بیست صفر مصادف است با رحلت مرحوم آیتﷲ شیخ محمد علی العمری از علمای برجسته و تاثیرگذار حجاز. به همین مناسبت گفتوگویی با فرزند ایشان شیخ کاظم عمری در خصوصا خاندان و ضشخصیت آن مرحوم و برخی مسائل مربوط به شیعیان عربستان تقدیم میشود. این گفتوگو در سال ۱۳۸۷ شمسی و در ایام حیات ایشان انجام شده و اگرچه تحولات سیاسی زیادی در این مدت رخ دادهاست اما مطالعه آن همچنان مفید است.
– لطفاً نخست توضیحاتی پیرامون اجداد و تاریخچة خانوادة «عمری» ارائه بفرمائید!
سخن گفتن از آیتﷲ «شیخ محمد علی العمری» دلنشین و در عین حال دشوار است. خواست خدا این بود که ایشان از خانوادهای علمی بهپاخیزند و به «عائلة العمری» منتسب گردند. گفته شده است، سلسلة العمری به «محمد بن سعید العمری» نایب امام زمان )عج(ﷲ فرجهالشریف و فرزندش «عثمان بن محمد بن سعید العمری» برمیگردد كه البته سندی در این زمینه وجود ندارد.
«العمری» یك خاندان شناخته شدة شیعی است ـالبته در میان اهل سنت هم خانوادهای به نام العمری وجود داردـ این سلسلة شیعی به قبیلة خزرج منتسب میباشد. «خزرج» نیز یكی از دو قبیلة مهم مدینه بوده است که در هجرت پیامبر از مكه به مدینه با آغوش باز از ایشان استقبال كرد و مهاجران را در خانههای خویش پذیرفت.
مدینه نیز تنها شهری است كه نه با شمشیر بلکه با قرآن فتح شد. قرآن دربارة این شهر میفرماید: « وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ. وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » (حشر/ آیه۹) این آیه در مقام مدح انصار میباشد .مراد از «الدار» مدینه و ایمان، همان اسلام و قرآن و رسالت پیامبر خدا است.
آری! نسب آیتﷲ العمری از چنین خاندانی میباشد. این سلسله ادامه یافته و با تشیع و محبت اهل بیت آمیخته است. تشیع در مدینه ریشهدار است، البته در برخی مقاطع تاریخی، شیعیان مدینه، در تنگنا قرار گرفته و كشته شدهاند، اما با این حال، توانستند اسلام اصیل را زنده نگه دارند و پرچمدار تفكر شیعی گردند.
آنها هیچگاه به خواست خود از مدینه خارج نشدند، همچنان كه اهل بیت، از جمله: امام رضا و امام موسی كاظم علیهما السلام به اختیار خود آنجا را ترک نکردند؛ زیرا مدینه، شهر جدشان بود و خدا این شهر را برای پیامبرش برگزید و خانة او و اهل بیتش قرار داد. شیعی و سنی نقل کردهاند که پیامبر هنگام خروج از مكه به سوی مدینه، فرمود: «ﷲم انك اخرجتنی من احب البقاع الی فانزلنی احب البقاع الیك. ﷲم اجعل فی المدینه من البركه ضعفی ما فی المكه فی البركه».
بر خلاف بنی امیه كه این شهر را «خبیثه» نامیدند، پیامبر آن را «طیبه» نامید. نقل شده است، مردی از مدینه به شام نزد ولید بن عبدالملك رفت. ولید پرسید:«از كجا آمدی؟» مرد پاسخ داد:«از طیبه». ناراحت شد و گفت:« بگو خبیثه!»
مدینه شهری پاک شده و شأنش رفیع است و چه بسا شریفترین مكان بر كرة زمین باشد؛ زیرا «شرف المكان بشرف المكین» و پیامبر اعظم صلی ﷲ علیه و آله، از همة موجودات حتی از کعبه برتر و بالاتر است؛ زیرا حرمت مؤمن از حرمت كعبه بالاتر می باشد، دیگر چه رسد به پیامبر صلی ﷲ علیه و آله كه«سید الكائنات» است.
