– پیشینه حوزه پژوهی
کار بر روی شرححال علمای تهران از سال ۱۳۹۰ آغاز شد .در آن زمان و پساز رحلت آیتﷲ مجتهدی من در حوزه ایشان در تهران مشغول به تحصیل بودم. به حاجآقا جاودان پیشنهاد کردم که زندگی آیتﷲ مجتهدی که تاریخ این مدرسه محسوب میشود را به نگارش در بیاوریم و خودم هم برای نگارش این شرححال داوطلب شده و ایشان هم بسیار استقبال نمودند و اولین کار بنده از اینجا شروع شد. شرححال آیتﷲ مجتهدی و تاریخ مدرسه مجتهدی که همان مدرسه حاج ملا جعفر چالهمیدانی بود آغاز این مسیر به حساب می آمد. وقتی به بخش اساتید آیتﷲ مجتهدی رسیدیم دیدیم که در مورد شیخ علی اکبر برهان که یکی از اساتید ایشان است اطلاعاتی وجود ندارد. شروع به جمعآوری اطلاعات در مورد ایشان کردیم که پیش از اتمام کتاب آیتﷲ مجتهدی کتابی به نام عالم ربانی در مورد ایشان نوشته و انتشار پیدا کرد، کتاب عالم ربانی هم شرححال علیاکبر برهان و هم ترسیمی از فضای مدرسه لرزاده و برهانی شهرری بود. حدود ۳۰ نفراز افرادی که در جریان آن کتاب با آنها مصاحبه شد شخصیتهایی هستند که از دنیا رفتند.
– دانشنامه مفاخر مدرسه مروی و سپه سالار
بر همین اساس پژوهش و تحقیق و شرححال نویسی در مورد علمای تهران ادامه پیدا کرد تا در همین سالهای اخیر یعنی حدوداً سالهای ۹۷ تا ۹۸ برای تحقیق و پژوهش و تبادل نظر به مدرسهی مروی میرفتم اما کسی از محقق بودن بنده و پژوهشهایی که در این زمینه کرده بودم اطلاعی نداشت و من را نمیشناخت زمانیکه در مورد آثار خودم صحبت کردم به بنده گفتند که حدوداً یکسال هست که بهدنبال شخصی برای پژوهش میگردند زیرا آیتﷲ تحریری دستور فرمودند که بر روی مفاخر مدرسه مروی تحقیق و پژوهش انجام شود و کتابی جمعآوری شود. بنده به دلیل علاقهای که به این کار داشتم اعلام آمادگی کردم و نه ماه از ایشان فرصت خواستم و برآورد اولیه برای کتاب حدوداً ۴۵۰ صفحه بود.
عنوان کتاب شد: دانشنامه مفاخر مدرسه مروی و سپه سالار . پیشنهاد بنده این بود که قرار گرفتن این دو مدرسه در کنار هم مانند قرار گرفتن مدرسه فیضیه و دارالشفا است که این دو مدرسه با دو هویتی که دارند با یکدیگر مرتبط هستند و قرار شد از بانی مدرسه که محمدحسین خان مروی بود شروع کنیم تا به علمای عصر حاضر برسیم. خواهناخواه بعضی از شخصیتها را نمیشناختیم زیرا طی مقالاتی که درمورد مدارس تهران خصوصاً مدرسه مروی نوشتهشده بود غالباً ۲۰ الی ۳۰ شخصیت بیشتر نامبرده نشده بود. در کتاب مساجد دیرینهسال تهران که توسط دکتر حبیب جمعآوری گردآوری شده بود همین تعداد شخصیت بیشتر ذکر نشده بود.منابع دیگری هم در دسترس نبود. در نهایت تنها ۴۰ الی ۵۰ اسم بیشتر نتوانستیم پیدا کنیم که در مورد غالب آنها هم اطلاعاتی در دسترس نبود پس به دوستان پیشنهاد دادیم که که کتاب را بر اساس معجم پیش نبرند تا سیر تاریخی کتاب حفظ شود و این کتاب تاریخ دویست ساله حوزه تهران و حوزه مروی باشد. برهمین اساس هم جلو رفته و فصول کتاب را هم بر مبنای تولیتها نوشتیم نه لزوماً تولد و وفات. بعضی از متون عصر قاجار مثلاً روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه یا المحاسن و الآثارو اسنادی از این دست ناگزیر باید تماماً خوانده می شد و به دنبال سرنخ هایی از اساتید می گشتیم.
