مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت
نقدی بر شبهه شرک توسط آقای سروش محلاتی و برخی نویسندگان

[اِكفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَان]

جناب سروش محلاتی نسبت به دعای فرج اشکالاتی را مطرح نموده و محتوای پایانی آن یعنی عبارت»يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَان‏» را منافات با توحید پنداشته است. (https://b2n.ir/032606 و  https://b2n.ir/692938 )

برخی دیگر از نویسندگان نیز دراین زمینه اظهار نظرغیر تخصصی کرده و شبهه شرک و غلو را مطرح نموده اند.                               (https://t.me/mohsenhesammazaheri/2631) و (https://t.me/Morteza_Hajiahmadi/953)

  • نقد و بررسی

در این نگاشته به بررسی فراز پایانی دعای فرج یعنی عبارت «يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَان‏» پرداخته و آن را از حیث منابع و مصادر و آن گاه مضمون آن که از سوی نامبردگان تلّقی شرک و یا غلو شده را بررسی می کنیم.

بخش نخست: سند دعا

فراز پایانی دعای فرج توسط عالمانی چون طبری، طبرسی، ابن مشهدی، سیدبن طاووس، شهید اول، کفعمی، حرّعاملی، مجلسی و محدّث نوری[۱] نقل شده است. اگر کسی با نقل این بزرگان و همچنین قرائنی چون معروف بودن دعا در میان شیعه -چنانچه برخی بزرگان فرموده اند- و همچنین ممارست بزرگان و دانشمندان شیعه بر دعا برای شخصی وثوق به صدور حاصل شود که بحثی در آن نیست و اگر هم وثوق به صدور حاصل نشد اما بنابر قاعده تسامح در ادله سنن و یا به قصد رجاء چنانچه برخی از مراجع تقلید نیز تصریح نموده اند،[۲] خواندن دعا را می توان تصحیح نمود و اساسا اشکال سندی در ادعیه فنی و علمی نمی باشد، زیرا تا زمانی که دعا حتی با سند ضعیف از معصوم نقل شده باشد اگر مضمون آن خالی از شرک و غلو باشد می توان آن را به امید درک ثواب قرائت نمود. بنابراین هنگامی که اثر مترتب بر دعا درک ثواب باشد، تلاش برای نقد دعا از حیث سند تلاشی بی اثر و روشی است غیر علمی زیرا اثر مذکور را می توان از راه نیت رجاء محقق نمود.

◀ نامبردگان این شبهه همچنین بیان کرده اند که قدیمی ترین منبعی که این دعا را ذکر کرده قصص الأنبیاء راوندی (قرن۶)است که فراز پایانی مذکور در آن دیده نمی شود بنابراین چنین فرازی بعدها به دعا چه بسا توسط غالیان افزوده شده است!

اما ظاهرا توجه نشده که فراز پایانی دعای فرج از دو طریق نقل شده:

طریق نخست در تشرف از امام عصر عجل ﷲ تعالی فرجه بیان شده و طریق دوم از امام صادق علیه السلام بیان گردیده است. اما در نقل راوندی نه سندی ذکر شده و نه آن را به ائمه منسوب می کند. طرفه آن که طریق نخست پیش از راوندی(قرن۶) و توسط طبری(قرن۵) در دلائل الإمامة ذکر شده است!پس ادعای عدم نقل فراز پایانیِ دعا در قدیمی ترین منبع، ادعایی باطل است زیرا طبری که قبل از او بوده فراز مزبور را نقل کرده است!

علاوه براین، توجه به رویکرد عالمان و بزرگان شیعه(که در میان آنان فقهایی چون شهید اول بوده ) به نقل بخش پایانی دعا، این ادعا که غلات آن را به دعا اضافه نمود را تضعیف می کند.

