چند سال پیش در مطالعات و تحقیقاتی که داشتم به نامهای از آیتﷲالعظمی حاجشیخعبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم برخوردم که برای بنده واقعاً تکاندهنده بود. این نامه در دیماه ۱۳۱۲ شمسی خطاب به رضاخان نگاشته شده و در آن از شاه وقت درخواست شده که براساس جایگاهی که دارد نسبت به غصب اراضی فلسطین توسط یهودیها واکنش و حرکت مناسبی انجام دهد.
از نخستینباری که این نامه را دیدم تا امروز سؤال جدی که در ذهنم مانده این است که مرحوم حاجشیخعبدالکریم حائری براساس کدام اطلاعات دریافتی و چه کانالهای به اهمیت این موضوع پی برده و این نامه را نگاشته است. آن سالها ارتباطات و اطلاعرسانی عملاً محدود به نقلقولهای شفاهی بود و روزنامه و برخی جراید در حد بسیار محدود و انگشتشمار منتشر میشد و معلوم نیست آیا اساساً مسأله فلسطین که صدها کیلومتر آنسوتر اتفاق افتاده مورد توجه روزنامهها بوده یا نه.
اما آنچه مسلم است، این عالم در منزل و اندرونی خود بدون وسیله ارتباطی خاصی به اصلیترین و «بهروزترین» موضوع جامعه پی برده و اهمیت آن را برای جامعه اسلامی درک کرده است.
در دهههای اخیر که رسانههای جمعی گسترش پرشتاب و عجیبی یافته، دغدغهی «بهروز بودن روحانیت» از جهات مختلفی مطرح شدهاست. دو قشر بیرون و درون حوزوی براساس انتظارات خود همواره روحانیت را موظف به همراهی با مسائل روز و پاسخ به مسائل روز میدانند.
آنچه که اتفاق افتاده این است که حوزه و روحانیت احساس تکلیف کرده و باید وارد عرصههای روز شوند. برای این کار هم نخستین اقدام مسلطشدن به تجهیرات و فنآوری روز قلمداد شده است. از ساخت و خرید ساختمان و تجهیزات روز گرفته تا آموزش نیروی انسانی و … همه و همه برای آن است که روحانیت اولاً نسبت به مسائل روز آگاهی و اشراف داشته باشد و ثانیاً مطابق با نیازهای روز حرکت کند.
شاید بیان این نکته خالی از لطف نباشد که نگارنده هم زمانی طبق این روش عمل نموده و حتی در بین حوزویان انگشتنما هم بوده است. بنده از نخستین روزهایی که پدیده «وبلاگ» در ایران رواج یافت تمام تلاشم را برای ورود طلاب به این فضا به کار بردم. منزل دهها طلبه رفتم و لبتاب سنگینام را جابهجا میکردم تا شاید طلبه فاضلی با وبلاگنویسی آشنا شده و تبیین مسائل دینی و پاسخ به شبهات در فضای وبلاگ گسترش یابد.
در آن ایام این رفتارها دون شأن طلبگی محسوب میشد و در فضایی بسیار سرد و زیر نگاههای سنگین و تحقیرآمیز منبرهای وبلاگی فعالیت میکرد.
دقیقاً پانزده سال از نخستین پست منتشره بنده در وبلاگم میگذرد. در این پانزده سال فضا کاملاً تغییر کرده و نهتنها فعالیت در فضای اینترنت خلاف زی و شأن طلبگی محسوب نمیشود، بلکه عملاً از مراجع و علما و اساتید گرفته تا طلاب جوان اغلب صفحات مختلفی را در فضاهای مجازی ـ بعضاً فیلترشده ـ دارند.
اگرچه برای بنده از جهتی مایه مسرت و مباهات است که دغدغه آن روزهایم امروز یک امر بدیهی و مسلم و ضروری در بین حوزویان قلمداد میشود؛ اما از سوی دیگر نگرانیهایی هم وجود دارد.
