مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

تاریخ تفکر و اندیشه ورزی در زمینه فلسفه و عرفان همواره  نقد و چالش‌های مخصوص به خود را همراه داشته است. فقها و متکلمان، مفسران و اهل حدیث، فهم دین را محصول متون و آموزه‌های دینی می‌دانند و هرگونه پیرایه‌های بیرونی را در این مسیر کنار می‌زنند. به‌عنوان مثال تفکیکیان مسیر دین‌پژوهی را از دالان تنگ و تاریک فلسفه و عرفان عبور نمی‌دهند و جوهره دین را غیر آن‌چه فلسفه و عرفان معرفی می‌کند، تلقی می‌کنند. در مقابل، فلاسفه و عرفا قابل دفاع‌ترین شیوه دین‌شناسی را شیوه فلسفی ـ عرفانی قلمداد کرده و فهم عمیق شریعت را بدون گذر از علوم معقول محال می‌پندارند.

این تنازع دیرینه و چندصدساله گرچه همواره بوده و هست؛ اما به نظر می‌رسد در برهه فعلی، حوزه علمیه قم نقش بارز و بی‌بدیلی در این دوئل معرفتی داشته و می‌تواند کنش‌های سرنوشت‌سازی در این زمینه داشته باشد.

دیرینه‌شناسی حوزه قم  نشان می‌دهد که گرچه بزرگانی همچون امام خمینی(ره)، شهید مطهری، علامه طباطبایی و ـ در دوره متأخر ـ آیات جوادی آملی و حسن زاده آملی در ساحت‌های فلسفه و حکمت آثار گران‌بهایی به‌جا گذاشته‌اند، اما حوزه علمیه قم در گذشته حوزه‌ای با رویکردی حدیث‌محورانه داشته است. اوج تحرکات این جریانات در نزاع دیرینه اهل حدیث و اهل فلسفه، در تبعید ملاصدرا بوده است.

اما امروزه شرایط حوزه علمیه قم به چه شکل است و معادلات قدرت در حوزه علوم عقلی و حدیثی در بین جریانات فکری چگونه صورت‌بندی می‌شود؟ به‌نظر می‌رسد با نگاهی گذرا به جریانات موجود در حوزه علمیه قم در نسبت با فلسفه (با فهم متعارف حوزوی) می‌توان چهار گروه را تصور نمود:

الف) شاگردان و پیروان مکتب علامه طباطبائی که اصطلاحاً به نوصدرائیان معروف هستند. فلسفه در حوزه معاصر قم پس از تلاش‌های مرحوم علامه طباطبائی، حول محور چهار استاد بزرگ، آیات جوادی آملی، مصباح یزدی،حسن‌زاده آملی و انصاری شیرازی به حیات خود ادامه داد و علی‌رغم چالش‌های متعدد، از جمله ممنوع‌بودن تدریس در برخی از حوزه‌ها، در میان کتب درسی حوزه، جایی برای خود بازکرد و دو کتاب بدایة الحکمة و نهایة الحکمة در بین دروس سطح خوانده می‌شوند. در نهایت شرایط امروزه قم در چهار دهه گذشته را می‌توان دوران طلایی فلسفه صدرایی به جهت رسمیت‌یافتن قلمداد کرد و این نکته در شرایطی است که به تعبیری منسوب به امام خمینی(ره) «فلسفه در طول تاریخ خود، قاچاق بوده» است.‏[۱]‎

ب) مخالفان فلسفه مصطلح که خود دارای چند گرایش هستند:

۱. پیروان مکتب میرزا مهدی اصفهانی: این عده امروزه در مؤسسات و مراکز مختلف علمی و پژوهشی در سطح حوزه علمیه قم تلاش‌هایی برای احیای پروژه کلام منهای فلسفه را پی‌گیری می‌کنند. در این فضا تلاش می‌شود که کلام به فضای قبل از خواجه نصیر برگشته و بدون اتکا به مباحث فلسفی، از طریق تاریخ و روایات، بازخوانی و هویت‌یابی شود. نقطه قوت این جریان حضور دانشوران و برخی از فضلا و علمای فرهیخته در متن آن بوده؛ تا جایی که نظریه‌پرداز، شارح و رسانه‌های لازم برای شکل‌گیری این جریان به شکل فعالی در سطح حوزه قم حضور دارند. از آخرین تلاش‌های این جریان رونمایی از مجموعه کتاب‌های میرزا مهدی اصفهانی در بهمن ماه سال گذشته بوده است.

