ابعاد تاریخی وحدیثی «نهم ربیع»
بخشی از جریانشناسی فقاهت شیعی، مناسکی است که در این جریانشناسی میتواند مورد مطالعه قرار گیرد، مراسم نهم ربیع یکی از مناسکی است که از دیدگاه های مختلف از جمله بعد تاریخی، میتوان آن را مورد تدقیق قرار داد. باید توجه داشته باشیم که نهم ربیع یکی از روزهای مورد اختلاف مورخین و محدثین است و لازم است تحقیق کنیم که آیا این روز در فرهنگ شیعی برجسته شده یا در فرهنگ ایرانی؟ و آیا واکنشی کلامی و اعتقادی نسبت به قتل خلیفه دوم است یا خیر؟ ما از عنوان آیین نهم ربیع، استفاده کردهایم. آیا واقعا نهم ربیع، آیین است؟ آیا از مناسک محسوب میشود؟ آیا جزو تقویم عبادی شیعه قرار گرفته است؟
به نظر میرسد نمیتوان «نهم ربیع» را به تنهایی، یک آیین نامید، زیرا ظرفیت و گستردگی بحث، آن را از حالت یک آیین صرف خارج میکند. ویژگی بررسی این واقعه آن است که در آن، هم تاریخ و هم فقه مدخلیت دارد و از همین رو ابعاد فقهی آن باید مورد دقت نظر واقع شود؛ همچنانکه ابعاد روایی نیز نباید از دید محققین دور بماند و باید دید اساسا روایتی برای این موضوع وجود دارد و آیا فقط یک روایت داریم و آن هم روایت مشهور «رفعالقلم» است. همچنین ابعاد کلامی موضوع را نیز میبایست مد نظر داشت، چرا که پای تولی و تبری در این بحث پیش کشیده خواهد شد و ذیل همین بحث خواهیم دید که ابعاد کلامی ماجرا در دوران صفویه، بسیار پر رنگ میشود. این ماجرا حتی در مباحث اخلاقی، عرفانی، سیاسی و حکومتی قابل تعقیب است و بعد سیاسی ماجرا از آنجایی قابل تأمل است که میبینیم در دوره صفویه به این روز اهمیت وافری داده میشود، و باید دید هدف از این کار چه بوده است و چه پیامدهایی برای جامعه شیعی در پی داشت.
همه این مقدمات نشان دهنده اهمیت ماجراست و میتواند نقطه اختلاف حدیث و تاریخ قرار گیرد و میبینیم که مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار از سید بنطاووس نقل قول میکند که ما قول تاریخنگاران را قبول نداریم و اینها انگیزهای داشتهاند تا روز قتل خلیفه دوم را از نهم ربیع به ذیالحجه منتقل کنند تا شیعه نتواند این روز را جشن بگیرد و از همینرو میبینیم که در این موضوع تاریخیها و حدیثیها در تقابل با یکدیگر بودهاند. اعتبار حدیثی این روز در آن است که دقیقا در همین روز، خلیفه به قتل رسیده باشد تا این روز بتواند دارای اعمال و عباداتی باشد، و لذا میبینیم که علامه مجلسی در تقابل با تاریخیها قرار میگیرد. از این رو لازم است که ببینیم هر یک از دو گروه تاریخی و حدیثی چه انگیزههایی دارند و نیز باید بررسی کنیم که منهای سالگرد قتل خلیفه دوم، آیا در روز نهم ربیع، اتفاق دیگری رخ داده است که به مهم بودن این روز دامن بزند یا خیر.
قدیمی ترین سند مربوط به «نهم ربیع»
اولین متنی که مراسمی را گزارش میکند که در آن، عمرکشان اتفاق میافتد، در قرن چهارم بوده است. محمد بناحمد ملطی (متولد ۳۷۷) که یک سنی متعصب و اهل مالاتیای ترکیه است در کتابش به نام «التنبیه و الرّد علی اهل الاهواء و البدع»، که چشماندازی کلامی دارد، به فرقههای مهم شیعی میپردازد و بیان میکند که فرقه چهاردهم از شیعیان، اهل قم هستند و ویژگی آنها این است که به سلف و صحابه طعنه میزنند. این کتاب، تاریخی نیست و به فرقهشناسی میپردازد و در آن شیعه را متهم به تکفیر و الحاد میکند و شیعیان قم را مورد حمله قرار میدهد و ادعای این، میتواند نشان دهنده این باشد که سایر فرقههای شیعی، مراسم ملامت خلیفه را برگزار نمیکردهاند و چه بسا بتوان گفت اجرای چنین مراسماتی در روز نهم ربیع، ایرانی است و نه شیعی. اهمیت این کتاب از این جهت است که کتبی که برای تکفیر شیعه نگاشته میشود، این کتاب را مورد استناد قرار میدهند و با یک مغالطه میگویند شیعه، گروهی است که معتقد به توهین به خلفا و عایشه است. لازم به ذکر است که نسخه خطی این کتاب، در حال حاضر در سوریه وجود دارد و کاملا هم سالم است.
از دیدگاه نماینده واتیکان در ایران، شدت لعن در دوران صفوی به حدی بوده است که در روز عاشورا نیز مردم، تشویق به لعن خلفا میشدهاند.
