مبحث حجاب جزء مباحثی است که از زوایای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته و میگیرد و خاستگاه پرسشهای فراوانی شده است. برخی از پرسشها بروندینی است که در سرفصلهای فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه دین و حتی فلسفه سیاست قابل پیگیری است. برخی از پرسشها دروندینی است که خاستگاه اصلی آنها علم فقه است و متأسفانه با این مباحث فنی و تخصصی بعضا برخوردهای ژورنالیستی میشود که نوشتار جناب بابایی از این سنخ است و ما را بر آن داشت تا به نقد آن بپردازیم:
۱.نویسنده محترم میفرمایند:
«مخالفین حجاب، همواره در تلاش بودهاند تا گفتمانشان را به نظر اکثریت مبدل کنند، بلکه بتوانند زیربنای این قانون مدنی، یعنی خواست اکثریت مردم را از آن خود نمایند».
اشکال۱:
تلاش برای جلب نظر اکثریت، بدون پشتوانه عقلایی، چه برسد به عقلی.
اشکال۲:
آیا پشتوانه قانون مدنی، خواست اکثریت است؟
اگر هست، که نیست، کجا و با چه ادلهای ثابت شده است.
میفرمایند:
«طرفداران قانون حجاب اجباری معتقدند، یک پای قانون، مفاد شریعت است».
اشکال۳:
اگر همه نه، اما کثیری از معتقدان حجاب اجباری چون حقیر، تمام مبنای همه قوانین را شریعت میدانند، مگر منطقه الفراغ و آن در اموری است که شرع مستقیما منع و ردعی ندارد که دخلی به حجاب ندارد.
اشکال۴:
قائلان نتیجهگرایی در وضع قانون (کسانی که معتقدند؛ قانونی قانون است که پذیرش عام داشته باشد)، اجمالا با اشکالات زیر مواجهاند:
الف. خود این قانون، که قانون باید اینچنین باشد، آیا پذیرش عام دارد یا نه؟ و اگر ریشه عقلانی دارد، استدلالش کدام است؟ البته استدلال استنتاجی نه استقرائی.
ب. با این مبنا، باید دائما برای تدوین قانون، آزمون و خطا کرد.
ج. درپی هر ماده قانونی، رفراندومی لازم است.
د. ملاک قانون خوب در نزد مردم متغیر است و ممکن است قانونی با منافع برخی در تعارض باشد، اما با منافع دیگران، خیر. چه باید کرد؟
۳.نویسنده محترم میفرمایند:
«قانونگذار و مجری قانون،حق و چه بسا تکلیف خود میدانند که با متخطیان قانون
برخورد نمایند. فرقی نمیکند که شما معتقد به قانون باشید و یا منتقدِ سرسخت و همچنین، تفاوتی در میان نیست که آن قانون، رعایت حجاب باشد یا فلان قانون
در هندوستان، قانون، قانون است».
اشکال۵:
حق و تکلیف متفاوتاند. حق قابل سلب و درگذشتن است، اما تکلیف، خیر.
اشکال۶:
مجری قانون مکلف به اجرای اجتماعی آن است، نه قانونگذار.
اشکال۷:
قیاس قوانین شرعی و اعتبارات بشری، معالفارق است، چرا که بیان شد؛ قانونی مسموع و مطاع است که مشروع باشد، البته نه از جنس Legitimacy.
۴.نویسنده محترم میفرمایند:
«مقصود من از این سخنپراکنیهاصرفا آن است که به لوازم قانون برشمردن مقوله حجاب، توجهی دوباره معطوف کنم و گام بعدی پساقانونمندی حجاب اجباری را توصیف نمایم».
اشکال۸:
سرتاسر نوشتار، تکرار مدعایی بدون دلیل است، نه توصیف Noise Fallacy.
۵.مؤلف محترم، قانون اجبار کمربند ایمنی را با حجاب قیاس میکنند.
اشکال۹:
قیاس این دو قانون معالفارق است چرا که بسیاری از قوانین، مانند کمربند نتایج محسوسی ندارند. نتایج برخی اینجهانی و برخی آنجهانیاند.
اشکال۱۰:
آیا هر آنچه ثمره محسوس دارد، قانون میشود؟ و یا هر قانونی باید ثمره محسوس
داشته باشد؟ این اشکال، اشکال قبل نیست، بلکه تحلیل غلط آن، مبنای اشکال قبل است. مثلا ثمره محسوس ماده ۱۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر در باب ملیت، چیست؟
۶.مؤلف محترم میفرمایند:
«میتوان ادعا کرد تاکنون فرهنگسازی در راستای حجاب، اغلب با منطق موافقینش صورت پذیرفته، نه با دستوری عرفی و همه کس فهم».
