گذشت زمان، بسیاری از حوادث، دیدگاهها و نظریات را کهنه و کمرنگ میسازد و نگاهی به فرازونشیبهای تاریخی نشان میدهد که بخش بزرگی از رویدادها و تحولاتی که در زمان خود از جایگاه مؤثر و دامنه گستردهای برخوردار بودند، به تدریج از محل توجه و اعتبار ساقط گردیده و در زیر غبار گذر زمانه، بیرنگ و بیاثر شدهاند. با این وجود، البته رویدادها و دیدگاههایی نیز یافت میشوند که نهتنها چنین تأثری را از گذشت زمان نمیپذیرند، بلکه هر روز بیش از پیش، نقش واقعیشان هویدا میگردد و در محک تجربه نسلها و عصرهای بعد، جایگاه و اهمیت آنها هرچه بیشتر تثبیت و روشنی مییابد.
گذشته از پیامهای آسمانی و حقایق بلندی که از طریق وحی در اختیار انسانها قرار گرفته و پس از سدهها و هزارهها، همچنان مخاطبان بیشتری یافته است، بودهاند فرزانگان برجسته بشری که دیدگاهها و آموزههای آنان نیز کم و بیش از غبار کهنگی مصون مانده است. یکی از این فرزانگان که نسل ما از توفیق درک حضور او برخوردار شد و سرمشقهای فراوانی از او آموخت، حضرت امام خمینی(ره) است. او پایهگذار چرخشی عمیق و گسترده در جان و جهان ما بود و حجاب ضخیم ناشی از تحریف و تحجر را از چهره نورانی اسلام ناب برگرفت و ریشههای کهن ظلم و ظلمت را در پرتو احیای دین حق در جامعه ما برکند و پیام بعثت خاتم(ص) را برای جهان معاصر بازخوانی کرد. حقیقتاً برخی از پیامها و آموزههای حضرت امام، چنان پرنکته و عمیق است که امروز، اعتبار و ارزش آنها اگر افزایش نیافته باشد، قطعاً کاهش هم نیافته است. اما غفلت و عبور سطحی از این پیامها و آموزهها و دچارآمدن نخبگان و اندیشمندان به روزمرگیها و هیاهوهای معمول و متداول، مجال تأمل و درنگ در آنها را از جامعه سلب میکند و اجازه نمیدهد که حکمت الهی و چارهساز آن فرزانه بینظیر معاصر، در متن ذهن و زندگی ما نهادینه و ریشهدار گردد. از این رو بازخوانی و بازکاوی اندیشههای امام راحل از خلال این پیامها و تحلیلها، امری ضروری به نظر میرسد؛ چراکه زمانه ما سخت بدان نیاز دارد و تلاش برای کاربردی کردن این اندیشهها، میتواند راه شکلگیری و بازآفرینی تمدن نوین اسلامی را هموار سازد.
سوم اسفند ماه سال ۱۳۶۷، تاریخی است که در ذیل یکی از پیامهای مهم و پرنکته امام و در کنار امضای ایشان مشاهده میشود. به قطع نمیتوان گفت صدور این پیام در این تاریخ معین، اتفاقی بوده یا حساب شده؛ اما به هرحال ولو اتفاقی هم بوده باشد، اتفاق جالبی به نظر میآید؛ چراکه از سویی در سوم اسفند (حوت) ۱۲۹۹ش بود که دور جدیدی از دخالتهای بیگانگان در سرنوشت جامعه و کشور ما رخ داد، که با شیوهای نو و در پوشش اقدام برای تأمین امنیت و پیشرفت کشور، با طراحی دولت بریتانیا و کارگزاران داخلی آن در قالب یک کودتا شکل گرفت و به استقرار دیکتاتوری پهلویها و انزوای فرهنگ ملی و ارزشهای الهی ما انجامید و از سوی دیگر، محتوای اصلی این پیام نیز بهگونهای عوامل و شرایط فکری، سیاسی و اجتماعیای را مورد بازکاوی و ریشهیابی قرار میدهد که در واقع زمینهساز وقوع این رویداد شوم در سوم حوت آن سال (۱۲۹۹. ش) به شمار میآیند. لذا میتوان گفت این پیام، هشداری برای پیشگیری از تکرار چنان رویدادی در آینده دور یا نزدیک این مرز و بوم بوده است.
