سید محمود علاییِ طالقانی، روحانیِ وارستهای بود که هم در ساحت اندیشهورزی و هم در عرصه اجتماع، نگرشی تحوّلخواهانه را نسبت به دین برگزید. وی ایدههایی را درانداخت که تا پیش از این، کمتر مورد توجه دینداران بود.
۱-آنچه گفت
الف: طالقانی در میدان نظر و عمل
در برخورد با مواضع طالقانی میباید نظر و عملِ وی را در کنار هم دید. فعالیتهای او را نباید صرفاً از لابهلای کتابها و سخنرانیهایش پیگیری کرد. طالقانی از طرفی به طرح ایدههای خود میپردازد و میکوشد در برخی از گزارههای اسلام، تبیینی در تقابل با قرائت سنتی از دین ارائه کند؛ از طرف دیگر، در عرصه عمل به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی اقدام میکند. در زمانی که فعالیتهای سیاسی چندان مورد اقبال روحانیان نبود، او به فعالیتهای حزبی وارد میشد؛ با جوانان و دانشگاهیان حشر و نشر داشت، حضور در عرصه اجتماع را وظیفه خود میدانست. صرفاً به گوشهای نشستن و تئوریپردازی کردن را مقبول نمیدانست. طالقانی اگر ایده شورا را برجسته میکند، خود نیز به تشکیل چنین شوراهایی اقدام میورزد و آن را به عرصه اجتماع میآورد. اگر از آزادی سخن میگوید، خود نیز در اقدامات سیاسیاش، این آزادی را در عمل نشان میدهد و از سایر نحلههای فکری میخواهد تا در عرصه اجتماع به میدان بیایند. طالقانی نه لزوماً به واسطه اندیشههایش، بلکه به علت فعالیتهای عملی خود بارها مورد محدودیتهایی قرار گرفت و به زندان رفت. از این حیث، میباید طالقانی را از اندیشمندانی که به ِصرف تئوریپردازی بسنده میکنند متمایز دانست.
ب: منظومه فکر دینی
طالقانی در مواجه با دین، توجه به غایت و هدف دینداری را مورد توجه قرار میدهد. غایت دینداری را در تحول انسان و هدایت او جستجو میکند. از همینجاست که تأکید بر عمل، نقش پررنگی در اندیشه طالقانی پیدا میکند. وی تظاهر به دینداری را مورد نقد قرار میدهد. در زمانهای که عمده اعتراضهای دینداران و فعالین انقلابی به عدم رعایت احکام دینی است، طالقانی به سویهای دیگر توجه داده است و این نشان از دوراندیشی وی دارد. در همین خصوص میگوید: «آن مسلمانی که خیال میکند نمازش را خوانده و روزهاش را گرفته و دعایش را خوانده و تکلیفش ساقط شده و منظور همین بوده، دین را نفهمیده است. آنکه خیال میکند به همه رساله عملیه عمل کرده و دیگر هیچ مسئولیتی ندارد، دین را نفهمیده است. ما میگوییم اسلام دین تحرّک است، حال چرا مسلمانان تحرّکشان از بین رفته است؟ برای اینکه عبادات را منتهای مسأله و مسئولیت بعثت انبیاء گمان کردهاند».[۱]
توجه به عمل، طالقانی را به برجسته کردن جنبههای اجتماعی دین میکشاند. او معتقد است که عملِ دینداران میباید گِرهی را از جامعه دینی بگشاید. اینجاست که بحث از انحطاط و خواری مسلمین را پیش میکشد و آن را مورد نقد قرار میدهد. پر رنگ شدن سویههای اجتماعی دین، سبب میشود که طالقانی بحث از استبداد را نیز مورد توجه قرار دهد. در این میان آنچه ممکن است کمتر مورد توجه قرار گیرد، بحث از استبداد دینی است. طالقانی به این نکته مغفول مانده نیز توجه میدهد و راههای نفوذ آن را هشدار میدهد.