نکته مهم دیگر، فرازی است که مرحوم کلینی(قرن۴) در کافی شریف نقل نموده که مضمونش از جهت شبهه شرکِ مدعا شبیه فراز پایانی دعای فرج است، یعنی عبارت(يَا جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي مَا أَنَا فِيهِ فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ)[۳]

بخش دوم : بررسی مضمون پایانی دعا

برای پاسخ به شبهه شرک در فراز «یامحمد و یاعلی اکفیانی» ابتدا بایستی توجه نماییم که برای استمداد و طلب حاجت از اهلبیت علیهم السلام، چند صورت قابل تصویر است تا دقیقا محل نزاع را مشخص نموده و آن گاه آن را بررسی نماییم:

صورت اول: ائمه را فاعل مستقل در تأثیر دانسته و آنان را در عرض خداوند متعال دارای قدرت استقلالی بدانیم.

صورت دوم: مخاطب درخواست انسان، خداوند بوده و ائمه در اعتقاد شخص دعاکننده تنها نقش واسطه به عنوان شخص وجیه در نزد خدا باشند مانند»أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمْ وَ أُقَدِّمُهُمْ بَيْنَ يَدَيْ حَوَائِجِي‏» و»أَعْطِنِي بِهِمْ سُؤْلِي وَ رَجَائِي‏»[۴] و روایاتی که انبیاء و حجج الهی به خمسه طیبه متوسل می شدند،[۵] مانند»عَنِ الرِّضَا علیه السلام: لَمَّا أَشْرَفَ نُوحٌ عَلَى الْغَرَقِ دَعَا اللَّهَ بِحَقِّنَا فَدَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ الْغَرَقَ وَ لَمَّا رُمِيَ إِبْرَاهِيمُ فِي النَّارِ دَعَا اللَّهَ بِحَقِّنَا فَجَعَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ إِنَّ مُوسَى لَمَّا ضَرَبَ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ دَعَا اللَّهَ بِحَقِّنَا فَجُعِلَ يَبَساً وَ إِنَّ عِيسَى لَمَّا أَرَادَ الْيَهُودُ قَتْلَهُ دَعَا اللَّهَ بِحَقِّنَا فَنَجَا مِنَ الْقَتْلِ فَرَفَعَهُ إِلَيْهِ»[۶]

صورت سوم: مخاطب درخواست انسان، ائمه باشند لکن به گونه ای که از آنان بخواهیم که برای قضاء حاجتمان نزد خداوند دعا کنند ویا خود را شفیع انسان دهند مانند: «يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا حَسَنُ يَا حُسَيْنُ يَا مَوَالِيَّ كُونُوا شُفَعَائِي إِلَى اللَّه‏»[۷]

صورت چهارم: مخاطب در خواست، ائمه باشند و لکن غایت توسل و قضاء حاجت را به خداوند نسبت دهیم مانند»بِكُمْ أَتَوَسَّلُ إِلَى اللَّه‏»[۸] یا روایت حضرت رضا علیه السلام»إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شِدَّةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اللَّه‏»[۹]یا روایت امام صادق علیه السلام»فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُالْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى‏»[۱۰] البته می توان این صورت را به صورت قبل نیز بازگرداند.

صورت پنجم: مخاطبِ درخواست خود ائمه بوده لکن تفاوتش با صورت اول آن است که در این صورت قائل به قدرت استقلالی ائمه علیهم السلام نبوده بلکه آن را اعطاء و لطف خداوند به ایشان دانسته اما در هنگام حاجت خواهی، مستقیما خود ائمه را مخاطب قرار داده و قضاء حاجت را از خود ایشان می خواهیم نه اینکه ایشان را واسطه درگاه الهی قرار دهیم.

  • بررسی پنج صورت فوق

به جز صورت نخست که در تنافی با توحید بوده، روشن است که صورت های دوم و سوم و چهارم شرک نمی باشد و ادله نقلی فراوانی بر جواز آن دلالت می کند.

