در زمان کنونی عزاداری گستردگی کمی و کیفی فراوانی در جامعه شیعه به خود گرفته است؛ آنگونه که میتوان آن را مهمترین منسک اجتماعی شیعه به حساب آورد. این موضوع موجب شده تا بحث درباره حدود خرافه و بدعت با شعائر و سنت در عزاداری بسیار گرم و پرحرارت باشد.
علمای شیعه با توجه روایات فراوان توصیهکننده به عزاداری امام حسین(ع)، تردیدی درباره سنتبودن این عمل ندارند؛ ولی درباره مصادیق عزاداری، اختلافات میان آنها بسیار پرحاشیه و جنجالآفرین بوده است و مواردی که عدهای آنها را بدعت و خرافه به حساب آوردهاند، توسط دیگران به عنوان سنت و شعائر به حساب آمده است.
با توجه به تعریف بدعت در دین که عبارت از افزودن یا کاستن عقیده یا عملی از پیش خود به نام دین است، بعضی از علما رفتارهایی را که عنوان عمومی عزاداری ندارند، مصداق بدعت به حساب آوردهاند؛ مثلاً قمهزنی، تيغزنی، راه رفتن در آتش و مانند اينها را از مصادیق بدعت در عزاداری به حساب آوردهاند؛ زیرا هيچکس در سوگ عزيزانش چنين نمیکند و هيچگاه عُرفْ این اعمال را نشانه عزاداری نمیداند. درباره روضهخوانی نیز بعضی از علما با نقد حکایات و روضههای نامعتبر و موهن عاشورا، آنها را از مصادیق تحریفات عاشورا به شمار آوردهاند.
اما با این وجود عدهای نیز با تمسک به بعضی از قواعد فقهی یا بهرهبرداری از احساسات مذهبی کوشیدهاند هرآنچه به عنوان بدعت و خرافه معرفی شده، به عنوان سنت و شعائر بشناسانند. در ادامه این نوشتار نگاهی به این قواعد خواهیم داشت.
۱. قاعده تعظیم شعائر الهی: این قاعده بیشتر به مشروعیتبخشی به رفتار عزاداران میپردازد؛ به این معنا که بعضی با تمسک به این قاعده به استحباب هررفتاری که با نیت احترام به اهلبیت(ع) انجام میشود، حکم میکنند. آنگونه که دیگر هیچ رفتاری در عزاداری را نمیتوان بدعت نامید؛ چون همه این رفتارها با نیت تعظیم و احترام به امام حسین(ع) انجام میشوند. از آنجا که بنده پیش از این در سایت مباحثات یادداشتی در نقد این قاعده داشتم، بحث درباره مفاد آن را به یادداشت «قاعدهای برای توجیه افراط گرایی» ارجاع میدهم.
۲. قاعده تسامح در ادله سنن: معمولاً از این قاعده برای توجیه روضهها و حکایات نامعتبر عاشورا استفاده میشود و به وسیله آن، خواندن روضههای سوزناک ولی بدون منبع و سند، مشروعیت پیدا میکند. البته پس از اثبات قصهها و حکایات از این قاعده میتوان در فتوا نیز استفاده کرد؛ نظیر آنچه درباره قصه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب(ع) دیده میشود.