منظومهای که طالقانی در فکر دینی طراحی میکند به گونهای است که در نهایت بتواند مواجهه با استبداد را برای مسلمین ترسیم کند و رهایی از انحطاط را پیش چشم قرار دهد.
روند فکری طالقانی و برداشت او از دین را میتوان در این عبارات کوتاه وی در مسجد هدایت بررسی کرد. در اسناد ساواک اینگونه گزارش شده است که: «سید محمود طالقانی به منبر رفته و پس از توصیف دین مبین اسلام و قرائت چند شعر مذهبی و ذکر امثلهایی درباره عید غدیر، اظهار داشت شما مردم چرا این همه در راه دین و علی(ع) پول خرج میکنید و جشن میگیرید و شادی میکنید، ولی از صفات و کردار آن رادمرد بزرگ اسلامی هیچ در شما نیست و روی همین اصل هم به جای حضرت علی(ع) یک مشت فاحشه و فاحشه صفتها بر شما حکومت میکنند».[۲]
در این تعابیرِ طالقانی شاهدیم که وی ابتدا میان عنوان مسلمانی و عمل مسلمانی تمایز میگذارد. معتقد است که مسلمانی صرفاً به نام و عنوان نیست؛ بلکه عمل اسلامی میباید انجام پذیرد. در ثانی رفتار مسلمانی را در مبارزه با استبداد تعریف میکند. وی در تعبیری گفته است: «این مردمی که بله قربان ورد زبانشان میباشد، بتپرست هستند».[۳] این تعبیر نشان از پیوندی میدهد که طالقانی میان دینداری و مبارزه با استبداد در نظر دارد.
ج: در ساحت اجتماع
تصویری که طالقانی از دینداری ترسیم میکند، تأثیر مستقیمی در رفتارهای اجتماعی دارد. مهمترین معضلی که او در اجتماع سراغ میگیرد، مشکل استبداد است. از همین رو آنچه نقش محوری در آراء طالقانی دارد، مبارزه با سه قدرت سیاسی، اقتصادی و دینی است.[۴] از همین رو است که هم در خصوص اقتصاد کتابی را منتشر میکند؛ هم میکوشد تفسیر دین را به گونهای منطقی و آزادی بخش ترسیم کند؛ هم مقابله با قدرت سیاسی را مورد توجه قرار داده است. طالقانی معتقد است که تعدیل این سه قدرت، سبب برقراری قسط و عدل میشود. این همان رسالت و هدف انبیاء است. وی بر همین اساس عنوان میکند که هر کس با اقدام و طرح و برنامهای جلوی انباشت قدرت را بگیرد، قدمی به هدف انبیاء نزدیکتر شده است. او معتقد است که هر کس به برپایی قسط و عدل مدد رساند، میتواند رسالتی پیامبرانه را عملی کرده باشد.
طالقانی در راه برقراری این قسط و عدل، و برای جلوگیری از انباشت این سه قدرت، نقش مردم را برجسته میبیند. معتقد است که اگر پای مردم در میان بیاید، این سه قدرت تعدیل میشوند. از همینجاست که دو موضوع را مورد توجه قرار میدهد. اول به موضوع آزادی میپردازد و دیگر اینکه به موضوع شورا توجه میدهد.
طالقانی با اندیشه و عملِ خود، پایههای اولیه برخی از ایدههای نواندیشی را هموار کرد. سخن گفتن از آزادی، رأی مردم، نقش زمان و مکان در احکام، توجه به نظر مخالفان، از جمله مواردی است که تا پیش از وی، در جامعه دینداران کمتر مورد توجه بود و طالقانی شجاعانه به آن پرداخت.
۲- آنچه نگفت
ایدههای طالقانی اگرچه زمین و بستر مناسبی را برای یک فهم تازه از دین فراهم میکند، اما از برخی ایدههای نواندیشانه خالی است.
