دو سال است که در ماه مبارک رمضان، برنامهای تلویزیونی با عنوان «زندگی پس از زندگی» از رسانهی ملی پخش میشود و با مطرح کردن مرگ از دیدگاه کسانی که به عنوان «تجربهگر»، به نوعی به مرگ نزدیک شده ولی زنده مانده و برگشتهاند، توانسته نظر مخاطبان را به خود جلب نموده و برای بعضی افراد تأثیرگذار باشد. این کمترین، وظیفه خود دانستم نکاتی را درباره این برنامه متذکر شوم، بی آنکه این گفتار بخواهد به تک تک گفتگوهای هر قسمت از برنامه و ایرادات آنها بپردازد.
۱. بازگشتن از مرگ!
با توجه به اظهارات پزشکان و اعتراف سازنده برنامه باید گفت که تجربهگرها مرگ را تجربه نکردهاند. کسانی که به عنوان تجربهگرِ مرگ در این برنامه معرفی میشوند، اگر در حالتی از کما، اغماء و مانند اینها، نورها یا ظلمتهایی را دیده یا حالاتی از خوشی یا ناخوشی برایشان گذشته و تصور کردهاند که مرگ را درک کرده و مردهاند، تجربهی آنها در واقع نمیتواند چیزی بیش از تجربهی شهودی برخی افراد از عالم مثال و ماوراء ماده باشد. در بیانی ملموستر، مشاهدات آنها، چیزی از جنس خواب است حتی اگر برای خودشان بسیار مشابه واقعیت باشد و آن را با آب و تاب زیادی تعریف نمایند. بنابراین با استناد به ادعا و حرفهای آن تجربهگرها، نه میتوانیم درباره مرگ بررسی کنیم و به چیستی و ماهیت مرگ برسیم و نه درباره دنیای پس از مرگ و برزخ اطلاعاتی به دست میدهند.
۲. پیامبران، تنها راویان معتبر عالم غیب
طبق فرمودهی قرآن، علم غیب به طور مطلق، فقط، از آنِ خداست (به عنوان نمونه: إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّه (سوره یونس. آیه ۲۰)). سپس خداوند از علم غیب به پیامبرانش داد تا راه ارتباطی مردم با غیب باشند.
البته از راههای دیگری مانند جن و خواب و رمل و تنجیم و…نیز شاید بتوان اطلاعاتی از غیب کسب شود اما بدون تردید آن راهها معتبر نیستند و اطلاعاتی هم که از آن راهها به دست بیاید، قابل اعتماد و اطمینان نیستند و اساسا سوره مبارکه جن نازل شده که بگوید هر خبری از غیب به غیر از کانال پیامبر، فاقد اعتبار است. زیرا برای پذیرش هر اعتقادی در دین، باید حجت داشت. یعنی خود دین باید آن طریق را به رسمیت شناخته باشد. عقل نیز نمیپذیرد که کورکورانه ادعا یا مکاشفهی شخص دیگری را مبنای باور و رفتار دینی خود قرار دهیم. مگر آن که معصوم بودن آن ادعا کننده ثابت شده باشد که این عصمت جز برای پیامبران و امامان قابل اثبات نیست.
توجه کنید خداوند متعال نسبت به غیب چه حساسیتی نشان میدهد:
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا لِيَعْلَمَ النَّبِيُ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِم (سوره جن. آیه ۲۶)
داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمیكند، (۲۶) جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد، كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت، (۲۷) تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيده اند؛ و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است. (۲۸)
با توجه به اهمیت این جایگاه، چطور به خودمان اجازه میدهیم کسانی را روی صندلی اختصاصی پیامبران بنشانیم؟ آن هم جایگاهی که خداوند اینقدر روی آن حساس است!
نسبت به آگاهی از مرگ و زندگی پس از آن، آنچه نیاز ما را تأمین میکند در قرآن و روایات آمده بنابراین نیازی به اخبار غیر معلوم این افراد نداریم. تا زمانی که تکیهی دین و اعتقادات ما بر وحی باشد چه نیازی به ساخت و ترویج برنامههایی است که با الگوبرداری از نمونههای غربی که خواب و اغماء را برای پر کردن خلاء وحی، به خود و بینندگانشان میقبولانند؟
رفتن به سمت این سخنان و برنامهها مصداق این کلام امام باقر علیهالسلام است که میفرمایند: مردم رطوبت را میمکند و رودخانه عظیم (پیامبراکرم) را رها کردهاند.( يَمُصُّونَ الثِّمَادَ وَ يَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِيمَ قِيلَ لَهُ وَ مَنِ النَّهَرُ الْعَظِيمُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (الكافي، ج۱، ص: ۲۲۲)) اگر ادعایشان مطابق با آیات و روایات است که پیامبر آن را گفته است و نیازی به آنها نیست و اگر ادعایی غیبی را پیامبر نگفته باشد، هیچ حجیتی ندارد حتی اگر هزار نفر آن را تأیید کنند.
ترویج این تجربهها، زمینهی انحراف در حوزهی دینی و فلسفی ایجاد میکند و بسیار خطرناک است زیرا اساساً باز کردن پای تجربه به حوزه وحیانی و غیب، ناصحیح و ارائهی گزارشات غیبی، تنها کار انبیاء است. اگر بخواهیم به جز معصوم، به ادعاهای دیگران هم اعتبار بدهیم، شناخت ادعای درست بسیار دشوار خواهد شد مخصوصا در عالمی شبیه مکاشفه و رؤیا که دست عقل از آن کوتاه است.