«نهم ربیع» در کتاب «مسار الشیعه» شیخ مفید
در همین قرن، شیخ مفید کتابی با عنوان «مسار الشیعه» دارد. «مسار»، به معنای روزهای شاد و خوشحالی است و قصد او از نوشتن این کتاب این است که روزهای شاد شیعه را برشمارد. او در این کتاب، نهم ربیع را روز عید بزرگ مینامد گرچه به اتفاقی که در این روز رخ داده است اشاره نمیکند، ولی میگوید پیامبر(ص) این روز را عید میگرفته و مردم را هم امر به عید گرفتن این روز میفرموده است. نکته مهمی که در این کتاب هست این است که شیخ مفید میخواهد با چشماندازی جامعهشناختی، به شیعه هویت اجتماعی بدهد. این کتاب و کتاب محمد بناحمد ملطی، نشانگر این است که قرن چهارم، قرنی مهم برای شیعه از لحاظ مراسمات و آیینهاست. نکته مهمی که وجود دارد این است که در نسخه های موجود از کتاب شیخ مفید، عبارت مربوط به نهم ربیع، حذف شده است و این عبارت را محدث نوری در «مستدرک الوسائل» از شیخ مفید نقل قول میکند. مسئلهای که وجود دارد این است که اگر قسمت مربوط به آیینهای ذیالحجه را در کتاب شیخ مفید ببینید، خواهید دید که میگوید خلیفه در روز ۲۶ ذیالحجه مورد حمله قرار گرفت و سه روز بعد هم از دنیا رفت. یعنی این حرف شیخ مفید، مطابق با ادعای مورخین است و این نشاندهنده این است که نمیتوان از آن قسمت از کتاب که به آیینهای نهم ربیع میپردازد، این برداشت را کرد که منظور شیخ مفید از روز شادی بودن نهم ربیع، روز قتل خلیفه است. لذا اینکه بخواهیم بگوییم جشن گرفتن این روز یا موید تاریخی میخواهد ـ که میبینیم مخدوش و محل بحث است ـ و یا موید حدیثی از ائمه اطهار میخواهد که چنین چیزی هم وجود ندارد و نهایت چیزی که میماند این است که بگوییم جشن بودن نهم ربیع، ربطی به از دنیا رفتن خلیفه دوم ندارد. اگر این را بپذیریم باید ببینیم که آیا اصلا مستندی تاریخی برای جشن گرفتن این روز توسط تشیع وجود دارد؟ و اگر هست، آن چیست. لازم به ذکر میباشد که نسخه خطی کتاب شیخ مفید در آستان قدس رضوی وجود است و گفته میشود عبارت مربوط به نهم ربیع، در آن وجود دارد.
اعتبار حدیثی روز «نهم ربیع» در آن است که دقیقا در همین روز، خلیفه به قتل رسیده باشد تا این روز بتواند دارای اعمال و عباداتی باشد.
«نهم ربیع» از دیدگاه فقها
در قرن ششم، پای فقها نیز به این بحث باز میشود و برای نمونه ابنادریس دقیقا حرف شیخ مفید را در مورد روز از دنیا رفتن خلیفه دوم، تکرار میکند و میگوید شایسته است انسان روز نهم ربیع را روزه بگیرد و ادامه میدهد برخی بهاشتباه فکر میکنند خلیفه در نهم ربیع از دنیا رفته است. در اینجا این سوال پیش میآید که فقها از چه قاعدهای استفاده کردهاند که روزه نهم ربیع ـ منهای اینکه اصلا کاری به این داشته باشیم که خلیفه در ربیع از دنیا رفته است و یا ذیالحجه ـ را مستحب شمردهاند؟ مرحوم آقا نجفی صاحب کتاب «جواهر الکلام» در اینباره میگوید، دلیل این است که نهم ربیع، عید است و فقها به استناد روایاتی از پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع)، گفتهاند برای هر عیدی مستحب است، غسل انجام شود.
«نهم ربیع» در آثار سید بن طاووس
در قرن هفتم سید بنطاووس در گزارشی در مورد نهم ربیع میگوید، جماعتی از اخوان ـ که منظور از آن، شیعیان هستند ـ و عجم ـ اعم از شیعه و غیر شیعه و غیر مسلمان ـ این روز را پاس می داشتهاند. مراد از عجم نیز، اهالی کاشان هستند. پس از این دوران و در ادامه، به دوران صفویه میرسیم که حکومتی شیعی در ایران بر مسند کار است و مراسم لعن در ایام نهم ربیع، از این زمان به وجود میآید و یا شدت بیشتری میگیرد و محقق کرکی، شخصیت شناخته شده آن دوران، به مقوله لعن و ابراز اعلام برائت علنی، اهمیت میداده است. او در کتابش به نام «نفحات اللاهوت» به همین مقوله پرداخت و کسانیکه لعن نمیکردند را مورد نکوهش قرار داد. به گفته نماینده واتیکان در ایران، شدت لعن در دوران صفوی به حدی بوده است که در روز عاشورا نیز مردم، تشویق به لعن خلفا میشدهاند. همین ماجراها موجب میشود پادشاهی عثمانی، افغانها و ازبکها تحریک گردیده و به تبع علمای سنی، افغانها به ایران حمله کردند و حکومت صفویه را ساقط نمودند.