الف: فاقد نگاهی هرمنوتیکی
رویکرد طالقانی به تفسیر قرآن، خالی از نگاهی هرمنوتیکی به متن است. او اگرچه پرسشهای جدیدی را به قرآن عرضه میکند تا متن را به زبان آورَد و حرفی نو از آن استنباط کند، اما به زمینه و زمانه نزول وحی کمتر توجه میدهد. وی زمانهای که متن در آن نازل شده است را ترسیم نمیکند و از این رو بسیاری از پرسشهای امروزی را نیز با اسلوب جامعه صدر اسلام تطبیق میدهد و از آن زمان پاسخی در خور را میطلبد. آنچه در تفسیر متن مهم است، شناخت مخاطب نخستین آن است. به این معنا که فرهنگ و جامعه آن زمان میباید مورد توجه قرار گیرد تا بتوان متن را به نحو صحیحی فهم کرد. این توجه در تفسیر آیتﷲ طالقانی کمتر دیده میشود.
از سوی دیگر، طالقانی در برخی از موارد، انتقادهایی را به مفسران قرآنی میکند که چرا تفسیر قرآن را با پیش فرضی فلسفی یا عرفانی مورد بحث قرار دادهاند. وی مدعی است که تفسیر قرآن را میباید بدون هیچ پیش فرضی به بحث گذاشت. به این معنا که پیش دانستههای مفسّر نمیباید در تفسیر قرآن اثرگذار باشد. او همچنین ادعا میکند که باید خود را در معرض وحی قرار داد. به باور او، وقتی تزکیه کردیم و مخاطب خداوند در قرآن شدیم، خدا با ما حرف میزند.[۵]
این موضع طالقانی البته مورد قبول نیست. به عبارت دیگر، نمیتوان تفسیرِ بدون رأی داشت. این ایده در نسل بعدیِ روشنفکری دینی به نحو مضبوط و نظاممندی طرح شد. اگرچه در زمان طالقانی این سخن هنوز به نحو روشمندی طرح نشده و طالقانی نیز از آن غفلت کرده است. طالقانی که خود به تفسیرهای عرفانی از قرآن انتقاد داشت، با پیش کشیدن چنین مبنایی برای تفسیر قرآن، راه تفسیرهای ذوقی را همچنان باز نگه میدارد.[۶]
ب: دفاع غیر منطقی از برخی احکام
بنیان فکری طالقانی بر این مسأله استوار است که اسلام و احکام اسلامی، کامل هستند. وی حتی در برخی موارد، اندیشههای جدید بشری را نیز مستنبط از احکام اسلامی میداند. این دلبستگی به احکام سبب میشود که در پارهای موارد، ایرادهایی در اندیشه طالقانی رسوخ کند.
طالقانی در دفاع از برخی احکام منسوب به اسلام، به دفاعی غیرمنطقی گرایش پیدا میکند. به عنوان نمونه، وی در خصوص حکم ارث و مسائل حقوق زنان، معتقد است که جهان غرب نیز به برتری احکام اسلام واقف گشته و میکوشد تا این احکام را از اسلام اقتباس کند. وی چنان دلبسته احکام اسلامی میشود که اینگونه عنوان میکند: «اروپا بعد از انقلاب فرانسه یک قسمت از قوانین ارث، روابط و حدود را از همین قوانین مدنی ما گرفتند که میگویند بعد از فتوحات ناپلئون، یکی از مدارک تدوین قانون مدنی غرب همین [کتاب] «شرایع» محقق حِلّی ما بوده که از ما گرفتند و در آن تغییراتی دادند. من وقتی راجعبه ارث و مسائل حقوق زن و روابط زناشویی و خانواده مطالعه میکردم، در حقوق بینالملل و حقوق اروپا، دیدم تمام رگهها و ریشههای قوانین اسلامی در آنجاست».[۷] این سخن که در قوانین اروپایی مسائل ارث و خانواده را از اسلام گرفتهاند، البته جای پرسش دارد و اثبات آن چندان امری سهل به نظر نمیرسد.
