شما جزو اولین گروههایی هستید که بعد از سالهای انقلاب اسلامی وارد حوزه خواهران شدید. در این سالها بحث تربیت و تهذیب اخلاقی در حوزههای علمیه خواهران چگونه دنبال شده است؟
بحث را با مقدمهای شروع میکنم. در حوزههای علمیه بعد از ختم نبوت و غیبت امام معصوم، رسالت در بحث ترویج و تبلیغ، پژوهش و مسند فتوا به علما و بزرگان و مراجع رسید. بخشی بحث اعتقادات است، بخشی اخلاق و بخشی هم احکام. بحث اخلاق به سیره و روش برمیگردد؛ تربیت باید وجود داشته باشد تا اخلاق بر بستر آن شکل بگیرد. اگر تربیت درست نباشد، اخلاق خوبی نمایان نمیشود. همچنین بحث اعتقادات که عرصه علمی و زمینهسازی آن توسط علما مشخص میشود؛ ولی طبیعتا فردی است؛ یعنی هر فردی باید خود در بحث توحید به یقین برسد؛ به تعبیر دیگر، تقلیدی نیست. ولی عرصه یقین و باور را علما فراهم میکنند؛ اما مسؤول بهشت و جهنم نیستند. خداوند در قرآن میفرماید ما فقط راه را برای شما نمایان میکنیم؛ ولی چون بندگان خود را بسیار دوست داشت، به ما کمک زیادی کرد.
در حوزهها هم از قدیم مسیر دین به این صورت بود که ابتدا باید خودسازی انجام میشد؛ «ذات نایافته از هستی بخش/کی تواند که شود هستی بخش». در حوزهها اینچنین بود که نشست و برخاست با علمای بزرگوار تأثیر خود را میگذاشت. یکی از شاگردان آیتﷲ قدوسی در مجلسی در گوشهای نشست؛ کسی گفت شما شاگرد آقای قدوسی هستید؟ گفت بله؛ شما از کجا فهمیدید؟! شخص گفت چون مدل عبای خود را به حالتی جمع کردهاید که آقای قدوسی جمع میکرد. بحث الگوبودن و تأثیرگذاری در نفس و سیره علما بهگونهای بود که سرایت پیدا میکرد. بهطور طبیعی متون و بحث فضا و محیط و اساتید روی شاگردان این اثر را داشت. به تدریج به دلایل مختلفی مسأله تغییر کرد. در قدیم هرچند متون کهنه بود ـ و گاهی مسائل غیراخلاقی و جاهلی داشت ـ طلاب آن را از آبشخور زلال وحی پیاده و از آن استفاده و آن را منتقل میکردند.
اما به مرور ـ و خصوصاً در دهههای اخیر ـ همهچیز تغییر کرد؛ محیط و فضا و ابزار و اساتید تغییر کردند؛ کمیت تغییر کرد و روی کیفیت تأثیر گذاشت. آن زمان طلبه کم بود؛ ولی اثربخشی زیاد بود؛ چون هر فردی فکر میکرد باید در جامعه آمر به معروف و ناهی از منکر باشد. وقتی تعداد زیاد شد، همه گفتند واجب کفایی است و کس دیگری باید این کار را انجام بدهد. بحث تخصصی شدن و مدرک و… هم مطرح شد. برنامهریزی درست بود؛ ولی یک جای کار را خراب کردیم و نتیجه معکوس شد. آن زمان تمام طلاب میآمدند و از جامعالمقدمات شروع میکردند و فقه و اصول و درس خارج و… ؛ اینها دروس اصلی بودند و قرآن و نهج البلاغه و تفسیر جنبی؛ ولی عطش نسبت به این دروس جنبی بیشتر بود؛ همه میخواستند ادبیات عرب را تمام کنند تا نهج البلاغه بخوانند؛ مقداری فقه بخوانند تا بتوانند قرآن را بفهمند. ما آنها را به دروس اصلی تبدیل کردیم؛ به تفسیر، قرآن، فلسفه، نهج البلاغه و صحیفه ورود پیدا کردیم؛ اما ورود کمیتی؛ یعنی از کیفیت کار کاسته شد. بنابه گفتههای اساتید، در مدرسه فیضیه، نیمهشب همه همه برای نماز شب بیدار میشدند و اگر کسی بیدار نمیشد صبح جویای احوالش میشدند تا بدانند چه مشکلی داشته که بیدار نشده! امروز برعکس شده؛ اگر کسی شب بیدار شود، از او میپرسند چه مشکلی داشتی که نیمهشب بیدار شدی!
