۲۹ تیر سالروز درگذشت آیتﷲ عبدالکریم حائری مشهور به آیتﷲ مؤسّس است. حوزهی مهجور قم با تلاشهای ایشان نقطهی عطفی برای فقاهت شیعی گشت و محوری برای آشنایی با معارف شیعی قرار گرفت.
ایشان در عنفوان جوانی با مهاجرت علمی خویش به کربلا، سامرا و نجف -مراکز علمی قابل توجه آن ایام- توانست علاوه بر دانشاندوزی و به دست آوردن ملکه اجتهاد، جایگاه علمی خود را برای همگنان خود به اثبات رسانده و از این راه پس از هجرت به قم، حوزهی آن دیار را رسمیت ببخشد.
در این میان چهرهی علمی حائری و آرای علمی او در پرتوی فعالیت اجتماعیاش قرار گرفته و نتوانست جایگاهی درخور توجه در فضای علمی حوزویان باز نماید. حال آنکه اگر گفتنیهای علمیِ او بیش از فقیهان واصولیانِ مشهور نباشد، بیتردید اندیشههای فقهی و اصولیاش کمتر از دیگران نخواهد بود.
در این میان میتوان به مواردی اشاره داشت:
۱. غیبت اهل تسنن
پس از مقدس اردبیلی در تراث فقهی شیعه در مسالهی غیبت، بحث از فرعی فقهی رونق گرفت مبنی بر اینکه آیا غیبت اهل سنت و بدگویی از آنان جائز است یا جایز نیست. اردبیلی با استناد به آیهای که مسلمانان را از غیبت برادران خود نهی نموده؛ آنان را از خوردن گوشت برادرانشان برحذر مینماید، غیبت اهل تسنن را حرام میداند. ولی مشهور عالمانِ پس از او با انتقاد از فتوای اردبیلی، غیبت سنیّان را جائز بلکه مستحب اعلام میکنند.
شیخ عبدالکریم حائری با جانبداری از فتوای اردبیلی غیبت اهل سنت و بدگویی از آنان را حرام میداند و معتقد است: هیچگونه دلیل و مستندی وجود ندارد تا عمومات و اطلاقاتی که مکلّفین را از غیبت مسلمانان نهی مینماید، قید زده و تنها غیبت از شیعیان را حرام نماید[۱] .
۲. تخصص در اجتهاد
در اندیشهی فقهی شیعی مرسوم و رایج است که فقیهِ مورد رجوع مردم بایستی در تمام بابهای فقهی اجتهاد نموده و نظرات خود را در اختیار مکلّفین قرار نماید و به همین جهت، مکلّفین به یک فقیه رجوع مینمایند. ولی آیتﷲ مؤسّس اعتقاد داشت لزومی ندارد که مردم در همه مسائل به یک فقیه رجوع نمایند. بهتر این است که در فقه قسمتهای تخصصی قرار داده شود و فقیه پس از آن که یک دوره فقه عمومی را پشت سر گذاشت، در یک قسمت معین متخصص شود. مکلّفین نیز در آن قسمت به او رجوع نمایند. در دیدگاه ایشان، چنانچه چنین تقسیمی در فقه صورت بگیرد با انضباط فقهی و پاسخگویی فقهی بهتری روبرو خواهیم بود[۲] .
۳. اعتبارِ فهم مکلّف
روشن است که مکلّفان برای عمل کردن مطابق فقه شیعی بایستی به فقیهان رجوع نمایند. در این میان این سؤال پرسیدنی است که آیا مکلّف در رجوعش به فقیه نیز باید به فقیه رجوع نماید؟ به بیانی روشنتر آیا مکلّف برای آنکه بداند رجوعش به فقیه مطابق فقه شیعه هست یا نیست نیز باید به فقیه رجوع نماید یا در این مساله رجوع به فقیه بیمعنا و به تعبیری دچار دور منطقی است؟
بیشتر فقهای متأخر معتقدند در این مسأله رجوع به فقیه درست نیست و بایستی مکلّف خود، درستی رجوع خویش به فقیه را دریابد ولی دست مکلّفان از تشخیص ویژگیهایی که فقیه مورد رجوع باید داشته باشد، کوتاه بوده و بایستی در آن موارد تماماً به فقیه رجوع نماید. مثلا در اینکه فقیه بایستی مرد و زنده باشد یا شیعه باشد و یا آنکه اعلم باشد در این موارد مکلّف نمیتواند به فهم خود رجوع نماید بلکه ضروری است از دیدگاه یکی از فقیهان تبعیّت نماید.
حاج شیخ عبدالکریم حائری در این مسأله معتقد است که اگر مکلّف به ارتکاز و فهم خویش رجوع نمود و ویژگیهایی شایستهی فقیه مورد رجوع خود را با ارتکاز خویش دریافت؛ در این صورت او برای تشخیص ویژگیهای فقیه مورد رجوع خویش نمیتواند به یکی از فقیهان رجوع نماید[۳] .
۴. اهتمام به قرآن
آیتﷲ حائری برای منبع بودن قرآن اهتمام ویژهای قائل بوده و بنا به نقل آیتﷲ سید احمد زنجانی چنین میگفت: پیغمبر دو چیز سنگین در میان ما گذاشت: کتابﷲ و عترت طاهره ولی ما با سنّیها دست به دست داده، هردوی آنها را از بین بردیم. ما کتابﷲ را از بین بردیم، آنها نیز عترت طاهره را[۴] .
هر چند آیتﷲ مؤسس سالهای پایانی عمر شریف خود را در راه اعتلای حوزه علمیه قم و تنظیم و تثبیت آن گذراند، اما مطالعه آثار فقهی و اصولی او میتواند نقش علمی این استاد برجسته حوزه در آن برهه تاریخی را بیشتر نمایان سازد. روحش قرین رحمت واسعهی الهی باد.
ناشناس
چرا دیدگاه ایشان در باره ولایت فقیه منتشر نکردید؟