مباحثات: از اینکه دعوت مباحثات را پذیرفتید سپاسگزارم. ابتدا توضیح مختصری درباره دفتر فرهنگ معلولین بفرمایید. با چه انگیزه و هدفی شکل گرفت؟ رسالت و اهدافی که پیش رو دارد، چیست؟
نوری: بنده از شما و مباحثات تشکر میکنم که به این مباحث توجه دارید. کلیسا از قرون وسطی و به ویژه دوره جدید، کارهای ویژهای در مورد معلولین انجام میدهد و این معلولین را یک سرمایه دینی برای خود میداند و از آنها در پیشبرد اهداف کلیسا، بسیار بهرهبرداری میکند. به همین دلیل، در سال ۱۳۰۴ به کشیشی مانند کریستوفل ماموریت میدهند که به ایران بیاید. وقتی که به ایران آمد، مدارسی را بنیانگذاری کرد و تعدادی از نابیناها و ناشنواها و معلولین مسلمان را آموزش داد. کریستوفل اولین کسی است که خط بریل را وارد ایران کرده و راهاندازی و بومیسازی کرد. در کنار آن خدمات، به آنها آموزش مسیحیت میداد و این معلولین به مبلغان دینی مسیحی تبدیل میشدند. وقتی مسلمانان این وضعیت را دیدند، از حدود صد سال قبل، مراجع دینی هم توجه کردند که این سرمایه – معلولین- به این خوبی را خود استفاده کنند. چرا ما به اینها آموزش ندهیم و توجه نکنیم؟ اگر هم استفاده آنها در مسیر تبلیغات یک نوع سوء استفاده است، حداقل به آنها خدمات دهیم. در هر صورت برخی مراجع شروع کردند.
از حدود سه چهار دهه قبل، یعنی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کل این خدمات تعطیل شد – من فعلا اهل سنت را کنار میگذارم، چون بحث جدایی دارد- در خدمات مربوط به شیعه، کل خدمات از طریق موسسه ابابصیر بود، این موسسه توسط آیتﷲ شمس آبادی و چند روحانی دیگر بنیانگذاری شد، و توجه به معلولین و مخصوصا نابیناها در این موسسه بود.
اوایل انقلاب به اتهام حجتیهای بودن، مشکلاتی برای موسسه ابابصیر پیش آمد، موسسه کمکم تعطیل شد، البته الان به صورت ضعیف در حال فعالیت و ادامه کار است، ولی مدتها کاملا تعطیل بود، در واقع به نوعی رابطه بین روحانیت، مرجعیت و معلولین قطع بود. در همین دوره دفتر آیتﷲالعظمی سیستانی و خود آقای شهرستانی به این فکر افتاد که این ارتباط دوباره برقرار شود و خدماتی داشته باشد. به این دلیل دفتر فرهنگ معلولین تاسیس شد. سال ۱۳۸۸-۱۳۸۹ دفتر کار خود را در قم شروع کرد.
در هر صورت از صد سال قبل، مرجعیت شیعه تلاش داشتند که با معلولین ارتباط داشته باشند تا جلوی ورود یا نفوذ کلیسا در معلولین گرفته شود. براساس آمارهای موجود در آمار سایت موسسه کریستوفل آنها اعلام میکنند که ما حدود هزار نفر از معلولین شیعه را به مبلغ مسیحی تبدیل کردهایم. اینها الان در هند و بنگلادش و جاهای مختلف مشغول کار هستند. اینها الان در قم و در بحث معلولین هم الان فعالیت میکنند. پولهای خوبی میدهند. به هر حال، چون معلولین استعدادهای خوبی دارند و آمار آنها در ناهنجاریهای اجتماعی تقریبا صفر است، یعنی شما معلول قاتل پیدا نمیکنید، معلول دزد پیدا نمیکنید، به ندرت هستند. در همه جوامع، معلولین وارد مسائل هنجارشکن نشدهاند و نمیشوند. از طرف دیگر، استعدادهای خوبی دارند، مثلا طبق بررسیهایی که شده است اکثر روایات ما در شیعه از طریق معلولین و به ویژه نابیناها نقل شده است. ما شش راوی حدیث داشتهایم که کنیه ابوبصیر داشتهاند. داستان مفصلی دارد و کتاب آن را هم ما منتشر کردیم. حتی یکی دو نفر از این شش ابوبصیر از طرف امام صادق(ع) به عنوان اصحاب اجماع بودند، اینکه از اصحاب اجماع هستند یعنی همه باید هر حرفی را که میزند، قبول کنند. به عبارت دیگر، خدمات مدنی و تمدنی بزرگی در تاریخ داشتند. بنابراین، معلولین به دلیل
اینکه استعدادهای خوبی دارند و به قول غربیها سرمایههای ملی هستند، و ورود آنها به ناهنجاریها کم است، و به قول غربیها پاکی آنها اثبات شده است، به این دو دلیل کلیسا روی آنها سرمایهگذاری کرد.
معلولین قبلا در ایران و براساس عرف، یا کشته میشدند، یا از دوران بچگی در کوه میگذاشتند، البته الان هم هست، الان در برخی دهاتها معلولین را در کوه میگذارند و عقابها میبرند یا گرگ آنها را میخورد، گزارش اینها را ما داریم و بهزیستی هم دارد. طبق ذهنیتهای فولکلوریستی که در جامعه ایران و سایر جوامع بوده است، معلول کسی است که شیطان در او رسوخ کرده است، و باید هرچه زودتر این کالبد را از خانواده دور کرد. این ذهنیت در جامعه مذهبی ما بوده و هنوز هم تا یک حدی وجود دارد. این ذهنیت برخلاف قرآن و روایات است. یعنی ما یک روایت نداریم که این را تایید کند. در قرآن صریحا این ذهنیت را رد میکند. اینها هم مانند شما انسان هستند که به دلیل مادرزادی یا ژنتیک یا هر چیز دیگری مشکل پیدا کردهاند، این مشکل جسمی بوده و مربوط به انسانیت او نیست.