این پیام را میتوان چکیده تحلیل و دیدگاه امام درباره روحانیت و حوزهها و نیز حاوی فهرست دغدغهها و نگرانیهای ایشان درباره این قشر مؤثر جامعه دانست؛ کما آنکه به درستی نیز عنوانِ «منشور روحانیت» به خود گرفت و در عداد مهمترین پیامهای امام درآمد. امام در این پیام آخرین توصیهها و هشدارها را به نسلهای آینده حوزهها و روحانیت ابلاغ میکند و حاصل تجربیات طولانی و دشوار خود را در برابر گرایشها و لایههای انحرافی، وابسته، متحجر و مقدسنمای حوزهها در اختیار آنان قرار میدهد.
در آن زمان هیچ تصور نمیشد که در فاصله صد روز پس از صدور این پیام، امام بزرگوار رحلت خواهد کرد و دشوارتر از آن، پیشبینی این احتمال بود که یک ماه پس از صدور این پیام، قائم مقام رهبری عزل گردد. در حقیقت حضرت امام برای پیشگیری از وقوع آسیبهای پیشبینیشده در این پیام، اقدامِ به ظاهر تلخی را انجام میدهد تا تضمینی برای حفظ و سلامت آینده نظام و جهتگیریهای اصولی و انقلابی آن باشد. ضمن آنکه در همان زمان نیز انتشار این پیام بسیار مهم تلقی شد و همچون پیام امام به گورباچف و حکم امام درباره سلمان رشدی ــ که در فاصله کوتاهی پیش از صدور این پیام صادر شده بود ــ بازتاب گستردهای یافت و مورد توجه و تحلیل نخبگان و آگاهان جامعه قرار گرفت.
در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی علمای اسلام اولین کسانی بودهاند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است… علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایهداران و پولپرستان و خوانین نرفتهاند… روحانیتٍ متعهد، به خون سرمایهداران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت
به نظر میرسد جز بخشهایی از این پیام که ناظر به اهمیت و نقش دفاع مقدس و دوران هشتساله جنگ تحمیلی است و در آن شرایط ذکر این مسائل برای رفع ابهامها و از بین بردن برخی تردیدها و تشکیکها درباره عملکرد نظام در این عرصه ضرورت مییافت، بخش مهم و اصلی پیام همان است که هنوز به درستی و عمیق خوانده نشده و مخاطبان اصلی آن (روحانیون و حوزه) توجه بایستهای را که انتظار میرود بدان مبذول نداشتهاند.
مخاطب رسمی این پیام، حوزههای علمیه و روحانیت است؛ ولی مراکز و دستگاههای فرهنگساز و رسانههای مؤثر ــ که در آگاهی بخشیدن و ارتقای قدرت تحلیل اجتماعی و فرهنگی جامعه نقش بیبدیلی ایفا میکنند ــ نیز در شمار مخاطبان این پیام قرار میگیرند؛ چراکه بدون تصحیح و تعمیق نگرش جامعه نسبت به روحانیت و رشد باور و اطمینان تودههای مردم، به ویژه نسل آینده، به این پایگاه اصیل و استوارِ اسلام ناب و نیز بدون تقویت قدرت تشخیص سره از ناسره و روحانی اصیل از روحانینما در آحاد جامعه، هرگز نمیتوان زمینههای آسیبها و نگرانیهای مذکور در این پیام را از میان برداشت. به تعبیر امام: «گرچه کار مشکل است، ولی چاره چیست؟ باید فکری کرد».[۱] همه نهادها، دستگاهها و شخصیتهایی که موظف به چارهاندیشی برای رفع کاستیها و آسیبها هستند، قاعدتاً در شمار مخاطبان این پیام به حساب میآیند.