۲. جریانات فقهی سنت گرا: یکی از نکات مهم و به‌نوعی برگ‌ برنده‌ی جریان ضد فلسفه در حوزه علمیه قم، همراهی طیفی از مراجع بزرگوار در دوره‌های مختلف  با این جریان است؛ از چالش‌های مرحوم آیت‌ﷲ بروجردی با علامه طباطبائی ـ که با وساطت امام خمینی(ره) در نهایت علامه تنها درس شفای ابن سینا را تدریس می‌کند ـ تا ممنوعیت تدریس فلسفه در یکی از مدارس منسوب به مراجع. یکی از مراجع عظیم الشأن در این خصوص می‌نویسد: «لا موجود الا لله باعث شرمندگی است… صحابه عالی‌قدر، محمد بن مسلم‌ها، ابان بن تغلب‌ها و صدها صحابه بزرگ، شیخ مفیدها، طوسی‌ها و علامه حلی‌ها با این مبانی آشنا نبوده و متهم به داشتن آن‌ها نشده‌اند. آنان نه فصول و شروح آن و نه اسفار خوانده‌اند… آنان در همان مکتب اهل بیت(ع) کسب علم و معرفت کرده بودند.‏[۲]‎ .

یکی از نکات مهم و به‌نوعی برگ‌ برنده‌ی جریان ضد فلسفه در حوزه علمیه قم، همراهی طیفی از مراجع بزرگوار در دوره‌های مختلف  با این جریان است؛ از چالش‌های مرحوم آیت‌ﷲ بروجردی با علامه طباطبائی ـ که با وساطت امام خمینی(ره) در نهایت علامه تنها درس شفای ابن سینا را تدریس می‌کند ـ تا ممنوعیت تدریس فلسفه در یکی از مدارس منسوب به مراجع.

ج) برخی از ظاهرگرایان که هم فلاسفه و هم تفکیکیون را به چالش می کشند. طی چند سال گذشته طیفی از ظاهرگرایان که تلاش دارند به جهت هویتی با فلاسفه متمایز و حتی از تفکیکیون نیز هویتی متفاوت را به نمایش گذارند ظهور و بروز کرده‌اند که بیش‌تر تحرکات این جریان با رویکردی عمل‌گرایانه و در همایش‌ها و نشست‌های تخصصی در حوزه فلسفه و برهم‌زدن این جلسات بوده است.

د) طلابی که هیچ رویکردی نسبت به حوزه فلسفه نداشته و بیش‌تر به فقه و اصول گرایش دارند. امروزه در بین بخشی از طلاب اساساً فلسفه یا مخالفت با فلسفه مسأله نیست؛ این عده به‌‌سان سلف خود در حوزه معاصر در صدد بازیابی هویت خود از میان این‌گونه تنازعات نیستند؛ در این بخش از حوزه همچنان فقه و اصول رایج به‌عنوان گفتمان هژمونیک نقشی تعیین کننده دارد. در این میان گرچه مراکز و دروس فلسفه کم نیستند، لکن همچنان در معادلات قدرت فکری در سطح حوزه علمیه قم نقش چندانی ندارند و طلاب حتی در برخی از امتحانات پایان سال به جای بدایه و نهایه می‌توانند شرح تجرید را امتحان بدهند (برای نمونه این‌جا را مشاهده کنید)

در نهایت به‌نظر می‌رسد گرچه جریانات فلسفی و از سویی بخشی از حاکمیت حوزه در جهت تقویت جریانات فلسفی در حوزه علمیه قم تلاش می‌کنند، اما امروزه جریان مکتب تفکیک و سایر جریاناتی که با فلسفه نسبتی ندارند با نوعی همپوشانی گفتمانی در حال تفوق بر جریان فلسفی می‌باشند. آیا حوزه علمیه قم به رویکردهای حدیث‌محورانه بازخواهد گشت یا جریانات فلسفی با به روزرسانی و برقراری نسبت با تحولات و تطورات زمانه، کالایی دل‌رباتر از فلسفه موجود عرضه خواهند کرد؟

پانوشت‌ها

  1. سلسله موی دوست، خاطرات دوران تدریس امام خمینی(ره)، صص۹۷ تا ۱۰۰. [⤤]
  2. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، نگرشی در فلسفه و عرفان. [⤤]