به هر حال مراجع به این بحث ورود پیدا کردند، تا اینکه به انقلاب اسلامی میرسیم. هم در عراق و هم در ایران، رابطه مرجعیت که از طریق موسسه ابابصیر بود، قطع میشود، چون موسسه ابابصیر تعطیل میشود. البته کمکهای موردی و جزئی بوده است، اما کمکهای جریانی نبود. آیتﷲ سیستانی به این فکر میافتد که به هر حال موسسهای را تاسیس کند که این ارتباط مرجعیت شیعه با معلولین مجدد برقرار شود. در این راستا، دفتر فرهنگ معلولین در سال ۱۳۸۸ طراحی و راهاندازی میشود، و سال ۱۳۹۰ افتتاح رسمی صورت میگیرد.
کار عمده این موسسه فرهنگسازی است. فرهنگسازی ما براساس شیعه است. مثلا قرائت یک ناشنوا در نماز باید چگونه باشد؟ در حالی که جزو ارکان نماز است. در حوزه یک کتاب در این زمینه تدوین نشده است. همه اقشار معلولین مسائل فقهی دارند. اهل سنت فراوان در این زمینه کار کرده است، حوزههای اهل سنت در سال حداقل سیصد عنوان کتاب تالیفی دارند. ما اینها را گردآوری کردیم و خود من هم رفتهام و دیدهام. حتی در اهل سنت و در دانشگاه الازهر، از سال ۴۸۰ قمری در آنجا کرسی فقه الاعاقه بوده است، یعنی تدریس فقه معلولیتی. مسائل معلولین را تدریس میکردند. حتی الان هم تابلوی آن است. اما در شیعه، نمیدانم به چه دلیلی، چنین چیزی نبوده است. هرچه هم ما الان تلاش کردیم که درس خارجی پیرامون فقه معلولین به راه بیافتد و مسائل آن بررسی شود، چرا که ما حداقل دو هزار مسئله جدی در فقه معلولین داریم، اما موفق نشدیم.
کار دفتر فرهنگ معلولین این است که شیعه را در علوم مختلف و تولید محتوا فعال کند، مسائل معلولین بررسی و روزآمد شود و در اختیار عموم جامعه قرار گیرد. به همین دلیل، تا به امروز، حدود ششصد کتاب تالیفی داریم. حدود شش سایت داریم که در این سایتها در همه زمینهها تولید محتوا اتفاق میافتد. بخشی از کار ما با روحانیت شیعه است، اگر روحانیت شیعه یک اظهار نظر پیرامون معلولین کند، ما فورا حاشیهای بر آن میزنیم و این مطلب را روی سایت میگذاریم. اگر قابل نقد باشد، آن را نقد میکنیم. سایت دیگری داریم که بانک جامع اطلاعات معلولین است. در این بانک، تمام اطلاعات مربوط به معلولین آمده است، شامل: شخصیتها، کتابها، پایاننامهها، مقالات، مجلات، قوانین، احکام فقهی، اظهار نظر فقها. ما بیست و پنج شاخه داریم.
مباحثات: غیر از این خدمات، امکانات خاصی هم در اختیار معلولان قرار میدهید؟
نوری: خدمات رسمی ما در حد فرهنگی است، مثلا یک نابینایی زنگ بزند و بگوید که من فلان کتاب را به صورت گویا میخواهم، ما این کتاب را رایگان در اختیار او قرار میدهیم. کل خدمات ما رایگان است. از داخل و خارج از کشور که ارتباط بگیرند، ما خدمات میدهیم. ما آرشیو کتاب گویایی داریم که در ایران هیچ مرکزی ندارد. دانشگاه تهران، کتابخانه ملی، دانشگاه شهید بهشتی و … این منابع را از موسسه ما دریافت میکنند. سعی کردیم که آرشیو فیلم، گویا، بریل و آرشیو اسناد را تهیه کنیم تا هر کسی هر منبعی خواست، در اختیارش قرار دهیم.
سرویسدهیهای دیگر، مانند تغذیه و لباس و … موردی است. مثلا دفتر آیتﷲ سیستانی اعلام میکند که ما بیست هزار غذا برای معلولین داریم. امسال هم ما این کار را کردیم، یا خودشان میآمدند و غذا میگرفتند یا ما برایشان ارسال میکردیم. یا در مورد بحث توزیع لباس. اما این اصل کار موسسه ما نیست. اصل کار ما فرهنگی و مشاورهدهی است.
مباحثات: آقای حمیدی شما به خاطر شرایط خاصی که دارید، تجربه متفاوتی در ورود به حوزه داشتید، در این مورد بفرمایید.
