مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

بیانیه اخیر آیت‌ﷲ سیدکاظم حائری در عدم تداوم مرجعیت بازتاب‌های مختلفی در بین حوزویان و فضای سیاسی و اجتماعی ایران و عراق داشت. این اقدام از زوایای مختلفی مورد بحث قرار گرفته است و تلاش کردیم در این گفت‌وگو به تحلیل موضوع از زاویه‌ی جریان‌‌های فعلی عراق بپردازیم.

  • آیا انصراف از مقام مرجعیت در تاریخ مرجعیت شیعه مسبوق به سابقه است یا این اولین پدیده است در تاریخ مرجعیت شیعه؟

در پاسخ اول باید عرض کنم ما در عصر غیبت در باب مرجعیت یا مراجع شاهد سه دسته از مراجع عظام هستیم. گروهی که مرجعیت به آنان اقبال کرد تا پایان عمر توانمند و سالم به مسئولیت آن عمل کردند؛ مانند مرحوم شیخ مفید، شیخ انصاری، آیةﷲ بروجردی و حضرت امام از این دسته به شمار می‌آیند. گروه دوم عالمانی هستند که علی‌رغم دارا بودن شرایط مرجعیت از پذیرش آن خودداری کردند البته خودداری نه به‌خاطر فرار از زیر بار مسئولیت؛ بلکه به‌ این دلیل بود که دیگران را شایسته‌تر از خود می‌دانستند و برای تقلید مردم را به دیگران ارجاع می‌دادند.
ولی گروه سوم گروهی هستند که مسئولیت مرجعیت را پذیرفته بودند؛ اما در میان راه خود را فاقد شرایط مرجعیت دانسته و از این مقام انصراف دادند؛ مانند آقا رضا همدانی صاحب کتاب مصباح‌الفقاهة است که به بهانه نسیان و فراموشی رسماً تقلید از خود را غیرمجاز نمود یا مرحوم محقق اصفهانی صاحب کتاب نهایة الدرایه که به دلیل تقویت مرجعیت مرحوم ابوالحسن اصفهانی دستور داد تا رساله چاپ‌شده‌اش در همان چاپخانه خمیر گردد. ظاهراً مرحوم وحید بهبهانی نیز بنا به دلایل ضعف جسمانی نیز انصراف دادند. امروزه نیز آیت‌ﷲ سید کاظم حائری به دلایل کهولت سن و ضعف مزاج از ادامه مرجعیت عذرخواهی کرد و بدین‌گونه راه را برای انصراف اخلاقی و جسورانه از مرجعیت، برای علمای معاصر فراهم کردند.

– باتوجه‌ به حوزه نفوذ آیت‌ﷲ حائری در کشور عراق به‌خصوص جریان صدر این انصراف چه پیامدهای را در تحولات عراق دارد؟

در پاسخ پرسش دوم من این نکته را باید عرض کنم که مرحوم محمدصادق صدر که معروف به صدر دوم بود دو تا وصیت دارد که قبل از شهادتش در میان جمعی از وکلا و شاگردانش بیان کرد. اولین وصیت او که وصیت علنی اوست و صوت و فیلم آن نیز موجود است. ایشان می‌فرمودند بعد از مرگ یا شهادت من، شما را دعوت می‌کنم که از آیت‌ﷲ سید کاظم حائری تقلید کنید چراکه ایشان اعلم فقهای موجود در میان علمای نجف است البته ایشان در ادامه یک نکته‌ای را اضافه می‌کنند و آن اینکه چون آیت‌ﷲ حائری در عراق حضور ندارد و از نزدیک با مسائل عراق در گیر نیست و شرایط کنونی نیز نمی تواند به عراق بازنمی‌گردد بهتر است به مرجعی از میان مراجع سنتی حوزه نجف یعنی آیة ﷲ شیخ محمد اسحاق فیاض رجوع کنید چون ایشان خیر الموجودین است او انسان سلیم القلب وبا تقوایی است.
وصیت دوم، وصیتی است که در یک جمع سی ویک نفره از شاگردانش بیان کرده وصیتی است که شیخ محمد یعقوبی را به عنوان رهبری حرکت اجتماعی را که او در عراق به وجود آورده عهده‌دار شود. عطف به وصیت اول بسیاری از کسانی که بعداً در جریان صدر تعلق داشتند در تقلید به آیت‌ﷲ سید کاظم حایری رجوع کردند.