نکات اصلی و محوری پیام
الف: جایگاه و نقش علمی و اجتماعی روحانیت
یادآوری نقش برجسته حوزههای علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، نخستین محور مهم این پیام است که این یادآوری، در واقع پاسخی است به یک پرسش مهم مبنی بر اینکه ضرورت و کارکرد نهاد روحانیت و حوزههای علمیه چیست و چه عوامل و دلایلی استمرار این نهاد دینی را توجیه و تبیین میکند؟ در این راستا، حضرت امام به جایگاه و نقش بارز حوزههای علمیه در عرصه علمی و اجتماعی ــ البته به اجمال و اختصار ــ اشاره میکنند: «تردیدی نیست که حوزههای علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بودهاند. علمای بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نمودهاند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند. اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی بهعنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت علیهم السلام به خورد تودهها داده بودند. جمعآوری و نگهداری علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیره معصومین علیهم السلام و ثبت، تبویب و تنقیح آنان… کار آسانی نبوده است».[۲]
ایشان ضمن اشاره به دشواریهای فراوان و امکانات اندکی که برای این مجاهدت و تلاش علمی فراهم بوده، شاخههای متعدد علمی ــ فقه، فلسفه، ریاضیات، نجوم، اصول، کلام، حدیث، رجال، تفسیر، عرفان، ادبیات و… ــ را که حوزههای علمیه و علمای متعهد بدان پرداختهاند نام میبرند و نتیجه میگیرند که طریقه علمای سلف برای بررسی عمیق و همهجانبه علوم اسلامی باید استمرار یابد.
جایگاه و نقش اجتماعی روحانیت مسأله دیگری است که حضرت امام به آن میپردازند: «صدها سال است که روحانیت اسلام تکیهگاه محرومان بوده است… آنان در هر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمل شدهاند و همراه با تحمل اسارتها و تبعیدها، زندانها و اذیت و آزارها و زخم زبانها، شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نمودهاند… در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی علمای اسلام اولین کسانی بودهاند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است… علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایهداران و پولپرستان و خوانین نرفتهاند… روحانیتٍ متعهد، به خون سرمایهداران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت».[۳]
با توجه به همین نقش و جایگاه علمی و اجتماعی است که به تعبیر امام: «راستی اگر کسی فکر کند که استعمار، روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ، تعقیب نکرده و نمیکند، سادهاندیشی نیست؟».[۴]
ب: افشا و طرد روحانیون وابسته و متحجر
توجه و تأکید بر نقش برجسته و جایگاه مؤثر حوزههای علمیه و روحانیت، مانع از آن نیست که واقعیتهای تلخ و جریانهای منحرف و یا اشخاص وابسته به بیگانگان که در میان حوزهها و روحانیان نفوذ میکردهاند، نقد و طرد شوند و لذا حضرت امام پس از بیان ویژگیهای مثبت و خدمات شایان روحانیت، میگویند: «البته این بدان معنی نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم؛ چراکه روحانیون وابسته و مقدسنما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند در حوزههای علمیه».[۵] در واقع باید گفت: امام راحل و دیگر چهرههای برجسته و شاخص عرصههای دانش، مجاهدت و پارسایی – که همواره نمادهای حقیقی حوزهها و روحانیت بودهاند – بیش از دیگران به تبیین و افشای نقش مخرب و بازدارنده جریانهای انحرافی و اشخاص منحرف در مراکز حوزوی و کسوت روحانیت پرداختهاند و با تعابیر تند و صریح، حساب آنان را از حوزهها و روحانیت اصیل و متعهد جدا کردهاند. در این پیام نیز این تفکیک و تبیین به صراحت مورد تأکید قرار گرفته است؛ زیرا به همان اندازه که روحانیت پاکباخته و پارسا در هدایت مردم و حراست از کیان استقلال و سربلندی جامعه نقش داشته است، کژاندیشان، سادهلوحان و منحرفانِ روحانینما هم در انحراف تودهها و بازکردن راه مستبدان و استعمارگران ــ به عنوان یک آلت و ابزار ــ تأثیر منفی و تخریبی