۳. تأثیرات مخرب اجتماعی و اعتقادی
کسانی که به عنوان تجربهگر در این برنامه معرفی میشوند، شهرت و معروفیتی پیدا میکنند که چون سایهای از تقدس و احترام دینی دارد، میتواند برای خودشان، اطرافیان و جامعه خطرناک باشد. نمونهی تجربهگرهای سال گذشته موجود است و مطالعات اجتماعی باید به این موضوع بپردازند که در جامعهی ایران با این میزان از اعتقادمحوری مردم، مقدس کردن یک نفر آن هم فقط بابت تجربهای نامعتبر، چه نتایجی در پی خواهد داشت؟ مردم برای سایر امور دینی و گرفتن حکم دین و فتوا در سایر امور به این افراد که گاهی کمترین بهرهای از علم و محتوای دین ندارند، مراجعه میکنند و این زمینه ایجاد میشود که این افراد در اثر مراجعات مردم، به تدریج شأن و منزلتی دروغین برای خود دست و پا کنند و باید دانست که بسیاری از فرق انحرافی از همین احساس تقدس شروع شده است!
🔸از سوی دیگر، عدهای از مردم که از فضاهای مذهبی دورتر هستند و با معارف قرآن و روایات آشنایی چندانی ندارند، باور به روح و معاد را از این گزارشها میگیرند. گزارشهایی که نه تنها اعتبار دینی ندارند، بلکه حتی ممکن است محتوایی خلاف قرآن یا روایات را ارائه دهند، دربارهی آن محتوای غیر دینی چه کنیم؟ چگونه میتوان جلوی آن انحرافات عقیدتی ریز و درشت ایستاد؟ وقتی رسانهی ملی به این گزارشات اعتبار میدهد و این گزارشات به طور گسترده، پخش، منتشر و بازنشر میشوند، به تدریج افراد دیگر نیز تجربههای درست و غلط خود را مطرح میکنند بیآن که ارزیابی صحیحی از جهت انطباق آنان با آیات و روایات صورت گرفته باشد.
و البته باید گفت در قسمتهای پخش شده در این برنامه، زمینهی انحراف وجود دارد. به طور مثال پر رنگ کردن «عمل» نسبت به «ایمان و اعتقاد» در گزارشات کاملا محسوس است در حالی که در منطق قرآن و اهلبیت ایمان، مرحله اول و شرط قبولی اعمال است (مَنْخ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ…وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ). همچنین میتوان به خروج خوف و رجاء از جایگاه اصلیش اشاره کرد به این صورت که عقابی که برای گناهان مختلف در گزارشاتشان تعریف میکنند، انطباقی با کبیره بودن یا شدت آن گناه در منابع دینی ندارد. مثلاً کسی که کاری غیرحرام انجام داده، عذاب سختی را گزارش میکند اما کسی که به طور مثال خودکشی کرده، فقط میگوید دیدم دستانم خالی بود! و موارد بسیار دیگر که پرداختن به تک تک آنها در این مجال نمیگنجد.
بنابراین صرف اینکه بگوییم از برنامهی «زندگی پس از زندگی» استقبال شده و در برخی افراد تحول ایجاد کرده، نه تنها کافی نیست، حتی خطرناک و نگرانکننده هم میتواند باشد. این برنامه هرچند آتئیستها و مادیگراها را به چالش میکشاند، اما برای جامعه دیندار در بلند مدت، آثار مخرب دارد و یک نوع انحراف جدی است.
(یادداشت فوق لزوما دیدگاه مباحثات نبوده و آماده انتشار نقدها و نظرات وارده هستیم)
در همین زمینه:
امیر حسین صادقی
به خاطر بعض احتمالات مثل سوء استفاده احتمالی افراد تجربه گر از شهرت بر فرض ثبوت نمی توان باب خیر ترویج معاد باوری و غفلت زدایی این برنامه و امثال آن را بست مخصوصا که دست اندرکاران این برنامه با بسیاری از بزرگان حوزه مثل حضرات آقایان فیاضی و تحریری و خسروپناه در ارتباط اند و از این عزیزان که هم فقیه اند و هم در مباحث عقلی خبره اند نظر خواهی میکنند
روشنایی
با عرض سلام و ادب به نویسنده محترم
اولا اگر این تجربه ها خواب باشه چطور فرد اینهمه اطلاعات رو از اطرافیان و مکانهای مختلف منتقل میکرده که همه درسته ؟!
یا عینا مطالبی که در ایات و روایات خودمون از روح مطرح میشه همون وسعت دید رو پیدا کردن؟ در صورتی که خواب فقط یه بعد داره اما اینها با دلیل و مدرک بیان میکنن که حتی از موضوعات پنهانی یا رفتگان قبلی و … اطلاع پیدا کردن! پس به دلایل زیادی مطرح میشه که خواب و رویا نیست و چیزی فراتر ازین موضوعه.
دوم اینکه میگه فقط پیامبر باید بگه، این موضوعش متفاوته دوست عزیز!
که گرچه موضوعاتی که این افراد دیدن با آیات قران یا رجعت پیامبر تناقضی نداشته!
شما دارید نقش خداوند را نادید میگیرید ، خداوند پرده های غیب رو برای بعضی ها کنار میزنه تا اون افراد هم خودشون هم اطرافیانشون رو بیدار کنن ! چه بسا این مطالب در مورد افرادی در زمان معصومین هم بوده که پرده غیب از دیده کنار میرفته و مطالبی میدیدن!