در بیان این قاعده تسامح به معنای آسانگیری بوده و سنن نیز به معنای اعمال مستحبی است. مقصود از قاعده «تسامح در ادله سنن» در فقه، آسان گیری در اسناد روایات آداب و اعمال مستحبی است؛ یعنی آن دقتی که درباره اسناد روایات واجبات و محرمات صورت میگیرد، درباره اسناد روایات مستحبات لازم نیست و اگر روایت ضعیفی درباره مستحبات به دست ما رسید طبق آن میتوان فتوا داد. البته این توضیح مربوط به برداشت عدهای از فقها از روایات این قاعده یعنی«اخبار مَنْ بَلَغ» است و درباره مُفاد «قاعده تسامح در ادل سنن» اختلافهای فراوانی میان فقها وجود دارد. اما مطلبی که مربوط به بحث ما است استفاده از این قاعده برای بیان قصهها و داستانهای تاریخی و مراثی است. تعدادی از علمای شیعه به صراحت چنین استفادهای را رد کردهاند و آن را خارج از مفاد این قاعده دانستهاند. مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب عوائد الایام دراینباره مینویسد:
من در کتابهای اصولیام بیان کردهام که تسامح در ادله سنن، تنها مخصوص مستحبات و مکروهات شرعیه است و به غیر آن؛ مانند قصهها، موعظهها و عزاداری سرایت داده نمیشود؛ یعنی نمیتوان به مدلول و محتوای اخبار ضعیف در این قضایا حکم نمود؛ همانگونه که به مستحبات و مکروهات شرعی حکم میکنیم…اگر مقصود از تمسک به قاعده تسامح این باشد، که تنها این اخبار ضعیف را نقل و حکایت کنیم، باید گفت: اشکالی در نقل آنها نیست، در صورتی که اثبات وقوع آن یا اسناد به شارع از آن فهمیده نشود. بعضی برای جواز تسامح درباره این امور سه دلیل آوردهاند: ۱. سیره اصحاب؛ ۲. عموم آیه «تَعٰاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْویٰ»؛ ۳. عموم «هرکه برامام حسین(ع) بگرید بهشت بر او واجب میشود». این استدلالکننده اگر منظورش تسامح درباره حکایات ضعیف است، همانگونه که گفتیم اخبار تسامح، اندرزها و داستانهای تاریخی را در بر نمیگیرد؛ اضافه بر اینکه اصل دلالت بر نامشروع بودن چنین استفادهای دارد. و اگر مقصودش بیان مدلول این حکایات و فتوا دادن برطبق آن است ـ مثل اینکه هرکس گریه کند کفاره شصت سال گناه او باشد ـ چنین امری نیز قابل اثبات نیست و سیرهای نیز درباره آن وجود ندارد و تعاون بر نیکی و گریاندن مردم در سوگ امام حسین(ع) تنها به نقل اخبار ضعیف انجام نمیگیرد و از راه روایات صحیح نیز شدنی است.[۱]
شیخ انصاری، نیز پس از نقل دلیلهایی که برای استفاده از این قاعده در قصص و مراثی معصومان آوردهاند، چنین پاسخ میدهد:
همکاری در راه نیکی و نیز گریاندن مردم در ماتم امام حسین(ع) به اجماع علما باید از راه مباح صورت گیرد، تا به واسطه آن استحباب ثابت شود و عنوان بر و نیکی وگریاندن بر آن صدق کند. پس این مدعا که این کار همکاری و کمک به نیکی است، مباح بودن آن را ثابت نمی کند. و اگر دلیل کمک بر بر، بتواند اباحه درست کند، پس این دلیل توانا خواهد بود حرامبودن استفاده از غنا را در سوگواریها ولهو و لعب را در عروسیها نیز بردارد و حال آن که چنین نیست.[۲]
۳. حساسیت دستگاه امام حسین(ع) و دخالت نکردن در آن: عنوان «دستگاه امام حسین(ع)» عنوانی عوامانه است که متأسفانه بعضی از عالمان دینی را نیز تحت تأثیر خود قرار داده است. استاد شهید مطهری دراینباره میگوید:
