۱. انتخاب و گزینش نسخه مناسب
در فرهنگ دنا (دستواره نسخههای ایران) و فرهنگ فنخا (فهرست نسخههای خطی ایران) وسایت کدنا و سایت آقا بزرگ تهرانی و… میتوان نسخههای موجود در کتابخانههای ایران را جستوجو کرد. البته برخی از کتابخانهها دارای نسخههایی میباشد که در موارد مذکور ثبت و ذکر نگردیده است؛ مانند کتابخانه مدرسه آیتﷲالعظمی گلپایگانی که در این موارد چارهای جز حضور در آن اماکن نمیباشد.
برخی از کتابخانههایی که نسخههای خطی دارند عبارتند از :
الف) تهران: کتابخانه ملی، کتابخانه مجلس، موزه و کتابخانه ملک.
ب) قم: کتابخانه آیتﷲالعظمی مرعشی نجفی، کتابخانه فیضیه، کتابخانه مسجد اعظم (حضرت آیتﷲالعظمی بروجردی)، کتابخانه مدرسه آیتﷲالعظمی گلپایگانی.
پ) مشهد: کتابخانه آستان قدس رضوی.
انواع نسخههای خطی که میتوان از کتابخانهها تهیه کرد عبارتند از: خطی، سنگی و سربی.
احتیاج نیست که تمامی نسخههای یک اثر علمی توسط محقق جمعآوری گردد؛ زیرا چنین کاری وقتگیر بوده و هزینهبردار است. بلکه اگر فقط دو یا سه نسخه باشد کافی است و تکنسخه کفایت نمیکند؛ مگر آنکه چارهای نباشد و نسخه منحصر به فرد بوده و بیبدیل باشد که در اینصورت مصحِّح چارهای جز اکتفاکردن به آن نسخه ندارد و باید از طریق قرائن لفظیه موجود و همچنین دیگر آثار مؤلف و نیز آثار افرادی که مؤلف از آنها استفاده کرده، پِی به مراد و نگاشته مؤلف ببرد؛ مانند نسخه خطی عروس العرایس تألیف روزبهان بقلی فسایی شیرازی که از آن فقط یک نسخه در کتابخانه حضرت آیتﷲ مرعشی نجفی موجود میباشد که جناب حجتالاسلام علی صدرایی خویی از همین نسخه منحصربه فرد کتاب عروس العرایس را تصحیح و چاپ کردند.
در انتخاب نسخهها موارد ذیل مورد توجه قرار میگیرد:
- صحیح و کمغلط بودن: اغلاط، از طرق مختلفی به نسخهها وارد میشوند؛ گاهی بهدلیل کمسوادی کاتبان، گاهی بهسبب کاتبان عالم مغرض و متعصب و گاهی نیز درنتیجهی سهلانگاری در کتابت نسخه.
- خوشخط بودن.
- قدمت: تاریخ کتابت نسخه به زمان حیات مؤلف نزدیک باشد.
- نسخه دارای نام کاتب و تاریخ کتابت باشد: اگر نسخه به کتابت خود مؤلف باشد عالی است و اگر خوشخط بوده و افتادگی نداشته باشد به تنهایی کفایت میکند.
- در صفحات نسخه، افتادگی نباشد.
- بر اثر قدمت و آفاتی مانند موریانه، قسمتهای مخطوط پوسیده و ناخوانا نشده باشد.
- نسخه دارای حواشی باشد.
- نسخه به دست عالمی نحریر تصحیح شده باشد؛ بهعنوان نمونه، حقیر زمانی که مشغول به تصحیح شرح هدایةالحکمة میبدی بودم نسخهای به دستم رسید از کتابخانه مجلس شورای اسلامی که توسط فیلسوف معروف ملاعلی نوری تأیید و تصحیح شده بود.
۲. تصحیح واحیاء نسخه
در تصحیح نسخه، اختلاف نسخهها را در پاورقی میآوریم.