این خواست خداونده که اونها برن و برگردن تا برهان و دلیلی باشه برای افرادی که چشم و گوشاشون رو به روی واقعیت بستن و در خوابن !
در مورد بعدی که میگه تاثیر مخرب میگذاره هیچ کدوم از این افراد تجربه ۱۰۰ درصد عالی نداشته که بخواد بگه من تقدس دارم ، در تمام قسمت های فصل قبلی اقای موزون از تجربه گرها میپرسید آیا این باعث شده شما الان هیچ خطایی نکنین؟؟ و پاک زندگی کردین از بعد اون ماجرا تا الان؟
و اونها همه میگن نه ما که معصوم نیستیم ما هم خطا و اشتباه بعد اون تجربه زیاد داشتیم اما این تجربه باعث شده کمی بیشتر حواسمون جمع باشه.
اتفاقا من همیشه میگم چقدر این اقای موزون جایگاهش رفیعه با ساخت این برنامه چقدر داره کمک میکنه به رشد و تعالی ادم ها و اینکه از خواب غفلت بیدار شن و تمام تلاشش اینه به مردم بفهمونه که همه چیز این دنیا نیست و دنیای دیگه ای هم هست و حساب و کتابی هم هست.
حالا اونهایی که دارن اینطور با نوشتن این متن ها مخالفت میکنن با برنامه ایشون ،به نظر بنده یا اصلا عقیده و اعتقادی ندارن!
یا دشمنن و قصد تخریب زیرکانه دارن!!
یا جاهلن و آگاهی ندارن !
والسلام علیکم و رحمت الله
ربانی
سلام علیکم
کلام شما مورد خدشه است،و نشان از کم دانشی دارد.
البته موافقم که مرگ را تجربه نکردند ولی حالت احتضار را تجربه کردهاند که در حالت احتضار، محتضر چشم برزخیش باز میشود، و مطالب را درک میکند نه این حواس بلکه با درک عقلی و قلبی،و بعضی خوشی ها و عذاب ها را تجربه نکرده اند بلکه در این حالت،احساس کرده اند
اینها مستندات روائی دارد.
علاوه برا ینکه کسانی که از عالم برزخ درکی دارند،میپذیرند
و اینکه مشترکات در بین مشاهدات اینها زیاده و حالت متواتر بوجود میاره که اطمینان انسان را جلب میکنه
بنظرم حقیر صحیح و دقیق است،اگر چه بعضی این افراد بجهاتی همه مشاهدات خودشان را نمیگویند یا خود تهیه کننده توصیه میکنه بعضیش گفته نشه
نمونه اش کتاب سیاحت غرب
این چیزها دلیل عقلی ندارد،
اگر وحی نبود و روایات از عالم برزخ مطالبی نمیفرمودند ،انسان با عقلش هیچ درکی از آن عالم نداشت
مستشکلین، اصلا درک شهودی از عالم برزخ ندارند و متوجه نیستند ،ماهیتش چطوره
یک نشانه، تحول خاصی هست که در اینها بعد سال ها بی اعتقادی یا معصیت کاری ،ایجاد میشود، کدام خواب میتونه این تحول را در درون انسان ایجاد کنه،اثر خواب چند صباحی بیشتر نیست،علاوه اینکه بسیاری از اینها درد و مرض لاعلاجشان از بین رفته و شفا یافته اند
و بالاتر از شفا ،قدرت روحی که پیدا میکنند و باعث میشه که خیلی از افکار و نیازهای کاذبشون بیکباره از بین برود ،
اینها به اصول اعتقادات برنمیگردد که شبهه ای ایجاد کند،إخبار از برزخ است و دور از آیات و روایات نیست،پذیرش یا عدم پذیرش آن تاثیری در اصل انکار معاد یا جهتی از جهات اصول دین نمیگذارد بلکه بالعکس اثبات معاد و حتی بقیه اصول دین را هم دارد
نهایت این مخالفتها از روی جهل است و کم دانشیست .لذا میباید به اینها گفت قف عند الشبهه
یعنی حال که متوجه نیستید،صحبتی هم در رد این مطالب نداشته باشید
صادق سلیمی
جالب است از طرفی می گویید مرگ را تجربه نکردند از طرف دیگر می گویید احتضار را تجربه کردند!
احتضار حالت قبل از مرگ است.
هیچ کجای این حالات، اثبات معاد نیست. جنابعالی یا اصلا نمیدانید معاد چیست یا اینکه NDE چیست. این اظهارنظرهای سطحی شما معلول بی اطلاعی از خیلی چیزهاست.
شما قبل از آنکه نسبت کم دانشی به دیگران بدهید کمی در نوشته های خودتان دقت بیشتری کنید
طلبه
گفتگوی یک طلبه و استادش درباره این یادداشت:
• سلام علیکم
«سایهای از تقدس و احترام» «مقدس کردن یک نفر» «اعتبار بخشیدن به ادعاها» و …
جسارتاً به نظر میرسد که این یادداشت پر از توهم توطئه است یا لااقل نویسنده این به اصطلاح نقد برنامه را ندیده، یا دست کم هیچ اطلاعاتی درباره اندیای (تجربه نزدیک به مرگ) ندارد، و صرفاً بر مبنای شنیدهها قضاوت میکند. به علاوه که تمام این یادداشت در یک جمله خلاصه میشود و پاسخ آن را میتوان با مراجعه به برنامهای که عبدالحسین خسروپناه (یک متفکر دینی) به عنوان تجربهگر، از تجربهی خود در روزهای دفاع مقدس میگوید به دست آورد.