حمیدی: در مورد معلولیت بنده گفتند که فلج اطفال است، اما باز هم تشخیص نهایی را ندادند. من از وقتی که یادم است، این عصا کنار من هست. من اولین خاطراتی که در ذهنم است، چون خاطرات بسیار بد و سختی هم بود، مربوط به روزهایی است که در مازندران و کلاس اول بودم. روز اول مدرسه که همراه برادر دوقلوی سالم و مادرم به مدرسه رفتیم و من به زمین افتادم و من را در کناری گذاشتند که آن روز برای من و مادرم با گریه گذشت و بسیار سخت بود. جالب است که روز آخر مدرسه من شاگرد اول شدم. پدرم یک عصایی برای من درست کرد که سبک و محکم بود، تا من بتوانم با آن راه بروم. یکی روز یکی از معلمها به مادرم گفت که به بهزیستی در شهر مراجعه کنید، در آنجا آنها عصای مناسب دارند که در اختیار شما میگذارند. اولین عصای من مربوط به آن دوره بود. وارد دبیرستان که شدم رشته ریاضی را خواندم. معلم فیزیکی داشتم که به من میگفت که خیلی سختگیرم و تا به الان به کسی نمره میان ترم ۵ را به کسی ندادهام، اما من به شما نمره ۵ را دادم، قدر خودت را بدان، من به تو انیشتین مازندران میگویم. آن روزی که ایشان شنید که من برای حوزه ثبت نام کردهام، خیلی عصبانی شد. از آموزش و پرورش ساری به نکا آمده بود و شماره تلفن خانه ما را پیدا کرده بود. تلفن را جواب دادم، گفت که شنیدهام که برای حوزه ثبتنام کردهای. گفتم بله، چطور؟ در هر صورت تفکر بسیار منفی و سکولاری به حوزه داشتند. البته خانواده ما در بحث روحانیت، امام و مطهری را میشناختند. این گذشت، من شش پایه اول حوزه را در سه سال خواندم.
مباحثات: برای ورود به حوزه مشکلی نداشتید؟
حمیدی: برای ورود به حوزه، شرایط جسمی کامل جزو شرایط است. معلولین اجازه ورود به حوزه ندارند.
مباحثات: حتی اگر با استعداد باشند؟
حمیدی: بله. ولو با استعداد باشند. من به صورت قاچاقی وارد حوزه علمیه شدم. با تلاش آیتﷲ محمدی لائینی که بعد از آقای طبرسی، نماینده ولایت فقیه در ساری شدند. ایشان گفتند این قانون اشتباه است و اصلا باید برای معلولین حوزه جدایی ایجاد کنند. من خیلی دوست داشتم اینها را با دست خودم بنویسم، جالب است که مدرسه اسلامی هنر، این پیشنهاد را به من دادند که شما در هر صورت قلم خوبی دارید و مقامهایی هم آوردهاید، به اسم خودت اصلا یک رمان بنویس. گفتم که من حضرت آقا را خواب دیدم. در واقع شبی که قرار بود که آقایان تصمیم بگیرند که من بیایم یا نه، و امام جمعه ما گفت من کاری میکنم که شما بیایید، غصه نخور. من یک سال به صورت قاچاقی درس حوزه را خواندم، در پایه دو، امتحان ورودی حوزه را دادم. گفتم که حاج آقا من برادری دارم که سالم است و شبیه من است، او بیاید و شرکت کند و بعد ما جابجا کنیم. که گفتند، خیر، این دیگر خلاف است. به گونهای شد که در امتحان ورودی که در بابل گرفتند، من نفر اول شدم. آن شب حضرت آقا را خواب دیدم که در جایی هستیم شهید صیاد هم بودند و هنوز شهید نشده بودند، در ورودی حوزه دیدم که همه به حضرت آقا احترام نظامی میگذارند، من هم به خدمت آقا رفتم و احترام گذاشتم، آقا یک سردوشی بر دوش من گذاشتند. من این جریان را به آقای محمدی لائینی گفتم، ایشان گفتند که غصه نخورید، این بحث سربازی شما حل خواهد شد. فردای آن روز خود ایشان واسطه شد، من امتحان دادم و نفر اول شدم. پایه اول را هم که قاچاقی خوانده بودم، مستقیم به پایه دو رفتم. چند نفر از رفقای من هم که مشکلاتی به لحاظ دست و پا داشتند متاسفانه به حوزه راه ندادند و آنها هم خیلی ناراحت بودند. من یک موقعی این جریان را به آیتﷲ بوشهری تعریف کردم، گفتند عجب! من به ایشان گفتم که مگر قرار است این مشکل پای من چند درصد در رفت و آمد من به حوزه تاثیرگذار باشد؟ در حالی که اگر من این مورد را با نمرات بالاتر و استعداد برتر جبران کنم، چه میشود؟ خوب است که یک مرکزی برای امثال ما ایجاد شود.
شنیدم که در خیابان ابوالفضل(ع) حوزه جانبازان دارند. چرا حوزه معلولین هم نباشد؟ به جانبازان ماشین و عصا و … دیگر میدهند، چرا به معلولین ندهند؟ متاسفانه در حد همان عصایی هم که به معلولین میدهند، بیکیفیت و غیرقابل استفاده است. عصایی که به من از طرف بهزیستی دادند من نمیتوانم استفاده کنم، چون جوابگوی نیازهای من نیست، خودم یک عصا درست کردم و استفاده میکنم.
مشکلات زیاد است، هر سال از طرف بهزیستی به منزل ما برای سرکشی میآیند، امسال خانم من اجازه ورود به منزل را نداد. من هم گفتم به جز این چند قفسه کتاب و لباس تنم، من چیز دیگری ندارم و هرچه در خانه هست مربوط به جهیزیه خانم بنده میباشد. این سرکشیها فایدهای ندارد.
البته وضعیت در شهرها خیلی بهتر است، اما متاسفانه در روستاها معلولین از سختیها و مشکلات بیشتری رنج میبرند. معلول در روستا به عنوان یک موجود بیمصرف است، نه میتواند گوسفندی به صحرا ببرد، در خانه کاری نمیتواند انجام دهد، … این نگاهها وجود دارد.
اما من با آن استعداد شخصی که داشتم، میخواستم تابوشکنی کنم، مثلا به بازی فوتبال که میرفتم، میگفتم که باید بتوانم بازی کنم، به قم که آمدم، گفتند که کوه خضری هست، با اینکه بسیار خسته شدم، اما رفتم.