برای نسخهها علائم اختصاری قرار میدهیم؛ بهعنوان نمونه نسخه کتابخانه ملّی به اختصار نسخه (م) و نسخه کتابخانه مدرسه آیتﷲ گلپایگانی به اختصار نسخه (گ) نامیده میشود. اگر هر دو نسخه از یک کتابخانه باشند، میتوان از حروف الفبا و یا شماره استفاده کرد؛ مثلاً نسخه (۱) و نسخه (۲).
در تصحیح نسخه، رسیدن به متن اصلی که مؤلّف نگاشته، مطلوب است؛ بنابراین اجتهادات شخصی غیرعالمانه که ذوق شخصی نامیده میگردد، سودی ندارد؛ همانطور که باید در تفسیر قرآن، به مراد جدّی خداوند متعال پی ببریم و نظریات اجتهادی بدون قرینه، تفسیر به رأی است.
پس در تصحیح نسخه و در تفسیر متون دینی مانند قرآن و روایات، مؤلّفمحور هستیم؛ نه مفسّرمحور. برخلاف برخی از جریانهای فکری همچون هرمنوتیک که عالمان آنها مانند گادامر میگویند تفسیر هر کسی از متن حجیّت دارد؛ زیرا آنها مؤلفمحور هستند.
مصحِّح زیبنده است که نسخههای متعددی داشته باشد تا تصحیح انتقادی بوده و با مطابقتدادن نسخهها، به متن اصلی مؤلف برسد؛ اما در جاهایی که یک نسخه موجود بود و برخی از کلمات ناخوانا و یا مغلوط بود، باید سعی شود که با توجه به قرائن لفظیه موجود و یا کتابهای دیگر مؤلف و یا کتابهایی را که احتمال میدهیم مؤلف در تنظیم متن از آنها استفاده کرده به مراد و نگاشته مؤلف برسیم. بهعنوان نمونه بنده رسالهای با عنوان خواطریه اثر عارف مشهور میرسیدعلی همدانی را تصحیح میکردم و برخی مواقع به فتوحات مکیه ابن عربی و گاهی هم به کتاب فوائح الجمال و فواتح الجمال ـ اثر نجمالدین کبری ـ و یا کتاب احیاء علوم الدین غزالی رجوع میکردم.
برخی مصححان تصحیح التقاطی را با تصحیح ذوقی اشتباه گرفتهاند؛ در حالی که در تصحیح التقاطی، ذوق و دریافتی دخالت میکند که بر اثر ممارست در متنپژوهی و آموزشهای گوناگون تربیت شده است؛ ولی آن ذوق معیار تصحیح ذوقی است که با موازین علمی نقد و تصحیح متون فرهیخته نشده و بیشتر از اهوا تبعیت میکند تا آرای مستدلّ اجتهادی؛ از این رو، ارباب نظر به تصحیح ذوقی و غیرعلمی اینچنینی بهایی نمیدهند.
با توجّه به اینکه در فهرستنگاری متون کهن، معمولاً تمامی متن رساله توسّط فهرستنگار مطالعه نمیگردد، چهبسا در حین تصحیح نسخه، مصحِّح دریابد که فهرستنگار در عنوان کتاب و یا حتّی در نام نویسنده نسخه اشتباه داشته؛ از وظایف مصحِّح در چنین مواقعی آن است که مراتب را همراه با دلایل به مرکز و نهادی که اطّلاعات نسخه در آنجا ثبت گردیده، برساند تا محقّقین دیگر از اطلاعات صحیح استفاده نمایند. از موارد شایع آن است که نام نویسنده در مقدّمه و انتهای رساله ذکر نگردیده و فهرستنگار، مؤلف را ناشناخته ثبت کرده است. مصحح در حین تصحیح ممکن است در اواسط رساله، پی به نام نگارنده ببرد. بهعنوان نمونه رسالهای در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی با نام رساله در عرفان موجود است و نویسنده آن، ناشناخته بود. زمانی که رساله مذکور را تصحیح میکردم، در اواسط رساله، نگارنده زمانی که سلسلۀ طریقتی خویش را معرّفی میکرد، نام خودش را «مجذوبعلی شاه همدانی» ذکر کرده بود.