– درباره مدرسه مروی
به عبارتی بانی مدرسه که محمدحسین خان مروی هست باید بهعنوان خادم فرهنگی کشور از ایشان یاد کنیم خودشان یکی از حکام مرو بودهاند در زمان قاجار در حملاتی که به مرو میشد، این آقا آنجا حاکم بودهاست. در مورد ایشان هم کتاب هست و یا در مقدمه آمدهاست. اولین شرححال کتاب شرححال محمدحسین خان مروی هست و کتاب با شرححال ایشان شروع میشود.
خود ایشان هم طلبه بودند و در مرو درسخواندند. بعد که اقوام ایشان را میکشند و ایشان متواری میشود به افغانستان میآید و از آنجا وارد ایران میشوند. با بدبختی و فلاکت پنهان بودند چون اگر میشناختند او را میکشتند. میآید و وارد ایران میشوند و تحتالحفظ و تحت مراقبت ایشان را میآورند و به تهران میرسد. فتحعلیشاه قاجار تمایل داشتند که ایشان صدراعظم باشد منتها ایشان خودشان از تمامی مناصب کنارهگیری میکنند. ولی در جلسات بهعنوان مشاور و در جلسات سلام مخصوص و امثال آن حضور داشته و بهصورت تشریفات بوده و حضورشان زینت المجالس بودهاست. البته ایشان از اتصال و ارتباط خودشان با دربار و نفوذ خودشان در دربار استفاده کردند که این مطلب را ذکر کردیم، که جهت پایهریزی حوزه تهران استفاده شد. چون شکلگیری حوزه تهران بهعبارتی با حوزه مروی صورت گرفت و بانی هم خود ایشان بودند.خان مروی در سال ۱۳۳۴ قمری خان مروی از دنیا رفتهاست مدرسه مروی هم سال ۱۳۲۹ یا ۱۳۳۰ ساختهشده است.
میبینیم با دعوت از جناب حاج عبدﷲ زنوزی پایه حوزه حکمی ریخته میشود و از خود ایشان دعوت میشود. و خود ایشان از ملا علی نوری دعوت میکند که روی آن شخص بزرگ دست میگذرد. چون ملاعلی نوری رئیس الحکمای ایران در اصفهان بود. ملا علی زنوزی شاگرد ایشان بودند. فتحعلیشاه میگوید به آن آقا بگویید که به تهران بیاید. ببینید که چقدر مهم بودهاست در ابتدای راه اندازی آن حوزه درخواست میکند که آن شخص به تهران بیاید. نامه را هم فتحعلیشاه می نویسد، ولی او قبول نمیکند و میگوید اینجا مثلاً ۵۰۰ طلبه وجود دارد و اگر من به تهران بیایم اینها متضرر میگردند ولی میگویند شخصی را میفرستیم که هیچ فرقی نکند و ملا عبدﷲ زنوزی را برای این مسئولیت میفرستند. این شکلگیری حوزه حکمی میشود و بعد آقایان دیگر کمکم وارد تهران میشوند. حکیم جلوه میآید بعدها آقا محمدرضا قمشهای میآید سیدرضی لاریجانی که از عرفا بوده و استاد آقا محمدرضا قمشهای بودهاست به تهران میآید و کمکم حوزه تهران قوت میگیرد. ملا هادی مدرسی طهرانی هم در همین بازه زمانی میآید و تعبیر به مدرس نیز بهسبب وزانت درسی ایشان در فقه و اصول بودهاست که عرض میکنیم که ریاض و قوانین را تدریس مینمودهاست.
این خبرگی خان مروی بود که این پایهریزی را انجام داد و ازاینجهت ایشان را به گونهای باید بانی حوزه تهران دانست. بعد هم هوشمندی در وقفنامه که ایشان آمد از فتحعلیشاه در وقفنامه امضا گرفت که تا ابد مدرسه مروی از مالیاتهای حکومتی معاف باشد. این بعدها خیلی به درد خورد. اینجا را منفک از دستاندازی پادشاهان کرد، یعنی پادشاهان اگر بعضی از تولیتهای مدرسه مروی را عزلونصب میکرد آن تولیتها مقبول مردم نبودند، زیرا میدانستند که بیخودی دارند این عمل را انجام میدهند.