نوری: بحث ورود این گروه به حوزه، بحث مفصلی است و ما بارها با مسئولین وارد مذاکره شدیم. شورای عالی حوزه در سال ۱۳۷۲ مصوبهای دارد، که براساس آن ورود افراد به حوزه نیازمند داشتن سلامتی است، و لفظ «سلامت» در این مصوبه آمده است. بر این اساس، مدیریت حوزه در آئیننامهای در سال ۱۳۷۴ اعلام کرده است سلامت به این معنا است که فرد از لحاظ روحی مثلا مجنون نباشد، و معلولیت را در تفسیر سلامت آوردهاند. بحث ما با جناب آقای اعرافی و مسئولین دیگر حوزه این بود که :
۱.شرایط را باید در نظر بگیرید. اگر معلولین به هر بهانهای در حوزه جذب نشوند، اینها استعدادهای خوبی دارند، میروند و جذب دیگران میشوند.
۲. اینکه گفته میشود که معلولین وارد حوزه نشوند، به چه علت است؟ آیا اگر یک طلبه معلول به بالای منبر برود، مردم حرف او را قبول نخواهند کرد؟ مردم با اکراه به او نگاه خواهند کرد؟ در حالی که خلاف اینها ثابت شده است. معلولین وقتی که به تبلیغ میروند، مردم بیشتر آنها را قبول دارند، بیشتر به حرف آنها عمل میکنند، تجربه تاریخی هم این نکته را میگوید. مسیحیت و یهودیت هم بر همین اساس معلولین را مبلغ کرده و در تبلیغ به خوبی از اینها استفاده میکنند.
۳. فردی را که در جنگ دچار معلولیت و جانبازی شده است، برای او مدرسه و فضای درس فراهم کردهاید، شهریه و همه نوع امکانات برای آنها دادهاید. مبلغانی داریم که مثلا در مسیر تبلیغ تصادف کرده و دچار معلولیت شده است، الان به او گفته میشود که اگر ملبس بوده است باید لباس را دربیاورد، خلع لباس شود، دیگر به تبلیغ نرود.
۴. در میان روحانیون ارشد، امثال آقای یزدی و دیگران، افرادی هستند که معلولیت دارند اما همچنان در حوزه هستند، از سوی دیگر یک نوع تبعیضی میان جانبازان و معلولین ایجاد شده است. حداقل تاثیر این تبعیض روی همین مذهب است، مردم میگویند که این فرد با فرد دیگر چه فرقی دارد. در کشورهای دیگر همه معلولین چه مادرزاد یا حادثهای، با یک چشم به آنها نگاه میشود. ایران تنها کشوری است که این افراد را دو گروه کرده است. و این نوع بدترین نوع تبعیضی است که الان وجود دارد و مردم خیلی ناراحت هستند.
تا به حال در این زمینه ما به نتیجه نرسیدهایم.
مباحثات: پاسخ آقای اعرافی چه بود؟
نوری: گفتند که بررسی میکنیم. ما الان حدود هفت هشت سال است که روی این موضوع کار میکنیم. تنها راه این مشکل این است که رسانهها وارد شوند و به صورت جدی بحث کنند. از طلاب دارای معلولیت سوال کنند، طلاب هم نترسند و محکم ایستادگی کنند. خود من طلبه معلول هستم، نوشتم که شهریه هم نمیخواهم، من از سال ۶۰ شهریه نگرفتم. مسئولین مجبور خواهند شد که رسیدگی کنند.
سالانه حدود دویست سیصد نفر که یا در حین ورود به حوزه بودند یا وارد حوزه شده و رد شده داریم که یا به خارج از کشور مهاجرت کردهاند، یا جذب مسیحیت شدهاند. گروهی به این شکل و تعداد بیشتری به سایر مشاغل وارد میشوند، در حالی که این افراد با این استعدادهای خوب میتوانند بسیار در حوزه موفق باشند.
مباحثات: ظاهرا در سال ۹۵ جلسهای با حضور طلاب معلول در دفتر شما برگزار میشود، در آنجا مصوب میشود که یک انجمن صنفی برای طلاب معلول تاسیس شود. آیا این مصوبه عملیاتی شد؟
نوری: ما اولین سازمان مردم نهادی هستیم که اعلام کردیم، یکی از گروههای مرجع، روحانیون دارای معلولیت هستند. برخی مسئولین میگفتند که این مطلب را نگویید. گفتم که چرا نگوییم؟ در جامعه گروههای مرجع نویسندگان، فیلمسازان، سلبریتی، نخبه، روزنامهنگاران و … داریم، یکی همه روحانیون واعظ، نویسنده و پژوهشگر و … باشند. ما این بحث را اعلام کردیم و از آنها دعوت به عمل آوردیم و به آنها گفتیم که شما گروه مرجع هستید، محکم ایستادگی کنید و بگویید که ما هستیم که باید به جامعه جهت بدهیم، احکام آنها را بگوییم، خود معلولین و خانوادههای آنها را راهنمایی و مشاوره دهیم. در ابتدا قبول کردند، اما تا مسیری که جلو آمدند، خود اینها گفتند که اگر ما زیادتر از این جلو بیاییم، با مشکل مواجه خواهیم شد. البته اینها حق هم دارند. به ما گفتند که دیگر ما را رسانهای نکنید.
مباحثات: یعنی اگر حوزه متوجه شود که طلبهای معلول است، سریع بررسی و برخورد میکند؟
نوری: بله. مثلا یکی از طلاب که به لحاظ انگشت دست مشکل داشت، یک روز روی منبر فراموش میکند که دستش را با عبا بپوشاند، متوجه میشوند، روز بعد او را احضار میکنند و پرونده او را ملغی میکنند. خودش مقاومت میکند و میگوید که من بیرون نمیروم، اگر میخواهید من را خلع لباس کنید، من محکم ایستادهام.
