در این قسمت میخواهیم عرصههای گوناگونی را که لازم است در آنها تحوّل رخ دهد، مورد بررسی قرار دهیم. عرصههای گوناگونی از قبیل پذیرش طلاب، نظام آموزشی، کتب درسی، روش فقاهت، نظام پژوهش، نظام تبلیغ و… .
پیش از ورود به اصل بحث لازم است به این نکته توجه شود که تحوّل در هر یک از عرصههای پیشگفته متاثّر از سایر عرصهها و نیز مؤثّر بر آنها است. به دیگر سخن همچنان که حوزه علمیه یک موجود بسیط و سازمان تکبُعدی نیست و هر یک از عرصههای آن بر سایر ابعاد اثرگذار است، تحوّل در حوزه نیز یک پدیده بسیط و تکبُعدی نیست که به صورت بریده از ابعاد دیگر رخ دهد، بلکه تاثیر و تأثّر متقابل میان آنها وجود دارد. به عنوان مثال وقتی میخواهیم از تحول در نظام پذیرش حوزه علمیه سخن بگوییم، نمیتوانیم نظام آموزشی یا پایگاه اجتماعی یا وضعیت معیشت طلاب را نادیده انگاریم، چرا که هر یک از این عوامل در میزان استقبال جوانان و به ویژه نخبگان در ورود به حوزه مؤثّرند.
اکنون به بررسی و بایستههای تحول در هر یک از عرصههای مذکور میپردازیم.
شیوه پذیرش طلّاب
روش جذب و پذیرش نیرو یکی از مهمترین عناصر در هر سازمان و ارگانی است که برای خویش اهداف مهم و بلندی ترسیم نموده است. چرا که مهمترین ابزار در مسیر تحقق اهداف مذکور نیروی انسانی بوده و تلاش مدیران و برنامهریزان همیشه بر آن است که از همان ابتدا نیروی انسانی متناسب با اهداف و آرمانهای سازمان متبوع خویش را جذب کنند. این تناسب و هماهنگی هم سبب میشود بار سنگین آموزش سبکتر شود، چرا که علاقه و استعداد نیروی جذب شده تا حدود زیادی سختیهای دوران آموزش را آسان و تلخیهای آن را شیرین میکند و هم ریزش نیرو در آینده را به حداقل ممکن خواهد رساند.
اکنون باید پرسید کدام نیروها و با چه ویژگیهایی متناسب و هماهنگ با اهداف بلند و آرمانهای مقدّس حوزهاند؟ طبیعتاً پاسخ این پرسش متوقّف بر این است که اهداف و آرمانهای حوزه را چه میدانیم و چه تعریفی از هویّت طلبگی داریم. حق این است که حوزههای علمیه از همان ابتدا مهد پرورش عالمان دینی بوده است تا بتوانند به عنوان ورثۀ انبیاء در جامعه ایفای نقش فعّال کنند. به عبارت دیگر، رسالت و آرمان حوزههای علمیه تأمین دینداری مردم و به تبع آن تضمین سعادت دنیا و آخرتشان است. یعنی یک طلبه باید خود را در جایگاه پیغمبر زمان خویش ببیند و دستکم یکی از نقشهای پیامبر زمان خویش را در عرصه فهم یا تبلیغ یا اجرای دین ایفا کند. چنین کسی هم باید راههای دینداری مردم را بشناسد، هم موانع و دشمنان آن را، هم باید فهمی لطیف و درست از دین داشته باشد، هم باید مشی او مشی پیامبرگونه باشد، به گونهای که مردم با دیدن سیره و زندگی عینی او به یاد پیامبر اسلام(ص) بیافتند. البته منظور نگارنده این نیست که باید همه نیروهای حوزه این خصوصیات را در حدّ اعلا داشته باشند – همچنان که چنین ادّعایی در مورد خویش نیز ندارد – امّا نکته مهم و کلیدی این است که با دیدن قلّه و آرمان بلند و اهداف مقدّس حوزههای علمیه، طبیعتاً در پذیرش و جذب نیرو برای آن دقّت بیشتری باید نمود و بهترینهای هر جامعه را به آنجا دعوت کرد و راه داد؛ چراکه والاترین اهداف و مقدّسترین آرمانها تنها به دست شایستهترین افراد و قویترینها تحقّق مییابد.
اساساً مگر نه این است که ما در علم کلام عقیده داریم خدای متعال بهترین بندگان خویش را برای پیامبری امّتها از میان آنان بر میگزیند؟ کسانی که هم عقلشان از همه امّت بیشتر و کاملتر است، هم از نظر نسب پاک و حلالزادهاند، هم از نظر جسمی سالم و سرزنده و هم از نظر چهره مطلوب و جذّاب. حال که خدای متعال بیشترین سختگیری را در گزینش پیامبران و امامان اعمال نموده است و به حقّ هم چنین کرده است، ما نیز باید به تأسّی از پروردگار عالم بیشترین سختگیری را در جذب ورثۀ انبیاء کنیم و تنها کسانی را به این جای مقدّس راه دهیم که قول و فعلشان و سابقه زندگیشان گویای شایستگی و لیاقتشان در ایفای رسالت بلند طلبگی باشد. اگر سیاست مسئولان محترم حوزه بر این سختگیری باشد، آن وقت شاهد نخواهیم بود کسانی که از رفتن به دانشگاه باز ماندهاند و یا در هیچ کار دیگری گزینش نشدهاند و همه جا به در بسته خوردهاند، فقط برای بیکار نماندن و امرار معاش آمدهاند تا حوزه علمیه استخدام شوند! وجود چنین افرادی مایه ننگ حوزه است و قداست حوزه و لباس روحانیت که اکنون تبدیل به شعائرﷲ شده است میشکند و کارآمدی حوزه را نزد عموم جامعه پایین میآورد. کسانی که از بیرون به حوزه مینگرند و سابقه ننگین و ضعف علمی و تقوایی آن افراد را هم میشناسند، دچار شگفتی میشوند و احساس تناقض میکنند که این افراد را چه سنخیتی با حوزه علمیه؟! وقتی در یک سازمان یا ارگان نیروهای خارج از چارچوب اهداف و آرمانهای آن زیاد شد و به اصطلاح ریزشهای فراوان داشت، قطعاً گزینش درستی رخ نداده است.
