مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت
آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست نشریح کرد:

اختصاصی مباحثات

مقدمه: آیت‌ﷲ ابوالقاسم علیدوست چهره‌ی شناخته شده‌ی حوزه علمیه در گفت‌وگوهای علمی و اندیشه‌ای است و نقدها و پاسخ‌های ایشان به صاحبان اندیشه یا برخی مسائل دینی و نظری مطرح شده، مورد توجه قرار می‌گیرد.

در این بین مسئله‌ی «اخلاق گفت‌وگو» یکی دیگر از دغدغه‌های استاد است که در برنامه‌های علمی مورد تاکید ایشان قرار گرفته‌است. برای بررسی رعایت این امر مهم در مواجهه‌های علمی سال گذشته، با ایشان به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

 

  • بسم ﷲ الرحمن الرحیم. در روزهای نخست سال ۱۴۰۳ هستیم و ان‌شاءﷲ سال پربرکتی برای شما و ما باشد . یکی، دو سال گذشته در حوزه‌های علمیه در ساحت اندیشه‌ی دینی و عرصه‌های مربوط به مسائل علمی و فقهی، ما برنامه‌های مختلف علمی داشتیم و شاهد نشست‌ها و گفتگوهای علمی بودیم. برخی موضوعات و پیشامدها در مسائل علمی و فقهی پیش آمد که زمینه‌ی گفتگوها و رفت و آمدهای علمی و یا گاهی اوقات مواجهه‌هایی را بین اندیشمندان، علما و حتی افرادی که فعالیت‌های مختلف رسانه‌ای دارند اما به دلایلی وارد بحث‌های علمی می‌شوند، پیش آورد.

یکی از کلیدواژه‌هایی که برای حضرتعالی مهم بوده و در گفتگوهای مختلف هم بیان فرموده‌اید بحث ادب گفتگو و ادب بیان علمی بود که طبیعتا ذیل این کلیدواژه نکات خیلی مهمی وجود دارد و حتی نکات روشی هم ذیل بحث ادب گفتگو تعریف می‌شود.

با توجه به این دو مقوله‌ای که عرض کردم که یکی رخدادهای علمی سال ۱۴۰۲ بود و دیگری هم گفتگوهای علمی بود که گاهی این گفتگوها به تندی می‌گرایید که متأسفانه شاید خوشایند هم نبوده باشد. به صورت کلی با توجه به این‌که حضرتعالی دغدغه‌ی ادب گفتگو را داشتید، سال گذشته را در حوزه‌های علمیه و ساحت اندیشه و مسائل علمی چطور ارزیابی می‌فرمایید؟

بسم ﷲ الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی ﷲ علی محمد و آله الطاهرین. محضر شما و دوستان بزرگوار و بینندگان و شنوندگان گرامی عرض سلام دارم.

اخلاق گفت‌وگو در سالی که گذشت موضوع بسیار خوبی است. طبیعتا ممکن است شما این سؤال را از شخص دیگری بپرسید و به گونه‌ی دیگری جواب دهد، اشکالی ندارد، خود این هم یک موضوع گفتگو است. من به عنوان کسی که بالأخره خودش هم در سال گذشته بخشی از این گفتگو بوده عرض می‌کنم که نفس گفت‌وگو ارزشمند است. هیچ متفکری، هیچ مصلح اجتماعی گفتگو را رد نکرده است و من در مجموع آنچه در این فضای مجازی واقع می‌شود، در کنار سایر سلبیاتی که دارد، اصل گفتگو را رفتاری مبارک و میمون می‌دانم. این‌که افراد حس کنند در معرض نقد قرار دارند، روی حرف‌هایشان حساب می‌شود و اگر حرف ناحسابی، آمار غیردقیق و یا مطلب غیرمستندی بگویند مورد سؤال قرار می‌گیرند بسیار میمون است و ان‌شاءﷲ که این برای همه‌ی انسان‌ها، مخصوصا کارگزاران نظام و مسئولان یک نظام رخ دهد. آن‌ها هم باید بدانند که در معرض نقد هستند و کار آن‌ها به این عیار سنجیده می‌شود.