البته در بحث انجمن، ما هنوز در حال کار هستیم و با آنها باز هم جلساتی داریم. اخیرا ما با روحانیونی که مداح هستند، جلسهای برگزار کردیم و حتی آن را به کتاب تبدیل کردیم. با روحانیونی که نویسندهاند، ورزشکار هستند و معلولیت دارند، ما در این زمینه یک روحانی داریم که در خارج از کشور خیلی معروف است که در وزنهبرداری نفر اول است. ما شاید حدود صد روحانی به این شکل در کشور داریم که در ورزش مقام دارند.
در این موارد باید ابتدا زمینه حوزوی آنها درست شود، مسئولین حوزه زیر بار نمیروند، چرا زیر بار نمیروند؟ میگویند که باید از بالا به ما ابلاغ شود. ما حتی به دفتر رهبری هم نامه زدیم. دفتر رهبری گفت که خودتان بروید و صحبت کنید. ما هم که میرویم و صحبت میکنیم، نتیجهای نمیگیریم.
مباحثات: آقای حمیدی آیا الان مرکز خدمات حوزه از شما حمایت میکند؟
حمیدی: گاهی برخی موارد مانند دست و چشم را شاید بشود مخفی کرد، اما وضعیت پای بنده دیگر قابل مخفی کردن نیست. به صورت علنی آقایان میبینند، یعنی تا به حال یک نفر در فیضیه، شورای مدیریت، دارالشفاء و جلساتی که آقایان هستند و این وضعیت را میبینند، اصلا نمیپرسند که جریان به چه صورتی است؟ شما مادرزاد معلول هستید؟ تصادف کردهاید؟
مباحثات: یعنی در مرکز خدمات حوزه چیزی با عنوان بخش معلولان نداریم؟
حمیدی: خیر نداریم. جدیدا شنیدم که بخش مستمری بگیران و بازنشستگان که ربطی هم به معلولین ندارد، گویا ماهیانه مبلغی را در اختیار طلاب قرار میدهند. البته این خود برای ما خطر هم دارد که چه بسا متوجه شوند و … .
من از هفت هشت سالگی در بهزیستی پرونده دارم، بر اثر اصرار مادرم پرونده را به قم آوردم، به من گفتند که ما بیش از هفتاد هزار معلول داریم، شما باید برای خدمات به حوزه مراجعه کنید. من گفتم که در حوزه در این زمینه خدماتی به ما نمیدهند و میگویند که به بهزیستی مراجعه کنید. به من گفتند که شما شهریه میگیرید. گفتم که مگر به من چقدر شهریه میدهند؟ ما در بحث خانه مشکل داریم. اگر صاحبخانه متوجه شود که من معلول هستم و آن هم معلول طلبه، مشکل بیشتر میشود. بسیاری از دوستان من در این زمینه با لباس روحانیت یا بدون لباس، بسیار سرشکسته شدهاند.
خود من در سال ۸۹ مبلغ نمونه شدم، من به کهنوج و کرمان رفتم، آن منطقه همه سنی بودند، فقط برای نماز گفتند که اگر مقلد آقای سیستانی و رهبری و … هستید، کف پا کامل روی زمین نمیماند. منبر ما را قبول داشتند، گفتم احتیاط واجب است که من به نماز نایستم. حتی برای حضرت آقا گفتند که چون امام جمعه تهران هستند، کف دست ایشان میله گذاشتند که برای نماز مشکلی پیدا نکنند. گفتم کف پای من به زمین نمیرسد، یک آقا سیدی در محل بود که همه ایشان را قبول داشتند، عبا را به دوش ایشان گذاشتم و همه به ایشان اقتدا کردیم و اما منبر و بقیه بحثها را خودم مدیریت کردم.
جالب اینجا است که آقایان این بحثها را میشنوند و همدردی میکنند، اما…
الان مثلا من در توییتر هستم، اگر یک جنبش رسانهای از معلولین طلبه کشور را به راه بیاندازم، مطمئنا من را دادگاهی میکنند و میگویند چرا مشکلات را به مسئولین نگفتید؟ در حالی که مسئولین گوش شنوا ندارند. یکی از آقایان گفت که مسئولین هنوز نتوانستند که بحث مسکن و شهریه طلاب و … را حل کنند، حالا شما میخواهید بار اضافی دیگری هم ایجاد کنید. در حالی که اینها دلیل نمیشود. من هنوز با این عصا وارد مدسه بچهام نشدم، چرا؟ چون من میفهمم، مسئول مدرسه میفهمد، اما همکلاسی بچه من نمیفهمد، این میپرسند که این بابای تو است؟ چرا اینطوری است؟
مباحثات: این نشان میدهد متاسفانه فرهنگ حوزوی نگاه مثبتی به معلولین ندارد.
حمیدی: بله. در بحث ازدواج طلبه معلول هم نگاه درستی متاسفانه وجود ندارد. من در بحث ازدواج خودم، موردهای مختلفی را خانواده معرفی کردند، اما من گفتم همسری که قرار است با من زندگی کند باید زندگی یک جانباز و معلول و سختیهای آنها را ببیند تا بتواند با من زندگی کند. من در بیست و هشت سالگی ازدواج کردم، خانم جانبازی در بستگان ما بود، بعد از آشنایی با خانمم گفتم که بعد از یک صیغه محرمیت بهتر است که زندگی این خانم را ببینید تا با سختیهای زندگی با یک معلول آشنا شوید. من در زندگی سختیهای زیادی کشیدم و الان هم مشکلات زیادی دارم.