…در دستگاه امام حسين اين حرفها مانعی ندارد. دستگاه امام حسين عليه السلام از دستگاه ديگران جداست. اگر اينجا دروغ گفتی، بخشيده است؛ جعل كردی، بخشيده است؛ تحريف كردی، بخشيده است؛ شبيهسازی كردی، بخشيده است؛ به تن مرد لباس زن كردی، بخشيده است؛ هر گناهی كه اينجا كردی، بخشيده است. هدف خيلی مقدس است. در نتيجه يك افرادی در اين قضيه دست به جعل و تحريف زدهاند كه انسان تعجب میكند….اين موضوع كه دستگاه حسينی يك دستگاه جدايی است و از هر وسيلهای برای گرياندن میشود استفاده كرد، اين خيال، اين توهم دروغ و غلط، يك عامل بزرگی شد برای جعل و تحريف.[۳]
البته در نگاه بعضی از مردم عادی این اعتقاد گاهی بسیار غالیانه میشود و رنگ و بوی شرک مییابد؛ چنان که استاد شهید مطهری در جایی دیگر مینویسد:
…اگر در ميان مسلمانان هم كسی چنين معتقد شود كه در كنار دستگاه سلطنت ربوبی، سلطنتی ديگر هم وجود دارد و در مقابل آن دست در كار است، چيزی جز شرك نخواهد بود. اگر كسی گمان كند كه تحصيل رضا و خشنودی خدای متعال راهی دارد و تحصيل رضا و خشنودی فرضاً امام حسين(ع) راهی ديگر دارد و هر يك از اين دو، جداگانه ممكن است سعادت انسان را تأمين كند، دچار ضلالت بزرگی شده است. در اين پندار غلط چنين گفته میشود كه خدا با چيزهايی راضی میشود و امام حسين(ع) با چيزهايی ديگر؛ خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز، روزه، حج، جهاد، زكات، راستی، درستی، خدمت به خلق، برّ به والدين و امثال اينها و با ترك گناهان از قبيل دروغ، ظلم، غيبت، شرابخواری و زنا راضی میگردد ولی امام حسين(ع) با اين كارها كاری ندارد؛ رضای او در اين است كه مثلاً برای فرزند جوانش علی اكبر(ع) گريه و يا لااقل تباكی كنيم؛ حساب امام حسين از حساب خدا جداست. به دنبال اين تقسيم چنين نتيجه گرفته میشود كه تحصيل رضای خدا دشوار است؛ زيرا بايد كارهای زيادی را انجام داد تا او راضی گردد؛ ولی تحصيل خشنودی امام حسين(ع) سهل است؛ فقط گريه و سينه زدن؛ و زمانی كه خشنودی امام حسين(ع) حاصل گردد او در دستگاه خدا نفوذ دارد، شفاعت میكند و كارها را درست میكند؛ حساب نماز و روزه و حجّ و جهاد و انفاق فی سبيل اللّه كه انجام ندادهايم همه تصفيه میشود و گناهان هرچه باشد با يك فوت از بين میرود! … امام حسين(ع) كشته نشد برای اينكه ـ العياذ باللّه ـ دستگاهی در مقابل دستگاه خدا يا شريعت جدّش رسول خدا بهوجود آيد؛ راه فراری از قانون خدا نشان دهد. شهادت او برای اين نبوده كه برنامه عملی اسلام و قانون قرآن را ضعيف سازد. برعكس، وی برای اقامه نماز و زكات و ساير مقرّرات اسلام از زندگی چشم پوشيده، به شهادت تن داد.[۴]
به هر حال، این نگاه موجب شده گاهی بعضی از علما درباره بیان مسائل فقهی عزاداری مسامحه کنند و دقتها و سختگیریهای فقهی که در جایگاههای ابواب دیگر به کار بسته میشود، در موضوع احکام عزاداری جلوهای نداشته باشد. بهگونهای چنین برداشت میشود که آنچه درباره اجتهاد گفتهاند که «لِلْمُصیبِ اَجْرانِ وَ لِلْمُخْطِیءِ اَجْر واحِد؛ کسی که در اجتهادش به واقع میرسد دو پاداش، و خطاکننده یک پاداش دارد»، تنها اختصاص به احکام طهارت، نماز، روزه، زکات و … دارد و مجتهد اگر در فتوای عزاداری و عاشورا خطا کند، نه تنها اجری ندارد، بلکه گرفتار عذابی دوچندان خواهد شد!
فقهای معاصر اگرچه با توجه تنوع و گستردگی عزاداری در عصر حاضر، با سؤالاتِ فراوانِ مقلدین خویش درباره احکام عزاداری روبهرو هستند و پاسخهای متعددی را نسبت به احکام عزاداری بیان داشتهاند، ولی با این حال، به علت بعضی از مصالح مذهبی و اجتماعی از اظهار نظر صریح پیرامون بعضی مسائل فقهی عزاداری خودداری میکنند و به صورت کلی به سؤالات عزاداری پاسخ میگویند.
