت. همینکه غرب کارهای بسیار خوبی هم کرده که ما هرگز و هیچوقت نمی توانستیم و نخواهیم هم توانست فقط با استناد به اجتهاد و فقه انجام دهیم. حتی که اگر امروزه روز، زور هم بزنیم. در همین قضایای برده گیری و سو استفاده جنسی با توجیهات مذهبی در سوریه و عراق، علمای اهل سنت در الازهر جمع شدند تا اجتهادی یا حداقل دلیلی فقهی بر علیه این اعمال زشت صادر کنند. بسیار زور زدند و تلاش کردند. ولی نتوانستند. آخر هم جمع کردند رفتند دنبال کارهای قبلیشون. حقیقت ها را باید دید.
ناشناس
حرف حساب جواب ندارد. حقا و انصافا باید به فرهیختگان غیر سیاسی حوزه به فکر باشند و الی الله المشتکی
محمدرضا کیانفر
.
آیتالله مصطفی محقق داماد استاد حوزه و دانشگاه گفت: باید وقت خودمان را برای پرورش اخلاق قبل از دینداری گذاشت.
آقای محقق،
دین همان اخلاق میباشد که از والدین به فرزند منتقل میشود آنچه در طول تاریخ باعث جنایت و خیانت و فساد در جوامع بشری گردیده شریعت بوده است اگر بزرگواری نمایید زمان و مکانی برای مناظره تعیین فرمایید حتماً به توافق خواهیم رسید.
جزای کردهی خود هرکسی چو خواهد دید، تو را چه کار که آن مؤمن است و آن زندیق.
دل شکسته به دست آر اگر خدا طلبی، که این مقام بود جای حق نه بیت عتیق.
سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که همصدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
۱- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
۲- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
با تشکر از توجه شما.