اما به گمان ما یک سلبیات و آسیب‌هایی هم در سال گذشته رخ می‌داد. بنده در مقام کسی نیستم که بگویم دیگران مراعات کنند چون خود ما هم باید مراقبت کنیم و شاید خود ما هم ناخودآگاه برخی از این آسیب‌ها را داشتیم.

من علی الحساب به چند آسیب اشاره می‌کنم، ان‌شاءﷲ هم من که الان گوینده‌ی این قضیه هستم، هم حضرتعالی که باعث این نشست شده‌اید و هم دیگران، همه رعایت کنیم.

  1. گاهی نه افراد غیرمتمرکز و حتی نه افراد غیرمتخصص، بلکه افراد ناتحصیل‌کرده در یک دانش اظهارنظر می‌کنند. در همین سالی که گذشت یکی از حضرات راجع به صحبت یکی از اساتید حوزه اظهارنظر کرده بود که؛ این با نگاه فقه جزءنگر درست است، با نگاه فقه شیعه درست است، اما با نگاه فقه حکومتی درست نیست. فقه شیعه در مقابل فقه حکومتی قرار می‌گیرد. بعد من خواستم بدانم ایشان که حرف آن استاد حوزه را این‌طوری تجزیه می‌کند، چه رزومه‌ای دارد. خب قاعدتا در رزومه همه چیز را می‌نویسند و بنا نیست تعارف کنند. نوشته بود که ایشان مدرک فنی که هیچ ربطی به فقه و اصول ندارد، مدرک کشاورزی و در حد کارشناسی و حتی کارشناسی ارشد هم نداشتند که از یکی از دانشگاه‌های کشور گرفته بودند.

ببینید مطلب این است که ما یک بار یک کسی را در یک رشته‌ای تحصیل‌کرده می‌بینیم ولی هنوز به مرز تخصص نرسیده است، مثل یک طلبه‌ای که فرضا رسائل و مکاسب می‌خواند که تحصیلات او علوم اسلامی و فقه است. او بعد از مدتی تحصیل متخصص می‌شود، مثلا مجتهد می‌شود. بعد از اجتهاد که متخصص می‌شود، در یک بخشی متمرکز می‌شود. یعنی تحصیل‌کرده‌ی متخصص متمرکز می‌شود. حالا اگر کسی در جهتی که اظهارنظر می‌کند، متمرکز نباشد، به نظر من اظهارنظر چنین کسی در مقابل کسی که متمرکز است، ضداخلاق است.

یک زمانی تلویزیون یک برنامه‌ای داشت و راجع به مرجعیت صحبت می‌کرد. آن فرد وقتی خودش را معرفی کرد، گفت: دارای کارشناسی ارشد در رشته‌ی ریاضی – فیزیک! بعد خود مجری تلویزیون دید که مخاطبان می‌گویند آخر چه ربطی دارد!؟ گفت: البته ایشان مطالعاتی دارند. خب مطالعات داشتن نسبت به کسی که متخصص و متمرکز است، خیلی تفاوت دارد.

من نمی‌خواهم بگویم علوم وقف شده و کسی اظهارنظر نکند، اما مرزی بشناسد. اظهانظر جازم به این شکل درست نیست. لذا خروجی این می‌شود که می‌گویند «این با فقه شیعه مطابق است، اما با فقه حکومتی مطابق نیست». خب این دو که قسیم هم نیستند. پس من اولین نکته را به عنوان ورود افراد ناتحصیل‌کرده در آن رشته می‌دانم.

من می‌دانم که الان بعضی حرف من را بشنوند، همین را تحلیل می‌کنند که؛ بله، مگر اشکالی دارد که یک چیزی به ذهن آدم برسد و بگوید؟ ولی بنده می‌گویم: بله، اشکال دارد. وقتی نامتخصص و تحصیل‌ناکرده است، چرا اظهارنظر می‌کند؟

  1. دومین چیزی که ما می‌بینیم و رنج می‌بریم، تراث‌سوزی است. من از شما که اهل رسانه هستید سؤال می‌کنم؛ کدام نهاد با شخصیت‌های خودش که سرمایه‌هایش هستند مثل امروزِ حوزه برخورد می‌کند؟ دانشگاه با اساتید خودش این‌طور برخورد می‌کند؟ ارتش این‌طور برخورد می‌کند؟ حتی نهادهای غیرعلمی را مثال می‌زنم. اگر افرادی از غیرحوزه اظهارنظر کنند، این‌طور برخورد می‌شود؟ ولی ما می‌بینیم که یک شخصیت مطلبی را می‌گوید که منی که یا اصلا در حد او نیستم و یا اصلا هستم و یک استادی در کنار او هستم، در اینجا هجمه به فرد شروع می‌شود. یعنی این سرمایه‌ها را می‌سوزاند.