امروزه شاهدیم که حتی احکامی که با دنیای امروز کمتر قرابتی دارند هم توسط اندیشمندان اسلامی رفته رفته تعدیل میشود و به سمت قوانین جهانی میل میکند. فقیهان هم برخی نابرابریها را در اینگونه احکام از قبیل ارث و حقوق خانواده یافتهاند و درصدد بازفهمی آن هستند. آنچه که طالقانی در این خصوص میگوید، جز دلبستگی به این احکام و نادیده گرفتن برخی نقاط قابل اصلاح در آن نیست.
ج: کم اهمیت دانستن علوم بشری در فهم دینی
طالقانی وقتی به کامل بودن احکامِ اسلامی حکم میکند، آن را در مقابل علوم جدید بشر قرار میدهد. در برخی موارد، این دو را در مقابل هم نشانده و حکم به محکومیت علم میدهد.
طالقانی در رویکرد خود به دین از یکسو به متون دینی توجه دارد و از سوی دیگر به دستاوردهای جدید بشری عنایت میکند. از تفسیر «پرتوی از قرآن» اینگونه برمیآید که طالقانی مطالعاتی در علوم جدید داشته است. برخی مواضع وی اما نشان میدهد که او علم را در ذیل دین و وحی الهی تصویر میکرده است. طالقانی در تعبیری اینگونه عنوان میکند که: «برخی از ساده لوحان هنوز چشم به پیشرفتهای علمی دارند؛ به امید اینکه علم میتواند همه مشکلات و پیچیدگیهای انسان و اجتماع را بازنماید و حق و عدل حقیقی را بنمایاند و بشر را در برابر آن ملزم و مسئول گرداند. اینگونه امید و خوش باوری که برای علم پرستان از آغاز تحولات علمی و صنعتی غرب و روی تافتن از آیینهای خدایی آرامش بخش بود، اکنون و پس از تجربههای ملموس جز برای مقلّدین چشم بسته، امید انگیز نمیباشد».[۸] وی پس از طرح این موضع، عنوان میکند که راه سعادت تنها به دست پیامبران است که از مبدأ برتری سخن میگویند.
طالقانی در تعابیر دیگری عنوان میکند که پیامبران آمدند تا فطرت پاک انسان را نشان دهند. در این راه انسان به دانشهای ناقصی توسل پیدا کرد و غباری بر آن فطرتِ پاک نشاند. «دانشهای محدود غرور انگیز، مانند چراغی است به دست رهنوردی در بیابان تاریک که محیط را روشن میسازد، ولی همان چراغ موجب گمراهی، سقوط در پرتگاه خواهد شد، ولی چشم عادی مانند فطرت است که همه فضای بیابان و موجودات دور و نزدیک را یکسان مینگرد و هرچه جلوتر میرود، قدرت تشخیص قویتر میگردد…. این علمِ فطری تا دچار شک نگشته و به صورت ترکیبی در نیامده مطلق و درست و مطابق واقع است، همینکه شک روی داد و خواست معلومِ بسیطِ فطری دوباره ادراک شود، مرکب و محدود میگردد. اینجاست که انواع شرک پدید میآید».[۹] همین موضع را به زبانی دیگر نیز بیان میکند: «معلومات و دانشهای غرورانگیز اکتسابی نیز حجابهایی است که از تدبر در آیات و فراگرفتن هدایت باز میدارد، و چه بسا اصطلاحات و دانشهایی که برای فهم دین و آیات کتاب حکیم به کار رفته که خود حجابی بر آن شده».[۱۰]
اگرچه طالقانی به همراهیِ علم و دین باور داشته، اما آنگونه که وی در این تعابیرِ خود بیان میکند، اولاً به زعم او هر کجا که پای علم به میان آید، غباری بر روی فطرت ایجاد میشود و از سخن پیامبران به دور میافتد. ثانیاً در این رویکرد، مقام شک را نه تنها مقبول ندانسته، بلکه آن را سبب انحراف و «شرک» قلمداد کرده است.
طالقانی اگرچه در تفسیر برخی از آیات، به رویکردهای علمی توجه داشت و پای برخی از تئوریهای علمی را نیز به میان میکشید، اما در بعضی موارد شاهدیم که او استفاده از علم و خِرَد بشری را در تقابل با رویکرد پیامبران میدانسته است. این نحوه نگرش، امروزه کمتر جایگاهی میتواند داشته باشد.
د: در دام تناقض
طالقانی عنوانِ تفسیر خود را «پرتوی از قرآن» گذاشت. وی گفته بود که تنها پرتو و تابشی از قرآن به ذهنم آمده و آن را بیان کردهام. به نظر میرسد که همین نگرش سبب شده که طالقانی شیوه روشمند و منسجمی در تفسیر قرآن در پیش نگیرد. به همین علت است که بعضاً تناقضهایی را در مواجهه او با قرآن شاهدیم. به عنوان نمونه، وی در جایی میگوید که: «آنچه از نظریات علمی در قرآن بیان شده است، نباید مخالف با علوم مسلّم باشد، یکی از خصائص وحی این است که با علوم مسلّم بشر نباید مخالفت داشته باشد، گرچه با اندیشههای زمان خود مخالف باشد».[۱۱] طالقانی در این عبارت ادعا میکند که آموزههای قرآنی نمیباید با علوم زمانه مخالفت داشته باشد. وی اما در جای دیگری با اشاره به آنچه که خداوند درباره هفت آسمان فرموده است و منطبق بودنش با علم جدید، این ایده خود را نادیده گرفته و عنوان میکند که: «ممکن است که عدد هفت بنابر تصور مردم گفته شده باشد و مفهوم واقعی نداشته باشد. شاید چون مردم به هفت آسمان قائل بودند، قرآن هم گفته است همان هفت آسمانی که شما تصور میکنید». [۱۲] طالقانی که مدعی شده بود علومِ گفته شده در قرآن نمیباید با دانشهای مُسلَّم مخالفتی داشته باشد، در این عبارت اذعان میکند که برخی آموزههای قرآنی بنا بر برداشتهای مردم در جامعه صدر اسلام بیان شده است و نمیباید آن را به چشم یک علم قطعی و یقینی پنداشت.
ه: بار سنگین به دوش دین
طالقانی بار سنگینی به دوش دین مینهد. وی برای هر مشکلی، راهحلی را در اسلام جستجو میکند. از همین رو است که بحث از اقتصاد اسلامی را طرح میکند؛ نظام بانکی را همچنان براساس احکام اسلامی از قبیل مضاربه مورد تحلیل قرار میدهد، ایدههای سیاسی از دل دین استخراج میکند.
وی در سخنرانی عید فطر سال ۱۳۴۸ در مسجد هدایت، سخنانیای تحت عنوان «حکومت کتاب، هدف بعثت انبیاء» ایراد میکند. او در این سخنرانی، مستقر شدن کتاب را کافی برای حل هرگونه معضل و مشکل بشریت میداند. طالقانی همچنین با تأکید بر اینکه در قرآن بیش از ۷۵۰ آیه علمی وجود دارد، به پیشگوییهای علمی قرآن توجه میدهد و انتظار استخراج علوم از قرآن را نیز در خاطر میپرورد.[۱۳] در جایی دیگر، برقراری قسط و عدل را هدف از بعثت انبیاء میداند و بر همین مبنا، حکم میکند که چون این هدف مقدس است، گویی روشهای رسیدن به آن هم مقدس است.[۱۴]
طالقانی البته ایدهای مشخص در خصوص انتظار بشر از دین طرح نکرده است. اما در لابهلای سخنان او میتوان دریافت که وی انتظار هرگونه گشایش و پیشرفتی را از دل دین میبرده است. به باور وی با حاکم شدن کتاب، میتوان به نظام مطلوب دست یافت و این غایت و نهایت دینداری است و هدف از ارسال پیامبران نیز جز این نبوده است. اینگونه رویکرد طالقانی سبب شده است تا در برخی موارد نیز به دفاعیاتی از دین بپردازد که چندان مقبول نیست. در تعبیری گفته شده است که طالقانی در این موارد کوشیده است تا دین را بَزَک کند.[۱۵]
و: در آرزوی انسجام نظریات
رویکرد طالقانی در طرح مباحث خود، انسجام لازم را ندارد. وی ایدهای را طرح میکند و برخی زوایای آن را مورد تحلیل قرار میدهد، اما تمامی جوانب آن را بررسی نمیکند. در ارائه نظرات خود در تفسیر قرآن نیز پارهای زوایا را روشن میکند، اما از ادامه و بسط آن در میگذرد. به نظر میرسد که توجه او به فعالیتهای سیاسی، سبب شده بود که وی تمام توان خود را مصروف نظریهپردازی نکند. لطف ﷲ میثمی گفته است که به طالقانی توصیه کردم که تمام وقتتان را بگذارید روی تفسیر قرآن که خیلی نیاز است. اما دربِ خانه شما باز است، یکی میآید و میگوید برایم استخاره کنید، دیگری میآید و مشکلاتش را مطرح میکند و به هر عنوانی وقت شما را میگیرند. اما نظر آقای طالقانی این بود که ارتباطات مردمی باید حفظ شود.[۱۶]
طالقانی اما با ایدههای خود راههایی را برای بسط اندیشه دینی گشود. توجه او به رأی مردم، شورا، آزادی، نگاه عملی و کاربردی به احکام اسلام، رهایی از استبداد و دیگر مواردی که او طرح کرد، میتوانست فتح بابی شود که اسلامشناسانِ پس از وی بر پایه آن به تأملات خود بپردازند و فهمی عقلانی و رحمانی از دین را نصیب ببرند.
پینوشتها
[۱] یادنامه ابوذر زمان، صص ۱۷۱-۱۷۲
[۲] بازوی توانای اسلام، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ا، ص ۴۱
[۳] همان، ص۷۱
[۴] عزت ﷲ سحابی میگوید که هدف از نهضت آزادی مبارزه با استبداد، استعمار و استثمار است ( مبارزه با سه اس). این نتیجهگیری به تأیید طالقانی نیز رسیده بود (نیم قرن خاطره و تجربه، ص ۲۷۶).
[۵] نقل از گفتگو با لطف ﷲ میثمی، نوگرایی دینی، ص ۲۵۳
[۶] حسن محدثی نیز در یک سخنرانی که در شیراز برگزار شده، عدم توجه طالقانی به نگاه هرمنوتیکی را مورد نقد قرار داده است (رک: زبانآوری تفسیرگرایانه در تفسیر قرآن آیتﷲ طالقانی؛ سایت صدا نت).
[۷] طالقانی، درسهایی از قرآن، ص ۶۳
[۸] پرتوی از قرآن، ج ۲، ص ۱۱۵
[۹]مجموعه آثار طالقانی، ج۲، صص ۲۳۴-۲۳۳
[۱۰] پرتوی از قرآن، ج۱، ص ۱۶
[۱۱] از آزادی تا شهادت، ص۳۸۵
[۱۲] درسهایی از قرآنی، ص۳۳۹
[۱۳] پرتوی از قرآن، ج۵، ص ۱۵۱
[۱۴] پرتوی از قرآن، ج۲، ص۲۵۹
[۱۵] عبدالکریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، ص ۴۲
[۱۶] خاطرات لطف ﷲ میثمی، ج۲، ص ۳۰۹
علی بدیعی
۱۳ اسفند سالروز ولادت آیت الله طالقانی است تاریخ درگذشت ایشان ۱۹ شهریور ۵۸ است.