آری! تشیع در مدینه آغاز شد و استمرار یافت، گرچه در برخی مقاطع فشارهایی بود که در نتیجه آن، اهل بیت علیهم السلام به عراق و ایران پناهنده شدند، اما به هر حال تشیع و اتباع اهل بیت علیهم السلام در مدینه استمرار یافتند. شیعیان مدینه، فشارها و ظلمهای سلاطین را تحمل كردند تا این كه ـ الحمدلله ـ به امروز رسیدهاند. خانوادة عمری از جمله کسانی هستند که موفق شدهاند، از شیعه حمایت کنند و راه آن را ادامه دهند. پدر آیتﷲ العمری، از علما و وكیل و نمایندة آیتﷲالعظمی سید ابو الحسن اصفهانی در نجف بود. جد ایشان «الشیخ احمد العمری» نیز از علما بودند كه متاسفانه تاریخچة زیادی دربارة ایشان در دست نیست.
به هر حال این خانواده، عالم پرور و ریشهدار بوده است. جد من (الشیخ علی العمری) امام و رهبر شیعیان مدینه، «رئیس الطائفه» و پاسدار مذهب اهل بیت علیهم السلام بود و همانند ائمة اطهار علیهم السلام در كنار فعالیت های دینی و علمی ، به كارهای زراعی نیز میپرداخت. به همین جهت، به اجدادم «النخیلین»؛ یعنی «خرماداران» گفته میشد. آنها به پرورش درختان خرما افتخار می کردند؛ زیرا خرماداری و زراعت ، پیشة پیامبران و امیرمؤمنان بوده است. حضرت امیر علیه السلام در زمینهای خالی، چاه هایی میكند و از آن، آب به کلفتی گردن شتر استخراج مینمود و زمین را سیراب میكرد. نخلهایی كه حضرت امیر می کاشت تا ۲۰۰ كیلومتری مدینه امتداد داشت؛ تا منطقهای كه از بس در آن چاه آب حفر شده بود و آب، به فراوانی در آن جاری بود، «ینبع» نامیده می شد.
– لطفاً زمان دقیق تولد آیتﷲ عمری و تاریخچهای مختصر از تحصیلات و فعالیتهای ایشان در حوزة علمیه برای ما ارائه دهید!
آیتﷲ عمری در سال ۱۳۲۷ ق تولد یافت. از همان کودکی ، ضمن کمک به كارهای زراعی پدر بزرگوارش، در دامن ایشان با اخلاق اسلامی ، عشق به اهل بیت و در خدمت به اهل علم تربیت شد تا اینكه پس از بروز نبوغ و استعدادش، سال ۱۳۴۹ به دستور پدر جهت تحصیل علوم دینی با كاروان حج به نجف اشرف عازم گشت.
به این ترتیب، در مجاورت حرم امیرمؤمنان علیه السلام رحل اقامت گزید و تحت حمایت و نظارت آیتﷲالعظمی سید ابو الحسن اصفهانی به تحصیل پرداخت. از جمله اساتید ایشان علمایی چون: سید باقر الشخص، جواد مغنیه و خود سید ابوالحسن رضوان ﷲ علیهم بودند.
پدرم یك بار در رؤیایی صادقه خود را در حال سفر به مدینه میبینند که امیرمؤمنان وی را به اسم خطاب میكنند و میپرسند: كجا میروی؟ پاسخ میدهد: مدینه! حضرت میفرمایند: «زود برگرد كه در آنجا نالهها برخواهد خاست و حوادثی عظیم در راه است». ایشان در نجف با جدیتی بیشتر به درس و تحصیل ادامه میدهند و وقتی از ارتحال پدرشان باخبر میشوند، آیتﷲ سید ابوالحسن برایشان در مدرسه «شربیانی»، مجلس فاتحه برگزار میكند.
پس از این ماجرا، پدرم همراه با كاروان حج به مدینه باز گشت و مادرش را با خود به عراق برد. البته آن زمان، سطح زندگی و معیشت در عراق بسیار سخت بود.
بله! آیتﷲ العمری در نجف با شرایطی سخت مواجه بودهاند و با شهریة اندکی که داشتند، تنها می توانستند، وسائل ضروری و نان تهیه کنند، اما با جدیت، تحصیل و زندگی زاهدانة خود را ادامه دادند و در پی رفاه نبودند؛ زیرا خداوند نورانیت علم را در گرسنگی و غربت نهاده است، پس باید هجرت كرد، سختی را تحمل نمود و صبر پیشه کرد.