اشکال۱۱:
میتوان ادعا کرد، اما اثبات هم میتوان کرد؟ بعید است.
اشکال۱۲:
نمیتوان ژورنالیستی و عامیانه به مباحث فقهی و فلسفه حقوقی ورود کرد و از کارشناسان، انتظار پاسخ ژورنالیستی داشت، بلکه هر علمی ترمینولوژی خاص خود را دارد.
اشکال۱۳:
منطق موافقین حجاب، بدون دلیل، در مقابل منطق همه کس پسند و عرف، قرار گرفته است.
۷. نویسنده محترم میفرمایند:
«قبله آمال مبلغین حجاب تاکنون این بوده است که به مخاطبین خود بباورانند، بیحجابی منجر به بیعفتی است و صفای روحشان را به خطر میاندازد».
اشکال۱۴:
پیشفرض مؤلف کماکان نتیجهگرایی در قانون است که رد آن گذشت و کثیری از
موافقان حجاب اجباری وظیفهگرایانه مینگرند، نه نتیجهگرایانه. شریعت، لازم الاجرا و حجاب از مصادیق گزارههای آن است، پس حجاب ضروری است. قطعا لحاظ مصالح و مفاسد واقعیه از ناحیه شارع مقدس، منتج به بهترین نتیجه است، اما الزاما بشر دسترسی به نتایج واقعیه ندارد تا آنها را مبنای وضع قانون قرار دهد.
۸.نویسنده محترم میفرمایند:
«جوان و نوجوان کنونی بیش از هر وقت دیگری به توصیههای متعالی دینی
نگاهی تردیدناک دارد و به راحتی حاضر نیست مد و برندهای جهانشمول دنیای مدرن و پستمدرن را وانهد تا در عوضش امور درشتناک و بعضا ناملموسی چون غیرت و حیاء و عفت را برای خود بخرد».
اشکال۱۵:
مغالطه تعمیم ناروا در مورد وضعیت جوانان.
اشکال۱۶:
مغالطه گزارههایی با سورهای کلینما و بدون دادههای آماری صحیح.
اشکال۱۷:
مغالطه طرد شق سوم: چرا که ایشان، حیاء و عفت را در مقابل مد قرار دادهاند، در صورتی که این دو مانعهالجمع نیستند.
اشکال۱۸:
مغالطه بار ارزشی کلمات؛ امور درشتناک و… .
اشکال۱۹:
حیاء و عفت در مقابل بِرندند، در حالیکه حیاء صفت و مد و بِرند، موصوفاند.
۹.نویسنده محترم میفرمایند:
«چطور میتوان ادبیاتی را ترویج نمود که با عقل ابزاری و معیشتاندیش انسان مدرن نیز سازگاری داشته باشد».
اشکال۲۰:
پیشفرض معنای مدرن شدن جامعه به چه معناست؟ و اساسا مدرنیته چه دخلی به گزارههایNormative دارد؟ چه دخلی به ارزشهای اخلاقی و حقوقی دارد؟
اشکال۲۱:
گزاره کلیه بیدلیل: عقل انسانهای مدرن همه ابزاری است.
اشکال۲۲:
سنخ همین مباحث شما چگونه برآمده از عقل ابزاری است؟
۱۰.نویسنده محترم میفرمایند:
«نوعی نتیجهانگاری در مقوله حجاب که اگر کارگر بیافتد، در کنار محجّبههای معتقد، میتوان از یمن حضور محجبههای منفعتاندیش در جامعه نیز بهره برد».
اشکال۲۳:
تقابل بیدلیل بین محجبههای معتقد و محجبههای منفعتاندیش موجب
در غلطیدن در مغالطه طرد شق سوم شده است.کأنه محجبه نمیتواند هم معتقد باشد و هم منفعتاندیش.
اشکال۲۴:
گویا نویسنده محترم تفاوتی بین مفاهیم فلسفی زیر قائل نیستند:
Pragmatism:عملگرایی
Conclusionalism:نتیجهگرایی
Utilitarianism:منفعتگرایی
اشکال۲۵:
نوشتار انتظار خواننده را در تنویر موضوع
تأمین نمیکند.
محجّبههای پراگماتیست میخواهیم!