مقدمه
دهم اردیبهشت ۹۷، در محل دفتر سایت مباحثات، اولین جلسه از سری جلسات اندیشهورزی این سایت تحلیلی ـ فکری برگزار شد. موضوع جلسه، روحانیت و دولت مدرن در ایران بود و ارائهدهندهی آن، عبدالوهاب فراتی. او در این جلسه گفت: «هیچگاه بافت و هسته دولت مورد توجه تحلیلهای فقهی قرار نگرفته و اساساً معلوم هم نیست که مراد آقایان از واژه دولت، بافت قدیم دولت است یا بافت جدید آن».
همین جمله که مراد آقایان از واژه دولت، مشخص نیست، دستمایهای شد برای نگارش مطلبی که در ادامه میخوانید. دولت مدرن، پدیدهای است که بنیانهای آن، در غرب ساخته و پرداخته شده و بهنظر میرسد از همین روست که روحانیت موجود در ایران امروزین، نمیخواهد و یا نمیتواند بهصورت دقیقی نسبت خود را با آن مشخص کند. البته این سخن بدین معنا نیست که مفاهیم دینی در تضاد با دستاوردهای دنیای مدرن است؛ چرا که بسیاری از دستاوردهای انسان و تفکر غربی، فینفسه منافاتی با آموزههای دینی ندارد.
رهیافت روحانیون قدرت مند در مواجهه با غرب
روحانیت دارای صدای مسلطِ بعد از انقلاب اسلامی، با به دست گرفتن قدرت سیاسی، برای اثبات خود اولاً و مکرراً در پی نفی و انکار غرب و فرآوردههای آن بوده و هست؛ ثانیاً با اینکه برخی از مفاهیم و آموزههای غربی، مانند دموکراسی و جمهوریت را در عرصهی سیاسی و اجتماعی ایران پذیرفت و به اجرای برخی از نمودهای عینی آن ـ مانند انتخابات ـ پرداخت، ولی با توجه به غربیبودن این مفاهیم، سعی کرد به آنها صبغهی دینی بدهد؛ و مثلاً قید و بندهایی به مفهوم دولت مدرن افزود که ذاتیِ آن نبود.
نتیجه چه بوده است؟
شاید بتوان ادعا کرد که نتیجهی ۲ عمل فوق، استحاله در ماهیت لوازم دولت مدرن بود؛ چراکه پردههایی از جنس ایدئولوژی، به روی این گذارهها کشیده شد. البته مشهود است که در سالهای اخیر، جامعهی امروزین ایران، در تلاش است با کنار زدن این پردهها، نمای اصلیای که از این مفاهیم در ذهن خود ساخته را ببیند. بیراه هم نیست اگر ادعا شود کسر قابل توجهی از جامعهی کنونی ایران، دولت را اصلیترین مانع کنارزدن این حجابهای ابهامآفرین و رهزن، میپندارد؛ دولتی که روحانیون، مناصب کلیدی آنرا در اختیار دارند.
روحانیت بعد از انقلاب اسلامی با تکیه بر آموزههای شریعت بیشترین سهم را از اقتدار و قدرت سیاسی و حکومتی گرفت و برای رسیدن به هدف غیریتسازی با غرب، گاه برخی دستآوردهای بشری در حوزههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی را نادیده گرفت و گاه نیز آنها را تفسیر به رأی نمود. نتیجه آن شد که برخی نهادهای حوزوی بودجههای بسیاری از دولت منتخب مردم میگیرند؛ اما در نهایت، رأی مردم ـ که یکی از مهمترین پایههای ساخت یک دولت مدرن است ـ را بیارزش میدانند و حتی مرزهای حوزهی خصوصی و عمومی را تضعیف میکنند.
اگر مطالب بیانشده را بپذیریم و با نگاهی منصفانه ـ و نه حزبی، سیاسی و متعصبانه ـ به مسأله بپردازیم، ضروری است که روحانیت برای تحقق دولت مدرن در ایران، دست از انکار محض غرب و محصولات آن و در یک کلام غیریتسازی مطلق با غرب بردارد. در این راستا میتوان به برخی مفاهیم و آموزههای دینی که منافاتی با مشارکت واقعی مردم و به رسمیتشناختهشدن حقوق ایشان در عرصهی اجتماع و نیز حوزهی خصوصی ندارند ـ و چهبسا آنها را تأیید میکنند ـ تمسک جست. همچنین باید به این مسأله توجه داشت که اثبات هویتی که در گرو انکار هویتی دیگر باشد، میتواند:
- از سوی خرد جمعی جامعه و جهان، نوعی اعتراف به ضعیفبودن تلقی گردد؛
- هزینههای سنگینی مالی و معنوی ـ از جمله ایجاد نارضایتیهای شدید میان مردم و بهخصوص میان غالب جوانان که دیرزمانی است، غرب را «دیگری» تلقی نمیکنند ـ به کشور و اموال و اذهان مردم تحمیل نماید؛
- نشان از این باشد که ما نتوانستهایم به داراییهای دینی، ملی و تاریخی خود، توجه کرده و از آنها بهرهبرداری نماییم و مکرراً برای اثبات خود، سعی در تخریب دیگری نمودهایم؛ آن هم دیگریای که توان سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیکش را نه فقط در حرف که با عمل به رخ میکشد؛ نمونهی در دسترس آن، صفحه نمایش تلفن همراه و یا رایانهای است که شما به وسیلهی آن، در حال مطالعه کردن این نوشته هستید؛ یکی از محصولات غرب!
راهکارها
به منظور تسریع در آغاز هویتیابیِ متکیِ بر داشتههای خود ـ و نه متکی بر انکار دیگران ـ لازم است که روحانیت:
- از نقد جدی ابایی نداشته باشد؛
- به جای دشمنپنداری کسانیکه اندیشههای او را نقد منصفانه مینمایند، حرف آنها را بشنود؛
- تلاش خود را برای آفرینش یک دیالوگ مثبت و ایجابی ـ که میتوان آن را گمشدهی تاریخی ایرانیان و بهخصوص اقشار مذهبی، در دهههای اخیر بهشمار آورد ـ مبذول نماید؛
- متوجه این مسأله باشد که مواجههی عقلانی، بیپرده و بدون ترس با آن دسته از دستاوردهای بشری که در غرب خلق شده است، ضمن نمایانکردن نقاط قوت و ضعف روحانیت در مقابل تفکر و اندیشههای غربی، اندیشههای گفتمان او را قویتر و مستدلتر خواهد نمود و جنبههای عقلانی و مردمسالارانهاش را نیز بیشتر به نمایش خواهد گذاشت.
نتیجه، چه میتواند باشد؟
اولین و مهمترین نتایجی راهکارهای فوق، اقبال هرچه بیشتر مردم به روحانیت ـ در روزگاری که جهانیشدن، با محصولات چشمنوازی همچون دولت مدرن، چالشهای جدیای را برای اکثر گفتمانهای غیرمسلط ایجاد کرده ـ خواهد بود؛ البته واضح است که نفس اقبال مردم به روحانیت، هدف نیست؛ بلکه باید روحانیت تلاش نماید تا آن را ابزاری قرار دهد برای تقویت هرچه بیشتر اسلام رحمانی و اخلاقی که امروزه مظلوم واقع شده و این روزها، حتی از کجفهمیها و حملات برخی به اصطلاح خودیها نیز در امان نمانده است.