وقتی کمیت را افزودیم رابطه بین استاد و شاگرد کمرنگ شد. مرحوم آیتﷲ کوهستانی بقچه غذای خود را برمیداشت و شبها با طلبهها غذا میخورد. میگویند به حجره یکی از طلاب رفته بود و متوجه شد طلبه دو حبه سیر را در منقلی میپزد تا به عنوان غذا بخورد. با او شریک شد و گفت سیر پخته چقدر خوشمزه است؛ به این ترتیب با آن طلبه همسفره شد و او را از گرسنگی درآورد. امروز رابطهها کم شده است و اساتید فقط اساتید کلاسها هستند و مدیران فقط مدیر هستند. ردههای بالا هم شدند شورای سیاستگذاری و چه و چه. تخصصیشدن برای ما تغییرات مثبتی به همراه داشت؛ اما چیزهای زیادی را از ما گرفت و ما را ماشینی کرد.
در حوزه خواهران ساختار قدیمی بود و مثل حوزههای قدیم برادران اداره میشد؛ بهصورت حجره و روی زمین نشستن و… اساتید پشت پرده بودند و رابطهها حداقلی بود و تمام ادارهکنندگان نیز خانم بودند. ما تمام این موارد را تغییر دادیم و حوزه را به این شکل جدید درآوردیم.
فکر مسمومی وارد حوزهها خواهران شد مبنی بر این که ما مجتهد خانم نمیخواهیم. بزرگترین ضربهای که ما در حوزههای علمیه خواهران خوردیم این بود که مدل حوزه را بدون برنامه تغییر دادیم. ابتدا خواهران را بیرون کردیم و بعد گفتیم حالا بیایید بنشینیم و برای بعد از این برنامهریزی کنیم.
انقلاب اسلامی برای ما برکات زیادی داشت؛ اما برای حوزههای ما خوب نبود. خدا رحمت کند حضرت امام را؛ فرموده بودند روحانیت وارد کار اجرایی نشود و مشاور و ناظر باشد و هدایتکننده باشد. روحانیت وارد کار اجرایی شد و حوزه ها از افراد صاحبنظر و مدیر و مؤثر خالی شد. کسانی که ماندهاند حوزوی صرف نیستند؛ معاون و مشاور و سمتدار در نهاد یا ادارهای هستند؛ یک درسی هم در حوزه میدهند.
بسیاری از مراجع، بهویژه در ماه رمضان که درسها تعطیل میشد، درس اخلاق و نهجالبلاغه و… میگفتند؛ مقید هم بودند در ابتدای درس روایت بخوانند. این وضعیت را تعطیل کردیم و به جایی رسیدیم که خجالت میکشیم بحثی اخلاقی را مطرح کنیم؛ لذا عرفانهای کاذب، تصوف و امثال این نحلهها آمدند و جای درس اخلاق اصیل حوزه را گرفتند.
چند درس اخلاق رسمی فراگیر حوزه را نام میبرم؛ آیتﷲ مشکینی (پنجشنبهها)، آیتﷲ مظاهری (جمعهها)، آیتﷲ اشتهاردی و قبل از همهٔ اینها خود حضرت امام. بسیاری از مراجع، بهویژه در ماه رمضان که درسها تعطیل میشد، درس اخلاق و نهجالبلاغه و… میگفتند؛ مقید هم بودند در ابتدای درس روایت بخوانند. این وضعیت را تعطیل کردیم و به جایی رسیدیم که خجالت میکشیم بحثی اخلاقی را مطرح کنیم؛ لذا عرفانهای کاذب، تصوف و امثال این نحلهها آمدند و جای درس اخلاق اصیل حوزه را گرفتند.
وقتی درس نگیرید چطور درس پس خواهید داد؟! بین طلبهها باور و اعتمادی به استاد وجود داشت. طلبهها و اساتید حوزه امروز هم شهریهبگیر هستند و سطح زندگی پایینی دارند؛ ولی آنچه از سر بگندید وضعیت این پایین را هم خراب کرد. اعتماد و باور مردم هم کم شد. اعتقاد هنوز هم هست؛ ولی اعتماد از بین رفته است. این فقط به مردم منحصر نمیشود؛ اعتماد بین طلبهها هم کم شده است؛ طلبه پای درس اخلاق مینشیند؛ ولی باور در او نیست و به آنچه شنیده عمل نمیکند. مردم مهمان هم که داشتند مهمان خود را پای درس آیتﷲ مظاهری میآوردند و بعد به خانه خود میرفتند. امروز کمتر درس اخلاقی پیدا میشود که در آن بحث سیاسی و مردهباد و زندهباد و مسائل انتخابات نباشد. دایره تهذیب حوزه پر از کارمند و امکانات و دفتر و دستک است. این در حالی است که متون ما امروز غنیتر است؛ مغنی پر از اشعار دوران جاهلیت رفت و به جای آن قال الصادق و قال الباقر آمد؛ پس باید اثربخشی بیشتری داشته باشد. قاعدتاً باید سیر صعودی میداشتیم؛ مخصوصاً که حاکمیت هم در دست ماست.