زندگی پس از زندگی یک پژوهش است، اینکه کسی تصور کند با موارد مطالعاتی این پژوهش به عنوان مقدسات برخورد میشود تصور خود اوست و ربطی به نفس پژوهش ندارد.
• نقدهایی که نگارنده وارد نموده اجمالا صحیح است.
اینکه در رسانه ی رسمی جمهوری اسلامی، اشخاصی آورده شوند و از تجربه ی حیات غیرمادی خود بگویند، تالی فاسدهایی دارد. از جمله اینکه، به چنین مسیری برای اخبار از عوالم غیب مهر تایید زده می شود و به اقوال افراد غیر معصوم در این امور اعتبار و حجیت بخشیده می شود. درست است که چه بسا در سیمای جمهوری اسلامی، این افراد و برنامه ها از فیلترهایی عبور کنند تا اقوالشان مغایر با معارف اسلام و تشیع نباشد، اما وقتی چنین اخباری حجیت نسبی پیدا نمود و کم کم و بواسطه ی تکرار آن در رسانه های مورد تایید، نسبت به آن در بین مردم حالت انفعال بوجود آمد. آنگاه مسیر برای راهزنان و قطاعان طریق هموار خواهد شد. آن هنگام است که در بسیاری از برنامه ها و تلویزیونهای اینترنتی و اینستاگرام و … برنامه هایی با چنین محتواهایی پخش خواهد شد و اقسام اخبار غیبی که با آموزه های دینی سایش و چالش دارند بیان خواهد گردید.
لذا به اعتقاد بنده بیان چنین تالی فاسدی ناصواب نبوده و ضروری است.
تالی فاسد دیگر، امکان انحراف و دکان داری مدعوین پس از اشتهار در این برنامه است، که این هم خالی از وجه نیست.
و قس علی ذلک فعللة و تفعللة
البته همونطور که عرض کردم نقدهایی که کرده فی الجمله صحیحند نه بالجمله
• از بذل توجّه شما به عرض حقیر بسیار سپاسگزارم و از پاسخ مبسوط و مستوفی و منطقی که تقریر فرمودید
عرض بنده ناظر به «به کار گیری واژهها» است. به گمانم فرمایشی که شما داشتید با چیزی که این متن از آن سخن میگفت اگر نگوییم دو چیز است، قطعاً یک چیز نیست! نگاه سلبی و تمامیّتخواهی که در آن نوشته موج میزد را اصلاً نمیتوان با این گزاره پذیرفتنی که «اِخبار اشخاص عادی از تجربههای معنوی (بمعنیالاعم) خود، تالیفاسدهایی -بین عوام مردم- دارد» یکی دانست. حتّی میخواهم عرض کنم اگر اقوال تجربهگرها از فیلترهایی که فرمودید عبور هم نکند و مستقیماً به محک پژوهش و سنجش گزارده شود هم باز دغدغهی پژوهشی این برنامه، با آنچه که از آن به عنوان «تالی فاسد» یاد کردید، یکسان نیست. به این معنا که، آنچه به عنوان تجربهی نزدیک به مرگ شناخته میشود، نه ادّعای شناخت فرایافتهای پیچیدهی نظام متافیزیک را دارد و نه -چنانچه در آن یادداشت به کنایه گفته شده بود- با تعریف بیولوژیکی «خواب» (و سایر تعاریف اصطلاحیِ آن) همخوانی دارد. مسئله تنها دغدغهی کنار هم نهادن چنین یافتههایی است. این که رسانهی ملّی جای چنین چیزهایی نیست ، رویکرد سلبی آن نوشتار است و میگوید از آنجا که علم دربارهی آن سوی مرگ را جز از معصوم نباید دریافت کرد، پس تجربهگران پدیده اندیای حقّ بیان تجربههای خویش را در این رسانه ندارند. در صورتی که تجربههای نزدیک به مرگ قرار نیست خبر از جهان آن سوی مرگ بیاورند، و اگر چنین خلطی پیش آمده حاصل بیاطلاعی از موضوع است و البتّه گریزی از آن هم نیست. یک برنامه تلویزیونی هم مانند یک کتاب نمیتواند هر جلسه مقدمة العلم خود را باز طرح کند و از ابتدا به تعریف مفاهیم بپردازد که مسئولیّت فلان گفتار تجربهگر متوجّه خود اوست و سازندگان با توجّه به تعریفهای اولیّه از تجربهی نزدیک به مرگ ادّعایی دربارهی چیستی و چگونگی جهان برزخ ندارند. به علاوه، حتّی رویآوردن این برنامه به کسانی مانند آیتالله تحریری، فیاضی و خسروپناه یا دیگران از روحانیّت، به این مورد تأیید بودن که به آن اشاره فرمودید دامن میزند که از آن هم گریزی نیست. در واقع شاید سازندگان نه به دلیل تطبیق گفتههای آن تجربهگرها با آموزههای دینی، بلکه به دلیل تکمیل فرآیند پژوهشی و رسانهای برنامهی خود به روحانیت مراجعه میکنند، اما شائبهی تأیید از آن به مشام میرسد. از سویی اگر به سراغ روحانیت نروند، احتمالاً از سوی همین منتقدین مورد هجمه قرار میگیرند که شما کارشناسی امری خطیر مثل جهان پس از مرگ را از روحانیت ستانده و به عوام سپردهاید. دربارهی دکانداری مدعوین این برنامه عرضی ندارم، کما اینکه تا به اکنون دکانداری به آن معنای مرسومش (که شخص وجاهت معنوی پیدا کند و مراجعه داشته باشد و … ) به گوش حقیر نرسیده است. حداکثر دکانداری این افراد میتواند آن باشد که مکرر در برنامههای مختلف حاضر شوند و از این تجربه بگویند تا تبدیل به چهرهای مشهور گردند و از این طریق گرفتار دکانداری شوند که این هم باز بعید است. چراکه کسانی که حقیقتاً چنین تجربهای را از سر گذرانده باشند نوعاً از واگویهکردنش کراهت دارند و گردآوردنِ اینها در یک برنامهی تلویزیونی (همچنین تشخیص سره از ناسره) همگی حاصل تلاش شخص آقای موزون است. بسیاری از این افراد تا پیش از حضور جلو دوربین تلویزیون متّهم به دیوانگی شدهاند. بدیهی است که اینکه شخصی اجلش نرسیده و بازگشته، به دلیل ویژگیهای ممتاز معنوی آن فرد نیست و اگر کسی چنین اندیشه کند، مسئولیّتش متوجّه راوی تجربهها نیست. هرچند یکایک فرمایش حضرتعالی هم صحیح است و قابل تأمّل، که البتّه همانطور که عرض شد با رویکرد سلبی آن یادداشت و مشابه آن همخوانی ندارد.