داشتهاند. از همین رو، هشدار امام را باید جدی گرفت و از سوءاستفادههای پیچیده و حسابشده از عنوان و سلک روحانیت ــ برای نفوذ در جامعه و فریب مردم ــ غافل نشد؛ چراکه دشمن شکستخورده، با هوشیاری و حیلهگری درصدد جبران شکستهای خویش است و برای این منظور، سنگرهای مقاوم و قدرتمند جامعه را بیش از هر چیز هدف قرار میدهد: «آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانینما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است… ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدسمآبی و دینفروشی عوض شده است…».[۶]
امام با ذکر نمونههایی از نفوذ بیگانگان در ذهنیت و فرهنگ حوزهها، مهمترین حرکت استعماری را القای شعار جدایی دین از سیاست میدانند و هشدار میدهند که این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهای کارگر شده است: «هنوز حوزهها به هر دو تفکر آمیختهاند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست، از لایههای تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند».[۷]
دشمنان اسلام و روحانیت، گاه نعل وارونه هم میزنند و در قالب دفاع از دین و روحانیت و برای حمایت از روحانیان متخلف و منحرف، گاه نظام را متهم میکنند که به روحانیت امتیاز میدهد و گاه نیز آن را متهم میکنند که آبروی روحانیت را میبرد! لذا حضرت امام هوشیارانه میگوید: «با اینکه در کشور ما در اجرای عدالت بین روحانی و غیرآن امتیازی نیست، ولی وقتی با متخلفی از روحانیت خوشسابقه یا بدسابقه برخورد شرعی و قانونی میشود، فوراً باندها فریاد میزنند که چه نشستهاید؛ جمهوری اسلامی میخواهد آبروی روحانیت را ببرد. اگر احیاناً کسی مستحق عفو بوده و بخشیده شود تبلیغ میکنند که نظام به روحانیت امتیاز بیجا میدهد».[۸]
آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانینما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است… ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدسمآبی و دینفروشی عوض شده است…
ایشان وجود جریانهای انحرافی و اشخاص منحرف را «نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزهها» میدانند و ضمناً برخورد واقعی با این خطر را «بسیار مشکل و پیچیده» ارزیابی میکنند؛ اما نهتنها روحانیان، بلکه مردم را هم برای پیشگیری از سوءاستفادهها، به «مواظبت» فرا میخوانند.
ویژگیهای برجستهای که در این پیام برای روحانیان اصیل، متعهد و وظیفهشناس برشمرده شده، باید ملاک و شاخص تشخیص و تفکیک اشخاص منحرف از جریان اصلی و اصیل حوزهها و روحانیت قرار گیرد: قناعت، شجاعت، صبر، زهد، عدم تعلق به تجملات دنیا، عدم وابستگی به قدرتها، احساس مسئولیت در برابر تودهها، پرهیز از تقدسنمایی و تحجرگرایی، احاطه به مسائل زمان و آشنایی با مسائل سیاسی، بصیرت و توجه به حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان و همچنین پایبندی و وفاداری به سیره علمی و عملی سلف صالح و فقه جواهری و… از دیدگاه حضرت امام جریان اصیل روحانیت همواره از این ویژگیها برخوردار بوده و همین عامل توانسته است نقش و تأثیرگذاری روحانیت را در طول تاریخ تشیع، به نقشی بیبدیل تبدیل سازد. لذا اکنون و در آینده نیز باید همین ویژگیها سرمشق عملی حوزههای علمیه برای استمرار و تعمیق جریان علمی و تربیتی حوزهها باشد؛ تا آینده حرکت سرنوشتساز انقلاب اسلامی و سلامت نظام جمهوری اسلامی تضمین و تأمین گردد و رگهها و لایههای انحرافی، وابسته، تحجرگرا و سادهلوح نتوانند جایگاه اصلی روحانیت را در جامعه اشغال نمایند.
ج: آسیبها و چالشها
بخش اساسی و عمده پیام، در واقع به یادآوری و هشدار نسبت به آسیبها، اشکالات و آفاتی میپردازد که حوزهها و روحانیت اصیل و متعهد، باید نسبت به آن هوشیار و حساس بوده و ضمن پرهیز خود از این آسیبها مراقب نفوذ برخی دیدگاهها و تلقیهای نادرست به ذهن و فرهنگ حوزهها و به ویژه طلاب جوان باشند. برخی از این موارد، چالشهایی است که چهبسا در قالبهای فریبنده و دنیاپسند و یا به بهانههای مقدسمآبانه مطرح میشود؛ در حالی که غایت آنها تهدید روحانیت است.