رده‌های مرتبط

دیدگاه‌ها

  1. ناشناس 

    تدریس فلسفه در حوزه علمیه به صورت کلاسیک و دانشگاهی بیشتر است و به همان ترتیب قوانین کلاسیک و دانشگاهی بر تدریس این دروس حاکم است به طور مثال طلاب معمم به صرف اشتغال به تحصیل در حوزه و داشتن گواهی به اشتغال به تحصیل در حوزه مجاز به وارد شدن به دانشگاه های حوزوی نیستند یعنی دانشگاه های حوزوی که این دروس فلسفی را تدریس می کنند فقط به طلابی که در حال نوشتن پایان نامه فلسفی هستند اجازه ورود و یا استفاده از کتابخانه های خود را می دهند و سایر طلاب و حتی طلاب خود این دانشگاههای حوزوی بعد از فارغ التحصیل مجاز به ورود به دانشگاههای حوزوی نیستند یعنی درست مطابق قوانین دانشگاههای کلاسیک که دانشجو بعد از فارغ التحصیلی حق ورود به دانشگاه سابق خود را ندارد یا فقط در صورت پایان نامه نوشتن حق دارد وارد دانشگاهی شود و احیاناً کتابی را در کتابخانه مطالعه کند، در حالیکه رویکردهای دیگر مثل حدیث محوری به شکل سنتی تدریس می شوند و طلاب در هر سن و سالی حق دارند وارد مدارس علمیه و موسسات محل تدریس این دروس شوند و امکانات آن مراکز مثل بوفه فروشگاه آموزش زبان و غیره همه برای همه طلاب است بنابراین نمی توان فلسفه در حوزه وارد شده است، فلسفه به شکل کلاسیک فقط برای برخی حوزویان آموزش داده شد ولی حدیث محوری به شکل سنتی برای همه طلاب بود و به همین دلیل هم الان شاهد موفقیت حدیث محوری و جا افتاده آن در حوزه هستیم در حالیکه فارغ التحصیلان فلسفه حوزه الان همه از متن حوزه خارج شدند یا هیات علمی هستند یا جایی کار پژوهشی می کنند ودر داخل متن و بدنه حوزه نیستند

    1. ناشناس 

      به نظر می رسد این دوست عزیز تا به حال به مدرسه فیضیه و خان و … نرفته اند. هم اینک درس های آزاد بسیاری از مقدمات فلسفه مانند بدایه و نهایه و شرح منظومه تا اسفار و الاهیات شفا و حکمت متعالیه توسط اساتید مبرز به صورت آزاد در بسیاری از مدارس و مراکز علمی مرکزی قم که محل برگزاری درس های رسمی حوزه است، تدریس می شود. شرکت کنندگان در همین درس ها هم به راحتی می توانند پایان نامه سطح ۳ و ۴ خود را با موضوعات فلسفی نوشته و دفاع کنند.

      1. ناشناس 

        کامنت شما را مجدداً منتشر می کنم شما نوشته اید که ««شرکت کنندگان در همین درس ها هم به راحتی می توانند پایان نامه سطح ۳ و ۴ خود را با موضوعات فلسفی نوشته و دفاع کنند.»» کدامیک از شرکت کنندگان در این دروس آزاد که معمولاً بین دو تا سه نفر هم بیشتر نیستند و گویا هدف اصلی هم دریافت تقسیمی از استاد می باشد، پایان نامه خود را در موضوعات فلسفی نوشته اند؟ عموم پایان نامه های فلسفی توسط طلاب دانشجوی دانشگاه ها در رشته های فلسفی نوشته شده است، تحصیل در نهایه الحکمه که تا چندی قبل اجباری بود و عموم طلاب مجبور بودند این درس را شرکت کرده وامتحان دهند ،