مرحوم آقای راشد که کتابهای او هنوز هم موجود است شب جمعهها از رادیو صحبت میکرد و روستاییها همه گوش میکردند. عدهای که رادیو نداشتند یا رادیو را حرام میدانستند یک جایی جمع میشدند و با هم دستهجمعی سخنان او را گوش میکردند. در حالی که آقای راشد خیلی ساده صحبت میکرد، خفقان و سانسور زیادی وجود داشت. آقای فلسفی واعظ هم قبلاً در رادیو بود و مردم همه سخنان ایشان را گوش میکردند. آن زمان ما در خانوادههای روحانی خودمان میگفتیم اگر سیستم عوض شود و فضا را در اختیار ما بگذارند دنیا را متحول میکنیم. امروز این همه شبکه و ایستگاههای رادیویی و شبکههای ماهوارهای داریم؛ ولی بیننده و شنونده نداریم. تغییر فضا توجیه مناسبی برای این وضعیت نیست؛ ما هم میتوانیم تهاجم داشته باشیم؛ ما با عنوان صدور انقلاب کارهایی انجام دادیم؛ امروز در آمریکای لاتین مردمی را داریم که با شنیدن اسم امام منقلب میشوند؛ در لبنان حزب ﷲ بهتر از ما کار میکند.
من انحرافات را به چشم خود دیدهام و دقیقاً دیدهام کجاها را خراب کردهایم. من از سال ۶۰ تا به حال در حوزه هستم و خرابکاریهای حوزه را دیدهام. عدم ثبات ناشی از بیبرنامگی ماست.
مدل حوزههای خواهران جدیدتر بوده و در بخشهای مختلف همان برنامه حوزههای برادران را با تغییراتی گرفته است. با توجه به اینکه شما جزو اولین گروههایی بودید که بعد از انقلاب وارد حوزههای خواهران شدید بحث تربیت اخلاقی چطور دنبال میشد؟
حوزه خواهران سابقه داشته، ولی سیستماتیک نبود. در حوزه خواهران هم فراز و فرودی بود. قبل از انقلاب محدودیتهایی در حوزه اعمال میشد که در تقابل با جامعه خوب بود. حجاب و مدل اخلاقی و تأثیرگذاری آنها خوب بود؛ چون آنها کاری میکردند تا دیگران را جذب کنند. در مورد برادران هم همین اتفاق افتاده بود و آنها فکر میکردند جامعه بد است و آنها باید جامعه را اصلاح کنند.
در حوزه خواهران امروز یک اشکالی وجود دارد خواهران خود را بالاتر و نجاتیافته میبینند و نگاهی از بالا به پایین به جامعه دارند و همین نگاه فاصله آنها را با جامعه بیشتر میکند. مسأله بهروزشدن ارتباطات هم مطرح است. در حوزه خواهران سالها دغدغه استفاده یا عدم استفاده از اینترنت مطرح بود. ما خود را از مردم ندانستیم و بهروز نبودیم. ما نتوانستهایم حوزه را به زبان روز برگردانیم. وقتی پای صحبت امیرالمؤمنین بنشینید انگار همین امروز و برای این مردم حرف میزند. اسلام همینطور است. زبان دین، زبانی کهنه و موزهای نیست؛ ما بلد نیستیم دین را به زبان روز حرف بزنیم. نکته دیگر اینکه در بحث اخلاق و تربیت هر دو را مکمل هم ندانسته و در کنار هم نیاوردیم. تربیت مرحلهای است و ساحتهای مختلف را پوشش میدهد و خروجی این مراحل اخلاق است. وقتی به فردی که خوشاخلاق است توجه کنیم و قدمبهقدم به عقب برگردیم متوجه میشویم که این شخص روی نفس، خویشتنداری و… خود کار کرده و شما بروز و ظهور این تلاش را در اخلاق خوب او میبینید.