خود حقیر از مخالفان این برنامه و همسو با نگاه این یادداشت بودهام و حتّی تلاشهای جدّی تری هم پیش از آغاز طلبگی علیه این برنامه نزدیک بود از حقیر سر بزند، امروز هم چندان همسو با آن نیستم، امّا این نگاه سلبی رفقای بیرون از گود به نظرم نتیجهی خوشایندی نخواهد داشت.
• جسارتا و برخلاف عرایض شما اولا باید عرض کنم، کلام بنده تفصیل همان اجمالی بود که نگارنده ی مقاله در نکته ی سوم و چهارم بیان نموده بود. خصوصا آنجا که از اعتبار بخشی به این تجربیات توسط صدا و سیما صحبت به میان آورده بود. پس نه تنها نمی توان گفت این دو کلام یک چیز نیست، بلکه باید گفت این تفصیل همان اجمال است و دو چیز نیست، و اعتبار بخشی، همان حجیت بخشی به اقوال راویان تجربیات در گفتار حقیر است.
ثانیا؛ آنچه در این مقال و در بیان تالی فاسدهای پخش چنین برنامه هایی در سیما مهم است، توجه به برآیندی است که پخش اینگونه برنامه ها در سیمای جمهوری اسلامی در ذهن مخاطبین بر جای می گذارد، و با توجه به اینکه یک برنامه تلویزیونی بر خلاف مطالعه کتاب، بسیاری از مخاطبینش را از میانه راه و با تبلیغات دیگر بینندگان جذب می کند، لذا نمی توان به چنین تالی فاسدی بی توجه بود و مسئولیت آن را متوجه مخاطب ناآگاه از هدف برنامه دانست. ضمن اینکه مخاطب عوام برنامه که اکثریت مخاطبین تلویزیون را تشکیل می دهند، حتی اگر از ابتدا هم با انگیزه ها و اهداف سازندگان آشنایی پیدا نماید، ولی چنین مخاطبی(خصوصا با توجه به برآیندی که شخصا از مخاطبین حرفه ای این برنامه گرفته ام) با توجه به غلبه ی مرتبه ی وهمانی اش بر مرتب ی عقلانی او، امکانا بزودی گرفتار همان حالت انفعالی در مقابل چنین اخباری گردیده و در صورت استماع اخباری از این دست و مخالف با معارف حقه، دچار اختلال در اعتقادات یا اعمالش می شود.
بله، اگر چنین برنامه هایی از ابتدا و در تلویزونهای آزاد و بدون نیاز به مجوز از نظام اسلامی به نمایش در می آمد، شاید چنین تالی فاسدی نداشت، و این گونه اخبار نهایتا نقش مویدی در اعتقادات را بازی می کرد نه دلیل و حجت.
ثالثا، اینکه فرمودید افرادی که چنین تجربه هایی را از سر گذرانده اند نوعا از بیان آن اکراه دارند نیز اولا کلیت ندارد و ثانیا نوعی مصادره به مطلوب است. چراکه حرف و اشکال ناظر به قطاعان طریقی است که دنبال فرصت هستند نه افرادی که حقیقتا کشفی برایشان واقع شده، و لذا فرض ما در جایی است که شخص در برنامه ای ولو خارج از سیمای جمهوری اسلامی با تکیه کلامش بر معارف حقه، ادعای دیدار ائمه ع و حضرت ولیعصر عج در آن حالت را نماید و بصورت حرفه ای در گفتارش زمینه ای را برای قداست خودش مهیا نماید و پس از اشتهار و بیان مطالبش در چند برنامه و پیدا نمودن طرفدارنی از عوام، کم کم ادعاهای بزرگتری بنماید. ما از این دست قطاعان طریق که دنبال سوء استفاده از عوام بواسطه ی چنین فرصتهایی هستند کم نداریم.
در آخر همانطور که قبلا متذکر شدم بنده (خصوصا چون بیننده ی حرفه ای این برنامه نبوده و نیستم) بالجمله آن اشکالات مطروحه را وارد نمی دانم اما بالجمله هم ناصواب نبوده و فی الجمله صحیحند.