– روش دسته بندی
دسته بندی کتاب بر اساس تولیت ها بود. بعد اشخاصی که از یک تولیت تا تولیت دیگر در این مدرسه تدریس و یا تحصیل میکردند و در این تواریخ وفات کردهاند در میان آنها قرار دادیم. این جستجوهای ما شبیه به کار کارآگاهان پلیس بود. مثلا یقین پیدا می کردیم مرحوم ملاهادی مدرس طهرانی مدرس کتاب قوانین در تهران بودهاست. ایشان کتاب خود را برای اولینبار در آن زمان با هزینه خود چاپ سنگی کردهاست که شرححال ایشان را موسسه تراث الشیعه بیان کردهاست. میدانیم که ایشان مدرس مدرسه مروی بوده و جای دیگر تدریس نمیکردهاست پس هر کس شاگرد ایشان بوده طلبهی مدرسهی مروی بودهاست، مثلاً ملا حبیبﷲ شریف کاشانی که شاگرد مُدرس طهرانی بودهاست .
در این کتاب شرح حال ۱۵۵ نفر را آورده ایم که پساز انتشار این کتاب و در پژوهش دوم ۲۳ یا ۲۴ نفر از مفاخر دیگر نیز شناسایی و بررسی شدهاست و انشاءﷲ در چاپ دوم کتاب یا بهصورت ضمائم یا تغییر در صفحه بندی کتاب که به کار اضافه شوند. طبیعی هم هست به هر حال کتابی که نشان دهنده تاریخ مدرسه ای که هزاران نفر از آن برخاستند در دست داریم و حتماً در پژوهش های بعدی اشخاصی به آن اضافه می شوند.
– تولیت های مدرسه مروی
تولیت های مدرسه مروی، رجال تاریخساز معاصر بودهاند. اولین تولیت که میرزا مسیح مجتهد استرآبادی و آن ماجرای اولین خیزش تهران علیه استکبار و استعمار و استبداد که ماجرای گریبایدوف روسیه بود و فتوای ایشان به عنوان تولیت مدرسه مروی بسیار مشهور است. در متن وقفنامه اسم ایشان آمدهاست که عالم اول تهران بودند و در وقف نوشتهشده است اعلم علمای دارالخلافه وقت باید تولیت مدرسه را برعهده داشته باشد.
بعداز میرزا مسیح ،تولیت با میرزا محمد اندرمانی باشد که خود ایشان هم از علمای بزرگ تهران بودند و تولیت مهم بعدی حاجمحمد علی کنی است که ما مفصل درباره ایشان بحث کرده ایم. در زمان تولیت ایشان مدرسه مروی یک رشد جدی پیدا میکند. حاج ملاعلی دل میسوزاند و وضع خوبی هم داشته، نفوذ هم داشته، قدرت هم داشته بنابر این مدرسه به یک قوتی میرسد از جمله کتابخانه آن خیلی رشد می کند.البته شروع تولیت حاج ملا علی کنی به طور دقیق مشخص نیست یعنی بهنظر من مشخص نیست بعضیها میفرمایند که با وفات میرزای اندرمانی که ۱۲۸۲ قمری تولیت حاج ملاعلی شروع شدهاست منتها در تکمله امل الامل آمده است که ملاهادی مدرس طهرانی آنقدر در زمان خودش بزرگ بودهاست که تولیت به ایشان واگذار شدهاست.
حاج ملا علی کنی چند کار عجیب کرده است یکی از آنها یکی تلاش برای لغو قرارداد رویترز و ایستادن در مقابل میرزا قاسم خان سپه سالار بود.از این جهت که تولیت و طلاب و اساتید مدرسه در این جریان نقش جدی داشتند در کتاب به آن پرداخته ایم.