بین طلبهها باور و اعتمادی به استاد وجود داشت. طلبهها و اساتید حوزه امروز هم شهریهبگیر هستند و سطح زندگی پایینی دارند؛ ولی آنچه از سر بگندید وضعیت این پایین را هم خراب کرد. اعتماد و باور مردم هم کم شد. اعتقاد هنوز هم هست؛ ولی اعتماد از بین رفته است. این فقط به مردم منحصر نمیشود؛ اعتماد بین طلبهها هم کم شده است؛ طلبه پای درس اخلاق مینشیند؛ ولی باور در او نیست و به آنچه شنیده عمل نمیکند.
آیتﷲ مظاهری بیشتر اوقات مشاوره میدادند. فردی عصبانی به ایشان مراجعه کرده و با ایشان دست داده بود. آیتﷲ مظاهری دست او را رها نمیکند و در همان حال او را مینشاند و با او صحبت میکند. من یکبار با ایشان تماس گرفتم و ناراحت و عصبانی بودم. ایشان گفتند اجازه بدهید من بنشینم بعد با شما صحبت کنم. در همین فاصله من آرامتر شده بودم. امروز در روانشناسی از این فضاها استفاده میکنند. این مسائل از متون دینی ما استخراج میشود؛ حضرت علی(ع) اینچنین بودند. ما حتی متون خود را نتوانستهایم با زبان روز، بازخوانی کنیم. حضرت علی(ع) میفرمایند فرزندان خود را به شرایط روز تربیت کنید؛ این یعنی ادبیات زمان خود را بفهمیم و بعد همان را منتقل کنیم.
در دوره شما درسهای اخلاق به چه ترتیبی برگزار میشد؟ یک طلبه بعد از ورود به حوزه، به چه ترتیبی به شخصی اخلاقی تبدیل میشد؟
یکی از مسائلی که باید توجه داشته باشیم چرخه مسائل است. قبلاً در جلسه درس اخلاق در حوزه برادران حضور و غیاب نبود؛ ولی طلبهها با علاقه شرکت میکردند. امروز حضور و غیاب میشود. در حوزه خواهران هم در زمان کلاس اخلاق، کتابخانه و فروشگاه و مقبره شهدای گمنام شلوغ میشد. ما اینها را به چشم دیدهایم. این ربطی به جلسه اخلاق و استاد نداشت. حتی مباحثی که در این جلسات تدریس میشد آمارگیری شده بود. عدهای گفته بودند ما میخواهیم سلسلهمراتبی بخوانیم و عدهای موضوعی میخواستند. در حوزه دو جور کلاس برگزار شد و هفتهای دو روز کلاس اخلاق برپا کردیم. یعنی همهجور برنامهریزی میشود تا طلاب از آن استفاده کنند؛ اما مسأله این است که طلبهای که نمیتواند اقساط وام یک میلیونتومانیاش را بپردازد به ماشین و وضعیت ظاهری زندگی اساتید حساس میشود. دفاتر قدیم آقایان را با دفاتر جدید آنها مقایسه کنید. مگر چقدر از این دفاتر استفاده میشود؟! مرحوم آیتﷲ شیخ جواد تبریزی درمانگاهی ساخته و مردم برایش رحمت میفرستند که چقدر به مردم کمک شده است؛ ولی گاهی کارهایی صورت میگیرد که نتیجه عکس دارد؛ چقدر دفتر و ساختمان و مؤسسه؟! برای ساخت مؤسسه پانزده میلیارد وام میگیرند؛ در حالی که اگر به جای آن هفتهای یک جلسه پرسش و پاسخ در مسجد و حسینهای برپا کنند بهتر است و حتماً مردم استقبال بیشتری خواهند کرد.
مشخص است طلبه جوانی که درگیر یک وام یکمیلیونتومانی است و خدا به او بچه دوقلو داده و میگوید میخواهم یکی از فرزندانم را بفروشم، در درس اخلاق حاضر نمیشود. اگر میخواهید تهذیب در حوزه را بررسی کنید جرأت پیدا کنید و اینها را بگویید.
مشخص است طلبه جوانی که درگیر یک وام یکمیلیونتومانی است و خدا به او بچه دوقلو داده و میگوید میخواهم یکی از فرزندانم را بفروشم، در درس اخلاق حاضر نمیشود. اگر میخواهید تهذیب در حوزه را بررسی کنید جرأت پیدا کنید و اینها را بگویید.
