آیا پاسخ این پرسش، که: «پوششی که در قرآن و روایات برای زنان مسلمان ذکر شدهاست را میتوان به عنوان قانون یک جامعه، که اکثر جمعیتش را مسلمانان شکل میدهند تصویب کرد یا خیر؟» را باید در جایی غیر از کتاب، سنت، رجوع به عقل و سیره عقلا جستوجو کرد؟
آیا از قرآن کریم و آیاتی که درباره حجاب نازل شده است، و تنها مومنین و مومنات را مخاطب قرار داده است، میتوان الزام حکومتی آن برای همهی زنان یک جامعه را برداشت کرد؟(رجوع شود به آیات ۲۸ تا ۳۱ سوره نور و آیه ۵۹ سوره احزاب)
آیا روایاتی از قبیل روایات «باب جواز النظر إلى شعور نساء الاعراب وأهل السواد» وسائل الشیعه(وسائل الشيعة ط-آل البیت، ج ۲۰، ص ۲۰۶) واجد قرینهای بر عدم الزام و اجبار حجاب بر غیر مسلمانان، و مسلمانان نا آگاه یا لاابالی در صدر اسلام نیستند؟
به راستی، فلسفه حجاب چیست؟ آیا رعایت کردن حجاب بدون انتخابِ اختیاری و آگاهانهی آن، واجد ارزش اخلاقی است یا خیر؟ اصلا حجاب یک امر شخصی است، یا علاوه بر جهت شخصی، جهت اجتماعی هم دارد؟ آیا در جهت اجتماعی آن میتوان به «ذلک أدنی أن یُعرَفنَ فلایُؤذَینَ» قرآن کریم اکتفا کرد و فلسفه حجاب را منحصر در امتیاز زنان مسلمان، با ایمان و عفیف، و مورد آزار و اذیت قرار نگرفتن آنان دانست؟ آیا میتوان تاثیر حجاب و عفاف و نحوه تعاملات زن و مرد در جامعه را بر افراد، نهاد خانواده و جامعه انکار کرد؟
به پرسش آغازین این متن برمیگردم، آیا مطلوب است پوششی که در قرآن و روایات برای زنان مسلمان ذکر شده است را به عنوان قانون یک جامعه که اکثر جمعیتش را مسلمانان شکل میدهند، تصویب کرد و برای تمرد از آن مجازات تعیین کرد یا خیر؟ این کاری است که در جمهوری اسلامی ایران انجام گرفته است؛ و طبق تبصره ای که در ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی ایران آمده است: «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.» آیا این قانون در ایران اجرا هم شده است؟ یعنی بانوانی که علاوه بر عدم پوشش وجه و کفین، قسمتی از موی سر یا بدنشان پوشیده نبوده است، و در معابر و انظار عمومی ظاهر شدهاند، مجازات شده اند؟ اگر این قانون به صورت کامل اجرا نشده است، مشکل از قانون است یا مجریان آن؟ آیا بهتر نیست قانون به گونهای نوشته شود که توسط اکثریت افراد جامعه نقض نشود؟ تصویب این قانون و اجرای کم و بیش آن، تا به امروز چه نتیجههایی داشته است؟ امکان دارد عدم تفکیک بین الزام شرعی و اجبار قانونی حجاب، به اصل حجاب هم ضربه بزند یا خیر؟ اگر وضع این قانون در راستای امنیت فردی و اجتماعی افراد و برداشتن موانع آزادی در مسیر رشد آنها بوده است، بهتر نیست بین حد شرعی و قانونی آن تمایزی بگذارند و یک بار دیگر حقوقدانان، علمای دین، جامعهشناسان، روانشناسان و پژوهشگران حوزه فرهنگ گرد هم آیند و با گفتوگو و شراکت در عقل و عقلانیت یکدیگر و بهره بردن از تجربه ها، در مورد تعیین حدود و ثغور پوشش قانونی از طرفی، و شیوه درست نهادینه کردن فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه از طرفی دیگر، طرحی نو در اندازند؟
- مباحثات آمادگی دارد نظرات مخاطبان را در این زمینه منتشر کند.
بنده
حجاب اجباری هم باعث شده برای عدم رعایتش مجازات قایل شد در حالی که در مذهب این نیست
حجاب اجباری مانع از این شد که مردم در این زمینه امر به معروف را انجام دهند چرا که مردم میگن نظام هست که برخورد کنه از طرفی کسی که حجاب رو زیر پاش میزاره از حکومت نمیترسه و ممکنه به من اسیب برسونه و لدا باعث این همه بی ججابی اجبار حجاب هست
ناشناس
پس عامل این همه طلاق هم ازدواجه
محمد حقگو
سلام.