طلبه
• باز هم معتقدم شکل بهکارگیری واژهها و هراسی که آن یادداشت از بیاعتبار شدن سخن روحانیت دارد (مثلاً آنجا که میگوید ممکن است مردم برای دانستن فتوا دیگر به روحانیت مراجعه نکنند) با این تفصیلی که ارائه دادید، دو سوی متفاوت را نشانه میرود. هرچند هر دو در نهایت معتقد به حذف یک برنامه از رسانهی ملی باشید (که البتّه با کمال احترام با چنین روش سانسوری شدیداً مخالفم و این سادهترین کار را نباید در مدیریت آن تالیفاسدها پیشنهاد داد) باز هم فرض امکان مقدّس شدنِ قطاع الطریقی که با روشهای -به قول فرمایش حضرتعالی- حرفهای در اقناع، زمینهی تقدّس را فراهم آورد، با فرضِ آن نوشتار که اساساً حضور چنین افراد و بیان تجربهشان را «در سایهی تقدس و احترام دینی» میداند، یکسان نیست؛ و اگر هنوز بر یکسان بودنش اصرار هست، باید بازگردم به بخش نخست عرائضم که حذف و سانسور ، در سایهی هراس از جهل مردم نه تنها راه نیست، بلکه چاه است. چراکه بسیاری گوشها را تیز میکند و بهانه دست بسیاری عوامالناس میدهد که : باز این حکومت و مذهب قلّابیاش احساس خطر کرد و برنامه پرمخاطب دیگری را با اتّهامهای واهی به تعطیلی کشاند. روحانیتی که به وظائف خویش عمل کرده، طبیعتاً نباید از طرح چنین مسائلی در جامعه به هراس بیفتد. اینکه ما هنوز یک بخش بزرگ و پرشماری از مردم را به عنوان عوامالناس نتوانستهایم رشد دهیم و مدام باید بابت ترس از انحرافشان مضطرب شویم یعنی جای دیگری از کار بسیار میلنگد. به علاوه، به استناد تجربههای پیشین رسانهای خویش عرض میکنم که تلویزیونِ ما به خلاف آنچه که سعی میکند القا کند از فرط تعدّد صاحب به بیصاحبی رسیده، تا جایی که هیچکس در تلویزیون نمیتواند بگوید چه چیزی خط قرمز هست و چه چیزی نیست. تکثّر سلیقهها در آن بیداد میکند و اینطور نیست که بگوییم فلان برنامه از فیلترهای کذا عبور کرده و یا فلان حذف به دلیل نقض فلان قانون بوده و…
• باید عرض کنم که اولا، بنده هم بارها بر این امر پافشردم که تمامیت کلام ایشان را تایید نمی کنم و تمام کلام این حقیر تمام کلام نویسنده ی بزگوار مطلب نیست.
ثانیا، نه در کلام آن بزرگوار و نه در کلام این حقیر، توصیه ای به حذف و سانسور کلی آن برنامه نشده، بلکه صرفا بیان نقدها و تالی فاسد هایی بوده که چه بسا بتوان بجای حذف، موارد مورد عنایت را چاره نمود. که بقول علما الجمع مهما امکن اولی من الطرح.
ثالثا، اینکه اشکال کار عوامیت مردم در کجاست بحث دیگریست که از این مقال بیرون است. تفاوت انسان ایده آلیست و رئالیست در این است که انسان رئالیست برای پیشبرد اموراتش با توجه به حقایق موجود، راهی را اختیار می کند که بیشترین فایده و کمترین آسیب را ایجاد نماید، ولی انسان ایده آلیست نگاهش به آن چیزی که درست است بوده و آن را بمنزله واقع می گیرد و راهش را با توجه به آن اختیار می کند و توجهی به آسیبهایی که از ناحیه ی واقعیت موجود به وی می رسد ندارد، و لذا چشم بسته و به راه می افتد و چه بسا در میانه ی راه بواسطه ی همان حقایق نادیده انگاشته شده، از هدف بحقش مانده یا منحرف می گردد.
آنچه شما میفرمایید، تنها در انسان رشد یافته در جامعه ی مهدوی چشم انتظاری می شود و حتی در فرصت نه چندان طولانی هر یک از انبیاء و اولیائی که در مصدر امور بودند نیز چنین جامعه ی اندیشمند و آگاه متوقَع جنابتان فیض وجود نیافته، چه رسد به انسان عصر اینستاگرام که به تعبیر سعدی مصداق » هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود » بوده و در هندسه ی معارف اسلامی و شیعی از فرط نبود مادر به زن بابا گرفتار آمده و…
غرض اینکه کماکان برخی نقدهای قابل تامل به این برنامه پابرجاست و قطعا از منظر هر منتقد دلسوزی نیز رفع ایرادات آن، بر حذف کلی آن ترجیح دارد.