آقایان! ما سرمایه‌ها را ارزان به دست نمی‌آوریم. چقدر باید یک فرآیند طی شود تا یک سرمایه بیاید، ضرورتی هم ندارد، حالا عرض می‌کنم که جایگزین آن چیست.

  • البته من جسارت می‌کنم ولی برای این‌که ذهن خودم بهتر فهم داشته باشد می‌گویم، شاید اگر در یکی، دو مورد از این‌ها هم تطبیقاتی داشته باشیم خوب باشد. در همین اسفندماه اتفاق ناگواری که در خصوص بحث نهی از منکر پیش آمد و متأسفانه رسانه‌های معاند هم خیلی در این زمینه ورود کردند، دو نفر از اساتید بسیار محترم حوزه اظهارنظرهای فقهی و علمی کردند، حضرت آیت‌ﷲ جواد فاضل لنکرانی و حضرت آیت‌ﷲ قاینی نظراتی داشتند. این نظرات در ساحت علمی ممکن است موافقت یا مخالفت‌های علمی داشته باشد، اما گاهی اوقات می‌بینیم که از طریق همین فضلای حوزوی و یا اساتید حوزوی ورودهایی می‌شود که شاید همین تعبیر تراث‌سوزی حضرتعالی بهترین تعبیر باشد. من منظور شما را به درستی تطبیق دادم؟

البته چون بحث من به طور کلی اخلاق گفتگو است، طبیعتا به طور عام است، ولی این دو مورد هم می‌تواند از مصادیق همین تراث‌سوزی باشد. در قبل‌تر هم مواردی داشتیم .

جالب این است که گاهی اوقات افراد براساس یک مطلب غیر واقع تحلیل خود را سامان میدهند، مثلا من در همین قضیه‌ی درمانگاه قرآن و عترت هیچ اظهارنظری نکردم و بعضی رسانه‌ها بودند که یک کلامی از من را از ۸-۹ ماه قبل راجع به یک موضوع دیگر آوردند و در اینجا سنجاق و مطرح کردند. می‌خواهم عرض کنم که گاهی این‌ها هم اضافه می‌شود که تهمت و دروغ می‌شود.

  1. سلبیات سوم هم سیاسی‌انگاری مطلب است. گاهی اوقات می‌بینیم هر کسی هر حرفی می‌زند، افراد فقط از دریچه‌ی سیاسی نگاه می‌کنند، مثلا یک چیزی به ذهن کسی رسیده و نقد می‌کند، بلافاصله یک کامنتی و چیزی گذاشته می‌شود که؛ بله، اگر این از فلان خط هم بود، این آقا این حرف را می‌زد؟ باور کنید برای بعضی‌ها این خطوط این‌قدر مهم نیست و آن چیزی که در نظر آن‌ها مهم است یک چیزهای دیگری است. چرا به محض این‌که یک حرفی می‌شود، می‌گویند که اگر فلانی هم بود این حرف را می‌زد؟ این سیاسی‌انگاری، سیاسی دیدن و دوقطبی دیدن همه‌ی مسائل از سلبیات اخلاق گفتگو است که در سال ۱۴۰۲ بوده و البته در گذشته هم وجود داشته است.
  2. نکته‌ی چهارم : اگر کسی تا اینجای مصاحبه را گوش کرده باشد می‌گوید اگر یک کسی اظهارنظر کرد و ما قبول نداریم، مثلا این را بد و یا یک خطر می‌دانیم و یا حتی در راستای اهداف دشمن می‌دانیم، چه کنیم؟ شما که می‌گویید اخلاق گفتگو داشته باشیم و این کارها تراث‌سوزی است!