این آسیبها و آفتها ـ که به صراحت در متن این پیام به آنها اشاره شده ــ به قرار زیر است:
۱. غرق شدن حوزهها در احکام فردی و عبادی و غفلت از احکام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اسلام.
۲. پذیرفتن تز عدم دخالت روحانیان در سیاست.
۳. تلقی منفی درباره زیرکی، کاردانی و سیاسی بودن عالمان و روحانیان.
۴. تقدسنمایی و فضیلت شمردن ظواهر و مظاهرِ گوشهنشینی و انزوای اجتماعی.
۵. فاصله گرفتن از دانشها و علوم غیر رایج در حوزهها از قبیل فلسفه، عرفان، یادگیری زبان خارجی و… و حتی کفر شمردن این شاخههای علوم. که خوشبختانه امروز این مصادیق در جو غالب حوزهها مطرح نیست؛ ولی اصل مسأله در مصادیقی متفاوت با دورانی که امام از آن یاد میکنند، در برخی سطوح و لایهها، همچنان وجود دارد.
۶. سرایت تفکر اهل جمود به طلاب جوان حوزهها. با توجه به اینکه امام هنوز حوزهها را آمیخته به هر دو تفکر ــ تفکر ناب دینی و تفکر متحجرانه ــ میداند، این آسیب را جدی و تهدیدکننده ارزیابی مینماید؛ که البته تا حدودی در برخی سطوح ترمیم یافته؛ اما هنوز کماکان در اشکال و قالبهای گوناگون خود را نشان میدهد.
۷. اختلاف در میان روحانیان متعهد و اصیل، در قالب جناحبندیهای سیاسی و یا در میان طلاب جوان و روحانیون پرسابقه. از دیدگاه امام، گرچه اختلاف سلیقه، نقد و اشکال به عملکردها و مدیریتها و… اشکالی ندارد و چه بسا مفید و اجتنابناپذیر هم باشد، ولی در عین حال نباید صف واحد روحانیان انقلابی و اصیل را دچار شکاف نماید؛ چرا که در این صورت زمینه را برای توفیق دشمن فراهم خواهد کرد.
۸. نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزهها.
۹. فراموش کردن و غفلت از اهداف کلی و بلندمدت و محصور شدن در امکانات موجود؛ بهخاطر محدودیتها و شرایطی که تحقق آن آرمانها و اهداف را در ظرف زمانی موجود غیرممکن نشان میدهد.
۱۰. توجه به نتیجه و عدول از تکلیف. به تعبیر امام «همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم؛ نه مأمور به نتیجه».[۹] گرچه این نگاه ــ به معنی درست و دقیق آن ــ در کل جامعه و به ویژه در مدیران و مسئولان باید ریشهدار و نهادینه گردد، ولی برای روحانیان و حوزهها که عهدهدار تربیت دینی و هدایت فکری جامعهاند، تضعیف این اصل آفتی مهم شمرده میشود و روحانیت اصیل را دچار مصحلتاندیشیهایِ نابهجا میسازد.
۱۱. عدم باور و اعتماد به مسئولان و مردم و نیز تلقی جدا شدن مردم از روحانیان متعهد و اصیل و یا ناتوانی مسئولان انقلابی و متعهد.
۱۲. فراموش کردن خیانتها و انحرافات فکریِ کسانی که به ظاهر «عقلای قوم» تلقی میشوند و سادهاندیشی درباره جریانها و اشخاص منحرف، که زمینه نفوذ آنان را فراهم خواهد ساخت.
۱۳. اعتماد به گروههای سیاسی و لیبرالها… که نه دغدغه احکام و ارزشهای الهی، بلکه انگیزه قدرتطلبی و اندیشههای انحرافی، جهتگیریهای اصلی آنان را تشکیل میدهد.