دکتر عبدالوهاب فراتی / دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دکتر عبدالوهاب فراتی / دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

این به این معنی است که آنان علاقه نداشتند به آیت‌ﷲ سیستانی که مرجع علی‌الاطلاق آن دوره به شمار می‌رفت رجوع کنند حتی این‌ها به استناد فتوا حاج سید کاظم حائری وارد نبرد با امریکایی‌ها و اشغالگران در حمله دوم امریکا به عراق شدند به همین دلیل می‌شود گفت که اکثریت جریان صدر مقلد آیت‌ﷲ سید کاظم حائری بودند و مقتدا صدر اقدامات در زعامت این جریان مستظهر به مرجعیت او بود. اما بتدریج و بنا بر اخبار و اطلاعاتی که وجود دارد آیت‌ﷲ حائری رابطه خود را با جریان صدر قطع کرد و مرتب تذکراتی به اقدامات مقتدا بیان می‌فرمود. ظاهراً ایشان هم به آنچه که استادش و مرجعش به او تذکر می‌داد توجه نمی‌کرد تا اینکه دربیانیه اخیر آیت‌ﷲ سید کاظم حائری رسماً از مقام مرجعیت عذرخواهی کرد و بدین‌گونه پشت جریان صدر را از چنین مقام مشروعیت‌بخشی خالی کرد.
اما اینکه این رخ داد چه پیامدهای در عراق دارد به نظر می رسد دو تا پیامد مهم برای جریان صدر وجود دارد. پیامد اول این بود که احتمال می‌رفت پس از فقدان سید کاظم حائری، مقتدا صدر ادعای مرجعیت کند. او هم به طلاب علوم دینی شهریه می‌داد و هم از طرفدارانی برخوردار بود که براحتی دعوی مرجعیت او را می‌پذیرفتند.  از نظر او نیز مرجعیت نیازمند اقتدار سیاسی واجتماعی است و چندان هم نیازی به اثبات اعلمیت در علوم حوزوی ندارد. این ایده بود که حد اقل در لایه‌هایی از جریان صدر ترویج می‌شد. آیت‌ﷲ سید کاظم حائری عملا جلوی چنین تصوراتی از سوی مقتدا صدر و جریان وابسته به او را گرفت.
پیامد دوم این است که با چنین بیانیه‌ای،  احتمال دارد بخشی از جریان صدر که از سید کاظم حائری تقلید می‌کرد و به او احترام می‌نهاد دچار ریزش شود و خود را از مقتدی صدر جدا سازد.
پیامد سوم این است جریان صدر که تلاش زیادی می‌کرد خودش را در پیوند مرجعیت شیعه نشان دهد و جریان خود را جبهه‌‌ای مشروع در قبال حوزه نجف به‌خصوص در قبال آیت‌ﷲ سیستانی وانمود کند، زین‌پس از میان می‌رود و این جریان را از وجود یک مرجع قابل‌ احترام و مورد پذیرش در جامعهٔ شیعی تهی می‌کند.  علاوه بر آیت‌ﷲ حائری، آیت‌ﷲ یعقوبی که امروزه در نجف مرجع است و طبقات متوسط شهری و دانشگاهی از او تقلید می‌کنند نیز  از جریان صدر تبری جسته است. این نشان می‌دهد که هیچ مرجعی در نجف حامی جریان صدر نیست و این جریان فاقد پایگاهی در درون حوزه نجف است.

آیا انصراف از مرجعیت یک مسئله شرعی است که مربوط به عدم توان مدیریتی ایشان در حوزه مرجعیت برمی‌گردد یا انگیزه و عوامل سیاسی مرتبط به تحولات عراق در این تصمیم دارد؟
در پاسخ باید عرض کنم من علاقه‌مندم به این پدیده از بعد اخلاقی نگاه کنم تا یک مسئله شرعی. کسی که بنا دلایلی مانند نسیان و فراموشی ناتوان از ادامه مسئولیت مرجعیت باشد شرعاً نباید به چنین  مسئولیتی ادامه دهد اما به نظر من فارغ از اینکه این مسئله شرعی باشد یا نباشد پدیده اخلاقی است. اخلاقاً اگر کسی متوجه شود بنابر دلایلی توان ادامه چنین مسئولیتی ندارد بدون رو دربایستی و بدون ترس از پیامدهای سیاسی و اجتماعی آن اخلاقا باید کنار رود

اما اینکه این بیانیه چه ارتباطی با تحولات سیاسی جاری در عراق داشت؟ من فکر می‌کنم آقای حائری زیرکانه و بابصیرت در چنین شرایطی تن به یک امر اخلاقی بزرگی داد تا شاید بدین‌گونه شکافی که بین جریان‌های شیعی عراق به وجود آمده بود را پر کند و برای کاستن از هیجانات بی‌مورد مقتدا صدر و قانع کردن او به گفتگو با سایر جریان‌های شیعی در عراق راهی بگشاید. بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی از جمله آیت‌ﷲ حائری متوجه این مسئله شده بودند که هرچه اختلاف گروها و احزاب سیاسی شیعه در بغداد گسترش یابد برخی را قانع می‌کند که  برای اداره کشور عراق  بهتر است به اهل‌سنت سهم بیشتری در اداره کشور داده شود. این احتمال، برای کسانی پس از دهه‌ها از تسلط عرب‌های سنی بر عراق که به دنبال بازگرداندن شیعه‌ها به قدرت بودند احتمال خطرناکی بود. من تصور می‌کنم که آیت‌ﷲ حائری باتوجه‌ به این پدیده‌ که در حال وقوع بود موضع روشن گرفت و جلوی فتنه را بست.