      2. ناشناس 

        منظور از دو یا سه نفر شرکت کننده دروس سطح عالی فلسفه مثل اسفار بود که غالباً هم در ساعتهای صبح زود یا آخر شب برگزار می گردد چون اساتید آنها استاد دانشگاه هستند و باید به دانشگاه بروند، در هر صورت من نظر بیشتر این بود که تاکید کنم که دانشگاههای حوزوی محدودیت های زیاد برای طلاب معمم برای وارد شدن به محل دانشگاه قائل شده اند و رسوم دانشگاهی را دارند بطور مثال دانشگاههای حوزوی محل پارک خودروی اساتید یا محل مطالعه و کتابخانه اساتید دانشگاه و رستوران و غذاخوری و بقیه از بقیه طلاب دانشجوی این دانشگاهها جدا است چیزی که در رسوم حوزوی اصلاً نبوده است و یک رسم دانشگاهی است ، حتی همان مدرسه فیضیه حتی در شب عاشورا هم درش باز است تا مراسم عزاداری برگزار شود یا بخاطر برگزاری نماز جماعت ظهر حتی در روز عید نوروز موقع نمازجماعت در آن باز می شود ولی دانشگاه های حوزوی به رسم دانشگاهها در تمام تعطیلات رسمی بطور کلی تعطیل هستند و نمی توان از آن ساختمانهای عظیم هیچ استفاده ای کرد این رسم ها در حوزه نیست که ساختمانهای دهها میلیارد بسازی و فقط برای صد و خرده روز که تعطیل رسمی یا تابستان نیست بتوانی وارد آن شوی ، این افراد دانشگاهی به همین ترتیب از بدنه حوزه جدا هستند چون به رسوم آن پای بند نیستند

  2. حمید 

    بسم الله الرحمن الرحیم
    در ابتدا تشکر از نویسنده محترم بابت تقسیم بندی شان
    به نظر بنده این دوجریان درحال حاضر برادرانه کنار هم رشد میکنند و هیچ یک بردیگری فائق نمی آیند.زیرا:
    ازطرفی موانع تدریس فلسفه و کلیه مطالب مربوط آن برداشته شده و بسیاری مدام به آموختن و تدریس فلسفه میپردازند و از طرف دیگر طیف حدیث محور هم به کارخودمیرسند و صد البته رقابت هردوجریان باعث غنا و تعمیق علوم اسلامی و حوزه ها میشود.و شاید میتوان گفت نزدیک به ۷۰درصد حوزویان هم به حدیث و هم به فلسفه و آنچه بدانها تعلق دارند همزمان میپردازندو نهایتا ۳۰ تا ۴۰درصد حوزه است که یکی از دوجریان را انتخاب کرده است.

  3. حمید 

    درضمن بنده دومطلب راهم بگویم:
    انقلاب اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی بنایش بر حمایت هردو طرف است (سخنان رهبر معظم انقلاب درباره فلسفه)

    ونیز این را به یاد داشته باشیم که حتی اگر یکی از دوجریان(مانند جریان فلسفه محور که در گذشته در قم جایی نداشت)فرضا از قم یا اصلا از حوزه های علمیه کاملا بیرون برود در دانشگاه ها ادامه حیات می یابد(چراکه مراجع و طیف تفکیک و …..در دانشگاه نفوذی ندارند)

  4. حمیدرضا 

    سلام
    من یک جریان دیگه رو در میان مخالفین فلسفه دنبال میکنم که اینها با وجودی که نگاه روشنی دارند و اصلا مرتجع و ظاهرگرا نیستند اما فلسفه اسلامی را رد میکنند
    یکی از بزرگان این تفکر آیت الله رضوی است که اولین اعلام حضورش در عرصه فلسفه با چاپ کتاب نقدمبانی حکمت متعالیه بود که فتح بابی شد برای آنان که در انتظار فرصت بودند
    از دیدگاه ایشان و همفکرانشان فلسفه مردود نیست بلکه فلسفه موجود فلسفه اسلام نیست و اسلام خود فلسفه دارد و ما میتوانیم با رجوع به فرمایشات اهل بیت ع فلسفه(جهان بینی) ایشان را استخراج کنیم
    این دیدگاه با دیدگاه تفکیکیان متمایز است آیت الله سیدان با سیستم فلسفی فلسفه را رد میکند و آقای میلانی با روایات فلسفه را رد میکند و استاد حکیمی عرصه فلسفه را خارج از الهیات می داند

  5. مهدى 

    در متن امده است كه با وساطت امام خمينى درس علامه طباطبايى از اسفار به شفا تغيير مى كند ، در حالى كه اين اتفاق با وساطت آيت الله منتظرى رخ مى دهد ؛ در هيچ منبعى نيز اسمى از امام و اين واقعه برده نشده است ؛

  6. رحمت الله 

    دیگاه اقای مهدی درست است دیگر شما تاریخ را تحریف نکنید این کار توسط اقای منتظری صورت گرفت گرچه مهم نیس اما صادق فودن چیز دیگری عست

پاسخ دهید