تنها صورت پنجم است که بایستی مقصود جناب سروش و دیگر شبهه افکنان باشد لکن این صورت نیز دلیلی بر شرک بودن آن نمی باشد، زیرا مرز بین شرک و توحید به نیت انسان باز می گردد و اگر در اعتقاد انسان هیچ گونه فاعلیتی مستقل از فاعلیت خداوند برای اهلبیت علیهم السلام نباشد بلکه استمداد و طلب حاجت از ائمه تنها بدین جهت باشد که خداوند آنان را دارای چنین قدرت و فاعلیتی کرده است، به لحاظ ثبوتی شبهه شرک منتفی است. اما به لحاظ اثباتی نیز ادله ای به گونه عموم و همچنین به طور خاص بر این صورت دلالت می کند که به برخی از آنها به شکل مختصر اشاره می کنیم:

الف – روایات عام

  1. عمومات روایاتی که ائمه علیهم السلام را دارای ولایت تکوینی دانسته که می توانند هرگونه که بخواهند در نظام تکوین تصرف نمایند[۱۱]،مانند»فَوَّضَ إِلَيْنَا أُمُورَ عِبَادِهِ فَنَحْنُ نَفْعَلُ بِإِذْنِهِ مَا نَشَاء»[۱۲] و روایاتی که دلالت بر اعطاء قدرت الهی به ائمه دارد مانند»فَبِهِمْ تَظْهَرُ قُدْرَتُهُ وَ مِنْهُمْ تُرَى آيَاتُهُ وَ مُعْجِزَاتُه‏»[۱۳]و»اِنَّ اللَّهَ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِيد»[۱۴]و روایات یدﷲ بودن اهلبیت[۱۵] و متفاهم عرفی از این گونه روایات آن است که می توان از ائمه علیهم السلام به طور مستقیم طلب حاجت نمود و روشن است که اگر الزاما می بایست آنان را واسطه حاجت طلبی از خدا بدانیم معنا نداشت که ائمه بفرمایند ما توان هرکاری را که بخواهیم داریم!

بزرگان و فقهاء نیز در این زمینه مطالب مهمی را فرموده اند. میرزای نائینی ره می فرماید»تصرف و تسخیر عالم تکوین به اذن ﷲ در تحت اراده ائمه علیهم السلام می باشد چنانچه در زیارت حضرت حجت چنین آمده ما من شي‌ء إلا و أنتم له السبب»[۱۶] مرحوم آیة ﷲ خویی نیز می فرماید» خداوند اهلبیت را واسطه در فیض قرار داده و از این جهت امور تشریع و تکوین را می توان به آنان اسناد داد و اثبات اوصاف خداوند برای بعض مخلوقاتش تازمانی که آنان را مخلوق بدانیم کفر نمی باشد»[۱۷]

  1. عموماتی که مقامات الهی را – به اذن ﷲ-برای اهلبیت علیهم السلام توصیف می کند مانند»الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِه‏»[۱۸] و»لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ»[۱۹]و»الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيْنَا بحُكَّامٍ يَقُومُونَ مَقَامَهُ لَوْ كَانَ حَاضِراً فِي الْمَكَان»[۲۰] بزرگان نیز بر مدلول این روایات صحّه گذارده اند.[۲۱] و یا عموماتی که به دلالت التزامی چنین معنایی را می رساند مانند روایاتی که ائمه را خلیفة ﷲ[۲۲] یا الْمَثَلُ الْأَعْلَى‏[۲۳] توصیف می کند، زیرا جانشین خداوند کسی است که همه کارهای الهی را به اذن مستخلف عنه انجام می دهد و مثل اعلای خداوند کسی است که همه مقامات او را داراست.
  2. روایاتی که ائمه علیهم اسلام را اراده الهی معرفی می کند به گونه ای که هر گاه خداوند امری را اراده کند ایشان نیز همان را اراده می کنند بلکه در برخی روایات آمده هرگاه ائمه نیز امری را اراده کنند خدا نیز آن را اراده کرده و امضاء می کند.[۲۴] پس می توان مستقیما از خود ائمه طلب حاجت نمود.
  3. توجه و تقرب به ائمه خود موضوعیت دارد مانند»تَرْفَعُ یَدَیْکَ إِلَی السَّمَاءِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ عِنْدَ الْمَشْهَدِ وَ تَقُولُ یَا مَوْلَایَ یَا إِمَامِی عَبْدُکَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ أَوْفَدَنِی زَائِراً لِمَشْهَدِکَ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ وَ إِلَی رَسُولِهِ وَ إِلَیْکَ»[۲۵] و » يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَيْك‏»[۲۶]

