از یک سو بر اساس مبانی فقهی ـ بهویژه نصوص و ظهور آیات قرآنی از جمله آیات ۳۰ و ۳۱ سوره نور و آیات ۳۱، ۳۲ و ۵۹ سوره احزاب ـ وجوب حجاب، قطعی و مسلم است. وجوب در فقه یکی از احکام پنجگانه حکم تکلیفی است و یکی از ویژگیهای مهم حکم تکلیفی غیرقابل اسقاط بودن آن است؛ به تعبیر دیگر اراده انسانها و مکلفان در آن دخالتی ندارد؛ بلکه شارع مقدس با استفاده از اوامر و نواهی مستقیم آن را واجب و آثار حقوقی خاصی را بر آن مترتب کرده است. فقیه تیزبین مرحوم سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی در کتاب ارزشمند عروة الوثقی حقوق انسانها را بر دو قسم حقوق شخصی و حقوق عمومی تقسیم مینمایند و درباره امکان ساقطکردن این حقوق میفرمایند حقوقی که به مصلحت شخص و فرد است غالباً قابل اسقاط است؛ اما حقوقی که به مصلحت دیگران و جامعه است غیرقابل اسقاط است. لذا با عنایت به آثار اجتماعی رعایت عفاف و حجاب میتوان نتیجه گرفت که عفاف و حجاب حق شخصی نیست تا دستاویزی بشود بر عدم مراعات آن در جامعه؛ بلکه حقی است به مصلحت جامعه و دیگران؛ از این رو حق حجاب، غیرقابل اسقاط است و مسلمانان ملزم به اجرای آن در جامعه میباشند.
از سوی دیگر بر اساس جرمانگاری صورت گرفته در ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی، ادله وجوب امر به معروف و نهی از منکر، ادله وجوب دفع منکر، دولت و بهویژه پلیس و آمران به معروف و ناهیان از منکر، حق مداخله در این امر را دارند. اما امروز نگرش یا گفتمانی در جامعه حاکم شده است که پلیس حق مداخله در الزام به قانون حجاب ندارد. یکی از دلایل مهم این نگرش، ایجاد و تشدید پدیدهای بنام فردگرایی در جامعه ایران است که انعکاسدهنده این جمله است که بگذارید هرکس کار خود را آزادانه انجام دهد. بر اساس شاخصهای فردگرایی میشود گسترش تفکر فردگرایی را در جامعه کنونی ایران ردیابی کرد.
۱. آزادی در تدبیر بدن: طرز تفکر اشخاص فردگرا این است که هرگونه تدبیر و تصرّفی را میتوانند نسبت به بدن و پوشش خود در جامعه داشته باشند. میگویند حجاب حق شخصی من است و کسی دراینباره حق مداخله ندارد. چنین اشخاصی بر این باورند که اجازه دهيد مردم آزادانه زندگی کنند و در امور زندگی ديگران مداخله نکنيد. چه بسا به آمر به معروف و ناهی از منکر تعریض و تعرض کنند که چرا در مورد پوشش شخصی او دخالت میکنید. متأسفانه امروز در جامعه ایران، آمر به معروف و ناهی از منکر سرکوب میشود.
۲. تقدم مصالح فردی به مصالح اجتماعی: بر این اساس برای اشخاص فردگرا، ارزشهای اجتماعی، یا به تعبیر دیگر اعتبار اجتماعی اهمیت دارد؛ نه ارزشهای دینی یا خانوادگی؛ لذا غالباً بدحجابی یا بیحجابی بهخاطر پز اجتماعی است؛ نه بیمبالاتی جنسی.
۳. حاکمیت لذتگرایی یا کیفکردن در زمان حال: در این شاخص، فردگرایی به این تعریف میشود که همه چیز باید به لذت فرد منتهی شود. وقتی در اکثر عرصههای زندگی به خوشی و راحتی در لحظه حاضر فکر کردید دیگر نمیتوان در عرصه عفاف و حجاب گفت به حال فکر نکن؛ به آینده و نسل آینده فکر کن. کل مناسبات زندگی، مثل جریان رودخانه به سمت دیگری میرود و ما به تنهایی نمیتوانیم برخلاف جریان این رودخانه در بحث عفاف و حجاب حرکت کنیم.
جامعهشناسان معتقدند در جوامع فردگرا اجرای امر به معروف و نهی از منکر مخلّ نظم و امنیت اجتماعی تلقی میشود؛ لذا در عصر فردگرايی به معنای گستردهاش، امر به معروف و نهی از منکر مخل نظم اجتماعی است؛ زيرا همبستگی اجتماعی به اين معنا نخواهد بود که «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار/ تو کز محنت ديگران بیغمی، نشايد که نامت نهند آدمی»؛ بلکه فردگرايی و پذيرش تکثرات فردی، خود، زمينهساز تحقق همبستگی اجتماعی میشود؛ به اين معنا که بپذيريم هرکس کار خود را انجام دهد. امر به معروف و نهی از منکر در اين سيستم، به معنای اختلال ايجاد کردن در سيستم است؛ لذا احتمال تأثیر امر به معروف و نهی از منکر عملاً منتفی است. نمیتوان امر به معروف و نهی از منکر کرد؛ نهتنها جواب نمیدهد، بلکه نتیجه عکس خواهد داد. به همین دلیل ـ همانطور که در ابتدای مطلب گفته شد ـ در طول این سالها بدون تشخیص درد دست به درمان زدهایم. پیامبر اکرم(ص) وقتی جامعه آخر الزمان را آسیبشناسی میکند میفرماید: «و کَثُرَ الشُرَط»؛ شرطه در زبان عربی یعنی پلیس. اگر جامعه مریض بشود پلیس در جامعه زیاد میشود تا این آسیبها را کاهش دهد. به نظر میرسد برای نهادینهسازی فرهنگ عفاف و حجاب باید زیرساختهای ذهنی و فکری افراد در ریشهکنی تفکر فردگرایی در بستر جامعه فراهم شود و نهادهای فرهنگی، اجتماعی و رسانهای کشور باید با رعایت تمام جوانب در این زمینه پیشتاز باشند.
امید
در سده نخست اسلام خبری از این برداشت ها و بافته های من درآوردی نبود با وجود آیات قرآنی ذکر شده مردم به بی حجاب حتی به برهنگی بیشتر از سر و گردن پذیرش داشتند