۱۴. تأثیرپذیری از القائات روحانینماها و مقدسمآبها که با بزرگنمایی برخی اشکالات یا تکرار برخی شایعات، اصلِ نظام را زیر سؤال میبرند و آب به آسیاب دشمن میریزند. این، یکی از ابعاد همان آسیبی است که استاد مطهری(ره) بهعنوان «عوامزدگی» مطرح نموده و امروز مصادیق پیچیدهتری پیدا کرده است.
۱۵. ترحم بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان اسلام و مخالفان و متخلفان نظام.
۱۶. تخلف از فقه سنتی و اجتهاد جواهری. از دیدگاه امام شیوه اجتهاد و توجه به میراث عظیم علمی و فکری علمای سلف، سرمایه گرانقدری است که نباید تحت تأثیر برخی نقدها و القائات، کمرنگ شود و در عین دخالت شرایط و اقتضائات زمان و مکان در اجتهاد و استنباط احکام شرعی، چهارچوبها و اصول متقن فقهی نباید مخدوش گردد. در حقیقت پویایی فقه در گرو رعایت این اصل است و لذا تخلف از فقه جواهری تهدیدی علیه حوزههای علمیه است. «فقه جواهری» همان اجتهاد روشمند، اصیل و پویایی است که نمونه بارز آن در روش علمی نویسنده محقق و مجاهد کتاب «جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام»، مرحوم آقا شیخ محمدحسن نجفی (متوفای ۱۲۶۶. ق)، به چشم میخورد و امام راحل، آن را الگوی روش فقهی حوزهها برمیشمرند.
۱۷. بیتوجهی به پرسشها و عدم پاسخ به معضلات جامعه.
۱۸. بیتوجهی به علل خارجی مشکلات و دشواریها و برگرداندن همه اشکالات به جبهه خودی. گرچه امام راحل به اشکالات و کاستیهای داخلی توجه دارند، ولی غفلت از توطئههای قدرتهای سلطهگر را ــ که برای نابودی اسلام کمر همت بستهاند ــ در تحلیل و بررسی مسائل جامعه، یک آسیب میدانند.
۱۹. مطلق انگاشتن اصول و قوانین دیپلماسی و عدول از آرمانها به خاطر آن. امام با اشاره به جنجالی که در پیِ صدور حکم اعدام سلمان رشدی برپا شد و جمهوری اسلامی ایران متهم به نقض اصول دیپلماسی گردید، تصریح میکنند: «ما باید بدون توجه به غرب حیلهگر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان، درصدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم…».[۱۰]
۲۰. غفلت از نیازها و تحولات آینده. از دیدگاه امام «حوزهها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکسالعمل مناسب باشند».[۱۱]
۲۱. کنارهگیری از مسئولیتهای اجتماعی و نپذیرفتن کارهای قضایی و اجرایی و شانه خالی کردن از خدمت به نظام و مردم در مواردی که لازم است. امام راحل تصریح میکنند: «روحانیون و علما و طلاب باید کارهای قضایی و اجرایی را برای خود یک امر مقدس و یک ارزش الهی بدانند… اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بیسابقه مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت».[۱۲] ایشان نپذیرفتن منصبهای خالی امامت جمعه یا قضاوت را به بهانه درس و بحث ــ برای کسی که قدرت و توان آن را دارد ــ غیر موجه و موجب مؤاخذه الهی میدانند.
راستی اگر کسی فکر کند که استعمار، روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ، تعقیب نکرده و نمیکند، سادهاندیشی نیست؟
آنچه برشمرده شد، فهرستگونهای از آسیبها و تهدیدهایی بود که حضرت امام در پیام مهم خود مطرح کردهاند. برخی از این آسیبها، اختصاص به روحانیت و حوزهها ندارد و همه اقشار جامعه را خطاب قرار میدهد و برخی نیز آسیبهایی است که از فرهنگ غلط و برداشتهای ناصحیح بخشی از جامعه درباره نقش و رسالت حوزهها ناشی میشود؛ که البته حوزهها، روحانیان متعهد و امامان جمعه و جماعت میتوانند نقشی بسیار مؤثر برای زدودن این برداشتها از ذهن جامعه ایفا کنند.