• گفتگو به جای خوبی رسید، از این جهت که ریشهی اختلاف نظر (اگر بتوان نام اباطیل حقیر را نظر، و اسم این گفتگو را اختلاف نظر گذاشت) تا حدی روشن شد. با اینکه با انتخاب برچسب رئالیست و ایدهآلیست در این فقره ابداً موافق نیستم، به گمانم متوجّه اصل فرمایش حضرتعالی هستم و این مجال را به گمانم یارای کفایت این بحث نیست. تنها به این اشاره بسنده میشود که همانطور که نویسندهی محترم آن مقال، در پیشانی چنان برنامهی بیآزار تلویزیونی خوانده بود که مردم به جای روحانیّت به این افراد حتّی برای «استفتاء فقهی» مراجعه میکنند، حقیر هم در آتیهی نگاه مرسوم موجود به مخاطب و مردم، مخاطرهی همین وضعی را میبویم که از منبرها و مجالس و گفتارهای دینی بعضاً -بخوانید: عموماً- میبینیم. وضعیتی که فرصت نیست در اینجا باز شود که چگونه در نتیجهی یک نگاه خاص به مردم، «حرف خوب زدن» را قربانیِ «خوب حرف زدن» میکند (اگر بتوان نام آن را خوب حرف زدن گذاشت) و در نقطهی مقابل باید پرسید که انقلاب ما -اتّفاقاً دقیقاً برعکس- چگونه رقم خورد و سطح مطالبات عوامِ مردم ما تا به کجا ارتقاء یافت و … که گفتگو از آن خارج از این مصداق است و در این مقال نمیگنجد
از وقتی که گذاشتید سپاسگزارم
سیدحسن
بسم الله الرحمن الرحیم
بسیار عالی.
احسنتم، طیب الله.
مضافا که تشخیص حقیقت مرگ که خروج روح باشد، صعب مستصعب است، زیرا نمیدانیم که همزمان با انتفاء علائم حیاتی در مغز وقلب است یا متاخر از آن، که در این فرض هیچ تجربه ای از مرگ وبرگشت از آن دنیا اثبات نشده.
ناشناس
با عرض سلام
و توفیقات روز افزون
۱_ تفکر بدبینی و آسیب زایی و آن هم پیش بینی از انحراف آینده بر چه اساس و دیدگاهی است؟!!!؟؟؟
۲_ الحمدلله، این همه اثر گذاری عملی نه صرفا شعاری بین اقشار مختلف و جایگاه ویژه داشتن و… بهتر است برای تقویت آن کاری کنیم!! نه صرفا نقادی ؟!!
۳_ کاری که وظیفه حوزه و مراکز دینی بود و براساس قرآن یک چهارم آیات قرآن کریم در مورد معاد هست و غافل از آن مانده ایم!؟!؟
و اسلام را سیاست زده کردیم ……
بهتر است قلم در نقد این مصیبت عظمای اسلام بنویسد
تا برنامه ای متین و اثر گذاری مثل زندگی پس از زندگی
۴_ الحمدلله تا الان مورد نقضی که برای شهرت و دروغ…. پیدا نشده!!
بعدش با فرض این که خدای نکرده به تعداد انگشتان پیدا شود
که طبیعی است! نباید اساس برنامه را بر پیش داوری های منفی و خطرات آینده! زیر سوال برد؟!؟
با این همه نکات مثبت
۵_ با کمال ادب و معذرت خواهی نقد کننده چند مورد را دیدن؟!
و آیا تمام و کمال برنامه را مشاهده کردند؟!
۶_ وظیفه ما عرضه بر قرآن کریم و روایات است.
بهتر است ما با این دیدگاه نقد کنیم.
نه صرفا آینده نگری!!
۷_ برنامه تجربه نزدیک به مرز است. و بهتر است کارشناسان و حتی دکتر بیهوشی فکر کنم به اسم دکتر رستگار را ببینید و قضاوت کنیم.
در پایان این برنامه مثل تمام برنامه های دیگر خالی از اشکال نیست.
ولی افراد مختلف و در سطح علمی متفاوت حتی جهانی…. با ادبیات مختلف علمی و سطح سواد ارائه دادند.
و در کل مشترکات فراونی دارد
و این برنامه در واقع بیشتر علم حضوری و شهودی است
و از باب
أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ . سوره نجم (آیه ۱۲)
ناشناس
همیشه همینطور هست برنامه ای که عوام رو تحت تاثیر قرار میده و ذهن اونهارو درگیر میکنه و شاید کمی به راه درست سوقشون بده و متوجه اوضاع و احوالشون در این دنیا میکنه بلافاصله افراد به ظاهر عاقل رو دچار سو ظن میکنه و شروع میکنن به تخریب.: این برنامه تلاش داره به این نکته مردم رو متوجه کنه که زندگی دیگه ای وجود داره و اعمال ما زیر ذره بین خداوند هست و ذره ذرش محاسبه میشه…
چون حتی کسانیکه ادعاهای زیادی دارن در دینداری باز خیلی از رفتارهاشون مخالف دین هست و گاها خیلی اشتباهات
رو کوچیک میگیرن.که همه .اون دنیا محاسبه میشه.در واقع یه تلنگر هست نه چیز دیگه…
حالا اگه پر مخاطب بودن این برنامه به یه سریا بر میخوره باید به خودشون رجوع کنن.
هیچ کدوم از روایتها و هدفهای برنامه خارج از معارف قرآنی نبوده. خیلی از مردم قرآن رو هم به زور میخونن چه برسه برن روایات رو مطالعه کنن و تحقیق داشته باشن
ناشناس
همیشه شفا یافتگان مورد استقبال مردم بودن چه اونهاییکه در حرم ائمه شفا یافتن چه اونهاییکه از مرگ نجات پیدا کردن در بیمارستان.پس تقدس اونها ربطی به این برنامه نداره.
حتی اگر یک نفر تغییر دیدگاه بده و به این که معاد وآخرتی هم وجود داره اعتقاد پیدا کنه این برنامه کار خودش رو کرده. کاری که خیلی از طلبه ها متاسفانه نتونستن انجام بدن.
بنده احترام زیادی به قشر طلبه دارم ولی چون این متن رو کسی نوشته که ادعای این موضوع رو داره گفتم.