منطق گفتاری و محتوایی حوزویان مبتنی بر روشی است که در حوزه شکل گرفته و کاملاً متفاوت از فضای مجازی و حتی فضای عامیانه و مردمی است. فضای عامیانه نیازمند اقناع مخاطب با روشهای احساسی و… است و در فضای مجازی این اقناعپذیری با ارائه سند و مدرک و شواهد مالتیمدیا محقق میشود. حوزویان در این اختلاف منطق اغلب دچار سردرگمی و عدم توانایی لازم در ارائه مطالب خود میشوند؛ تصور میکنند منطق تعبدی نسبت به مسائل مختلف ـ بهویژه اعتقادات ـ راهگشاست؛ در حالی که خود، نخستین عامل فاصلهافتادن بین گوینده و شنونده در فضای مجازی است.
آیا تسلط بر سختافزارهای روز و داشتن حساب اینستاگرام و توییتر و… در گوشی برای بهروز بودن کافی است و هرکسی حسابهای زیادی در فضای مجازی داشته باشد نسبت به بقیه بهروزتر است؟ با این منطق، تأسیس شبکهی ماهوارهای آخرین حد بهروز بودن است و دیگر تمامی سنگرهای مسائل جدید و روز توسط حوزویان فتح شده است.
اما چرا علیرغم استفاده بسیار بالای طلاب از فضاهای جدید عملاً هر روز شاهد افت تأثیرپذیری جامعه از روحانیت شدهایم؟ مگر نه این است که هماکنون بودجههای کلانی برای راهاندازی و مدیریت سایتهای دینی هزینه میشود؟ تعداد قابل توجهی از حوزویان هم تریبونهای مجازی دارند و… .
با توجه به تجربیات سالهای اخیر احساس بنده این است که در بهروز بودن حوزویان «دچار سوءتفاهم» هستیم. این سوئتفاهمها دلایل و نتیجههای مختلفی دارد از جمله:
- استفاده از فنآوریهای روز بهعنوان یکی از مؤلفههای بهروز بودن نیازمند پیشنیاز است. آگاهی از هنجارهای هر فضا، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از هرفضا، از جمله پیشنیازهایی است که بهنظر میرسد کمتر مورد توجه قرار گرفته است. متأسفانه این پیشنیازها اغلب با روش آزمون وخطا به دست میآید که بهخاطر عمومیبودن فضای مجازی، همین آزمون و خطا ممکن است هزینهها و تبعات منفی زیادی را درپی داشته باشد.
- فضای مجازی ادبیات و منطق خاص خود را دارد. منطق گفتاری و محتوایی حوزویان مبتنی بر روشی است که در حوزه شکل گرفته و کاملاً متفاوت از فضای مجازی و حتی فضای عامیانه و مردمی است. فضای عامیانه نیازمند اقناع مخاطب با روشهای احساسی و… است و در فضای مجازی این اقناعپذیری با ارائه سند و مدرک و شواهد مالتیمدیا محقق میشود. حوزویان در این اختلاف منطق اغلب دچار سردرگمی و عدم توانایی لازم در ارائه مطالب خود میشوند؛ تصور میکنند منطق تعبدی نسبت به مسائل مختلف ـ بهویژه اعتقادات ـ راهگشاست؛ در حالی که خود، نخستین عامل فاصلهافتادن بین گوینده و شنونده در فضای مجازی است.
مهمتر از دو نکته بیانشده مسائل هویتی حوزوی ـ از جمله رعایت زیطلبگی ـ در همهی موارد جاری است. تحیر طلاب در هویت مجازی خود و تحت تأثیر قرارگرفتن زیطلبگی از فضای اغواگرانهی شبکههای اجتماعی میتواند خطری جدی برای فعالیت طلاب در فضای مجازی باشد.