خلاصه کلام این است که نباید پذیرش طلبه برای حوزه علمیه را خارج از چاچوب موازین عقلایی و علمی تعریف کنیم و با این بهانهها که «من با چه حجّتی این جوان را از سربازی امام زمان(عج) محروم کنم؟» و یا «اگر به او فرصت ندهیم، در قیامت چه جوابی خواهیم داشت؟» و امثال ذلک، درِ حوزه را به سوی هر متقاضی باز کنیم. حجّت و جواب مسئولان گزینش این است که پذیرش شخص ناشایسته در حوزه هم منجر به هتک شعائر ﷲ میشود، هم اسراف بیتالمال را درپی دارد، هم به سایر طلّاب حوزه آسیب وارد میکند و هم کارایی حوزههای علمیه را زیر سوال میبرد.
مسالۀ سختگیری در گزینش طلبه یک ضابطه و قاعدۀ علمی و مربوط به همیشه است، اما اکنون که به برکت پیروزی انقلاب اسلامی، نگاهها به حوزه دوخته شده و توقعات به مراتب از حوزه بالاتر رفته است از اهمیت بیشتری برخوردار است.
اکنون چند پیشنهاد عملی به منظور تحوّل مثبت در عرصۀ گزینش مطرح میکنیم.
یکم: تأسیس مدارس متوسّطه ویژه
خوب است مدیران محترم حوزه علمیه با همکاری وزارت آموزش و پرورش مدارسی را از مقطع اوّل متوسّطه تأسیس کنند تا دانشآموزانی که مقطع ابتدایی را به پایان میرسانند و علاقه به طلبه شدن را در خویش احساس میکنند، جذب این مدارس شوند. تأسیس این مدارس سبب میشود یک گزینش نخستین در این میان رخ دهد و نیروهایی که آمادگی ورود به حوزه دارند مورد شناسایی اولیه قرار گیرند. البته این مدارس باید دولتی باشند و تحصیل در آنها نیازمند پرداخت پول و هزینه اضافی نباشد تا خانوادههایی که از نظر مالی تمکّن کافی ندارند، فرزندانشان محروم از تحصیل در این مدارس نشوند، چرا که چنین چیزی به هیچ وجه با هویّت طلبگی و اهداف حوزهها همخوانی ندارد و نقض غرض میشود، یعنی جایی که قرار است محلّ تربیت وارثان انبیاء شود و در راه رفع فقر و تبعیض قدم بردارد، از همان ابتدا اختصاص به طبقه ثروتمند پیدا کرده است!!
نکته دیگر این است که بخش مهمی از نیروهای کادر این مدارس باید از نیروهای حوزوی و آشنا با اصول تربیت و روانشناسی باشند تا هم انگیزههای دانشآموزان را شناسایی و پالایش کنند و هم در انگیزهسازی مهارت کافی داشته باشند.
نکتۀ مهمّ دیگر این است که تاسیس این مدارس به معنای انحصار جذب طلّاب از این مدارس نیست، بلکه به معنای تمهید و زمینهسازی مناسب برای جذب و گزینش این دانشآموزان است. چرا که ممکن است برخی از دانشآموزان این مدارس به تدریج متوجّه شوند مناسب طلبه شدن نیستند و خودشان رغبتی به حوزه آمدن نداشته باشند، همچنان که ممکن است برخی دانشآموزان سایر مدارس پس از دریافت سیکل یا دیپلم علاقه و استعداد مناسبی برای طلبهشدن داشته و نپذیرفتن آنان ستمی ناروا باشد.
دوم: گزینش نهایی طلّاب توسط مدیران مدارس
نکتۀ دیگری که در بحث گزینش میتواند تحوّل آفرین باشد، این است که مدیران کلان حوزه باید اولاً در نصب مدیران مدارس دقّت کافی به خرج دهند و افرادی تربیت یافته، عالمانی شایسته و کارآزموده را در رأس مدارس قرار دهند، و ثانیاً پس از نصب به آنان اعتماد کنند و کار گزینش نهایی طلبه را مانند سایر امور مدرسه به مدیر بسپارند. چون میدانیم که سرپرست طلّاب هر مدرسه مدیر آن مدرسه است و اوست که میخواهد عهدهدار تربیت کلان آنان شود و لذا درست نیست که گزینش را یک نفر و تربیت را شخص دیگری عهدهدار شود. البته مسئولان بالا دستی باید نظارت کلّی بر روند امور همه مدارس از جمله گزینش داشته باشند، امّا دخالتهای جزیی و سفارشهای ویژه برای گزینش طلّاب مدرسه و … هرگز به صلاح نیست.