بعد از وفات حاج ملا علی کنی یک تغییر تولیت اتفاق میافتد که بهنظر ما غصب شد و آنجا ذکر کردیم که این غصب اتفاق افتاد به اعلم علما داده نشد و اصلا خودشان هم دستوپا میزدند که بعضیها تولیت مدرسه مروی را بگیرند و بشوند اعلم علمای خلافه، یعنی مدرسه جدا از موقوفات هم به دردشان میخوردهاست.این مربوط به دوره ناصری است که ناصرالدینشاه برای اینکه وقایع میرزا مسیح مجتهد و وقایع زمان حاج ملاعلی کنی دوباره تکرار نشود تولیت مدرسه مروی را از دست این اعلم ها میگیرد و به دست داماد خودش که به زینالعابدین امامجمعه معروف است میدهد. در حالی که در آن زمان میرزا حسن آشتیانی اعلم بودهاست که معروف به لسان شیخ انصاری بوده اند. این تقریبا از سال ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۴ را شامل می شود.
در حدود سال۱۳۱۱ ماجرای تنباکو پیش میآید که در خط مقدم ماجرای تنباکو میرزا حسن آشتیانی بودهاست که درباره آن مفصل بحث کرده ایم. بعد از میرزا پسرشان حاج مرتضی آشتیانی تولیت را بهعهده میگیرند که به نظر می رسد تولیت او به حق نبوده چرا که در این زمان اعلم علمای تهران شیخ فضل ﷲ نوری بوده است.اما به هر حال اجازه نمی دهند که حاج شیخ به تولیت مدرسه برسد.بعد هم ماجرای هجرت به عبدالعظیم و جریان مشروطه اتفاق می افتد که در آن زمان میرزا ابوالقاسم پسر میرزای زین العابدین امام جمعه به دربار خوشخدمتی میکند درنتیجه مظفرالدینشاه هم تولیت را به او میدهد و هم یکی از دختران خود را که اتفاقا ازدواج کرده بوده است وادار می کنند که شوهرش طلاق او را بدهد تا به عقد ایشان دربیاورند.بعد از شیخ مرتضی آشتیانی تولیت به شیخ احمد آشتیانی منتقل می شود که ایشان دو دوره تولیت این مدرسه را بر عهده داشته است.در اولین دوره تولیت ایشان مدرسه مروی تعطیل می شود و تبدیل به دانشکده هنرهای زیبا می شود.الان در حیاط این مدرسه یک تخته سنگ قرار دارد که هیج کس نمی داند چیست.این از آثاری است که در همان دوران توسط دانشجوها درست شده است و الان زیر آفتاب و باران قرار گرفته و دارد از بین میرود. بنابر این در این دوره مدرسه مروی تعطیل می شود و موقوفات آن توسط پهلوی چپاول می شود. دبیرستان امروز مروی در اصل خانه خان مروی بوده که باغ بزرگی است و در وقفنامه آمده است که تفرجگاه طلاب باشد این را هم تبدیل به دبیرستان دخترانه می کنند. این مدرسه در دوره پهلوی دوم تبدیل به دبیرستان پسرانه می شود و در دوره آیتﷲ مهدوی کنی و در دوره دولت آقای احمدی نژاد هزینه زیادی پرداخت شد تا این وقف برگردانده شود و امروز محل حوزه طلاب سیکلی است اما نکته جالب این بود که در افکار عمومی تصور می شد که حوزه این مکان را غصب کرده است در حالی که این مکان از ابتدا وقف حوزه بوده است.
– نسخ مدرسه مروی
وقفنامه مدرسه مروی یک نسخه فوق العاده زیباست که ۱۰ نسخه گالینگور با کیفیت بالا از آن در سالهای ۹۵ یا ۹۶ در زمان تولیت آیتﷲ گرکانی چاپ شد که کار بسیار خوبی بود.