بله! آیتﷲ العمری در نجف با شرایطی سخت مواجه بودهاند و با شهریة اندکی که داشتند، تنها می توانستند، وسائل ضروری و نان تهیه کنند، اما با جدیت، تحصیل و زندگی زاهدانة خود را ادامه دادند و در پی رفاه نبودند؛ زیرا خداوند نورانیت علم را در گرسنگی و غربت نهاده است، پس باید هجرت كرد، سختی را تحمل نمود و صبر پیشه کرد.
والد ما تك پسر بود و تنها یك خواهر داشت ـكه او هم مرحوم شدـ اما خداوند متعال به نسل ایشان برکت بخشید، به طوری که در حال حاضر ایشان چهار همسر و ۲۹ فرزند دارند.
– انگیزة بازگشت آیتﷲ عمری به مدینه منوره چه بود؟
آیتﷲ العمری، پس از ارتحال پدرش، همچنان در نجف به تحصیل علم مشغول بودند، اما مردم مدینه به یك روحانی و عالم نیاز داشتند. البته شاگردان آن مرحوم همچون: «شیخ حمزه عباسی»، «شیخ عباس حمیدی» و «شیخ عبدالعزیز الساوی» در خدمت مردم بودند.
آیتﷲ سید محمد طالقانی نیز از طرف آیتﷲ بروجردی دو سال به مدینه آمد و در خدمت شیعیان بود تا اینکه مرحوم شد. وقتی پس از ارتحال سید ابو الحسن اصفهانی، مرجعیت نجف به آقای حكیم رسید، آیتﷲ حكیم، پدرم را مكلف كرد تا برای تولی امور شیعیان، به وطن بازگردد و در مدینه به مؤمنان خدمت کند.
در آن زمان، فشار بسیاری روی شیعیان بود، به ویژه در زمان تركها که شیعیان را از مدینه راندند و آنها پیش از جنگ جهانی دوم به ایران و عراق و تركیه و شام پناهنده شدند. درچنین شرایطی ایشان بسیار تلاش كردند تا شیعه، در مدینه محفوظ بماند. درحقیقت، زمانی که حكومت اراده کرده بود، مدینه را از شیعه خالی کند، شیخ العمری استقامت كرد و با امامت و رهبری خود، شیعه را در این شهر حفظ نمود.
سال ۱۳۸۹ که آیتﷲ حكیم به مدینه مشرّف و مهمان حكومت شد، در حسینیة محسنیه (نزدیك مسجد بلال و حرم شریف) با شیخ العمری ملاقات نمود . این حسینیه متأسفانه تخریب و به مكانی دیگر منتقل شد.
در حال حاضر، حسینیه به این مزرعه منتقل شده است و ـالحمدللهـ ما كمی آزادی را احساس کردهایم. از زمان حكومت «ملك عبد ﷲ» آرامش و سكونی در امور شیعیان حاكم شده است. امیدواریم این حالت ادامه یابد و شیعیان همچون دیگر هموطنان به حقوق خود برسند.
در گذشته، بیشتر شیعیان مدینه یا در مزارع کشاورزی میكردند یا به كارهای ابتدایی دیگری مانند: كارگری و فروش گوشت و غیره میپرداختند، اما اکنون فرزندان شیعیان، تحصیلات عالیه، شغل دولتی یا معلمی و وضعیت اقتصادی و معیشتی بهتری دارند.
از نظر ترکیب جمعیت نیز، در آن زمان، بیشتر ساكنان مدینه شیعیان بودند و غیر از «سادات حسینی»، «جعافره» و «نخیلیین» كسی در این شهر نبود. تنها تعدادی كم از اهل سنت وجود داشتند كه از بقایای حجاج بودند و جایگاه مهمی نداشتند، اما به مرور زمان، جمعیت آنها افزایش یافت و شیعیان نیز به اجبار از مدینه خارج شدند، به طوری که امروز جمعیت برادران اهل سنت بیشتر از شیعیان است.
– فعالیت های آیتﷲ العمری در مدینة منوره به چه صورت بوده است؟
شیخ العمری با زحمات فراوان این حوزة شیعی را در میان فشارهای بسیار حفظ کرد و در آن، احكام دین و معارف را آموزش و طلاب را پرورش داد و آنها را برای تبلیغ به مناطق مختلف عربستان فرستاد. وی احكام، فقه و حدیث تدریس می کرد و به برگزاری مجلس عزای امام حسین علیه السلام و ملاقات با مؤمنان در موسم حج و دیدار با شخصیتها و علمای جهان اسلام اهتمام ویژهای داشت.