مرور تاریخ اسلام و وضعیت جامعه ی اسلامی در مراحل اولیه که پیامبر اکرم و اصحاب درجه ی یک ایشان حضور داشتند ، بیانگر این واقعیت است که ظاهرا ما در دیدگاه خود در باره ی حجاب ، چندی است که به خطا رفته ایم و دید نادرست ما ، مسیر نادرستی پیش پای ما نهاده که نتایج ناخواسته ای به همراه اورده.
تاریخ ، گواه عدم اجبار و حتی به روایتی ، ممنوعیت پوشش سر برای زنان غیر مسلمان و حتی مسلمان و مومن غیر آزاد است. توجه داشته باشیم که منظور از زنان غیر آزاد ، همیشه بردگان سیه چرده ی زنگباری نبودند بلکه گاه اسرای جنگی زیبا رو و چشم رنگی ایرانی و رومی هم در میان شان بوده اند( مانند برخی همسران پیامبر که چشمان سبز و پوست روشن داشته اند) . اگر این نقل تاریخی را بپذیریم ، علیرغم تحریک کنندگی این گروه ، اسلام حجاب سر و گردن را برایشان نه تنها واجب نکرده بلکه ممنوع کرده.
از طرفی به خاطر داشته باشیم که ظاهرا برهنگی بالاتنه و سینه ها برای بردگان ، امری مرسوم بوده.
برداشت حقیر از مجموع مطالعات قرآنی ، تاریخی و روایی و تحقیقات دوستان بی غرض و فهیم در سالهای اخیر ، مرا به این نتیجه رسانده که اسلام تاکیدی بر پوشش سرو گردن نداشته ( یا نهایتا در حد استحباب یا در شرایط خاص) بلکه تاکید قرآن به وضوح بر حفظ عفت و خودداری ازعشوه گری برای زنان و نیز حفظ عفت و حفظ چشم و ذهن برای مردان است. این توصیه ای است که هر ذهن سالمی در هر جامعه ای می پذیرد و امری درونی و فردی است. هیچکس نمی تواند فردی را به جرم بد نگاه کردن یا ذهن ناپاک داشتن یا عشوه گرانه حرف زدن ، به داغ و درفش تهدید کند. اگر بخواهیم در این زمینه موفق باشیم باید رابطه ی مردم و خدا را به حدی برسانیم که هر کس ، پلیس و محتسب خود باشد. جز این راهی نیست.
پلیس بیرونی ، تنها حافظ عفت عمومی است که دایره ای مشخص و تعریف شده خواهد داشت و در همه جای دنیا ، امری پذیرفته شده و مقبول است.
قانون گذار هم اگر ساده انگارانه ، محدوده ی اعتقادات شخصی را با اجبارهای قانونی خلط کند ، عاقبتی جز شکست تحقیرآمیز نخواهد داشت.
استدلال مرحوم قابل و آقای ترکاشوند هم عموما براین مبانی ، به نتایجی متفاوت از فقه رایج رسیدند و با عکس العمل شدیدی روبرو شدند.
به یاد می آورم زمانی را که مرحوم شهید مطهری سعی کرد کمی دایره ی سخت و تنگ حجاب مرسوم و مقبول حوزه را ملایم کند و با تندترین تعابیر و زننده ترین برخوردها رو برو شد. اگر فرصت کنید و کتاب کم حجم « پاسخی به نقد کتاب مساله ی حجاب » را بخوانید ، سوز سینه ی آن مرحوم را در می یابید.
حجاب اسلامی به مرور چنان در چرخه ی زمان گرفتار آمد و دست و پایش در تار و پود عرف فقهی پیچیده شد که اگر صد سال پیش ، همسران و دختران و خواهران مومن امروز ما ، با حجابی که امروز برای ما الگوی حجاب کامل و مقبول اسلامی است ، در محیط شهری حضور می یافتند ، با عنوان بی عفت و فاحشه شناخته می شدند چون روبند از ارکان اصلی حجاب بود و فقدان آن به معنای بی حیایی وعبور از خط قرمز شرع و عرف بود. ( گرچه عزیزی جدیدا در پی احیای آن در خطبه ی نماز جمعه ی یکی از شهرها برآمد و حجاب واقعی اسلامی را با روبند کامل دانست)
امروزه اما این خطوط حتی نزد مراجع هم حابجا شده و این نشانه ای است که بازنگری در بسیاری از باورهای به ظاهر قطعی هم امری ناگزیر است.