آقای مشکینی در روستایی بودند که آن روستا بعد از انقلاب منافق نداشت. در سال ۶۰ یک نفر ماست و نان آورده بود و به دنبال آقا شیخ علی میگشت (این حکایت از دختر ایشان نقل شده و من در صحت آن شکی ندارم). ایشان آن زمان به آن روستا تبعید شده بود. زندگی ایشان تا آخرین لحظه ساده بود. جریان ترورها بود و پاسدار هم نان و ماست را گرفته بود. آقای مشکینی گفته بودند من برای آن روستاییان منبر میرفتم و آن روستا منافق نداشت. پس تأثیر دارد. پیامبر هم طوری مینشست که وقتی کسی میآمد میپرسید محمد کجاست! شما کدامیک از آقایان را میتوانید ببینید؟ وقتی دسترسی به شما سخت میشود ـ الا برای دستبوسی ـ معلوم است طلبهها به حرف شما گوش نمیکنند.
بچهها علم را قبول دارند؛ ولی وقتی از سادهزیستی برای آنها حرف میزنید قبول ندارند. طلبه دختر امروز هم مسائل و مباحث علمی را قبول میکند، ولی دروس اخلاق را نمیپذیرد. البته در حوزههای قدیم نیز ما یک مطهری و یک مفتح داریم. خروجی کم بوده؛ ولی امروز نباید کم باشد. درباره آن زمان میتوان عامل ترس و دلهره را دید؛ ولی امروز باید بهتر باشد. حلقههای مسمومی وجود دارد که باید برداریم و من نمیدانم این شدنی است یا نه!
بهنظرتان آمیختگی درسهای اخلاق به مسائل سیاسی چه مقدار باعث سردشدن فضای درسها میشود؟ آیا باید در درس اخلاق به مسائل سیاسی پرداخته شود؟
سیاست با سیاسی بازی تفاوت دارد؛ سیاست بهمعنای تحلیل است؛ داشتن قدرت تمیز و بصیرت و به روز شدن و درک موقعیتهای اجتماعی. ما باید بدانیم که امروز در مورد چه کسانی نرمش داشته باشیم و در مقابل چه کسانی سفت بایستیم؟ باید مدافع حرم داشته باشیم یا نه؟ امت داریم یا ملت؟ چرا اسلام جهانینگر است؟ و… باید این موارد توضیح داده شود؛ ولی خط و خط بازی و نون به نرخ روز خوری و… جایی در حوزه ندارد.
آیا جای مباحث سیاسی در درس اخلاق است؟
اخلاق یعنی روش خوبزیستن در حوزههای فردی، خانوادگی و اجتماعی. وقتی آمار طلاق بالا میرود حتماً باید در این درس بحث خانواده را جا داد. وقتی فساد زیاد میشود باید در این رابطه حرف زد. وقتی زلزله میآید، باید نوعدوستی در مبحث مدیریت بحران جا داده شود. ولی دنیا را آب برده و ما را خواب! من هم جایی که مدافع حرم ما تکه تکه میشود درس اخلاق کسی که آقازادهاش را به آن طرف آب فرستاده گوش نمیکنم. من هم مخالف ساختن جا و مکان شیک نیستم؛ من نگران این هستم که تعادل و توازن نباشد.
خمول
ایشان فرق عرفان کاذب و تصوف اصیل اسلامی را نمی دانند. پس بهتر است در رابطه با تصوف نظری ندهند
علی
تصوف از هر نوعش باطل هست و صحیح نداره
ناشناس
چرا ایشان میخواهند همان نسخه ای که برای طلاب قدیم است برای طلبه های جدید هم بپیچند.آیا نباید شرایط واقتضاءات وتاثیرات فضای مجازی واجتماع را بر روی طلاب در نظر گرفت؟؟؟؟؟؟؟؟
حمید
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر ناشناس۹و۳۳دقیقه ایشون نمیخوان نسخه طلاب قدیم رو برای طلبه های جدید بپیچند ولی درسته که باید با دیدن سنت سلف صالح حتما کار کرد.به علاوه تاثیر شرایط و….درسته اما طلاب نباید تحت تاثیر این فضاها اخلاق را کنار بگذارند
محمد مردی
محمد مردی هستم
نویسنده مطالب عرفانی
طمطراق خرقه پوشان اهل تهجد را به چلچراغ جان مهر که ایشان خفته در وادی تهجرند، سلوک پیروان اهل تحقق را در پیش گیر تا به طرفه العینی نه راه و مقصد بلکه مقصود را دریایی.
#صُحُف_عشق
#محمد_مردی
بسیار عالی فرمودند؛ اعتقاد هست اما اعتماد نیست و متاسفانه خروجی ها کم شده است.