در حقیقت، خودش را وقف خدمت به مؤمنان كرد. هشتاد سال به تبلیغ معارف دینی پرداخت. از نظر فعالیتهای اجتماعی نیز ایشان برای مردم جلسات مختلف معارفی برپا میکنند و بر جنازة مؤمنان نماز میگزارند. صیغة عقد می خوانند، در مناسبات شركت، اختلافات مردم را حل و امورشان را اصلاح می کنند. دعوت مردم حتی فقرا را می پذیرند، صندوق خیریهای هم تشكیل دادهاند كه ۵۰۰ خانوار را تحت پوشش میگیرد و درسال، غیر از مستمری، لباسِ عید و هدایایی به آنها می دهد. تأمین مسكن ارزان برای شیعیان و رفع نیازهای آنها از دیگر خدمات اجتماعی پدرم میباشد. در واقع شیخ عمری همة شیعیان را به چشم یك خانوادة بزرگ می بینند و به کار آنها رسیدگی میكند.
فعالیتهای ایشان در مدینه متمركز است، اما با سایر مراكز هم رابطه دارد و در استنباط احكام یا رؤیت هلال همكاری میكند، از بزرگترین علمای كشور از نظر علمی و سِنّی هستند. بحمدﷲـ ایشان آگاهیهای خوبی از شهر مدینه و تاریخ آن دارند، بقایای تاریخی و گذشتة مدینه را میدانند، مکانهای قدیمی را دیدهاند و از آرامگاه حضرت زهرا سلام ﷲ علیها و حضرت محسن علیه السلام در خانة ایشان اطلاعاتی دقیق دارند و بیت الاحزان را(در جنوب شرقی بقیع) كه در ده سالگی همراه مادرشان به آن وارد شدند، کاملاً به یاد دارند.
– بسیاری از زائران ایرانی هنگام تشرف به مدینة منوره، علاقهمند هستند، تنها مسجد و حسینیة شیعیان را از نزدیک ببینند، دربارة این باغ و حسینیه توضیحی بفرمائید:
همانطور که گفتم ـ پدرم زمانی که در نجف زندگی میکرد، با تنگناها و دشواریهای بسیار مالی روبرو بود، اما پس از مدتی، خدا در زندگیش گشایشی ایجاد کرد، طوری که او توانست از راه خرید و فروش سنگهای زینتی (انگشتر) و چادر و روسری توسط قافلههای حج، اندك سرمایهای جمع کند و در مدینه مزرعهای بخرد.
در این مزرعه چاهی وجود دارد که معروف است آن را رسول ﷲ به یك پیرزنی هدیه كردند و دعا فرمودند كه خدا خیری كثیر در آن قرار دهد. این چاه، آبی پرخیر و برکت دارد. شیخ العمری پس از خرید این مزرعه، دوباره به نجف بازگشت و به مطالعه و تدریس و تحصیل ادامه داد.
بعدها این مزرعه توسعه یافت، تا اندازهای که اكنون به ۵/۶ هكتار رسیده است. من خودم همراه ایشان در این مزرعه كار میكردم. پدرم تمام کارهای مزرعه (تمیز كردن جویها، جابجایی سنگها، دیواركشی و رسیدگی به نخلها…) را خودش انجام می داد. امروز مزرعه با همة محصولاتش وقف كریم اهل بیت و پذیرایی از میهمانان ایشان است.
البته مجالس پدر و جدم، نخست، بالای دیوار بقیع، در سمت «باب السلام» برگزار میشد، اما كمكم با فشارهایی كه وارد کردند، شیعه را از بقیع دور و حسینیه را تخریب نمودند. بنابراین، مجالس منتقل شد و اکنون در این حسینیة جدید، هر روز از میهمانانی که به ویژه در موسم حج و عمره و رمضان و رجب از عراق و هند و پاكستان و اروپا و آمریكا به اینجا میآیند، پذیرایی میشود. حقیقتاً امروز این مزرعه و حسینیه مأوای شیعیان مدینه است.
