شاید بشود گفت مهمترین ماحصل مناظرهای که مؤسسه فهیم قم درباره «مبانی و محدوده حجاب شرعی» برگزار کرد و در آن، مدعاهای امیرحسین ترکاشوند ـ نویسنده کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» ـ با حضور وی طرح و نقد شد، این بود که پروژه ضروری «نواندیشی دینی» بدون شناخت و نقد علمی سنت، راه به ادعاهای روشنفکرانه غیرعلمی خواهد برد و این بدفهمی منجر به ایجاد حجابها و موانع تازهای بر سر راه پژوهش و علمینگری خواهد شد.
این مناظره سه ساعته که تنها در نیم ساعت پایانی آن مدیریت شد و طرفین به مناظره و دیالوگ جدی با یکدیگر پرداختند، بیش از پیش نشان داد که آقای ترکاشوند به طرز عجیبی اصرار به برخورد گزینشی با منابع دینی و آرای فقهی دارد و حتی از نقل وارونه آنها نیز خودداری نمیکند. اگر منتقد حاضر در جلسه بهجای مخاطب قرار دادن حضار و خواندن نقدهای آماده و حتی از پیشمنتشرشده خود درباره کتاب، بیشتر با خود آقای ترکاشوند وارد تخاطب شده و به مدعاهای مطرح شده وی در همین جلسه پاسخ میداد، شاید انبان خالی و برخورد غیرعلمی و حتی غیراخلاقی او را بیشتر نمایان میکرد.
دستکم میتوانم در اینجا به چند ادعای عجیب و غریب آقای ترکاشوند اشاره کنم که نشان میدهد که وی هیچ التزام و شاید اعتقادی به رعایت دقت و امانت در نقل فتاوی ندارد؛ مثلاً وی در این مناظره گفت که همه فقها بالاتفاق قائل به جهاد ابتدایی بودهاند؛ یعنی سالی یک بار باید به بلاد کفر حمله کنیم و پرچم اسلام را در آن کشور بالا ببریم؛ اما امروزه حتی برخی از مراجع سنتی ما میگویند جهاد ابتدایی در زمان غیبت جایز نیست.
اثر آقای ترکاشوند و اساساً سخنان او تنها مجموعهای بههم ریخته و حلاجینشده از گزارشهای تاریخی و دینی است که نیاز به نقد منابع و تحلیل محتوایی دارند و البته نویسنده قادر به چنین کاری نبوده و تخصص لازم را نداشته و اغلب از ذوقیات و سلایق خود بهره گرفته است.
در حالی که ایشان فقط با یک جستوجوی ساده اینترنتی میتوانست دریابد که بحث وجوب، حرمت یا جواز جهاد ابتدایی در عصر غیبت، نهتنها مورد اجماع فقهای شیعه نبوده و نیست، بلکه هیچ اتفاق کلمهای هم بر آن وجود نداشته است. بسیاری از فقهای متقدم و میانه قائل به حرمت جهاد ابتدایی در عصر غیبت بودهاند و امروزه نیز فقهای سنتی بزرگی مثل آیتﷲ خویی قائل به جواز آن در زمان غیبت هستند. پس هر دو ادعای ایشان نادرست است.
دیگر ادعای ایشان که با واکنش دکتر سوزنچی نیز مواجه شد این بود که همه فقها میگفتهاند باید زن را در خانه حبس کرد. جالب اینجاست که در ادامه گفتند برای اثبات این ادعا به روایات باب «استحباب حبس المرأة فی بیتها» رجوع کنید. یعنی ایشان با خونسردی کامل و در یک مناظره زنده با حضور مخاطبین حاضر در جلسه و مخاطبین اینترنتی از «استحباب»، برداشت وجوب کرده و بین «روایت معصوم» و «فتوای فقها» هم خلط میکند و سپس حکم میدهد.
ادعای سوم آقای ترکاشوند هم این بود که اگر یک قرن پیش چنین مناظرهای برگزار میشد باید درباره عدم وجوب چادر بحث میکردیم؛ چون همه فقها حتی قائل به وجوب پوشیه و نقاب هم بودهاند. البته این ادعای ایشان را هم آقای سوزنچی پاسخ داد که در آن زمان هم اکثر فقها چنین اعتقادی نداشتهاند.