ببینید ما چرا نباید عادت کنیم؟ و چرا نباید عرف و هنجار ما شود که نقد گفته‌ها را داشته باشیم؟ چرا نقد افراد می‌کنیم؟ چرا نقد سابقه‌ی افراد می‌کنیم؟

  • بعضی معتقدند که برای نقد یک نظر یا یک اندیشه، جریان‌شناسی فکری ارائه دهنده‌ی نظر هم مهم و حتی دخیل است و از این بابت باید جریان‌شناسی کنیم که سابقه‌ی این فرد و تعلقات فکری او چه بوده است. شما به این مسئله چطور پاسخ می‌دهید؟

من الان عرض کردم که گاهی جریان نیست و ما جریان می‌بینیم، ما سیاسی‌انگاری می‌کنیم و لذا می‌بینید که فردی در این زمینه مثلا ۱۰ تا سخنرانی و مصاحبه در راستای همان فکری دارد که ما هم داریم. نمی‌توانیم بگوییم که این یک جریان دیگری است. بله، اگر کسی باشد که در طول ۲۰ سال هر چه گفته به طور واضح – نه با حدس و گمان و ان‌شاءﷲ و ماشاءﷲ – در یک راستا بوده است، خب آن یک استثناء است. بله، ما افرادی را داریم که ۲۰ سال است که هر چه قلم می‌زنند، منفی قلم می‌زنند، علیه حوزه، علیه فقه، علیه تراث قلم می‌زنند. تازه همان‌جا هم چه ضرورتی دارد که ما به خود افراد تعریض کنیم؟ ممکن است شما بگویید که این حرف در راستای فلان جریان است. اما این‌که باز برای خود شخص نیّت‌خوانی کنیم، باور کنید این نتیجه نمی‌دهد. ما می‌خواهیم نقد کنیم که نتیجه دهد یا می‌خواهیم نقد کنیم که عقده‌مان خالی شود؟ اگر می‌خواهیم گفتگو رخ دهد و «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً»[۱] شود، به قول حضرت امیرالمؤمنین(ع) «اضْرِبُوا بَعْضَ الرَّأْيِ بِبَعْض‏» شود، حضرت فرمودند که آراء را به هم بزنید، نه این‌که سروکله‌ی صاحبان آراء را به هم بکوبید. «اضْرِبُوا بَعْضَ الرَّأْيِ بِبَعْضٍ يَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوَابُ»، همان روشی که بزرگان ما در طول تاریخ داشتند، البته گاهی هم که عصبانی می‌شدند ناموجه عصبانی می‌شدند، نمی‌خواهم بگویم که آن‌ها هم ۱۰۰ درصد موفق بودند.

پس ببینید اخلاق گفتگو باید به جایی برسد که به طور بارز و روشن نقد گفته‌ها به جای نقد افراد، نقد ادله به جای سابقه‌ی افراد و الی آخر غلبه داشته باشد.

آقایی که در آن رشته تحصیل نکرده وارد می‌شود، اگر به او بگویند که وارد فیزیک و شیمی شوید، می‌گوید که من تحصیل‌کرده نیستم، ولی وارد فلسفه‌ی فقه می‌شود، وقتی می‌خواهد حرف فلان آقا را با فلان آقا بسنجد، ورود می‌کند. پس این گزاره‌ای که من در ابتدا گفتم که آسیب اول ورود افراد ناتحصیل‌کرده است، این یک واقعیت است و درک آن هم سخت نیست، یعنی درک ناهنجار بودن آن سخت نیست. اما اگر یک کسی خواست حرف این آقا را نقد کند، آیا بگوید که؛ تو این حرف را زدی و بیخود گفتی، تو تحصیل‌کرده نیستی و یا بگوید که حرف تو باطل است و درست نیست. حالا اگر خواست در انتها برادرانه هم بگوید که؛ در این زمینه این کتاب و آن کتاب را ببین. چون وقتی خود من در سال گذشته به آقای سروش جواب دادم، گفتم که؛ آقای سروش! شما این آثار را ببینید. قمِ کنونی و حوزه‌ی کنونی، قم ۳۰-۴۰ سال پیش که شما داخل ایران بودید نیست و مشخص است که شما آثار را ندیدید. پس این‌که ما به عنوان خبر بگوییم نباید افراد ناتحصیل‌کرده وارد شوند، مثل این است که بنده نباید در فیزیک و شیمی و یا زیست و ریاضی و مثلثات وارد شوم. این که یک چیز روشنی است. اما اگر کسی وارد شد و مطلبی گفت، ما ناسزا بگوییم و به او جواب ندهیم، درست نیست. جمع این به این است.

