سکولار شدن حوزه با سخنرانی اخیر رحیمپور ازغدی دوباره برسر زبانها افتاد. این سخنرانی برای آنانی که آشنایی دقیقی با جریانها و ساختار حوزه دارند از جهت مخاطبان و مدافعان جالب توجه است. ظاهر امر این است که مخاطب مورد انتقاد آقای ازغدی آن طیف از حوزویان ـ بهویژه اساتید، علما و مراجعی ـ هستند که فقه و اصول را مبنا و محور زندگی خود قرار داده و آنگونه که سخنران تصور میکند هیچ برنامه یا سهمی در امور مختلف جامعه اسلامی ندارند و تنها به مسائل فردی میپردازند.
مدافعان وی در بین حوزویان هم اغلب طلاب و اساتید جوانی بودند که بخشی به علت گرایش سیاسی مشترک و عدهای دیگر بنا بر همفکری در مطالبات خود از او حمایت کردند. اما نکتهٔ مد نظر این قلم، مدافعان سخنان رحیم پور ازغدی است؛ کسانی که درواقع آنان مخاطب اصلی سخنان او هستند؛ اما در یک هیاهوی رسانهای جای شاکی و متهم عوض شده است!
نگاهی به فضای امروز حوزه نشان میدهد طیفی از حوزویان با تأکید بر حفظ دروس سنتی و محور قراردادن فقه و اصول تلاش میکنند حافظ تراث گذشته باشند و وظیفهٔ اصلی خود را صیانت از دین میدانند. بخش عمدهٔ این گروه، ادعایی در نظامسازی ندارند؛ اما معتقدند هرکجا که دیدند جامعه اسلامی برخلاف موازین دینی حرکت کرد باید از جایگاه پدرانه با امر به معروف و نهی از منکر جلوی انحراف را بگیرند. تذکرات مکرر مراجع تقلید درباره قوانین بانکداری، مصداق بارز این رویه است.
اما متقابلاً بخش دیگری ازحوزه خود را موظف به ارائهٔ الگوی حکومتی براساس مبانی دینی میدانند که نهتنها برای جامعهٔ خود، بلکه باید برای امورات جهان هم تمدنسازی کنند.
بهنظر میرسد در مورد اخیر، هم سخنران مدرسهٔ فیضه سوراخ دعا را گم کرده و به جای سخنرانی در آمفی تئاتر مجلل یکی از مراکز ذکرشده و مطالبهگری از آنان به اشتباه طیف سنتی را زیر سؤال برده و هم اینکه افرادی حامی این سخنرانی شدند که خود در نوبت نخست پاسخگویی باید باشند.
این طیف در سه دههٔ اخیر برای رسیدن به اهداف خود سازمانها و مؤسسات مختلفی تشکیل دادند و بودجههای معتنابه دولتی هم به صورت منظم دریافت نمودند. برای نمونه سه مرکز را با چشماندازی که در سایت خود آوردهاند مرور میکنیم:
* مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی که قریب به بیست وپنج سال از آغاز فعالیت آن در قالب یک مرکز آموزشی و پژوهشی با بودجه رسمی میگذرد… در چشمانداز این مؤسسه که تحقق آن برای سال ۱۳۹۷ پیشبینی شده، آمده است: «مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) در افق چشمانداز دهساله، نهادی حوزوی است با جايگاه نخست و الهامبخش در سطح مراکز علوم انسانی اسلامی در داخل و خارج کشور و دارای تعامل سازنده، اثرگذار و پويا با مراکز آموزشی و پژوهشی معتبر جهان در جهت تبيين، تبليغ و ترويج انديشههای ناب اسلامی در حوزههای گوناگون علوم انسانی و تحقق بخشيدن به ارزشها و فرهنگ اسلامی در جهان».
* پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با ریاست حجتالاسلام والمسلمین صادقی رشاد در چشمانداز بیستساله خود که بیش از یک دهه است تنظیم نموده اینگونه نوشته است: «برخوردار از جایگاه برجستهترین دستگاه مولد اندیشه و معرفت بهعنوان پژوهشگاه جامع و مرجع در زمینههای معرفت دینی و علوم انسانی مرتبط و مماس با قلمرو دین در افق جهان اسلام/دستیافته به تبیین کامل گفتمان مجدد و طراحی جامع الگوهای روزآمد نظامهای رفتاری مورد نیاز حکومت اسلامی/دارای جایگاه بزرگترین گفتمان فکری نقاد و رقیب گفتمانهای معارض جهانی در حوزۀ معرفت دینی، و تواناترین مدافع معرفتی اسلام ناب محمدی(ص) در افق بینالمللی.
* پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی است. این مرکز نیز در معرفی خود اعلام کرده است: «پژوهشگاه نهادی حوزوی، انقلابی، پژوهشی و علمی است که با ایفای نقش واسط فعال میان حوزههای علمیه با نیازهای دینی مردم و نظام اسلامی به «تبیین و گسترش باور، بینش و ارزشهای اسلامی و انقلابی» میپردازد». چشمانداز خود را نیز اینگونه بیان کرده است: «تعمیق و توسعه دانش و معرفت اسلامی» تبیین معارف ناب اسلام و پالایش فرهنگ دینی از پیرایههای جمود و التقاط/تبیین نظاممند اسلام و ارائه الگوهای کارآمد فردی و اجتماعی متناسب با نیازهای جهان معاصر از طریق توسعه، تعمیق و توانمندسازی علوم اسلامی/تأمین پشتوانههای علمی برای نظامبخشی وکارآمدسازی حکومت دینی وانقلاب اسلامی».
علاوه بر مراکز مذکور، چندین مؤسسه و مرکز دیگر نیز در قم وجود دارند که هر یک دهها عضو هیأت علمی، استاد و پژوهشگر با ساختمانهای معظم و تشکیلاتی تعریفشده دارند.
حال این سؤال مطرح میشود که مخاطب اصلی سخنان برنامه مدرسه فیضه چه کسی باید باشد؟
مؤسساتی که با هدف تمدنسازی و پاسخ به مسائل روز بیش از دو دهه است بودجههای رسمی دریافت میکنند و صدها نفر در قالب هیأت علمی و کارمند در استخدام دارند یا طیفی که ادعایی در تمدنسازی ندارند و معتقدند باید با تقویت فقه و اصول، چارچوب کلی اسلام را حفظ نمود و نسبت به نظام اسلامی هم آمر به معروف و ناهی از منکر بود؟
چرا در ماجرای اخیر، جریان همفکر آقای رحیمپور ازغدی که اتفاقاً حلقهٔ اصلی این مؤسسات هم هستند، بهجای آن که خود پاسخگو باشند، فراربه جلو کرده و دیگران را متهم کردند؟ چرا هیچگاه این افراد پاسخ نمیدهند که پس از سه دهه که قرار بود با دریافت بودجههای کلان، «جايگاه نخست و الهامبخش در سطح مراکز علوم انسانی اسلامی در داخل و خارج کشور» را داشته باشند، اکنون حتی در سطح شهر قم هم اثر خاصی ندارند؟
آیا یکی از دلایل سکولاریسم حوزوی اشتباه در محاسبات این مراکز و هدفگذاری خیالی با صرف میلیاردها تومان هزینه نیست؟ مدتی است که طیف وسیعی از طلاب در فعالیت تبلیغی خود هیچ اثری از ادعاهای مطرحشده در قالب چشمانداز مراکز حوزوی را نمیبینند و به این نتیجه میرسند که اساساً تمدنسازی و ارائه الگوی دینی برای جامعه بشری توسط این مراکز در حد شعار است و نتیجه آن این است که اساساً دین و حوزههای علمیه ناتوان از تمدنسازی هستند.
راقم این سطور در جای خود نقدهای جدی به مبانی فکری و رفتاری طیف سنتی حوزه دارد؛ اما بهنظر میرسد در مورد اخیر، هم سخنران مدرسهٔ فیضه سوراخ دعا را گم کرده و به جای سخنرانی در آمفی تئاتر مجلل یکی از مراکز ذکرشده و مطالبهگری از آنان به اشتباه طیف سنتی را زیر سؤال برده و هم اینکه افرادی حامی این سخنرانی شدند که خود در نوبت نخست پاسخگویی باید باشند.
بازهم جای شاکی و متهم عوض شده است!
(عکس از خبرگزاری مهر)