کتابخانه مروی که کتابخانه عظیمی است و جناب حاج محمدحسین خان مروی موسس آن است. مدرسه مروی نسخه هایی از قرن هفتم دارد حالا اعم از قرآن یا کتابهای دیگر. اولین فهرست کتابخانه مروی در زمان حاج ملاعلی کنی تهیه شده است.سالهای بعد آیتﷲ استادی حدود ۱۰۵۰ نسخه از نسخ خطی مدرسهی مروی را در زمان آیتﷲ مهدوی کنی فهرست کردند. هم اکنون هم در مدرسه مروی پنج هزار کتاب چاپ سنگی موجود هست غیر آن هزار و پنجاه نسخه خطی ، حدود پنج هزار کتاب چاپ سنگی در اتاق دیگری که وضعیت نامناسبی دارد نگهداری میشود، پنج هزار نسخه چاپ سنگی از مدرسه معمار آوردند چون کتابخانه آنجا جمعآوریشده است. مسئول کتابخانه فعلی خیلی دغدغه حفظ کردن این کتابها را دارد ولی کتب در حال از بین رفتن هستند و حق آن کتابها اینگونه نیست.
این کتابخانه و کتاب های آن بسیار در پیدا کردن آدمهای این مدرسه مفید و موثر بود. مثلاً میرزا درباره مسیح طالقانی در حاشیه کتابی نام او آمده که در سال فلان این کتاب را خدمت میرزا مسیح طالقانی خواندهام یا اینکتاب حسب الأمر مرحوم حاج ملاعلی خریداری شد،یا اینکه مثلاً در سال ۱۳۱۹ نسخه خطی به امضای میرزا حسن آشتیانی هست که میتوانیم بفهمیم ایشان در چه بازه زمانی تولیت را بهعهده گرفتهاست و خیلی کم ابهام دارد.
– چرا فیضیه تهران ؟
فلسفه نامگذاری کتاب به فیضیه تهران این است که در دوره نهضت حضرت امام، مدرسه مروی محل رفتوآمد شاگردان مبارز حضرت امام بود، برای مثال شرححال حاج حسین غفاری شهید را در کتاب ذکر کردیم ، شخص حضرت امام به ایشان فرمودند که به تهران برو، ایشان سنخیتی با تهران نداشت.آذرشهری بودند، اما به دستور امام خمینی به تهران میآیند و در مدرسهی مروی شروع به درس دادن میکنند.حضرت امام به این محل و رفتوآمد به آن عنایت داشتند. شهید شیخ فضلﷲ محلاتی که اصل رابطه امام با علمای تهران بودند، هم اینجا درسخوانده بودند. ایشان بسیار تلاش کردند تا طلبهها و اساتید را با نهضت حضرت امام همراه بکنند. سابقه مدرسه مروی قبلاز انقلاب به این شکل بود و واقعاً مانند فیضیه بود، اما در سالهای بعد از انقلاب از این حالت فیضیه بودنش فقط یک چیز برایش ماند و آنهم اینکه محل تجمعات حضرت امام بود. خوب میدانیم که در صحبت شفاهیشان با آیتﷲ مهدوی کنی فرمودند: که مروی را به فیضیه تهران توصیف کنید، لذا بهخاطر جعل اصطلاح از حضرت امام، اصرار داشتم که این اسم برای مدرسهی مروی بیاید و ماندگار شود، که فکر میکنم الحمدلله این نام جا افتادهاست.
برای همین است که ما تاکید داریم بر اینکه امروز تهران نیاز به یک فیضیه دارد.جایی که که محل رفتوآمد است و کسی جلوی ورود و خروج شما را نمیگیرد و هر طلبهای که از هر مکانی می آمد نهایتاً با ارائه کارت شناسایی به طلاب اجازه ورود داده میشود و در هر حجرهای که بخواهد میتواند ساکن شود و استراحت کند و درس بخواند. اساتید، علما و فضلای قم میتوانند در مدرسهی فیضیه یا در مدرسه دارالشفا درس داشته باشند. این خلا امروز در تهران احساس می شود.
الان هویت شخصی مدرسه مروی به قدری غالب شده که آن هویت عمومی را از دست دادهاست. شخصی یعنی اینکه شما مدرسه صدر دارید، مدرسه قائم چیذر دارید و مدارس دیگر نیز هستند و یک مدرسه مروی دارید. یک مدرسه در عرصه بقیه مدارس که خودش کد دارد، مدیریت جداگانه دارد. همانطور که من و شما را به راحتی وارد مدرسه نمیکنند و نمی توانیم وارد مدرسه عبدﷲخان بشویم، یا وارد مدرسه محمدی یا مدارس دیگر شویم، وارد مدرسه مروی هم نمیتواتیم بشویم و لو اینکه طلبه باشیم.این مدرسه از محوریت خودش خارج شده است.در حالی که باید حلقه اتصال مدارس تهران باشد مثل فیضیه که چنین نقشی را در قم دارد.