مشکلات زیادی در بحث ازدواج امثال ما است و نوع نگاه منفی که وجود دارد. خانواده همسر من شاید اگر شناختی از خانواده ما نداشتند، پاسخشان منفی بود. قبل از این مواردی بود که خانوادهها موافقت نکردند و برای اینکه من ناراحت نشوم به من نمیگفتند، هرچند من میفهمیدم و میگفتند که دختر ما نمیخواهد با یک معلول ازدواج کند. بله. ده دوازده سال قبل این نگاهها را میدیدم و ناراحت هم میشدم.
مباحثات: آقای نوری آیا الان آمار مشخصی از طلاب معلول دارید؟ فرمودید که انجمن طلاب معلول به خاطر شرایطی که دارند، امکان رسانهای شدن ندارد. از مجموع فعالیتهایش تا به امروز هم بفرمایید.
نوری: من پیش از پاسخ نکتهای بگویم. در اهل سنت در قرن هفتم ما پیرامون معلولین کتاب داریم، صفدی کتابی با عنوان «نكت الهميان في نكت العميان» نوشته است، در این کتاب حدود ششصد نفر از معلولین آن زمان را معرفی کرده است، هرجا هم که به یک معلول شیعه رسیده، به او تاخته است، در واقع نخبگان معلول را معرفی میکند. حدود ده پانزده شیعه را معرفی میکند و میگوید که مثلا او کافر است. در حالی که ما در شیعه، چنین چیزی نداریم. مثلا حتی در فهرست شیخ هیچ جایی نمیبینیم که بگوید این شیعه نخبه نابینا است. در فهارس رجالشناسی دیگران هم نیست. این مشکل از قرون قبل تا به امروز همراه ما بوده است.
مارتین مکدرموت، کشیش مسیحی، مسئول کل کشیشهای شرق بوده و در بیروت دفتر و کلیسای مهمی دارد و کتابی راجع به شیخ مفید نوشته است. من جهت مصاحبه خدمت ایشان رفتم، ایشان میگفت اگر ما مقدار کمی از این معرفتها و آموزههایی که شما دارید را داشتیم، میتوانستیم جهان را به خوبی تسخیر کنیم، ذهن و قلوب مردم را به دست بگیریم. چون در عهدین- انجیل و تورات- برخوردش با معلولین غیر انسانی است، مثلا وقتی به حضرت ایوب میرسد، جسارت میکند، آنها میگویند که شیطان به حضرت ایوب رسوخ کرده بود، اما به قرآن که مراجعه میکنیم، میگوید که خیر، حضرت ایوب یک نبی بود، نیکوکارترین آدم بود، بسیار حضرت ایوب را مدح میکند. ما پنج شش نبی داریم که در قرآن از آنها اسم آمده است که یا نابینا بودند، یا نابینا شدند، یا مشکل حرکتی داشتند، مانند حضرت ایوب، که ایشان را روی در میگذاشتند و حمل میکردند.
طبق روایات ما در شیعه، حدود دویست سال عمر میکند که حدود صد سال آن معلول حرکتی بوده است. برخورد قرآن، برخورد انسانی است. برخورد روایات شیعه هم با حضرت ایوب کاملا انسانی است، اما در عهدین اینطور نیست. مثلا حضرت یعقوب، اسحاق، زکریا که معلولیت ناشنوایی داشت و طبق قرآن با مردم با زبان اشاره حرف میزده است، اما در انجیل بسیار بد با زکریا برخورد میشود. میراثی که تفاسیر ما باشد، میراثی باشد که ائمه به ما رسیده است، اینها کاملا انسانی هستند. ولی متاسفانه روی اینها کار نشده است، یعنی ما نیامدهایم این بهترین میراثمان را بنویسیم و به جهان معرفی کنیم. به عبارتی، ما چیزهایی داریم که از حقوق بشر بسیار مهمتر است.
حضرت علی(ع) وقتی در ۳۶ق. به خلافت میرسد، در عهدنامه مالک اشتر، بخشی از آن ویژه ناشنوا، نابینا و معلولین حرکتی بوده و معلولین ذهنی را در لابه لای آن آورده است، سی مورد حق برای این چهار دسته معلول شمرده و سی قانون وضع کرده و به استانداران اعلام کرده و گفته که باید این قوانین در مورد معلولین رعایت شود. به عبارت دیگر، اولین قانون معلولین، این قانونی است که حضرت علی وضع کرده است. در کدام دین چنین چیزی را ما پیدا میکنیم؟ موسسه ما تمام این سی مورد حق را در قالب یک کتاب منتشر کردیم، در قالب پوستر هم در تیراژهای وسیع منتشر کردیم. همه این سی مورد حق، حقوق انسانی است. مثلا گفته شده است که باید در حق این معلولین از بیتالمال و از کدام بخش آن چه مبلغی پرداخت شود. اگر اینها مشکل داشته باشند باید به کجا مراجعه کنند، هم این موارد در این سی مورد حق مشخص شده است. خود حضرت علی(ع) زمانی در بازار میرفته است، پیرمرد نابینایی را میبیند که گدایی میکند، سوال میکند که چرا این پیرمرد گدایی میکند؟ میگویند که این پیرمرد مسیحی است. حضرت میگوید که مسیحی باشد، چه اشکالی دارد، وظیفه ما است که حقوق همه انسانها را رعایت کنیم، بروید و حقوق ماهیانهای را از بیتالمال برای او وضع کنید. او تا جوان بود، از او کار کشیدید و نگفتید که مسیحی است، حالا که پیر شده است او را به گدایی واداشتهاید! ما چنین میراثی داریم و روایات ما هم همه صحیح است، ما راجع به معلولیت حدود سه هزار روایت داریم.