محمد
هوالعالم
با خیل کسایی که کما رفتن یا یه لحظه ضربانشون وایساده کار ندارم بقیه افراد رو عرض میکنم
«پزشکان گفته اند نمرده اند؟؟؟»
انسانی که ضربان و نوار مغزی و هوشیاری ندارع در کدوم بیمارستان زنده تعریف شده؟!
شاید برخی روحانیون بگن کسی که برگشته اجل مسمی رو ندیده ولی دیگه این رو به پزشکا تسری دادن درست نیست
ناشناس
سلام ، این برنامه برای شخص بنده که حافظ قرآن هم هستم ،هیچ مغایرتی با آیات قرآن نداره ، و تاثیرش بر خود بنده این بوده که در زمینه تجسم اعمال به یقین کامل رسیده ام و خیلی از آیات تازه برام جا افتاده
علی
این نقد، بیش از آنکه برنامه زندگی پس از زندگی را زیر سوال ببرد، محتوای موجود از دین را زیر سوال برده است؛ وقتی انسانهایی در مناطق مختلف جهان، با فرهنگها و اعتقادات گوناگون، مطلب مشترکی را گزارش میکنند، برای هر کسی یقین حاصل میشود که این محتوای گزارش شده، درست است. حال شما میگویید: گزارش اینها با آموزههای دینی سازگار نیست
ناشناس
متاسفانه هر جا ببینم که یه کار درست انجام میشه یک سری آدم های بیسوادی پیدا میشه که مورد خدشه وارد کنه و این هم یکی از این موارد هست
ناشناس
نقدمناسبی نبودفوایداین برناممه بیشترازاونی هست که گفته شد همه کسانی که خودشون تجربه نداشتن ولی باانسانهایی که درحال مرگ بودن ارتباط داشتن خیلی ازاین مواردتجربه گران راشنیذه انداززبان فرددرحال مرگ فقط یه مادی گرامیتونه انقدرراحت این تجربه هاروزیرسوال ببره
علی
با سلام و احترام . خوشحالم که یک نفر با زمینه مذهبی نگاه نقادانه خوبی را داشت . اگر امکان دارد من هم چند مطلب اضافه میکنم :
به عنوان کسی که سابق بر این سه بار تجربه خروج روح یا انخلاع را داشتم عرض میکنم
اولا این حالت هرچند از منظر روانشناسی غیر قابل انکار است و حتی مطالعات واقعا علمی هم در این زمینه صورت گرفته مثل خواندن یک عدد درون یک پاکت در فاصله غیر طبیعی و ضبط تصاویر و اطلاعات ولی باید در نظر گرفت که در حالت انخلاع احتمال برخورد با شیاطین و اجنه هم بسیار است درست مانند بقیه حالات شهودی . کما اینکه دشمنان مذهب حقه تشیع هم مدعی چنین انخلاعاتی هستند و حتی در این حالات چه بسا شیعه را در عذاب و یا شکل خوک گزارش کرده اند ! بنابراین آنچه در اینجا صحیح است این است که گزارشات این افراد به هیچ عنوان مبنا نخواهد بود و حجیت ندارد ! چه گزارشات موافق و چه مخالف !
ثانیا اطلاعاتی که از برخی روحانی ها دربرنامه به عنوان کارشناس داده شد واقعا جای بحث دارد ! مثل تجرد روح ! ادعای ارتباط با ائمه ! و … که پاسخ کوتاه آنکه تجرد از زمان و مکان جز برای ذات خداوند غیر ممکن است و آنچه مجرد از زمان باشد غیر قابل خلق است و غیر قابل نابودی و آنچه ظرف مکان ندارد نیز عقلا محال است مگر ذات صمدی که براهین آن در مقال نمیگنجد . اما اینکه گفته شد روح مجرد است با همین تجربیات و یا با استناد به روایات و آیات بیشتر شبیه یک شوخی است . همین که گفته میشود درون بدن و یا خارج بدن ، روی و یازیر ، متصل و یا جدا شده ، صبح و یا شام و … همه و همه نشان از مقید بودن به زمان و مکان است ، جالب اینکه این حرفهای اشتباه از کسانی نقل میشود که مدعی تجربه های روزانه برونفکنی و حتی انخلاع تعمدی را دارند !
سومفرمودید از خبرهای غیبی … تعارف نداشته باشید آنچه اجنه میگویند غیب نیست وگرنه دوربین مخفی بهترین غیب گوی عالم بود . تنجیم هم طبق روایات علم منسوخ شده است که دستور به ضدیت با اخبار آن داریم .
بقیه موارد را به خوبی توضیح دادید و در آخر ذکر کنم که برای ما تنها مبنا عقل است ، اگر تجربه برای ما حادث شد باز این معیار عقل است که صحیح را از نا صحیح و معتقدات را از غیر معتقدات تشخیص دهد ، و برای دیگران هم تشخیص اوحای شیطانی یا رحمانی باز بر عهده عقل است .
ناشناس
باسلام
اتفاقامیتونم بگم بهترین یا شایدم تنها ترین برنامه ای که طی چند دهه اخیر برای اگاهی افراد ساخته شده برنامه زندگی پس از زندگی هست که واقعیت بعد از مرگ و روشن میکنه .
منتها همیشه افرادی هستند که با معاد و قیامت و حتی خدا هم مخالفت میکنند…پس این برنامه برای کسانی هست که میخوان اگاه باشن و اگاهترازقبل..
ومن الله توفیق