ب) روایات خاص

مقصود روایاتی است که به شکل خاص بر استمداد و طلب حاجت به صورت مستقیم از ائمه دلالت می کند مانند:

  • يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي‏[۲۷]
  • عن الإمام الباقر علیه السلام: إِنَّ الشَّيْطَانَ إِذَا سَمِعَ مُنَادِياً يُنَادِي يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ ذَابَ كَمَا يَذُوبُ الرَّصَاص‏.[۲۸]
  • إِنَّ إِبْرَاهِيمَ ع حِينَ وُضِعَ فِي الْمَنْجَنِيقِ كَانَ مُسْتَنِداً إِلَى مَا فِي صُلْبِهِ مِنْ أَنْوَارِ حُجَجِ اللَّهِ.[۲۹]
  • بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ.[۳۰]
  • پس از نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام ﷲ علیها: اسْجُدْ وَ قُلْ مِائَةَ مَرَّةٍ يَا مَوْلَاتِي فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي‏[۳۱]
  • امام باقر علیه السلام همواره به هنگام بیماری نام مادرشان را صدا می زدند: يُنَادِي حَتَّى يُسْمَعَ‏ صَوْتُهُ‏ عَلَى بَابِ الدَّارِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّد.[۳۲]
  • يَا غَوْثِي يَا اللَّهُ يَا غَوْثِي يَا رَسُولَ اللَّهِ يَا غَوْثِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَا غَوْثِي‏ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ أَغِثْنِي أَغِثْنِي.[۳۳]
  • عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ إِذَا ضَلَلْتَ عَنِ الطَّرِيقِ فَنَادِ- يَا صَالِحُ‏ أَوْ يَا أَبَا صَالِحٍ أَرْشِدُونَا إِلَى الطَّرِيقِ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ.[۳۴]
  • …فَنَادَانِي الْمُؤْمِنُ: يَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ وَ كَشَّافَ الْكُرَبِ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللَّهِ، وَ قَامِعَ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَنْ حَبِيبِهِ، أَغِثْنِي وَ اكْشِفْ كُرْبَتِي، وَ نَجِّنِي مِنْ غَمِّي‏.[۳۵]
  • سیره متشرعه بر استمداد و استغاثه به اهلبیت با گفتن اذکاری چون یا علی و یاحسین بدون اینکه لزوما نام ائمه را واسطه نام خداوند قرار بدهند. چنانچه روایاتی نیز ذکر ائمه را مساوق با ذکر ﷲ دانسته و بر گفتن آن تأکید دارند. وجه استدلال به این قسم از آنجاست که مخاطب قرار دادن نام ائمه فعلی چون استغاثه و یا استمداد را در تقدیر دارد.(أستغیث یا أستعین بک یاعلي).[۳۶]

نتیجه

بنابراین وقتی که ثبوتا محذوری وجود ندارد و طلب حاجت و درخواست کمک از اهلبیت به نیت فاعلیت استقلالی ایشان نباشد بلکه ازباب اعطاء چنین قدرتی از سوی خداوند به ایشان باشد، دیگر شرک بودن چنین درخواستی منتفی است حتی اگر روایتی به سند صحیح نیز بر این گونه طلب حاجت دلالت نکند. اگرچه در مقام اثبات هم ادله بر آن وجود دارد چنانچه برخی از آن را با استقراء ناقص خود ذکر نمودم. با توضیح مذکور روشن می گردد که عبارت «ایاک نستعین» نیز در تنافی با استعانت از اهلبیت نیست بلکه مَثل استعانه نیز مَثل سائر افعال الهی چون احیاء و اماته و شفاء و …است که هم به خدا وهم به وسائط اسناد داده شده است و حل آن هم به همین نکته طولیت قدرت ائمه بازمی گردد که به اذن الهی صورت پذیرفته است.