اهل بیت علیهم السلام هم در همین منطقه سكونت داشتهاند. مزرعة امام موسی كاظم علیه السلام، مشربة ام ابراهیم، نخل سلمان، بئر الغرس ـچاهی كه پیامبر به امیرمؤمنان وصیت كردند كه ایشان را با آب آن غسل دهندـ در نزدیکی همین باغ قرار دارد.
– حال که سخن به اینجا رسیده است، درمورد تاریخچه و شرایط کنونی شیعیان در سایر مناطق عربستان، به ویژه «احسا» و «قطیف» توضیح بفرمائید.
آنگونه كه در منابع تاریخی آمده است، تشیع از روزگار رسول خداصلی ﷲ علیه و آله در «احساء»، «قطیف» و «بحرین» حضور داشته است؛ زیرا در روزگار آن بزرگوار، برخی از صحابۀ دوستدار علی بن ابیطالب علیه السلام از جمله «ابان بن سعید بن العاص» به این مناطق رفتند و بذر تشیع را در آنجا افشاندند. بنابراین، تشیع و شیعه از آن روزگار تا امروز در این منطقه استمرار یافته و پا برجا مانده است.
در روزگاران گذشته، «احساء»، «قطیف» و «بحرین» یك منطقه به شمار میرفتند كه تماماً بحرین خوانده میشدند؛ به همین خاطر دولتهای شیعی داشتند؛ مانند: دولت «العصفوریون» و دولت «العیونیون» كه شاعر معروف، مقرب بن العیونی از آنان بوده است. در دورانهای بعد، «بحرین» به كشوری مستقل تبدیل شد و «احساء» و «قطیف» به عربستان پیوستند. شیعیان در این دو منطقه حضور دارند. البته در مدینة منوره هم هستند كه به نخاوله معروفند، اما شمارشان اندك است. گفتنی است، شماری از شیعیان مدینة منوره، از اشراف آن شهر به شمار میروند. در منطقة نجران (منطقة مرزی عربستان با یمن) نیز شیعیان اسماعیلی مذهب وجود دارند. طبق آمار ارائه شده، شمار شیعیان اسماعیلی آن سامان، هشتصد هزار تا یك میلیون نفر میباشند. برخی از روزنامهها، شمار اسماعیلیهای ساكن عربستان سعودی را نیز یك میلیون نفر اعلام کردهاند. اسماعیلیهای عربستان، فقط بخشی از اسماعیلیها هستند؛ زیرا این جماعت سه دستهاند: اسماعیلیهای «آغاخانی»، اسماعیلیهای «داوودی» (بهرهها) و اسماعیلیهای «سلیمانی» كه همان اسماعیلیهای ساكن نجران هستند.
«قطیف» شهری بسیارقدیمی است كه بیشتر ساكنان آن (حدود۹۷%) را شیعیان تشكیل میدهند. البته ساکنان برخی از روستاهای قطیف مانند: «دارین»، «عِنَك»، «ام الساهك» و «النادیه»اهل سنت هستند، اما دركل، «قطیف» منطقهای شیعی به شمار میرود. بر اساس آمار موجود، شمار شیعیان ساكن در قطیف به ششصد هزار تن میرسد.
در منطقۀ احساء – چنان كه شیعیان آن سامان میگویند- ۶۵ تا۷۰ درصد جمعیت آن را شیعیان تشكیل میدهند و تنها۳۰ تا ۳۵ درصد ساكنانش سنی مذهب هستند. البته اهل سنت احساء، این آمار را نپذیرفته، جمعیت خود را بیشتر از این تعداد میدانند و دست کم به تعادل جمعیتی قایلند؛ یعنی نصف، نصف. در گذشته، بیشتر ساكنان منطقۀ شرقی، یعنی شهرهای: قطیف، احساء الهفوف و روستاهای آن، شیعه بودند، ولی پس از كشف نفت و به وجود آمدن شهرهای جدیدی مثل: «الجُبیل»، «خُبَر»، «دمّام» و «ظهران»، شهروندان از سراسر كشور عربستان به این شهرها كوچ كردند و در آن مناطق سكونت گزیدند؛ زیرا فرصتهای شغلی فراوانی در عرصۀ صنایع، شركتها و بازرگانی در این شهرها فراهم آمده بود. از اینرو، برخی از مردم عربستان، از جنوب، شمال و نجد (مركز كشور) كوچ كردند و در شهرهای نوپا ساكن شدند.