ضمن اینکه هماکنون علمای بزرگی در تهران هستند که ما آنها را نمیشناسیم یعنی ما که طلبهایم خیلی از این بزرگواران را نمیشناسیم. در گذشته تفکر تولیتها این بوده که اگر یک عالمی به تهران میآمد، اگر می دانستند ایشان آدم خاصی هستند نگهشان میداشتند. مثلاً ما در فیضیه تهران در شرححال مرحوم میرزا عبدالرحیم نهاوندی شاگرد شیخ انصاری آورده ایم که ایشان تنها و بدون خانواده از نجف آمده بودند که به زیارت حضرت رضا علیهالسلام در مشهد بروند، به تهران که میرسند ایشان را نگه میدارند و اجازه نمیدهند که بروند، تا به طلاب درس دهند. این تفکر امروز متاسفانه وجود ندارد.
حوزه تهران در فقه و اصول و در حکمت حوزه اصلی بودهاست هم که تردیدی در آن نیست. با شکلگیری حوزه علمیه قم کمکم فقه و اصول تهران تا حدودی از تمرکز خارج میشود، زیرا که قبل از آن طلبههای قم هم در تهران درس میخواندند. مرحوم میرزا محمد علی ادیب تهرانی و شخص آیتﷲ فیض در تهران و در حوزه مروی درس خواندند و بعد به قم رفتند.
– فیضیه قم
نکته دیگری را همعرض بکنم اینکه کتاب فیضیه تهران نوشته شد ولی جا دارد که فیضیه قم نوشته شود بعضی از مدارس مثلاً مدرسه حجتیه قم مفاخرشان بررسی شود، اگر بگوییم که فیضیه مفاخر زیادی دارد و اینها خیلی عریض و طویل میشود و احصاء مدرسه فیضیه قم هم کار سختی است و خیلیها از قلم میافتند. ولی مدرسه حجتیه شدنی تر است و در رجال معاصر ما قابل احصاء هست در آن کتابهای الوانساز شاگردهای آقای حجت را آورده و نه طلبههایی که در مدرسه هستند.
– نقدها و نکاتی پیرامون کتاب
اول چراکه تهران را با طاء ننوشتید خیلی شیکتر میشد چون فیضیه تهرانی که ما میشناسیم با طاء هست و نه با تاء.
نکته دوم اینکه بعضی از عکسها گویاسازی نشدهاست یعنی یک کار پژوهشی در این سطح مثلاً بخش آقای آشتیانی که آمدهاست اطرافیان آقای آشتیانی هم چهرههای معروفی هستند و اگر اینها معرفی میشدند بهنظر من حس خیلی بهتری داشت و ما نباید زوم بکنیم فقط روی آقای آشتیانی بلکه افراد دیگر هم معرفی می شدند.مثلاً در این تصویر در کنار آقا میرزا محمدحسن آشتیانی دو فرزند سید محمدصادق سنگلجی طباطبائی یعنی سید احمد و سید محمدرضا قرارداردند که در تصویر نیامده است.
نکته سوم اینکه بهنظر بنده در ایران آدمهایی بودند که به شخصه روی بعضی از این شخصیت ها کار کردند. بهنظر میرسد که اینگونه حرفهایتر بود که اگر شما برای آنها به سراغ همان آدم میرفتید مثلاً برای شرح حال حاج آقای آشتیانی به سراغ آقای آشتیانی میرفتید. این تجربه شخصی خودم است که اگر به سراغ همان شخص برویم کار پژوهش خیلی ساده تر و روان تر می شود و البته از کیفیت بهتری برخوردار میشود.
آخرین نکته هم این است که این کتاب از نظر ظاهری فوق العاده زیبا طراحی شده است. داشتن سلیقه در چاپ کتابهای حوزوی باعث ترغیب طلاب به مطالعه این کار بیشتر شود.