مدتیست حوزه علمیه از طرف مردم و حاکمیت مورد مطالبه قرار میگیرد و هردو به یک دلیل مشترک! حوزه علمیه مبدع و محدث نظام جمهوری اسلامی بوده است و به همین دلیل نیز در تمام دستاوردها و بالتبع ضعف و ناکارآمدیهای وضع موجود نیز شریک است؛ نکتهای که در گفتوگوی اخیر رئیس دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم در برنامه شوکران نیز بدان تصریح شد.
اما چرا حوزههای علمیه آنگونه که توقع میرود، نمیتوانند نقش فعال خود را بازی کنند و از تحرک لازم برخورد نیستند؟
اگر بهصورت نسبی این فرضیه را بپذیریم، در کنار دلائل و عوامل متعددی که برای آن میتوان برشمرد، یکی از مهمترین دلائل این کمتحرکی و انفعال را باید در تعدد ساختاری مراکز راهبری و سیاستگذاری حوزههای علمیه دانست.
تصور کنید کسی که بیرون از حوزه علمیه است، وقتی از جامعة الزهرا اسم میبرد، در پاسخ بشنود که جامعة الزهرا ارتباط ساختاری و سازمانی با مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران ندارد و نهادی است مستقل از مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران با مدیریتی مستقل.
و باز تصور کنید وقتی از مرکز خدمات حوزههای علمیه سؤال میشود، پاسخ داده شود مرکز خدمات ساختاری است مستقل با هیئت امنا و مدیریت مستقل که هیچ ارتباط ساختاری و سازمانی با مدیریت حوزههای علمیه ندارد.
و باز دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، نهادی است مستقل از مدیریت حوزههای علمیه، مرکز خدمات حوزههای علمیه و مدیریت حوزه علمیه خواهران.
و باز وقتی از مرکز مدیریت حوزههای علمیه نام برده میشود، منظور مدیریت حوزههای علمیه برادران است که حتی شامل حوزه علمیه خراسان و اصفهان هم نمیشود.
خلاصه آن که مرکز مدیریت برادران از خواهران جداست؛ این دو از دفتر تبلیغات حوزه علمیه جدا هستند؛ و این سه از مرکز خدمات حوزههای علمیه جدا هستند؛ و این چهار نهاد از حوزه علمیه خراسان و اصفهان جدا هستند؛ و جدا بودنشان هم بدین معناست که شورای سیاستگذاری، هیئت امنا و مدیریتی مستقل دارند؛ بدون هیچ ارتباط ساختاری و سازمانی با دیگری؛ اما همهٔ آنها پسوند «حوزههای علمیه» را یدک میکشند!
مشکل عدم ارتباط و تعامل سازمانی و ساختاری وقتی حادتر میشود که به سراغ مراکز تابعه این نهادها مثل دانشگاهها، پژوهشگاهها و مراکز آموزشی پژوهشی و خدماتی میرویم.
تبعات طبیعی چنین تعدد و تکثری این خواهد بود:
- پژوهشگاهی در حوزه علمیه روی مسائلی پژوهش میکند که نه از دانشگاههای حوزه بیرون آمده و نه از مراکز مطالعات حوزوی و نه از هیج اتاق مسألهیابی.
- هزینههای تبلیغی در جایی صرف میشوند که مسأله حوزههای علمیه نیست و یا فاقد اولویت است.
- از طرف دیگر جذب و پذیرش طلبه بر اساس شاخصههایی صورت میگیرد که بر اساس نیاز مأموریتهای تبلیغی یا پژوهشی یا تربیت نیرو نیست.
- به طلاب و روحانیونی خدمات ارائه میشود که هیچ فعالیتی در راستای وظایف و مأموریتهای حوزوی ندارند.
- به دلیل همین تعدد مراکز مدیریت و تصمیمگیری، امکان مدیریت بودجههای حوزههای علمیه از دست رفته است.
- تراکم طلبههایی که بدون هیچگونه ظرفیتسنجی، نیازسنجی و استعدادسنجی پذیرش شدهاند و اکنون به دلیل فراهمنبودن شرایط بهکارگیری این حجم از طلاب، شاهد تراکم و در نتیجه فقر و محرومیت شدید اقتصادی و خدمات حمایتی آنها هستیم.
- موازیکاری، بر زمین ماندن مسؤولیتها و مأموریتها و دهها مشکل دیگر نیز نتیجه چنین تنوع و تشتتی است.
مدیران و مسؤولان حوزوی اگر بهدنبال افزایش بهرهوری هستند، اگر عزم جدی برای حضور فعال در جامعه و ایفای نقش محوری دارند، فقط کافیست از این همه تنوع و تعدد و تشتت بکاهند.