اما در کنار همهی این موارد این پرسش جدی مطرح است که چرا علیرغم «بهروز بودن» طلاب با رعایت همهی شرایط و مؤلفهها همچنان از ناکافیبودن و عدم تأثیرگذاری مطلوب رنج میبریم؟
باید گفت یافتن حلقهی مفقودهای بهنام « تشخیص اولویتها»ست که میتواند راهگشا باشد. اینکه واقعاً چه چیزی مورد نیاز جامعه در وضعیت فعلی است و کدام سؤال و شبهه و مشکل اولویت نخست جامعه است، به بینش و درک خاص روحانیت نیاز دارد. الآن تقریباً به برکت رسانههای اجتماعی کوچکترین وقایع اقصینقاط عالم در حداقلزمان ممکن منعکس میشود، انبوهی از خبرها و اطلاعات در صفحاتمان سرریز میشود و در حال غرقشدن بین اخبار رسمی و غیررسمی و محرمانه و… هستیم.
«درک صحیح» از نیاز واقعی جامعه است که میتواند همان توانمندی محدود روحانیت را به حد تأثیرگذاری برساند. درک صحیح همان ویژگی درونی افراد است که بینش و دوراندیشی خاصی در هر فرد ایجاد میکند. تهذیب اخلاقی، مطالعه تاریخ، دوری جستن از هیجانات سیاسی و اجتماعی و مؤانست با بزرگان و دنیادیدگان از جمله راههای رسیدن به بینش و درک واقعی نسبت به مسائل و مشکلات روز است.
مصداق بارز درک صحیح از مسائل و وقایع جامعه، همان تشخیص حاجشیخعبدالکریم حائری بود که امروز پس از گذشت حدود نود سال اهمیت و لزوم آن بر ما ثابت شده است.
(این مطلب در شماره ۱۲۴ مجله خیمه ـ آذر و دی ۹۶ ـ منتشر شده است)
(تصویر از خبرگزاری حوزه)
ناشناس
بهتر بود شما به جای تشویق طلاب به وبلاگ نویسی به امور کلان می پرداختید همین الان سی سال بعد از ورود اینترنت به ایران به تازگی موسسه تبیان ، سایت همسریابی راه اندازی کرده است، آیا بهتر نبود سی سال قبل همان زمان ورود اینترنت به ایران به مخالفت با همسریابی اینترنتی به اینکار پرداخته می شد؟ الان بعد از گذشت سی سال از ورود کامپیوتر به ایران هنوز نسخه های خطی فارسی و عربی زیادی هست که حروفچینی نشده اند یا کتابهای فارسی و عربی زیادی هست که کپی رایت ندارند ولی در ااینترنت به رایگان موجود نیستند ، شما باید به این کارها می پرداختید نه تشویق طلاب به وبلاگ نویسی
خانم س.ن
علت اصلی تاثیر نداشتن روحانیت بر مردم چه در فضای حقیقی چه مجازی،اینست که آن دسته طلابی که دیده می شود با وجود دیده شدن زیاد ،کمتر تاثیر دارند،قبل از ساختن جامعه به خودسازی نپرداختند .عالمان وارسته ای چون موسس حوزه که درین نوشتار یاد شده ازیشان،قبل از هر چیز شخصیتی آنچنان بزرگ و والا برای خویش ساخته بودند که برای هر عالم وعامی جذاب و حتی برای بی دینان و دین گریزان قابل احترام بود.ازین رو حرف آنان هم تاثیر گذاری داشت.
جواب سوال این نوشته بسیار ساده است.طلبه ای که آنقدر در نفس خود حقارت احساس می کند که باید از طریق تلگرام و اینستاگرام و…..برای خود شهرت و اعتباری دست و پا کند ،چگونه می تواند تاثیر مثبتی داشته باشد.طلبه ای دائما با همسر و فرزندانش عکس می گیرد و به نمایش عمومی می گذارد آیا جز به استهزا کشاندن مقام روحانیت کار دیگری ازو ساخته است.