کاتبان جهت جلوگیری از اتلاف وقت، از گذاشتن نقطه بر روی برخی کلمات خودداری میکردند و همچنین مخفف برخی از واژههای پرکابرد را مینگاشتند؛ مثلاً به جای باطلٌ مینوشتند با، یا بهجای محالٌ مینگاشتند مح، یا به جای حینئذٍ ح و بهجای ظاهرٌ، ظا؛ که مصحِّح باید در متن، نقطهها و کلمات غیرمخفف را بیاورد.
کلماتی را که مصحح بعد از فحص و جست وجو ابهام داشت یا خودش اجتهاد کرده و کلمه مناسب را مینگارد و در حاشیه به آن تنبه میدهد و یا اینکه عوض کلمه مبهم از […] استفاده کند.
اگر مصحح میخواهد اضافاتی داشته باشد که سبب سلیستر شدن متن میگردد، اضافات خود را داخل کروشه در متن اصلی قرار میدهد و در مقدمهای که مینگارد به آن توجه میدهد. واگر اضافات مصحح توضیحی است، آنها را در پاورقی میآورد؛ مانند توضیح و تفسیر برخی از اصطلاحات.
رسم الخط امروزی (املای امروزینه فارسی) باید رعایت گردد؛ چرا که خط نیز مانند زبان در طول تاریخ و زمان دچار تحول و دگرگونی میشود و ما تابع زمان خود هستیم؛ زیرا با مخاطبین امروزین سر و کار داریم؛ مثلا اگر در نسخه «رحمة» نگاشته شده، در متن «رحمت» مینگاریم و یا اینکه در رسمالخط امروزی لفظ «چه» جدا از کلمه پیشین نگاشته میشود؛ مانند چه کنم. همچنین در صورتی که مصحح به روزآمدسازی رسمالخطی دست میزند، نباید کمترین تصرفی در اسلوب زبانی صورت پذیرد و این یک اصل عام و شامل است.
۲.۱. شرایط مصحِّح
مصحِّح باید در موارد ذیل شایستگی و اهلیت داشته باشد:
الف) تعهد: یعنی رعایت اخلاق تصحیح و پژوهش؛ مثل امانتداری.
ب) تخصص: یعنی عالمبودن به معارف نسخهای که آن را تصحیح میکند. پس کسی که در فلسفه نسخهای را از ابوعلی سینا تصحیح میکند باید به مبانی فلسفه وموضوعات آن علم داشته باشد.
پ) آشنایی با شیوهها و قواعد تصحیح.
۲.۲. روش تصحیح
در حوزه تصحیح متنهای فارسی و عربی، عمدتاً چهار شیوه به رسمیت شناخته شده است:
- تصحیح بر مبنای نسخه اساس؛
- تصحیح التقاطی؛
- تصحیح به شیوه بینابین؛
- تصحیح قیاسی.
الف) تصحیح بر مبنای نسخه اساس
متن را بر اساس اصیلترین و صحیحترین نسخه موجود از آن ـ که نسخه اساس نامیده میشود ـ مورد تصحیح و تحقیق قرار میدهند.
در این شیوه مصحّح حق ندارد به مجرد اینکه ضبط نسخه اساس نسبت به ضبط یکی از نسخههای فرعی قدری ضعیفبه نظر رسید، آن را مردود بشمارد و ضبط نسخه فرعی را جایگزین آن نماید؛ به دیگر سخن، تا نادرستی ضبط نسخه اساس محرز و برای آن دلیلی روشن موجود نباشد، به صرف ضعف یا نامشهور بودن، نمیتوان از ضبط نسخه اساس عدول کرد. این شیوه را بعضی معتبرترین شیوه نقد و تصحیح متون محسوب کردهاند.