البته گاهی احساسات و شور حسینی خود علما نیز در نگرش علمی آنها به عاشورا تأثیرگذار است؛ چنانچه مرحوم محمدباقر بیرجندی هنگام نقد سخن علامه مجلسی که در نقل داستان سر به محملکوبیدن از کتاب منتخب طریحی به عنوان کتابی معتبر یاد میکند، مینویسد: «در وصف علامه آن کتاب را به اعتبار، مثل فعل محبین شیعه، شاهدی بر اعتماد به آن روایت نیست؛ وقد صدر ما صدر عن بعضه لاجلاء غفلتاً من القواعد الإجتهادية لما غلب عليه من المحبة المكنونة الحسينية، کما فی مواضع کثیرة فی کتابه من نحو…».[۵]
همچنین آیتﷲ سید محمد شریف تقوی (۱۲۷۰ ـ ۱۳۵۲ق) یکی از فقها و مجتهدین عصر مشروطه که سخنان بیپرده و صریحی درباره انحرافات عزاداری دارد، میگوید:
…اگرچه بعضی از علماء توقف فرمودهاند. نظر به آنکه راجع به عزای حضرت سیدالشهداء(ع) میباشد، جرأت آنکه حکم به حرمت بدهند نداشتهاند ولی حقیر که از ذراری آن بزرگوارم با کمال جرأت حکم به حرمت میدهم. من شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر. یقیین دارم که جد بزرگوارم حسین(ع) و سایر اجداد طاهرین(ع) خشنودی به بیان من دارند.»[۶]
۴. ترس از تضعیف اصل عزاداری و دینداری مردم: گاهی محافظهکاری و تسامح در فتوادادن درباره عزاداری اینگونه توجیه میشود که نگاه بعضی از مردم به عاشورا با بعضی از سبکهای عزاداری یا قصهها گره خورده است و بازنگری عاشورا یا اصلاح عزاداری میتواند اصل عزاداری را تضعیف کند و دینداری مردم را دچار خدشه کند. البته این سخن درباره تمام امور دینی میتواند مطرح شود و محافظهکاری در برابر خرافات و بدعتهای رایج را توجیه کند؛ زیرا در همه ابعاد دینی اعتقادات بعضی از مردم بهگونهای با خرافات گرهخورده است که دین را چیزی غیر از این خرافات نمیدانند. در چنین شرایطی اگر توجیه بالا را بپذیریم باید مخالفت پیامبران الهی و ائمه(ع) با خرافات رایج میان مردم نیز ناصحیح بوده باشد؛ زیرا آنها نیز به نحوی اعتقادات معنوی مردم را متزلزل میکردند؛ همچنان که چنین اعتراضاتی به پیامبران الهی نیز صورت میگرفته است.
صراحتاً باید گفت تهذیب و اصلاح دینداری هیچگاه موجب تضعیف دین و ولایت اهلبیت(ع) نمیشود؛ بلکه تقویت و رشد و بالندگی دینداری را بهدنبال دارد.
۵. قاعده بکاء و ابکاء و تباکی: از سخنان بعضی افراد اینگونه برداشت میشود که عزاداری خودش یک هدف مقدس است و در مسیر تحقق آن، هر وسیلهای مشروعیت پیدا میکند. در این مسیر اگرچه عالمی اعتقاد به حلال شدن حرامها در عزاداری ندارد، ولی رفتارهایی که در خارج از عزاداری شبه حرام بودن دارند، در موضوع عزادری بدون شبهه شده و حلال بلکه مستحب میشوند. حتی در قبال حرامهای آشکار نیز محافظهکاری در اعلام فتوا و حکم فقها وجود داشته و شدت بیان علما را در این باب کمتر میبینیم؛ مثلاً امروز به کار گرفتن غنا و سبکهای عجیب موسیقی در مداحی گسترش کمی و کیفی بسیاری پیدا کرده است؛ ولی علما آنقدر که نسبت به برپایی کنسرتها حساسیت نشان میدهند، کمتر دراینباره بیانی دارند.
حاصل سخن اینکه فقهای معاصر اگرچه با توجه تنوع و گستردگی عزاداری در عصر حاضر، با سؤالاتِ فراوانِ مقلدین خویش درباره احکام عزاداری روبهرو هستند و پاسخهای متعددی را نسبت به احکام عزاداری بیان داشتهاند، ولی با این حال، به علت بعضی از مصالح مذهبی و اجتماعی از اظهار نظر صریح پیرامون بعضی مسائل فقهی عزاداری خودداری میکنند و به صورت کلی به سؤالات عزاداری پاسخ میگویند.