البته در اینجا آسیب‌های دیگری هم وجود دارد و اگر اجازه دهید یک مورد دیگر را هم بگویم که به نظرم مهم است و بعد از این قسمت رد شویم.

  1. ما یک «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا البَاطِلٌ» داریم، یعنی حرف حقی گفته می‌شود ولی منظور گوینده باطل است. اما یک چیز دیگری هم داریم: «کلمة حقٍ یراد منها الحق اما یستفاد منها الباطل». یعنی فرد حرف می‌زند، درست هم هست، قصد خیر هم دارد. اما وقتی در جامعه پخش می‌شود، جامعه عموما بد برداشت می‌کند. آیا ما می‌توانیم بگوییم: خب به من چه؟! من حرف بدی نزدم و قصد بدی هم نداشتم. حالا این صحبت من منشائی برای سوءاستفاده‌های افراد زیادی می‌شود، این به من ربطی ندارد. قرآن این‌طور نمی‌فرماید. قرآن می‌فرماید که حتی در تعابیر لفظی‌تان دقت کنید که دشمن سوءاستفاده نکند و استفاده‌ی باطل نکند.

من احساس می‌کنم در بسیاری از این گفتارها این نکته بود که مطلب افراد درست بود، قصد آن‌ها هم درست بود، ولی استفاده‌ی باطل می‌شد. البته ممکن است یک کلامی باشد که باید گفته شود، یک نوشته‌ای باشد که باید نوشته شود، نفع عمومی آن هم زیاد است، حالا نادراً افرادی هم هستند که استفاده‌ی بد بکنند.

البته من خیلی دوست ندارم که وقتی می‌خواهم یک چیزی بگویم به مقدسات معصوم مثل قرآن و ائمه(ع) مثال بزنم، ولی برای تقریب به ذهن عرض می‌کنم که ممکن است بعضی از قرآن هم بد استفاده کنند. اما ثمرات عمومی قرآن یک چیز دیگری است. ولی بعضی از کلمات برعکس است، در بعضی از کلمات استفاده‌ی باطل یا غلبه دارد و یا در سطح وسیع است.

به نظر من در بخشی از گفتمان‌های سال ۱۴۰۲ این مطلب وجود داشت و افراد باید مراقب باشند.

  • متشکر. اگر اجازه بفرمایید من  مصداقی را عرض کنم و با توجه به معیارهای نقد و گفتگو که فرمودید از حضرتعالی استفاده کنیم و یاد بگیریم که با این مطلب بیان شده چه مواجهه‌ای داشته باشیم و چطور پاسخ دهیم.در گفتگوهایی که در خدمت حضرتعالی بودیم، شما در عین احترام وافر به آنچه که تراث فقه است و به ویژه خدماتی که حوزه‌ی علمیه‌ی نجف به جهان تشیع و فقاهت داشته و ارادتی که حضرتعالی به حوزه‌ی نجف داشتید، اما همچنان تأکید دارید که آن ویژگی‌ها و خدماتی که در حوزه‌ی علمیه‌ی قم به ویژه پس از انقلاب شاهد آن هستیم را هم نباید نادیده بگیریم و گاهی اوقات با یک نگاه نادرستی به این‌ها بپردازیم. این موضوعی بود که ما در گفتگو از حضرتعالی استفاده کرده بودیم. اخیرا یک یادداشتی در قالب توصیف سفر یا سفرنامه از یکی از اساتید محترم بود که برآیند این یادداشت با توجه به جزئیات و مصادیق مختلف، آزادی مطلق در حوزه‌ی علمیه‌ی نجف بدون هیچ‌گونه نظارت بر طلاب و حوزویان بیان شده بود و این را به عنوان یک امتیاز برای آنجا برشمرده بود و نوع توصیفاتی که بود به اعتقاد بسیاری از خوانندگان، به نوعی زیر سؤال بردن حوزه‌ی علمیه‌ی قم در همان موضوعات بود و کنایه به حوزه‌ی علمیه‌ی قم بود. با توجه به این‌که حضرتعالی هم قاعدتا این متن و یادداشت را ملاحظه کرده بودید، برای ما بفرمایید که با توجه به این معیارهای ادب گفتگویی که فرمودید، چگونه با این مطلب مواجهه داشته باشیم؟