ب) تصحیح التقاطی
معمولاً وقتی به کار بسته میشود که نسخهای مضبوط و معتبر از اثر مورد نظر به دست نیاید و نسخ موجود هیچیک صحت و اصالت لازم برای مبنای کار قرار گرفتن را نداشته باشند.
درین شیوه مصحح، اجتهاد عالمانه خویش ـ و نه چنان که برخی پنداشتهاند اهواء و پسندهای شخصی را ـ مبنای انتخاب ضبطی از میان نسخ مختلف قرار میدهد؛ و به طبع، شناخت موضوع و زبان و دیگر مختصات اثر، همه در این اجتهاد دخیل و کارسازند.
از همین حیث، تصحیح التقاطی، در مقایسه با تصحیح بر مبنای نسخه اساس، دانش و دقت و احتیاطی دو چندان طلب میکند.
برخی مصححان تصحیح التقاطی را با تصحیح ذوقی اشتباه گرفتهاند؛ در حالی که در تصحیح التقاطی، ذوق و دریافتی دخالت میکند که بر اثر ممارست در متنپژوهی و آموزشهای گوناگون تربیت شده است؛ ولی آن ذوق معیار تصحیح ذوقی است که با موازین علمی نقد و تصحیح متون فرهیخته نشده و بیشتر از اهوا تبعیت میکند تا آرای مستدلّ اجتهادی؛ از این رو، ارباب نظر به تصحیح ذوقی و غیرعلمی اینچنینی بهایی نمیدهند.
پ) تصحیح به شیوه بینابین
تصحیح به شیوه بینابین (تصحیح بر مبنای نسخه اساس ـ تصحیح التقاطی) در جایی صورت میپذیرد که نه نسخه ارجح آنقدر ممتاز است و بر دیگر نسخهها رجحان دارد که مبنا قرار گیرد و نه آنقدر کمرجحان است که همپایه دیگر نسخهها به شمار آید و داخل در تصحیح التقاطی گردد.
در این شیوه، چنین نسخه اَرجَحی را «اساس نسبی» قرار میدهیم، نه «اساس مطلق»؛ یعنی در کنار گذاشتن ضبطِ نسخه اساس، آنقدر که در شیوه «تصحیح بر مبنای نسخه اساس» سختگیری میشود، کار را محدود و دشوار نمیگیرند.
شیوه بینابین، فهم قوّت اجتهاد شیوه التقاطی، هم احتیاط و خصوصاً دقّت در نسخهشناسی تصحیح بر مبنای نسخه اساس، و هم باریکبینی فراوان برای شناخت و کاربری روش بینابین طلب میکند. با همه دشواریها، این شیوه در مورد بسیاری از متون فارسی و عربی پاسخگوست و از این جهت، مصحّحان ناچار از پرداختن بدان هستند.
ت) تصحیح قیاسی
معمولاً در جایی که تنها یک نسخه از اثر بازمانده باشد و آن هم چندان صحیح و مضبوط نباشد، بهکار میرود. در این شیوه ضبطهای مغلوط و نادرست نسخه مورد پژوهش به یاری قرائنِ موضوعی و زبانی و تاریخی و… اصلاح میشوند و مُصحّح در این شیوه از قوه حدس و تشخیصی که در کار متنشناسی پرورده، در محدوده ضوابط و رعایتِ قرائنِ تاریخی و فرهنگی، بهرهوَر میگردد. گاه نیز که مصحّحان، در این شیوههای «تصحیح بر مبنای نسخه اساس» و «التقاطی» و«بینابین»، با احتیاط کامل و رعایت همه ضوابط آن شیوهها، به نادرستیِ ضبطِ جمیعِ نسخ یقین میکنند و ضبطِ صحیح را از طریق پیشگفته (قوه حدس و تشخیص و اجتهاد) مییابند، آن را در متن میگذارند و «تصحیح قیاسی» مینامند؛ که کاری دشوار، و به شرطِ رعایتِ جوانب، رواست.
