با توجه به وقوع سیل اخیری که در کشور عزیزمان رخ داد، شاهد حضور گروههای بسیاری از مردم، از جمله روحانیون و طلاب، به منظور کمکرسانی به سیلزدهها، بهعنوان گونهای از مشارکت اجتماعی بودیم. پرسشی که در اینجا پیش میآید این است که اساساً مشارکت اجتماعی روحانیون، به چه شکل باید صورت پذیرد؟
نکتهای که به آن اشاره کردید، به تحلیل ماهیت رهبری در اسلام و تفاوت آن با سایر ادیان و نظامها برمیگردد. روحانیت، بخشی از رهبری جامعه را به عهده دارد و سنخ رهبری آن، از جنس پیشروی و پیشگامی است، نه اینکه فقط از دور، دستورات و رهنمودهایی را صادر کند؛ در واقع روحانیت در آنچه به جامعه توصیه میکند، باید پیشگام باشد. اگر قرار است روحانیت جامعه را توصیه به علمآموزی،اقدام، اصلاح، جهاد، امربهمعروف و نهی از منکر نماید، باید خودش پیشتاز باشد. دلیل اینکه برخی با ورود روحانیت در مقاطع و وقایعی مانند کمک به سیلزدگان در سیل اخیر، مخالفت میکنند، بهدلیل سوء برداشت ایشان از ماهیت روحانیت و رسالت روحانیت در اسلام است. اینها فکر میکنند که روحانیت صنفی است که صرفاً نقش آن، بلندگو و سخنگو بودن است، در حالیکه نقش روحانیت، صرفاً اعلام نیست، بلکه عمل کردن به آنچه که میگوید هم میباشد؛ لذا، اگر روحانیت مردم را به انفاق و جهاد و شهادتطلبی و کمک به دیگران میکند، باید خودش هم در صف اول باشد، همچنان که بوده است. منتها نوع این اقدام و پیشتازی، در صحنهی عمل مشخص میشود و نمیتوان نسخهای از قبل برای آن پیچید. از همینرو کسی که الان در منزلش در شهری مانند تهران و یا قم نشسته است، نمیتواند برای یک امدادگر و یا روحانی که در مناطق سیلزده، در حال اقدام است و به آسیبدیدهگان در حال کمکرسانی است، نسخه بپیچد و قضاوت کند. اگر میخواهد چنین کند، باید خودش هم در منطقه حضور داشته باشد. میخواهم منظورم را با یک مثال، خدمتتان توضیح دهم؛ تصور کنید یک روحانی در بیابانی، در حال تردد است و در آنجا میبیند اتومبیل یک شخص دچار اشکال فنی شده است. این روحانی با دیدن این صحنه، لباس روحانیتش را کنار میگذارد و اقدام به کمکرسانی به آن شخص مینماید. این مورد را نمیتوان معیار و دستورالعملی کلی و همیشگی برای مواردی که یک اتومبیل خراب شده و اتفاقاً یک روحانی از آنجا رد میشود، قرار داد و بگوییم از این به بعد هر جا چنین صحنهای رخ داد، روحانیون موظف هستند لباس روحانیت را کنار گذاشته و به تعمیر اتومبیلهای در راه مانده، بپردازند. لذا، آنچه که تعیین کننده است، شرایط میباشد. حالا آن شخص و یا روحانیای که در منطقهی سیلزده حضور یافته و مردم را در شرایط بسیار بدی میبیند، آیا وجدان انسانی و تکلیف اسلامیاش اجازه میدهد که فقط نظارهگر باشد و کمک نکند. هر شخص با وجدانی که با صحنههای این چنینی مواجه شود، دست به کار میشود و به کمک آسیبدیدهگان میشتابد. اینکه برخی از افراد به روحانیت ایراد میگیرند به این خاطر است که خودشان کناری نشستهاند و در منطقه و صحنه حضور ندارند و از همینرو شاید حق داشته باشند که چنین قضاوت کنند اما اگر وارد صحنه شوند، دیگر به خودشان اجازهی چنین قضاوتهایی را نخواهند داد. اینکه در فضای مجازی، برخی میگویند چنین کمکهایی بهخاطر خودنمایی و ریاکاری است را میتوان نوعی انگیزهخوانی و از بیرون در مورد دیگران قضاوت کردن قلمداد کرد.