حال اگر سخن از منطقه شرقیه به میان آید، شیعیان این سامان در اقلیت قرار دارند. بر اساس برآوردها، آنان به سختی ۳۵-۴۰ درصد جمعیت را تشكیل میدهند و به طور كلی، اكثریت در منطقة شرقی با اهل سنت است، اما در قطیف و احساء بیشتر جمعیت را شیعیان تشکیل میدهند. شیعیان مناطق جدید یادشده در منطقة شرقی، («خفت»، «حفر الباطن» و جز آن) چنان که به نظر میرسد ـ نسبت به منطقة شرقی كمتر هستند. شیعیان مدینة منوره به ۲۴-۲۶ هزار تن میرسند و البته بیشتر و كمتر نیز گفتهاند.
– اوضاع فعالیتهای دینی و حوزههای علمیة تشیّع در این مناطق چگونه است ؟
قبلاً در قطیف و احساء حوزة علمیه وجود داشت و پیش از تمركز یافتن مرجعیت شیعی در نجف اشرف و سپس در قم، مراجع تقلید آن سامان، همگی اهل همان منطقه و بومی بودند. در احساء مراجعی بزرگ حضور داشتند و – چنان كه میدانید- «شیخ احمد زینالدین احسائی» و «ابن ابی جمهور احسائی» از آن جمله بودند. پس از آنان، شمار دیگری از عالمان، مانند: «شیخ لویمی» و بسیاری دیگر از آن سرزمین برخاستند. عالمانی همچون: «حبیب بن قرین»، «شیخ موسی اوخمسین» و تعدادی دیگر، جزو آخرین مراجع تقلید آن سامان به شمار میرفتند.
در قطیف نیز حوزة علمیه و مراجعی وجود داشتند، از جمله: شیخ ابراهیم قطیفی كه معاصر محقق كركی بود و میان او و كركی مناقشة علمی رخ داد. پس از او نیز عالمان و فقیهانی به عنوان مرجع تقلید مردم در این منطقه حضور داشتند که «شیخ علی ابو الحسن الخنیزی»، «شیخ علی ابو عبد الكریم الخنیزی» و «سید ماجد العوامی» از آخرین افراد این طبقه بودند. در سدة چهاردهم هجری قمری، شمار عالمان و حوزههای علمیة آن کاهش یافت، نقش دانش محدود شد كه تأثیر شرایط سیاسی را در این مورد نباید نادیده گرفت. در پی این جریانات، شمار مردم این منطقه هم کاهش پیدا کرد؛ زیرا آنها برای تقلید و فراگیری احكام دینی به مراجع خارج از محدودة جغرافیایی خود نیاز پیدا كردند و برهمین اساس، به مراجع تقلید نجف اشرف و شهر مقدس قم روی آوردند. البته این رویكرد به شیعیان مناطق یاد شده محدود نبود، بلكه شیعیان سراسر گیتی به این دو محور؛ یعنی نجف و قم روی آوردند و مرجع تقلیدشان را در این مراكز جست و جو کردند.
قطیف و احساء شهرها و روستاهای فراوانی دارد. بیشتر روستاهای احساء شیعهنشین است و در برخی از روستاها برادران اهل سنت نیز حضور دارند، اما بیشتر ساکنان روستاهای احساء شیعه هستند.
– آیا در عربستان مسجدی وجود دارد كه به شیعیان اختصاص داشته باشد؟
شیعیان از قدیم در مناطق خود مساجدی مخصوص به خود داشته اند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حتی چند سال پیش از این رویداد، در منطقه، قانونی صادر شد كه بر اساس آن، شیعیان حق ساختن مسجد را ندارند. به بیان دیگر، از ۳۵ سال قبل شیعیان را از ساختن مسجد باز داشتند. از اینرو، همان مساجد قدیمی وحسنینیهها پابرجا و دایر است که البته می توانند آنها را تعمیر کنند.
– یعنی در چند سال اخیر مسجدی از مساجد شیعیان تخریب نشده است؟
خیر، چنین اتفاقی رخ نداده است، باید گفت بیش از ۳-۴ سال است که در اثر تلاشهای فراوان و گفت وگو و مذاكره با دولت عربستان سعودی و پس از تحولات اقلیمی كه چهره نمود، دولت سعودی به شیعیان اجازه داد مساجدی جدید بسازند. در این ۳-۴ سال شمار قابل توجهی، مسجد بزرگ در قطیف و احساء ساخته شد. همچنین پس از كوششهای فراوان، امكان ساختن مسجد در شهر دمام فراهم و مساجدی در آنجا ساخته شد.