جسارتا به نکته ای غیر از حجاب ، اشاره ای می کنم و می گذرم. اگر طبق فرمایش بسیاری از علما ، عمل به نص قرآن بدون چون و چرا و عدم تطابق با زمان و مکان واجب باشد ( که به اعتقاد بسیاری از شیعه و سنی چنین است) و مثال واضح آن را در قصاص و دیات می توان دید ، چرا هیچ مسلمان شیعه و سنی عاقلی ، به جای تولید وخرید اسلحه و موشک وتانک ، طبق دستور صریح و واضح قران کریم ، به جمع اوری اسبان جنگی اقدام نمی کند. اگر نص ، طابق النعل بالنعل لازم الاجرا است ، چرا در این مورد تاویل و تفسیر می کنیم. آیه هیچ نکته ی مبهم یا پیچیده ای ندارد. واضح و صریح است. اگر عامل عقلانیت و زمان و مکان ، اینجا نص صریح را لغو می کند ، جرا مثلا به قصاص که می رسیم ، تاثیر گذاری تنبیه را در زمان و مکان فعلی نادیده می گیریم و رگهای گردن به حجت قوی می کنیم که با این کار دستور صریح الهی نقض خواهد شد؟
منصفانه و صادقانه نگاه کردن به اعتقادات و باورها کار سختی است که دل شیر می خواهد و جسارت پیامبرانه.
در پناه حضرت حق ، حقجو و حقگو باشد.
الهم صل علی محمد و آل محمد
س.ج
در خصوص حجاب به نظر بنده حقیر؛ اولا اگر شخصی پشتوانه قوی از طرف خانواده داشته باشد و در خانواده واقعا اسلامی چه از نظر ظاهری و چه از نظر باطنی تربیت شود.والدین از کودکی درست آموزش دهند و خود پایبند به این اصل باشند کودک نیز بر اساس الگو برداری از والدین درست عمل میکند و به وقت و زمان مناسب از نظر زمان مکلف شدن خودش با تمایل به وظیفه شرعی اش عمل میکند و وقتی وارد اجتماع بشود کمتر دچار لغزش میشود . و گول رنگ و لعاب ظواهر جامعه را نمی خورد .
دوم وظیفه اجتماع هست و نهاد های نظارتی و اجرایی در خصوص بسترسازی مناسب و ارائه پوشاک مناسب در راستای ارزشهای اسلامی و طبق چهارچوب قانونی جامعه است.
اگر جامعه کوچک که خانواده است درست عمل کند و سپس جامعه دیگر شاهد این اتفاقات و تنش درخصوص حجاب در جامعه نیستیم .
وقتی یک شهروند به قوانین واقف نیست و اطلاعی ندارد و در خصوص اخلاقیات آگاهی کامل ندارد با توجه به اکتسابی بودن در عملکرد رفتارش بر اساس الگوهایی که در دسترس اوست عمل میکند .
وقتی بازیگران و سلبریتی هاو در کل افراد سرشناس جامعه طبق قوانین و عرف جامعه عمل نمیکنند باعث می شود که شخص نیز مجوز بی اخلاقی و عدم رعایت شئونات جامعه را دریافت مینماید و این مسئله هر روز بیشتر میشود .
در قرآن مجید در خصوص عدم رعایت حجاب مجازاتی در نظر گرفته نشده اما برای ترویج بی حجابی شخص ترویج دهنده مجازات دارد .
محمد جواهری
نفس چادر در حال تبدیل شدن به بدعت است . چادر مشکی در جامعه کنونی به عنوان ارزش ذاتی معرفی میشود و نه حجاب برتر .
چرا که اگر حجاب برتر ملاک باشد . با نوع حجاب برخی محجبه های سایر کشور ها که کاملا سازگار با ملاک های اسلامیست نباید بانوی محجبه ایرانی گارد داشته باشد . بلکه باید بپذیریم چادر پوششی است که در ایران یا خاورمیانه سنت بوده و صرفا مصداقی از مصادیق حجاب است نه تمام آن زیرا تاریخ چادر به صدر اسلام نمیرسد و حجاب زمان رسول اکرم و ائمه پوششی به نام جلباب است نه چادر
و در جامعه امروزی همچنان که پوشش مردان در ۲۰۰ سال گذشته امروزه دیگر رواج ندارد و مورد پسند نیست و پوشش جدید مرد مسلمان را پذیرا بودیم ، در رابطه با پوشش بانوان با حفظ ملاک های شرعی نوع پوشش های دیگری غیر از چادر را نیز پذیرا باشیم . در غیر این صورت ممکن است تعصب بیجا بر چادر به دلیل مورد قبول واقع نشدن سلیقه (که حقیقتی ثابت و همه زمانی نیست و در زمان ها و مکان های مختلف تغییر میکند)اصل حجاب(که اصلی ثابت و همه زمانیست) ضربه بزند