هر کار مهمّ و حیاتی که بخواهد به خوبی به سامان برسد و نتایجی مطلوب بر آن مترتّب شود، علاوه بر حُسن فاعلی که همان نیّت خالص و قصد تقرّب الی ﷲ است، نیازمند حُسن فعلی نیز میباشد. حُسن فعلی یعنی انجام کار به گونهای متقن و نیکو که بیشترین فایده و بهره از آن به دست آید و کمترین ریزش ممکن را داشته باشد. طبیعتاً حسن فعلی و انجام متقن و محکم کار نیازمند تعقل و تفکر است تا هم بهترین روشها در مقام اجرا انتخاب شود، هم همه ابعاد قضیه مورد تفکّر و تدبّر لازم قرار گیرد و این همان حقیقتی است که در اصطلاح امروزین از آن به «مدیریّت» یاد میشود. مدیریت دانشی است که به معنای بکارگیری همه منابع مؤثّر مادّی و معنوی برای یک هدف مشخّص است.
وقتی حقیقتی مانند تحوّل از سنتهای حاکم بر زندگی دنیاست و گریز و گزیری از آن نیست، چنانچه مدیریت نشود چه بسا شکل نامطلوبی از آن بر ما تحمیل گردد. بنابراین، هرچه مدیریت یک کار، ضروری و مفید باشد، در مورد کارهای حیاتی و بسیار مهم ضروریتر است. تحوّل حوزههای علمیه نیز به عنوان یک ضرورت حیاتی برای بقای حوزههای علمیه و ایفای نقش بیبدیل آنها در زندگی انسان از این سنّت اصیل مستثنی نیست. به ویژه در عصر انفجار اطلاعات و سرعت محیّر العقول پیشرفت سایر دانشهای بشری، مدیریت حوزههای علمیه و هماهنگسازی آنها با اقتضائات جدید دنیای کنونی ضرورتی چند برابر مییابد.
در باب ضرورت مدیریت تحول و اقتضائات آن باید به چند نکته مهم توجه شود:
یکم: لوازم مدیریّت تحول
تحوّلخواهی و مدیریّت آن نیازمند ارادهای قوی در ایجاد تغییرات مطلوب، قدرت غلبه بر جوّ غالب، شجاعت در برخورد با مشکلات و سعه صدر در برخورد با انتقادات است. راز مطلب در این است که تحولخواهی رفتاری از سنخ «امر به معروف و نهی از منکر» است، آن هم نه از نوع تذکّر لسانی، بلکه اقدام عملی و لذا طبیعی است که انجام آن نیازمند روحیهای حماسی و ایمانی قوی است، چرا که واکنشهای مخالفان و مقاومتهای آنان را درپی خواهد داشت. دقیقاً از این روست که لقمان حکیم پس از امر فرزندش به اقامه فریضه امر به معروف و نهی از منکر به وی فرمود: «و اصبر علی ما اصابک انّ ذلک من عزم الامور»[۱] : «و بر آسیبی که به تو میرسد صبر کن. البته این از امور مهم و استوار است».
باید این حقیقت بر تحولخواهان و فضلای انقلابی روشن باشد که تحول در فضای تملّقگویی و معصومپنداری شکل نمیگیرد و غیر معصوم هر اندازه هم که بزرگ و عزیز باشد ممکن است اشتباه کند، بلکه اشتباهات بزرگان گاهی بزرگترین اشتباهات است.
دوم: فایده مدیریّت تحوّل
این مطلب از واضحات و بدیهیات است که هر چیزی که اصلش ارزشمندتر و قیمتیتر باشد، جنس تقلّبیاش هم در بازار بیشتر پیدا میشود. اگر تحول که شعاری فطری و مطلوب همگان است به طرز صحیح مدیریت نشود، مدعیان تقلبی خود را در قالب تحولخواهان دلسوز جا میزنند و چه بسا اصل تحولخواهی را هم بدنام کنند. یکی از مهمترین فایدههای مدیریت تحول توسط مسئولان و مدیران انقلابی این است که از افراط و تفریطها در این عرصه خطیر جلوگیری به عمل میآید. حرکاتی افراطی که بگومگوهای غیر ضرور، اختلافات و کینهتوزیهای بیاساس، اشتغال ذهن طلاب و هدررفت نیروها تنها بخشی از ثمرات نامطلوب آن است. همچنان که این مدیریت صحیح و انقلابی مانع از تفریط و خمودی در این زمینه و فروکاستن مطالبه تحولخواهی و سدی است محکم در برابر طیف متحجری که هیچ گونه تحولی را بر نمیتابند و تمام تلاش و کوششان حفظ وضع موجود و تامین منافع خودشان ولو به قیمت انزوا و مرگ حوزه است.
سوم: نظر به آینده
ما معمولاً هنگامی که به مشکلات بر میخوریم به فکر تحول و رفع اشکال میافتیم، در حالی که باید پیش از بروز مشکل آیندهنگری کرده، مشکلات احتمالی را پیشبینی نموده و مانع بروز آنها شویم. به دیگر سخن تحوّلخواهی نه فقط برای جبران عقبماندگی گذشته است که این نازلترین نوع تحوّلخواهی و سادهترین تلقّی از آن است. تحوّل اساسی آن زمان رخ میدهد و پرده از نقاب میکشد که نه فقط نیازهای امروز بلکه آینده را ببینیم و بدانیم چه رخ خواهد داد تا پاسخی برای آینده بیابیم. اکنون در برخی دانشگاههای دنیا رشتهای به نام «آیندهپژوهی» وجود دارد و در برخی کشورهای پیشرفته برنامهریزی ۵۰ ساله میکنند.
تنها زمانی میتوان توقع داشت که چنین تحول مبارکی در حوزههای علمیه رخ دهد که در پرتو آن بتوان حتی مشکلات آینده را پیشبینی کرد و برای جلوگیری از بروز آنها برنامهای مدوّن داشت که اصل و اساس تحول مدیریت شود و هر قدمی که به عنوان تحولخواهی برداشته میشود براساس بینش صحیح و چشمانداز برگرفته از مطالعات هدفمند باشد.
«الصَرخی» کیست و در پی چیست؟
اجلاسیهی جامعه مدرسین؛ در میان مردم یا پشت درهای بسته؟
عرصههای تحوّل در حوزه علمیه
روحانیت، حوزههای علمیه و اغتشاشات آبان 98