  • آینده مرجعیت دینی در جریان صدر باتوجه‌به کناره‌گیری آیت‌ﷲ حائری و عدم صلاحیت رهبر جریان صدر برای مهم را چگونه می‌بینید
    این نگرانی از قدیم نیز در مدرسه صدر دوم وجود داشت. خود صدر دوم نگران چنین مساله‌ای در این مدرسه بود باتوجه‌ به اینکه مدرسه آقای خویی و مرحوم صدر اول مجتهدانی قابل‌ احترام و زیادی در جامعه معرفی کرده بود ولی مدرسه صدر دوم  تا آن روز نتوانسته بود مجتهدانی به حوزه نجف معرفی کند.  خود صدر دوم هم امیدوار بود چنین اتفاق بیافتد، البته بعد از سقوط صدام بودند شاگردانی از مدرسه صدر دوم که ادعای مرجعیت کردند به‌عنوان‌ مثال شیخ محمد یعقوبی که البته فاضل‌ترین و فقیه‌ترین شاگرد در میان شاگرد صدر دوم است امروزه در عداد مراجع نجف قرار دارد. غیر از او کسانی دیگری هم هستند که اعلام مرجعیت کردند و به مدرسه دوم تعلق دارند. افرادی مثل شیخ قاسم الطایی، شیخ فاضل البدیری، حتی افراد مجهول‌الحالی  مثل الصرخی که هرکدام در نجف ادعای مرجعیت دارند و به‌عنوان مراجع خودخوانده در نجف خوانده می‌شوند. البته هیچ‌کدام از اینان به جریان مقتدا صدر تعلق ندارند. مشکلی که جریان مقتدا صدر دارد این است که نمی‌تواند مرجعیتی را از درون این جریان به جامعه معرفی کند طبیعتاً این بحرانی است که در آینده با آن رو‌به‌رو خواهد شد احتمال اینکه برخی از متدینین این جریان به مراجع بیرون از جریان صدر رجوع کنند زیاد است و  بدین‌گونه این جریان را از درون دچار ریزش کنند مگر اینکه خود مقتدا صدر به‌ تدریج دعوی مرجعیت کند. او بدون اینکه نیازی به تایید اجتهاد خود توسط دیگران داشته باشد خود راسا ممکن است به طرح این ادعا بپردازد که البته با واکنش‌های تندی از سوی حوزه نجف مواجه خواهد شد. جالب است که سید کاظم حائری با هوشمندی برای جلوگیری از چنین اتفاقی که احتمال دارد در آینده رخ دهد جلو این رخداد را گرفت.
  • آینده تحولات عراق و خصوصاً جریان صدر با توجه‌ به از دست‌دادن رهبر معنوی و ایجاد اغتشاش و درگیری و استفاده از سلاح در کشور عراق را چه گونه می‌بینید؟!

یک نکته را توضیح بدهم که جریان صدر، جریان قابل حذف در تحولات عراق نیست علتش این است که صدر در آنچه گفته صحت در گفتار دارد آنچه می‌گوید منطق دارد. ادعای بزرگی آن است  کسانی که متولی حکومت در عراق هستند مبتلا به فساد و ناکارآمدی شده‌اند.  مقتدا در بیان این دو انتقاد بزرگ صادقانه حرف می‌زند! مشکلی که مقتدا و جریان صدر دارد منهج او در پیگیری این دو آسیب است که منهجی درستی نیست. عراق کنونی شبیه ایران پس از مشروطه است که احزاب و گروههای سیاسی وجود دارند اما کارکردی مدرنی درعراق ندارند و نمی‌توانند کارکرد اصلی خود را بازی کنند. به همین دلیل گروه‌های عراقی برای اینکه نمی‌توانند از ظرفیت نهادهای مدرن مثل احزاب استفاده کنند مجبورند به سمت دسته‌بندی‌های قومی و قبیله‌ای و نژادی روند و بدین‌گونه برتری خود را بر رقبا ثابت کنند. طبیعتاً کشوری که اقتدار خودشان را مبتنی بر تمایلات قومی و قبیله‌ای است دچار بحران‌های طولانی‌مدت‌تر می‌شود و تا رسیدن به یک نقطه ثباتی که همه گروها بر اساس وزنی که اجتماع دارد با هم گفت‌وگو کنند فاصله زیادی دارد.

رده‌های مرتبط