در انتها کلام مرجع فقید مرحوم آیة ﷲ تبریزی در پاسخ به استفتائی پیرامون غلو آمیز بودن عبارت «اِكفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَان» را بیان می دارم . ایشان در پاسخ فرموده اند: توسل به اهلبیت و طلب حاجت از ایشان مشروع بوده و نباید به اشکال شبهه افکنان حتی اگر منسوب به شیعه باشند، اعتنا شود.[۳۷]

والسلام علی من اتّبع الهدی

[۱] . دلائل الإمامة، ص: ۵۵۳؛ کنوز النجاح، ص۱۱۲؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: ۵۹۱؛ جمال الأسبوع ، ص: ۲۸۱؛ مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۳۲؛ المزار (للشهيد الاول)، ص: ۲۱۰؛ البلد الأمين، ص۱۵۲؛ وسائل الشيعة، ج‏۸، ص: ۱۸۵؛ بحار الأنوار،ج‏۵۳، ص: ۲۷۵.

[۲] . استفتاءات جديد (تبريزى)، ج‌۲، ص: ۴۴۷‌؛ صراط النجاة (للتبريزي)؛ ج‌۶، ص: ۳۹۵.

[۳] . الكافي، ج‏۲،ص۵۵۹.

[۴] . المقنعة، ص: ۱۲۶.

[۵] .  بَابُ اسْتِحْبَابِ التَّوَسُّلِ فِي الدُّعَاءِ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. وسائل‏الشيعة ج : ۷ ص : ۹۸و باب أن دعاء الأنبياء استجيب بالتوسل و الاستشفاع بهم. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۲۶، ص: ۳۱۹.

[۶] . وسائل الشيعة، ج‏۷، ص: ۱۰۳.

[۷] . الغيبة (للطوسي)، ص: ۳۱۳.

[۸] . مكارم الأخلاق، ص: ۳۳۱.

[۹] . تفسير العياشي، ج‏۲، ص: ۴۲ و الإختصاص، ص: ۲۵۲.

[۱۰] . الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج‏۱ ؛ ص۱۴۳.

[۱۱] . مانند» مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً شَيْئاً قَطُّ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً ص وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ قُلْتُ وَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ نَعَمْ ثُمَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ثُمَّ مِنْ بَعْدُ كُلَّ إِمَامٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة» و» عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ عَلِيّاً ع مَلَكَ مَا فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَا تَحْتَهَا». ر.ک: بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۲۷، ص: ۲۹.

باب أنهم يقدرون على إحياء الموتى و إبراء الأكمه و الأبرص‏ ؛ بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۲۷، ص: ۲۵، باب ۱۲ أن عندهم الاسم الأعظم و به يظهر منهم الغرائب‏.

[۱۲] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۲۶، ص: ۱۴.

[۱۳] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۳۵، ص: ۲۸.

[۱۴] . بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى ﷲ عليهم، ج‏۱، ص: ۳۷۶. همچنین ر.ک: بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى ﷲ عليهم، ج‏۱، ص: ۴۰۸؛ باب في قدرة الأئمة ع و ما أعطوا من ذلك‏.

[۱۵] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۱، ص: ۱۴۵

[۱۶] . المكاسب و البيع، ج‌۲، ص: ۳۳۲.

[۱۷] . فقه الشيعة – كتاب الطهارة، ج‌۳، ص: ۱۳۴‌.

[۱۸] . من لا يحضره الفقيه، ج‏۲، ص: ۶۱۱.