مباحثات: منظور شما این است که علیرغم این تراث قوی که ما داریم، متاسفانه در به رسمیت شناختن معلولین مشکل داریم؟
نوری: بله. این نگاه منفی هست. این نگاه به این دلیل است که ما مردم را با این میراث آشنا نکردیم. این نکته را من آمار گرفتم و قطعی میگویم، من یک منبری روی منبر ندیدم که روایتی را از نهج البلاغه یا روایات پیرامون معلولین بگوید. هزار نکته میگویند، اما چنین نکاتی را نمیگویند، لذا، مردم ما اصلا با این نکات ناآشنا هستند، گذشته از مردم، بهزیستی و مدیران آن هم ناآگاه هستند، در مراسمی یکی از مدیران بهزیستی در سخنرانی خود شروع به سخن گفتن از شخصیتهای خارجی کرد، فریاد زدم که اینهایی که شما میگویید چه هستند؟ ما در ایران خودمان، رودکی شاعر ایرانی، نابینای مادرزاد بود، سعدی و حافظ و … اشعاری پیرامون معلولین دارند. رسانههای ما هم در این زمینه کار نمیکنند.
مباحثات: در مورد طلاب معلول و آمار آنها هم بفرمایید.
نوری: طبق تعریف سازمان ملل، سالمندی جزو معلولیت است، اما ما اینها را از معلولان جدا کردیم. بر طبق آمار ما حدود سیصد چهارصد طلبه معلول به لحاظ شنوایی، بینایی و حرکتی داریم. اگر فضا فراهم شود، میتوان یک مجتمعی برای آنها ایجاد کرد، چرا که همه آنها هم باهوش هستند و میتوانند میراث را به جامعه منتقل کنند. این آمار مربوط به طلاب آقا است و هنوز در مورد طلاب خانم نتوانستهایم به آماری برسیم، البته در حال کار هستیم. در زمینه آمار در ایران، ما با مشکل مواجه هستیم، اما در کشورهای دیگر بدین صورت نیست، مثلا در کشور فرانسه آمار معلولهای آنها مشخص و شفاف است. در ایران پنج سال قبل، دکتر هاشمی، رئیس کل بهزیستی به دفتر ما آمد، من به ایشان گفتم که ما میخواهیم بانک معلولین تاسیس کنیم، ایشان گفتند که خیلی عالی است، معاونت حراست ایشان گفتند که ما اجازه نمیدهیم. رئیس بهزیستی گفت چرا؟ معاونت حراست پاسخ داد که این معلولین اطلاعات خود را در اختیار این بانک قرار دهند، درست نیست. مشکلاتی پیش آمد و مدتی آقای شهرستانی برخورد کرد و مسأله حل شد، به هر حال در ایران به این صورت است. اینکه گردآوری مشخصات یک معلول جزو خطوط قرمز در ایران است، ما هم هنوز به پاسخ آن نرسیدیم.
مباحثات: آقای حمیدی از شرایط و وضعیت سایر طلاب معلول اطلاع دارید که در چه شرایطی هستند و اینکه آیا تشکلهای دیگری وجود دارند که طلاب معلول مطالبات خود را از آنها پیگیری کنند؟
حمیدی: چندان اطلاعی ندارم و بعید میدانم چنین تشکلهایی باشد. یکی از دوستان بودند که البته جانباز جنگ بودند و به دلایل مشکلات جانبازی نتوانستند ادامه تحصیل دهند، به حوزه آمدند، در حوزه هم با مشکلات خیلی زیادی مواجه شدند و تا پایه هشت بیشتر نگذاشتند ادامه دهند، از قم رفتند.
مباحثات: شما برای حل این مشکلات به جایی مثلا مجمع نمایندگان طلاب مراجعه کردید؟
حمیدی: بله مراجعه کردیم اما میگویند در این بحث ابلاغیهای برای ما نیامده است، مثلا میگوییم که برای جانباز، حافظ قرآن این درصد وام مشخص کردید، برای ما چطور؟ میگویند که خیر، از بالا برای ما مصوبهای نیامده است. نماینده طلاب مازندران از دوستان من هستند از ایشان خواستم به عنوان پیشگام ورود کنند و طلاب جانباز و معلول مازندرانی را شناسایی کنند تا این بحث مطرح شود و پیش برود، ایشان گفتند که طرح خوبی است اما ما طرحهای اولویتدار دیگری داریم که باید رسیدگی شود.
نوری: ما طلبهای در اینجا داشتیم که سه سال پیش به سوئد رفت، سال بعد به ایران برگشت و من با ایشان مصاحبه کردم، ایشان گفت، وقتی که وارد سوئد شدم، همان ماه اول حقوق من را دادند، همه خدمات در آنجا برای من رایگان است. در مقابل من به عنوان مترجم برای آنها کار میکنم. به عبارت دیگر، برای آنها کار ایجاد کردهاند و از آنها کار میخواهند. به آنها آموزش میدهند. چه خوب است که در ایران هم بهزیستی همین کار را کند.
مباحثات: آیا شما میتوانید همین کار را با طلبههای معلول کنید؟
نوری: بله. ما در این زمینه طرح دادیم. وظیفه ما در این زمینه این است که طرح بدهیم و کارشناسی کنیم. ما برای طرحی با حدود صد اقتصاددان بررسی و مشورت کردیم که حتی یک ریال از دولت نگیریم، به همه معلولان ایران در طرحی سه ساله، ماهیانه سه میلیون تومان پرداخت کنیم.
مباحثات: اگر این طرح به میان طلاب بیاید و استعدادیابی شود، قطعا خود فضای جدیدی ایجاد خواهد کرد.
نوری: بله. قطعا. مثلا از اواسط بلوار پیامبر اعظم تا جمکران حدود پنجاه هزار هکتار زمین داریم، که در اختیار جهاد کشاورزی است که من با ریاست آنجا مفصل جلسه داشتم. در کشورهای دیگر، این زمینها را به یک سازمان مردم نهاد دادند، تا به مناسبت از آنها استفاده کنند، در شهر قم و سایر شهرها هم میشود چنین کارهایی کرد. یک ریال هم لازم نیست که دولت هزینه کند. ما با جهاد کشاورزی و اقتصاددانان صحبت کردیم، به سراغ بهزیستی که رفتیم، گفتند که ما نمیتوانیم، گفتند که این کارها برای ما دردسر دارد.