متأسفانه برخی معاصران «تصحیح قیاسی» را با «تصحیح ذوقی» خَلط کردهاند و تغییرات دلخواه غیرعلمی خود را در متون «تصحیح قیاسی» نام دادهاند.
اقدام به «تصحیح قیاسی»، محتاج اَهلیّت و دانش بسیار و قریحه سخنسنجی است.
باید دانست مُصحِّح در انتخاب هریک از شیوههای چهارگانه در تصحیح، مختار نیست؛ بلکه چگونگی نسخهها و مقتضیات متن، او را به پیروی یکی از این شیوهها ملزم میکند؛ و دانستن اینکه هر متنی اقتضای چه شیوهای دارد از مهمترین هنرهای یک مصحّح است.
بهطورکلی با آنکه بیشترین ضوابط کلّی نقد و تصحیح متون با توجه به ویژگیهای عمومی متون پدید آمدهاند، مصحح، در تصحیح هر متن، با توجه به مقتضیات ویژه همان متن، از برخی تصرفات در شیوههای معمول و اجتهادات روششناختی ناگزیر است. این ضرورت در مورد برخی متون به سر حدّ «ابداع روش» میرسد.
بدیهی است که سخن از تصرف در روش یا ابداع روششناسانه، بهمعنای ناروشمندی در تصحیح و عملکردهای دلخواه غیرعالمانه مصحح ـ که متأسفانه دربرخی بررسیها مشاهده میشوند ـ نیست.
«امانت» ازمعانی ِ کلیدی در شناخت و توصیف ِ رفتارِ علمیِ مصححان است و به اجماع و اتفاق صاحبنظران، از شروط ضرور و لازم برای مصحح ـ که مع الأسف در اِعمال آن، گاه سلیقهورزی بیش از اندازه و افراط و تفریط شده است.
در حقیقت، دایره «امانت» و «امانتداری» علمی، در تصحیح متنهای مختلف، متفاوت است و مثلاً در یک دستنوشتِ فارسی سده پنجم، علیالمعمول، حتی دربردارنده خصائص رسمالخطی هم میشود؛ حال آنکه در مورد دستنوشتی متأخّر، معمولاً، کار بدین حد پیچیده نیست.
مصحح برای کامیاب شدن در زمینه «امانت»، علی الخصوص باید زبان را از خط تمیز دهد؛ و بهطور نمونه، بداند که «بد» و «به» (در «بدان» و«به آن») ـ اگرچه از یک ریشه و به یک معنا هستند ـ دو ریخت زبانی محسوب میشوند و ناهمسانیشان را نباید و نمیتوان رسمالخطّی تلقّی کرد.[۱]
۲.۳. انتشار در مجلّات و فصلنامهها
برخی فصلنامهها بهصورت تخصصی، نسخههای مصحَّح را چاپ ونشر میکنند؛ مانند:
الف) «نامه بهارستان»، «پیام بهارستان» و «اوراق عتیق»؛ هرسه از منشورات کتابخانه مجلس؛
ب) «میراث شهاب»؛ کتابخانه آیتﷲ مرعشی نجفی؛
پ) نشر میراث مکتوب که دارای سه نشریه میباشد؛
ت) «بساتین»؛ در شهر مقدس قم.
لازم است که مصحِّح با نشریاتی که در زمینهی چاپ متون کهن فعالیّت دارند، آشنا بوده و متن مصحَّح خویش را، به نشریه مناسب تحویل دهد؛ و بایسته است که شیوهنامهی نگارشی مانند چگونگی ارجاعات و چینش منابع و مآخذ کتاب را اعمال نماید.