[۱۹] . مصباح المتهجد، ج‌۲، ص: ۸۰۳‌.

[۲۰] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۹۹، ص: ۱۱۶.

[۲۱] . صراط النجاة (المحشى للخوئي)؛ ج‌۳، ص: ۳۱۷، صراط النجاة (للتبريزي)؛ ج‌۵، ص: ۳۰۶، الأنوار البهية في القواعد الفقهية؛ ص: ۱۰۵.

[۲۲] . «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّه‏» الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۱، ص: ۲۰۰و «خُلَفَاءَ فِي أَرْضِه‏» من لا يحضره الفقيه، ج‏۲، ص: ۶۱۱.

[۲۳] . من لا يحضره الفقيه، ج‏۲، ص: ۶۱۰.

[۲۴] . «إنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُلُوبَ الْأَئِمَّةِ مَوْرِداً لِإِرَادَتِهِ» بصائر الدرجات،ج‏۱ ؛ ص۵۱۷ و»إِرَادَهُ الرَّبِ‏ فِی‏ مَقَادِیرِ أُمُورِهِ‏ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُم‏» الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۴، ص: ۵۷۷ و»نحن إذا شئنا شاء اللّه‏»و»نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا أَرَدْنَا أَرَادَ اللَّه‏»بحار الأنوار، ج‏۲۶، ص ۷و ۱۴.

[۲۵] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏۶، ص: ۱۱۷.

[۲۶] . كامل الزيارات، ص: ۱۷۶.

[۲۷] . من لا يحضره الفقيه، ج‏۲، ص: ۶۱۶.

[۲۸] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۶، ص: ۲۰.

[۲۹] . الأمالي( للصدوق)، ص: ۶۵۵.

[۳۰] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏۶، ص: ۹۹.

[۳۱] . البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: ۱۵۹و بحار الأنوار، ج‏۹۹، ص: ۲۵۴ به نقل از قبس المصباح شاگرد شیخ طوسی.

[۳۲] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۸، ص: ۱۰۹.

[۳۳] . طب الأئمة عليهم السلام ؛ ص۷۴ قرن۴.

[۳۴] . من لا يحضره الفقيه، ج‏۲، ص۲۹۸ ؛ مكارم الأخلاق ؛ ص۲۵۹

[۳۵] . بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۴۲، ص: ۲۳.

[۳۶] . مانند»إِنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُكِرْنَا ذُكِرَ اللَّه‏» الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۲، ص: ۱۸۶.

[۳۷] . صراط النجاة (للتبريزي)؛ ج‌۹، ص: ۷۸.

رده‌های مرتبط

دیدگاه‌ها

  1. مهدی برزگر 

    احسنت بر این نویسنده محقق و عالم و وظیفه شناس و زمان شناس. اجرکم عند الله.

  2. موسوی 

    به نظر می‌توان میان معنای شفاعت به اهل بیت در نزد خدا و توسل به اهل بیت در نزد خدا با معنای «اکفیانی فانکما کافیان» تفاوت گذاشت. گویا «فانکما کافیان» از نظر معنایی شدیدتر از توسل و شفاعت است.

    1. محمد 

      این بیان شما همان صورت پنجم در مقاله است.

  3. احمدی 

    مقاله ای جالب و تحقیقی بود.
    موضوعش هم جدید بود.
    تشکر از سایت مباحثات و نویسنده

  4. علم الهدی 

    بسیار عالی
    نمیدونم تفکر این دسته از کسانی که به این ادعیه اشکال میکنن چه فرقی با تفکر وهابیت داره؟؟
    کفایت اهلبیت نسبی و در مقابل احتیاج به مخلوقات دیگر است نه در مقابل احتیاج به خدا. این مطلب هم بسیار واضحه.

  5. عبدالله 

    مقنع نبود

    1. س 

      چیزی که مقنع نبود، «مقنع نبود» شما بدون هیچ توضیح مقنعی هست.

به علم الهدی پاسخ دهید انصراف