بخش قابل توجهی از این هشدارها و تذکرات، برای مراکز برنامهریزی و مدیریت حوزهها تکلیفساز و تعهدآفرین است. بازنگری و اصلاح نظام تربیتی و آموزشی حوزههای علمیه و بازکاوی و بررسی ریشههای فکری و فرهنگی برخی از این آسیبها برای مقابله و چارهاندیشی اساسی و ریشهای، کاری است که هنوز چنانکه باید، مورد توجه قرار نگرفته است. اصلاح نگرش جامعه نسبت به حوزهها و زدودن سطحینگری و ظاهربینی در این باب و نیز تقویت پیوند منطقی و ارتباطات مفید و سازنده با اقشار گوناگون جامعه، به ویژه نخبگان دانشگاهی و جوانان دانشجو، کارهایی است که به تأمل و تدبیر عالمان متعهد و حوزههای علمیه و نیز همکاری و همراهی دستگاهها و مراکز فرهنگی و هنری و نهادها و مراکز رسانهای نیاز دارد. در کنار همه این موارد، باید گفت: ضامن اصلی پیشگیری از این آسیبها و عامل مؤثر مقابله با آنها توسعه، تعمیق و تقویت خودسازی علمی، اجتماعی و اخلاقی حوزهها و روحانیت است.
نتیجه
پیام صادره از سوی امام خمینی در سوم اسفند ۱۳۶۷ که «خدمت حضرات روحانیون سراسر کشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسین گرامی و طلاب عزیز حوزههای علمیه و ائمه محترم جمعه و جماعات دامت برکاتهم» صادر و ابلاغ شده است، حاوی نکات مهم، هشدارهای اساسی و تحلیلهای ظریفی است که نگاه امام راحل را نسبت به گذشته، امروز و فردای حوزههای علمیه و روحانیت، به اجمال و اختصار ترسیم مینماید. گرچه دفاع از عملکرد نظام جمهوری اسلامی ایران در دهه اول انقلاب و به ویژه تبیین حقانیت نظام و مسئولان آن در اتخاذ تدابیر و استراتژی مناسب در دوران دفاع مقدس، یکی از محورهای مهم این پیام است، ولی جایگاه علمی، تربیتی، اجتماعی و سیاسی روحانیت اصیل و آسیبها و چالشهای تهدیدکننده آن، رویکرد اصلی پیام را تشکیل میدهد. بنابراین بازخوانی این پیام هیجدهصفحهای و بازکاوی نکات و ظرائف فراوان و دقیق آن، نهتنها برای مخاطبان مستقیم بلکه برای نخبگان و مسئولان جامعه و اقشار تأثیرگذار، امری لازم به نظر میرسد؛ به ویژه آنکه گذشت سالها از صدور این پیام و تحقق برخی پیشبینیهای امام راحل و درستی نگرش عمیق و آیندهنگرانه ایشان به مسائل مبتلابه جامعه، آگاهی و باور نسل امروز را درباره راه و نگاه امام خمینی مضاعف خواهد ساخت و مهمتر از همه، مراجع بزرگوار، مدرسین گرامی، طلاب عزیز و همه سطوح و آحاد روحانیت اصیل را نسبت به رسالت خطیری که در مواجهه با چالشها و پیشگیری آسیبها و یا در راستای علاج و چارهاندیشی برای آسیبهای تحقق یافته بر عهده دارند، حساس و انگیزهمند خواهد ساخت.
گرچه چارهاندیشی برای برخی از این چالشها و آسیبها، مشکل و پیچیده است، اما مسلماً هیچ مسأله مهمی با فراموش کردن آن، حل نخواهد شد. بنابراین تأمل در این پیام و حضور ذهنی یافتن نسبت به آن در فضای فکری و فرهنگی روحانیت و حوزهها، گام نخست و حداقلی است که یادآوری و تأکید بر آن ــ به هر مناسبتی ــ ضروری است؛ «و ذکر فإن الذکری تنفع المؤمنین».
امتداد شاگردان علامه در انقلاب اسلامی
شیعهستیزی و راهکارهای دفاعی مطلوب
اسلام و غرب؛ امام خمینی و شارحانش
آیتاللهالعظمی گلپایگانی، مودّی به آداب سنت