ببینید برای این‌که مسئله را فراتر ببینیم، شکی نیست که نجف، قم، مشهد، حله … همه‌ی این‌ها بخشی از جهان تشیع بوده و هستند و ارتباطات به قدری پیچیده و تو در تو شده‌اند که کسی که در قم هست از تراث نجف استفاده می‌کند و کسی که در نجف هست از تراث قم استفاده می‌کند، فرض کنید خود بنده که در قم تحصیل کرده‌ام و تدریس می‌کنم، دائم با تراث نجف ارتباط دارم و خبر دارم که بسیاری از بزرگان نجف با تراث قم ارتباط دارند. گاهی ما خدمت بعضی از استوانه‌ها و سترگ‌های نجف رسیده‌ایم و مطالبی اظهار داشته اند که مطلب فوق را تایید میکند.

پس اصلا این بحث نیست که ما یک دیوار بگذاریم. اما گاهی اوقات از ایجابیات یک حوزه گفته می‌شود که باز این هم اشکالی ندارد، یعنی این‌که ما بگوییم در حوزه‌ی نجف مثلا بعضی از آزادی‌ها وجود دارد، دخالت‌ها کمتر است، استاد آزاد است و همین‌طور بعضی از نکات را به عنوان ایجابیات حوزه‌ی نجف لیست کنیم، اشکالی ندارد. اما گاهی اوقات بیان ایجابیات اولا خیلی ایجابی می‌شود. یک‌دفعه از آن طرف می‌افتد و سلبی می‌شود. به نظر خود بنده یک سؤال هست که اگر بگوییم مثلا حوزه‌ی نجف هیچ کنترلی ندارد، این ایجاب است؟ گرچه این‌طور نیست، آنجا کنترل نرم وجود دارد.

  • مطابق با هنجارها و مطابق با ساختار خاص حوزه‌ی نجف است.

بله. خیلی اظهارنظرها نمی‌شود، چون اگر فرد اظهارنظر کند، ممکن است در یک سیستم نامشخص – نمی‌توانم بگویم نانهادینه – حذف می‌شود. به نظر من تا حدی هم ما نباید هیچی هیچی را مثبت فرض کنیم. البته چون به یکی از اساتید محترم اشاره کردید، این را هم بگویم که نمی‌خواهم بگویم منظور ایشان این بوده است، ولی این نوشته این‌طور القاء می‌کرد. ما باید فرض کنیم که آن فرد در اینجا حاضر است و از خودش دفاع می‌کند و بگوید که منظور من هم این نبود. ولی نوشته این‌طور القاء می‌کند. اما چیزی که من حساس هستم این است و با این نوشته و امثال این نوشته این است که ما داشته‌ها و رشد قم را نبینیم.

الان در پژوهش موضوعات زیادی داریم که در قم مورد پژوهش قرار گرفته است و حوزه‌ی مبارک نجف الان دارد از آنچه از این پژوهش می‌خواهد استفاده می‌کند.

عذرخواهی می‌کنم اگر از بعضی از نوشته‌های خودم نام می‌برم، به خاطر این است که می‌خواهم مثال بزنم و نگویند که کلیات ابوالبقا گفت. در مورد عقل، در مورد عرف، در مورد مصلحت، در مورد حقوق قراردادها، در مورد روش‌شناسی اجتهاد، در مورد مقاصد، در مورد فقه و قرآن و این‌ها وجود دارد. تازه این‌ها چیزهایی است که یک طلبه موفق شده بنویسد. برای هر کدام ۱۰۰۰ صفحه، ۵۰۰ صفحه تحقیق دارد که شما اگر نوشته‌های بزرگان گذشته را چه در قم و چه در نجف جمع کنید و تکرار آن‌ها را حذف کنید، در هر موضوع به ۱۰ صفحه نمی‌رسد. ما هزاران پایان‌نامه، ده‌ها هزار مقاله و کتاب داریم.

در مورد آموزش ببینید که در قم کلام جدید، فلسفه‌های مضاف، فلسفه‌ی فقه، اصول فقه، فلسفه‌ی دین، تفسیر، علوم قرآن وجود دارد. البته نمی‌گویم که نجف ندارد، ولی قم در این تولیدات ۴۰-۵۰ ساله‌ی گذشته سهم عظیمی دارد. این‌ها نباید در یک حجاب معاصرت از بین برود.

