نامهي چند روز گذشته حجتالاسلام والمسلمین سید محمد موسوی خوئینیها به رهبر معظم انقلاب واکنشهای مختلفی را درپی داشت. اصل نامه از جهت محتوا نکات جدیدی نداشت و به گونهای بود که طیفهای مختلف سیاسی هریک در دفاع یا رد آن میتوانستند صریح نظرات خود را بیان کنند. این نامه نیز همچون بسیاری دیگر از اقدامات و اظهارنظرها در فضای جناحی وارد دستهبندیهای سیاسی میشود و واکنشها از قبل مشخص است.
اما در این یادداشت کوتاه تلاش داریم در کنار برخی نکات کلیدی نامه به بررسی برخی واکنشها نیز بپردازیم:
۱- برخی از واکنشها به نامهی فوق این شائبه را ایجاد میکرد که منتقدین نامه از نقد یا نگارش نامه به رهبر معظم انقلاب نگران بوده و واهمه دارند. اگرچه این نکته صراحتا عنوان نشدهاست اما ادبیات و برخی از تعابیر این نظریه را القاء میکند. این در حالی است که اساسا نقد عملکرد یا حتی انتقاد از ولیفقیه و رهبر جامعه آن هم از سوی کارشناسان نهتنها امر مذمومی نیست بلکه باعث بلوغ فکری مردم و کمک به رهبر جامعه برای ادارهی بهتر آن است.
شواهد بسیار زیادی از جلسات و برنامههای گوناگون رهبری با طیفهای مختلف کارشناسان و شخصیتهای حقیقی و حقوقی وجود دارد که افراد نسبت به نواقص موجود در جامعه و حتی برخی اقدامات یا انتصابات رهبری نیز انتقاد صریح داشتهاند. رهبر معظم انقلاب نیز با گشادهروئی این انتقادها را استماع کرده و پاسخهای لازم را هم بیان کردهاند.براین اساس باید گفت اصل نگارش نامه از سوی جناب حجتالاسلام والمسلمین موسوی خوئینیها امر جدیدی نبوده و در فرایند برنامههای رهبری نیز امری طبیعی است.
بنابراین نباید اصل نگارش چنین نامههایی بهگونهای مورد انتقاد قرار گیرد که برداشت «ترس و واهمه» از نقد ولیفقیه در بین منتقدین این نامه وجود داشتهباشد. البته ناگفته پیداست که دربین کارشناسان و اهل فن نقد و انتقاد منصفانه و خیرخواهانه از جهت فرم و ادبیات چارچوب خاص خود را دارد و چنانچه رعایت شود حتی در صورت نادرست بودن محتوا نیز فرد منتقد مورد تکریم قرار میگیرد.با توجه به واقعیت فوق باید این مهم مورد بررسی قرار گیرد که نامهی فوق با توجه به شرایط موجود ویژگیهای انتقاد مشفقانه را داشتهاست؟
۲- نکتهی دیگری که در واکنشها کمتر مورد توجه قرار گرفتهاست سطح بسیارعامیانه و نازل محتوا نسبت به نویسندهی آن است. مطلب بیان شده به صورت خلاصه دنبال آن است که اثبات کند «مشکل فعلی جامعه از جمله معضلات شدید اقتصادی و بیعدالتی محصول تصمیمگیریهای شخص اول نظام است». در حالی که افراد عادی جامعه نیز به خوبی میدانند آنچه که مربوط به معضلات اقتصادی و معیشت جامعه است عملا محصول تصمیمها و عملکرد دولتهاست. در عین حال بیاطلاعی نگارنده یا عدم توجه عامدانهی وی از تاکیدات بسیار زیادی رهبری بر دولتها مبنی بر «تلاش بر ایجاد عدالت و رونق اقتصادی، خودکفائی و عدم وابستگی به نفت» و دهها تذکر دیگر جای تعجب دارد.
اگر آنچه که رهبر معظم انقلاب در سیسال گذشته و خطاب به مسئولان اجرائی کشور بیان کردهاند جمعآوری شود کتاب قطوری خواهد بود. کتابی که محور اصلی آن پیشرفت و رشد اقتصادی ایران است. برای نمونه ایشان دقیقا دوسال پیش سال خطاب به دولت فرموند:« به نظر من مسئلهی بانکها و بخصوص تکیهی روی مسئلهی نقدینگی احتیاج دارد به یک کارگروه دانا، حسّاس، پُرکار، خطرپذیر و شجاع؛ دولت یک کارگروهی تشکیل بدهد.یک کارگروه قویّ فعّالِ شبوروزکار، معیّن بشوند فقط برای اینکه فکر کنند ببینند با مسئلهی بانکها و با مسئلهی نقدینگی چهجوری بایستی برخورد کنند؛ بخشهای جذّابی را برای جذب نقدینگی در نظر بگیرند که البتّه یک فهرستی به من داده شده.نگذاریم که این نقدینگی سرازیر بشود به طرف ارز و به طرف طلا و به طرف مسکن و به طرف کالاها، که خب طبعاً به هرجا که این نقدینگی رو کند و هجوم بیاورد، پدر آن منطقه درمیآید.» آیا دولت فعلی این کارگروه را تشکیل دادهاست؟
جا داشت منتقدین نامه این سطح بسیار نازل از تحلیل و نتیجهگیری را در قیاس با نویسندهی آن که در دهسال نخست انقلاب در متن مدیریت کشور حضور داشته و پس از آن نیز در قالب مدیریت فکری احزاب مهم سیاسی نقشآفرینی کرده است بیشتر مورد توجه قرار میدادند.
در یک نتیجهگیری کلی میتوان گفت این نامه با محتوا و نتیجهگیری بسیار سطحی آن، عملا اثبات کرد متاسفانه حتی در بین رجال سیاسی نیز این نوع نگرشها رسوخ کردهاست. نگرشهایی که ممکن است تحت تاثیر رقابتها و اختلافات قدیمی هم باشد.