مباحثات: حوزه چه مقدار برای تولید محتواهای فقهی مورد نیاز معلولین همکاری کرده است؟ آیا از حوزه درخواستی کردهاید؟ پاسخی دریافت کردید؟
نوری: بله. فراوان جلسه و درخواست داشتیم، اما هیچ پاسخ و نتیجهای نداشته است. خود ما چند مورد را منتشر کردیم. حتی ما به حوزه گفتیم که شما صرفا هزینه انتشار را بدهید، حتی اسم ما را هم در اثر درج نکنید، اما باز هم کاری نکردند. در هر صورت معلولین سرمایه مذهب ما هستند و باید به آنها توجه کرد.
مباحثات: آقای حمیدی جمعبندی خودتان را در مورد بحث طلاب معلول بفرمایید.
نوری: خانواده من همه طرفدار ولایت و انقلابی هستند، حوزه علمیه به عنوان خاستگاه انقلاب و امام و اسلام ناب، چرا به فردی مانند من که نخبه دانشآموزی بودم توجه لازم نمیشود. دوستان ضعیفتر از من وارد دانشگاه شدند و در حال طی مقطع دکتری هستند و وضع مالی خوبی هم دارند، و من هم اگر وارد دانشگاه شده بودم، قطعا الان مدرک دکتری خودم را گرفته بودم، و به لحاظ مالی و… وضعیت خوبی داشتم. در هر صورت الان وارد حوزه شدم و وضع به این گونه است، نگاه پدر و مادر بیسواد من در روستا و بستگان من به حوزه به این جهت تغییر میکند.
در هر صورت بعد از پایه هشتم، معدل من پایین آمد، حتی تهدید به اخراج شدم، مشکلات و بیماریهایی که برایم پیش آمد و دارم، گاها پشت موتور دوستان به سختی به حوزه میآمدم، به خاطر طرحهای اطراف حرم مجبور میشدم مسافت زیادی را پیاده روم، پنجاه متر پیاده رفتن من، به خاطر شرایطی که دارم برابر پانصد متر پیاده رفتن یک آدم عادی است. به خاطر این پیاده رفتنها، ضربه زیادی به کمر و کتف و… من وارد میشود که خود بیماریهای دیگری به دنبال دارد. در این زمینه، من تا به حال هیچ خدمتی از بهزیستی نگرفتم. بهزیستی میگوید چون شما شهریه دریافت میکنید، ما را به حوزه هدایت میکند، حوزه هم به بهزیستی. بهزیستی میگوید که معلولین ذهنی ما در اولویت هستند، من میگویم که من سرپرست خانوار هستم. در برخی استانها مانند اصفهان با کمک خیرین، گروهی از معلولین خانهدار شدند. نگاه مردم و مشکلاتی که در نوع نگاه مردم به معلولین وجود دارد، بحث مهمی است که باید در اولویت رسانهها برای حل آن و فرهنگسازی در این زمینه باشد. بنده شخصا، از طرف خودم و جامعه معلولین حوزوی از مباحثات به جهت توجه به این موضوع تشکر میکنم. البته، بحث معلولین خانم بسیار بیشتر است، بحث ازدواج آنها و نگاه جامعه و حوزه به اینها. حداقل نگاه حوزه به این گروه باید به گونهای باشد که با آغوش باز پذیرای آنها باشد. اینطور نباشد که پرونده آنها خالی باشد و در این زمینه هیچ کاری نکرده باشند.
امیدواریم که مباحثات صدای ما شود و پرونده ویژهای را در این زمینه دنبال کند. اگر من نمیتوانم لباس روحانیت بر تن کنم، که البته بر خلاف نگاه غالب و نادرست حوزه میتوانم، شرایطی را مشخص کنند. اشکال ندارد، لباس این گروه با محدودیتهایی باشد، نه اینکه از کلمه خلع لباس برای معلول طلبه استفاده کنند. نکتهای که به ویژه برای طلاب آقا مهم است، بار روانی این بحث در جامعه نسبت به خانواده معلول است، همینطور خانواده معلول نسبت به این نوع توجهات حوزه بسیار دلسرد میشوند. در هر صورت حوزه دشمنان زیادی دارد که شب و روز علیه حوزه کار میکنند، اما ما به جای جذب حداکثری برای حوزه، دفع حداکثری داریم. مشکلات معیشتی و اقتصادی همواره بوده و خواهد بود، اما ای کاش آقایان بیایند، زندگی این طلاب، درس و کارنامه آنها را ببینند و برسی کنند، همایشی بگیرند، دقیق بررسی کنند.
آقایان حوزه باید بدانند این خانمی که با من زندگی میکند، در واقع دارد جهاد میکند. این خانم با این استعداد و با این ویژگیها میتوانست با کس دیگری ازدواج کند، بهترین امکانات زندگی را داشته باشد. وقتی انتخاب کرد که با یک طلبه معلول حوزه شما و با یک نگاه معنوی ازدواج کند، چرا حداقل حمایتی از آنها نشده است؟
علی
مطلبی بود بس عالی و مفید. نخستین بار بود که از این فضا چیزی شنیدم. واقعا همت مباحثات ستودنی است. مزید توفیقات حضرت آقای نجمی – ایده الله – را از ایزد منان خواستارم.
ناشناس
خیلی عالی بود.من تابحال این مطالب و نمیدونستم اصلا.ای کاش بتونیم ماهم کمکی کنیم.هرچندکم.