اساساً حوزویان باید در چه قالبی به مشارکت اجتماعی بپردازند؟
همانطور که عرض کردم، نمیتوان یک قالب از قبل تعیین شده را ترسیم کنیم و بگوییم این قالب، معیار عمل خواهد بود. در زمان جنگ، رهبر انقلاب، امام جمعهی شهر تهران و شخصیتی شناخته شده بودند اما لباس رزم به تن کرده و به جبهههای جنگ رفتند. حالا آیا مثلاً میتوان گفت که روحانیت همیشه لباس رزم به تن داشته باشد؟ قطعاً خیر و این حرکت، وابستهی به شرایط است و در آن زمان، آن حرکت ایشان برای روحیه بخشی به رزمندگان اسلام بود و برای اینکه نشان بدهد روحانیت، آمادهی شهادت است. از همین رو، آنچه که اصل است، مشارکت اجتماعی روحانیت میباشد و این مشارکت، ضروری است و شکل آن را میدان عمل و شرایط، تعیین میکند. لذا چه بسا ممکن است یک روحانی در شرایطی نقش فرمانده را داشته باشد و در شرایطی دیگر، نقش یک کارگر. مثال دیگری که در مورد اهمیت شرایط میتوانم بیان نمایم مربوط به مرحوم امام خمینی است.
ایشان در مقطعی به ترکیه تبعید شدند و بهخاطر شرایط و قوانین آن کشور، مجبور شدند لباس روحانیت را کنار بگذارند در حالیکه در همان زمان هم به عنوان یک روحانی تراز اول، شناخته شده بودند. لذا باید اقتضای شرایط را در نظر گرفت.
آیا مشارکت اجتماعی روحانیت در وقایعی مانند کمک به سیلزدگان، از وظایف ذاتی روحانیت به شمار میرود؟
رهبر انقلاب در بیاناتشان، یکی از رسالتهای روحانیت را مشارکت اجتماعی برمیشمارند. به صورت سنتی روحانیت در مشارکتهای اجتماعی حضور داشتهاند. بهطور مثال میتوانم به ساخت بیمارستان، از سوی مرحوم آیتﷲالعظمی گلپایگانی اشاره نمایم. ایشان مرجع تقلید بودند ولی این بیمارستان را احداث کردند. این نشان میدهد که وقتی یک مرجع تقلید، کمبودی را در شهر احساس مینماید، وظیفهی خود میداند که اگر بتواند، به رفع آن کمبود مبادرت نماید. نقطهی تمایز روحانیون شیعه در این بوده است که بهصورت تاریخی و سنتی، تعداد بسیار زیادی از آنها، در بسیاری از نقاط مختلف کشور، اقدام به انجام خدمات زیادی از قبیل تأسیس مدرسه، مسجد، راه، قنات و غیره نموده و مردم را هم تشویق به آن کردهاند و خود را تافتهی جدا بافتهای از مردم، قلمداد نکردهاند.
از نظر شما آیا این مشارکتها توسط روحانیون، بهعنوان وظیفهی ذاتی ایشان تلقی میشود و یا فکر میکند چنین مشارکتهایی نه بهعنوان وظیفهی ذاتی که برای انتقال پیامی خاص به مردم و جامعه بوده است؟
نکتهای که اشاره کردید، نتیجهی مشارکت روحانیت در امور اجتماعی است. وقتی روحانیت به وظیفهی خود، به درستی عمل نماید، آن نتیجهی لازم، محقق میشود. به عنوان مثال باید مردم احساس کنند روحانیت، از خودشان است؛ ولی قرار نیست روحانیت فقط برای اثبات آن، در منطقهی آسیبدیده حضور یابد، زیرا هر کس هم در این مورد شک داشته باشد، خود روحانیت در آن شک ندارد و میداند که از مردم است؛ بلکه نتیجهی قهری مشارکت روحانیت از باب تکلیف و وظیفهی شرعی و الهی و انسانی، این میشود که مردم حس کنند روحانیت، از خودشان است. روحانیت وقتی در منطقه حضور مییابد، برای کاستن از آلام بشری، این کار را انجام میدهد و آن را برای خود، واجب شرعی میداند و مهم هم نیست برخی چه میگویند.
روحانیت در آنچه به جامعه توصیه میکند، باید پیشگام باشد. نقش روحانیت، صرفاً اعلام نیست، بلکه عمل کردن به آنچه که میگوید هم میباشد.
کمکهایی که روحانیون به مردم میکنند، برای مردم، بسیار التیامبخش خواهد بود. اصلاً قرار نیست روحانیون مشارکت خود را به خاطر برخی از طعنهها، کنار بگذارند زیرا این روحانی حتی اگر در جایی برای اقامهی نمازش که در حال فوت وقت است بایستد، این طعنهها و اتهامها و نیتخوانیها وجود خواهد داشت و قرار هم نیست که روحانیون تسلیم این طعنهها شوند. لذا بنده معتقدم مشارکت اجتماعی، وظیفهی ذاتی و اساسی روحانیون میباشد و نتیجهی قهری چنین مشارکتهایی هم رضایت مردم از روحانیت خواهد بود و البته رسانهها باید این مسائل را به تصویر بکشند. آنچه مهم است این است که روحانیت در سالهای بسیار متمادی، آزمون خود را در مشارکت اجتماعیِ به قصد خدمت، بهخوبی پس داده است.
ناشناس
الان طلاب معمم درس خارج خوان سطح چهار حوزه اجازه ورود به داخل موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و استفاده از فضای آنجا را دارند؟ این چه مشارکت اجتماعی است که طلاب با عمامه بروند بیل بزنند و عکس بگیرند در حالیکه مسلم است با زدن بیل دوم عمامه از سر خواهد افتاد ولی در شهر قم این موسسه به اسم موسسه حوزوی بودجه دولتی دریافت می کند و استفاده از فضای آن مختص از دانش پژوهان همان جاست و اگر دانش پژوه همانجا نباشید اگرچه طلبه معمم سططح چهار هم باشید حق ورود را ندارید
محمد
با این استدلال اساَسا همه کتابخانه های حوزهو دانشگاه باید به روی همه اقشار مردم باز باشد در حالی که هم گنجایش این امر نیست هم هر بودجه ای ردیفی دارد که باید در همان ردیف مصرف شود.
ناشناس
مقایسه امکانات طلبه معمم سطح چهار حوزه علمیه
با امکانات دانش پژوه طلبه سطح دو موسسه امام خمینی
اول
از ساعت شش و نیم صبح به ساعت تابستانی بوفه موسسه امام خمینی آماده پذیرایی از مراجعین است و دانش پژوهان روی میز و صندلی همکف ساختمان خ جمهوری این موسسه می تواند از همان ساعت شش و نیم صبح یا زودتر مطالعه کند بطور کلی حراست موسسه می تواند به شما از همان اذان صبح اجازه ورود بدهد و شما بروید روی همکف خودتان چراغ را روشن کنید و مطالعه کنید
ساعت کار کتابخانه های عمومی حوزه در تابستان هفت و نیم صبح است.
دوم
ساعت کار بوفه موسسه امام همیشه از ساعت شش و نیم صبح تا هفت و نیم عصر است و به دلیل داشتن چهار کارمند هیچ وقت تخلف از ساعت مزبور نمی شود.
ساعت کار بوفه کتابخانه مدرسه فیضیه اگر کار دیگری متصدی آن نداشته باشد و در مسافرت نباشد و غذا حاضر شده باشد از حدود هشت و نه صبح تا حدود پنج و شش عصر است ممکن است در روزهای خلوت در ساعت نهار که مراجعه کننده به کتابخانه کم است یکی دو ساعت تعطیل هم باشد
سوم
تعداد صندلی های بوفه موسسه امام خمینی حدود چهل و پنج صندلی است
تعداد صندلی های بوفه کتابخانه مدرسه فیضیه حدود پانزده صندلی است
چهارم
ساعت پایان کار و تعطیل شدن کتابخانه مدرسه فیضیه هشت و نیم شب هست.
نشستن و مطالعه روی میز و صندلی های طبقه همکف موسسه امام خمینی تا یازده شب به وقت تابستان عادی هست.
پنجم
منوی بوفه مدرسه فیضیه نیمرو املت عدسی است برای نهار هم تمام طلاب بعد از نماز ظهر کنار بوفه مدرسه فیضیه جمع می شوند و درحالیکه هیچ صفی وجود ندارد وقتی بسته های نهار رسید شروع به تنه زدن و فریاد کشیدن می کنند و معمولا فقط به یک سوم آنها که آشناها و کارمندان خود فیضیه هستند نهار می رسد هیچ منویی هم نیست یعنی اول متصدی بوفه با نگاه تحقیر آمیز به طلاب معمم می گوید این بسته تویش چلومرغ است سه چهار می گیرند و تمام می شود و سپس می گوید توی این بسته ها چلوکباب است سه چهار نفر می گیرند و تمام می شود و به دوسوم طلاب هیچ نهاری نمی رسد بله همین قدر تحقیر آمیز
منوی بوفه موسسه امام تمامی غذاها را شامل می شود ماکارونی همبرگر شامی کتلت انواع سوپ و غیره که محترمانه روی کاغذ می نویسی به متصدی تحویل می دهی و سرمیز می نشینی تا آماده شود و تحویل بگیری
ششم
سیستم های سرمایش و گرمایش نمازخانه موسسه امام خمینی ظاهرا همیشه در حال کار هستند چون به خاطر ندارم هیج زمانی نه اول صبح ساعت شش صبح نه آخر شب ساعت یازده شب دمای نامتعادلی در نمازخانه بوده باشد درهای نمازخانه هیچ گاه بسته نیست حتی در نصف شب
در تابستان که روزهای طولانی وجود دارد در تمامی مدرس ها و نمازخانه های مدرسه فیضیه بعد از پایان نماز ظهر بسته می شود و بعد از نشستن های طولانی روی صندلی کتابخانه جای راحتی برای دراز کشیدن نیست فقط دو قطعه فرش دوازده متری توی راهرو انداخته اند که وقتی هشت مراجعه کننده دراز بکشند ظرفیت آن تکمیل می شود البته اگر شما بتوانید توی راهرو چرت بزنید
هفتم
در امسال در تعطیلات سال جدید مدرسه فیضیه تا روز هفدهم فرودین بسته بود و طلاب حق ورود نداشتند در حالیکه موسسه امام خمینی در روزهای اداری باز بود البته در گذشته کتابخانه این موسسه روزهای تعطیل و جمعه هم تا ظهر گویا باز بود الان را بی اطلاع هستم
مهدی شیدائی
بسمه تعالی. سلام و عرض ادب. بحث خدمات دهی به پژوهشگران علوم و معارف اسلامی متاسفانه در ایران اسلامی با مشکلات و نواقص مواجه هستیم. با اینکه با مرور در بانک اطلاعات کتابخانه های ایران حدود ۷۰۰ کتابخانه حوزوی داریم اما در قسمت خدمات به پژوهشگران آزاد سنگ اندازی میشود. اینجانب متصدی یکی از مهمترین کتابخانه های تخصصی حدیث هستم و شاهد اجحاف در حق این قشر می شوم. وقتی کتابها خاک بخورد و نگذارند محقق دستش به کتاب برسد. در نتیجه درجه علمی، پژوهشی مقالات ما این خواهد شد که اکثر مقالات و کتابها از یکدیگر کپی شود و شاهد تحقیق جدید جدی نباشیم. نرم افزاری مانند اسکوپ س هم وجود ندارد که بتواند تقلب محقق را بگیرد لذا ر عرصههای حدیث، کلام، فقه. حقوق و… شاهد رشد مهمی نخواهیم بود. عربستان با ناشری چون اسپرینگ قرارداد می بندد و کتب خود را با آن ناشر نشر می دهد و به فکر رشد علمی محققین خود هست ما متاسفانه اندر خم یک کوچه ایم. شاید شروحی که بر صحیحین خورد قسم یاد می کنم تا محقق نبیند دست به کار نمیشود. شرح ثجاج بر مسلم را باید ببیند تا نقد و معرفی کند. جامع الشروح و الحواشی را طلبه ببیند متوجه میشود شبیه این کار در شیعه نشده است. شاید هم این مطالبم قابل نقد باشد اما تا فکر جدی نباشد شاهد کاستی خواهیم بود و غیرمتخصصین تصميم گیرنده نهایی برای پژوهش طلاب می شوند.