آری! در مناطق قطیف و احساء مساجد فراوانی داریم، اما در مدینة منوره هنوز به شیعیان اجازه ساختن مسجد نمیدهند. در مناطق تازه ساخت نیز وضعیت به همین منوال است؛ به این معنا كه در صورتی به شیعیان برای ساخت مسجد اجازه میدهند كه فقط در منطقة خود مسجد بسازند، اما در مناطقی جدید كه شیعیان و اهل سنت با هم زندگی میكنند، به آنها اجازه نمی دهند. به عنوان مثال، شیعیان منطقة «خبر» که در کنار اهل سنت زندگی میکنند، نمیتوانند مسجد بسازند. از این رو، شیعیان در خانههای بزرگ گرد آمده، نماز میخوانند. اما از چهار ماه پیش، آنان را از این كار هم باز داشتهاند.
– آیا حساسیتی كه نسبت به مساجد شیعیان در عربستان ابراز میشود، در مورد حسینیهها نیز وجود دارد؟
بله! حتی بیشتر است. حسینیههای موجود، از سالها پیش بر جا ماندهاند و ساختن حسینیة جدید در عربستان ممنوع است. اکنون با اجازة دولت عربستان، شیعیان میتوانند مسجد بسازند، اما ساختن حسینیه همچنان ممنوع است. البته گاهی دولت چشم پوشی میکند. از اینرو، تحت عنوان «مجلس العائله» (مجمع خانواده) مكانهایی ساخته میشود و در آنها فعالیتهای دینی انجام و مجالس [سوگواری] برگزار میشود.
– آیا آمار دقیقی از مساجد شیعیان عربستان در دست میباشد؟
خیر، در این زمینه آمار دقیقی وجود ندارد، اما برآورد تقریبی، از وجود نزدیک ششصد مسجد كوچك و بزرگ شیعیان در قطیف و احساء حكایت دارد و به نظر میرسد كه شمار حسینیهها از مساجد بیشتر باشد، به این معنا كه آمار حسینیهها در قطیف و احساء، در ابعاد گوناگون از هزار واحد كمتر نیست؛ زیرا در مواردی دیده میشود كه در بخشی از یك خانة مسكونی، مراسم مذهبی و مناسبتهای مربوط به اهل بیت علیهم السلام برگزار میشود.
– آیا شیعیان عربستان سعودی همگی دوازده امامی هستند یا شیعیان زیدی و اسماعیلی هم در آنجا سکونت دارند؟
در نجران شیعیان اسماعیلی و نیز اندكی از شیعیان زیدی -كه اصالتاً از یمن هستند- وجود دارند كه برخیشان نیز تابعیت سعودی گرفتهاند و نمود ندارند، اما کسی از شهروندان سعودی سراغ نداریم كه درعین زیدی مذهب بودن، كیانی آشكار و روشن داشته باشد. در حقیقت، تعداد کمی از شیعیان سعودی، اسماعیلی و بیشتر آنان دوازده امامی هستند.
– آیا آنان(شیعیان غیر دوازده امامی) نیز مسجد و عالمانی دارند؟
اسماعیلیة نجران مسجد و عالمانی دارند و اکنون نیز در مناطق دیگر در حال ایجاد مراكزی برای خود هستند. روشن است كه این مراكز عنوان مسجد ندارند، بلكه صرفاً مركز هستند. به عنوان نمونه، آنها در «قطیف»، «دمّام» و «جُبیل» مركز دارند، با این توضیح که زمینهایی با مساحتهای بزرگ (مانند مزرعه یا باغ) می خرند و در آن مصلّا، سالن همایش و محل سخنرانی میسازند.
تکمله:
آیتﷲ شیخ محمدعلیالعمری در ۲۰ صفر ۱۴۳۲ق (برابر با ۴ بهمن ۱۳۸۹ش) در ۱۰۵ سالگی درگذشت. و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. هیئتی به نمایندگی از طرف آیتﷲ خامنهای در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند. بسیاری از مراجع تقلید نیز با صدور پیامهایی درگذشت وی را تسلیت گفتند.