یک نکته مهم روشی که به نظر میرسد آقای ترکاشوند به دلیل فقدان تحصیلات علوم دینی و عدم آشنایی با روش پژوهش در متون روایی و فتوایی مراعات نمیکند، فهم و تحلیل درست سخنان برخی فقهاست. آنهایی که اصطلاحاً با «کلمات فقها» و ادبیات و زبان آنها در کتب تخصصی و استدلالیشان آشنا هستند میدانند که برخی از آنها گاه در مقام استدلال، از زبان جدلی بهره میگیرند و برای اسکات خصم و تثبیت مدعای خود مثلاً ادعا میکنند که اگر کسی به این نظر قائل نباشد طعم فقه را نچشیده و یا بدیهیات را متوجه نشده است. یک فقیه و پژوهشگر نباید مقهور و مغلوب این عبارات و ادبیات شود و کار خود را تمامشده فرض کند. بهویژه در ادبیات فقهای نجف همچون صاحب جواهر، شیخ انصاری و میرزای نائینی(قدسﷲ اسرارهم) بسیار با چنین ادبیات بتّی و قطعی مواجه میشویم و مثلاً نائینی بارها درباره مسائلی که حتی اتفاق نظر درباره آنها وجود ندارد ادعای بداهت و قطعیت میکند که یک محقق مدقق میفهمد که این بداهت و قطعیت، در واقع نسبی و مدعایی است و راه را برای پژوهش و رد و نقد نمیبندد. گویا آقای ترکاشوند با مشاهده ادعای اجماع در یکی دو متن فقهی گمان کرده که باید این ادعا را بپذیرد و دیگر نیازی به بررسی فتوای دیگر فقها ندارد. در حالی که متون برخی فقها مملو از چنین ادعاهایی است که اگر قرار بود مقبول باشند، دیگر نیازی به تحصیل در علوم دینی و تربیت مجتهد و محقق نمیبود. مثلاً در باب ولایت فقیه نه سخن صاحب جواهر مبنی بر اینکه اگر کسی قائل به آن نباشد طعم فقه را نچشیده، راه را بر شاگردش شیخ انصاری بست و نه سخن شیخ انصاری مبنی بر اینکه اثبات ولایت برای فقها بسیار مشکل و ناشدنی و اصطلاحاً «دونه خرطُ القَتاد» است راه را برای شاگردان شیخ بسته است. اما هر دو فقیه بهصورت روشمند و علمی به نظر رسیدهاند و اگر مانند آقای ترکاشوند عمل میکردند امروز آنان را به اقطاب علمی و فقهی شیعه به رسمیت نمیشناختیم.
شاید بهترین تذکر را دکتر سوزنچی در همین جلسه به نویسنده «حجاب شرعی در عصر پیامبر» داد که اگر شما مانند آقای کدیور به همین نظر میرسیدید، میشد اثر شما را از نظر علمی ارزشمند و البته قابل نقد بدانیم.
نکته مهم دیگر نیز که کمابیش در همه نقدها به آن توجه شده این است که اثر آقای ترکاشوند و اساساً سخنان او تنها مجموعهای بههم ریخته و حلاجینشده از گزارشهای تاریخی و دینی است که نیاز به نقد منابع و تحلیل محتوایی دارند و البته نویسنده قادر به چنین کاری نبوده و تخصص لازم را نداشته و اغلب از ذوقیات و سلایق خود بهره گرفته است. از این رو نباید تعجب کرد که نویسنده در جایی از همین مناظره از غیرعقلانینبودن و صرفاً سمبلیک بودن حجاب سخن بگوید و در جای دیگری آن را یک امر فطری بداند. در مناظره دانشگاه تهران بگوید که حجاب برای جلوگیری از گناه بوده و در مناظره قم بگوید که حجاب ربطی به جلوگیری از گناه ندارد.
شاید بهترین تذکر را دکتر سوزنچی در همین جلسه به نویسنده «حجاب شرعی در عصر پیامبر» داد که اگر شما مانند آقای کدیور به همین نظر میرسیدید، میشد اثر شما را از نظر علمی ارزشمند و البته قابل نقد بدانیم.