دفع شبهات را در نظر بگیرید. اگر آقای X در آن طرف دنیا یک شبهه‌ای راجع به روایات، فقه و حوزه مطرح می‌کند، آیا فقط قم را زیر سؤال می‌برد یا نجف و همه‌ی حوزه‌ها را هم زیر سؤال می‌برد؟ اما مراکزی که مقید هستند به شبهات جواب دهند کجا هستند؟ ما باید این را ببینیم.

بحث تبلیغ است. تبلیغ در داخل کشور، در خارج از کشور وجود دارد. حوزه‌ی قم تبلیغ را جزء رسالت خودش تعریف می‌کند و لذا می‌بینید که بخش عظیمی از کارش هم در تبلیغ می‌رود.

در طول بیش از ۴۰ ساله، صدها هزار نشست‌ها، همایش‌ها و صحبت‌هایی که می‌شود، مراکز تخصصی که وجود دارد. ما امروز در قم ده‌ها مرکز فقهی تخصصی داریم که افراد فاضل در آن‌ها کار می‌کنند.

قم فقط یک مشکل عمده دارد و آن هم حجاب معاصرت است که نه خودش، خودش را به درستی معرفی می‌کند و نه دیگران اجازه می‌دهند که معرفی شود.

اگر این حجاب معاصرت کنار برود و خوبی‌های قم هم گفته شود درست می‌شود. البته برخی از آسیب‌ها را هم دارد مثلا حوزه‌ی قم در کنار ده‌ها و صدها محسّناتی که دارد این‌طور است. ممکن است بگوییم که؛ ما در مقام بیان نبودیم. خب شاید طلبه‌ها متوجه در مقام بیان بودن یا در مقام بیان نبودن، شوند، اما همه یا طیف عظیمی متوجه می‌شوند؟ یا باز همان «کلمة حق» می‌شود که اراده‌ی حق هم شده، اما «یستفاد منها» غیر صحیح؟ البته با این همه نباید دوگانه حوزه قم و نجف ساخت.

  • در پایان یک سؤالی دارم که البته ممکن است یک مقدار سؤال شخصی باشد. حضرتعالی در سالی که گذشت، در مقاطع و فرصت‌های مختلف و مناسبت‌های گوناگون در پاسخ به برخی شبهاتی که ارائه شده و نقد برخی اظهاراتی که بیان شده، ورود جدی داشتید. حضرتعالی به خودتان چه نمره‌ای می‌دهید و عملکرد خودتان را با این معیارهایی که فرمودید چطور ارزیابی می‌فرمایید؟

خیلی سؤال را خصوصی کردید، من مخصوصا چه در سال ۱۴۰۱ و چه در سال ۱۴۰۲ ورودهای زیادی داشتم. به ورودم در سال ۱۴۰۱ نمره‌ی خوب می‌دهم.

  • مشخصا پاسخ‌هایی به آقای سروش، جناب آقای سید کمال حیدری و چند مورد دیگر بود.

امام جمعه‌ی خاش و چند نفر دیگر هم بودند که الان در خاطرم نیست.

ولی آن نمره را به ۱۴۰۲ نمی‌دهم که آن هم قطعا عمدی نبوده است.

لذا به‌هرحال بنده هم یکی از کسانی هستم که ممکن است خطاها یا تندی‌هایی کرده باشم که اگر برمی‌گشتم و دوباره می‌نوشتم، شاید آرام‌تر می‌نوشتم.

ان‌شاءﷲ که امسال بیشتر از قلم و بیان حضرتعالی استفاده کنیم و بیشتر شاهد عرضه‌های علمی حضرتعالی باشیم. اگر امر و فرمایشی باشد در خدمت شما هستیم. در آستانه‌ی شب‌های قدر است و از حضرتعالی التماس دعا داریم.

بله. ما التماس دعا داریم. بینندگان که شب قدر نمی‌بینند، ولی هر گاه ببینند ما را از دعای خیرشان فراموش نکنند.

  • متشکرم. والسلام علیکم و رحمة ﷲ و برکاته.

تمام

[۱]. رعد، ۱۷.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید